#جستجوگر نور وشهید تفحص ،
سید علی موسوی🍃⚘🍃
درتاریخ ۱۳۴۶/۲/۱۵ در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
ایشان #برادر#شهید هم هست.
برادرش #سید علی محمد از #شهدای دفاع مقدس هستند.
🍃⚘🍃
مادر#شهید دو برادر را معرفی می کنند :
۸ فرزند داشتم، 4 دختر و 4 پسر
#سید علی محمدمتولد شهریور سال 47 بود که در سن #17 سالگی در 24 بهمن سال 64 در عملیات# والفجر 8 در جزیره فاو #شهید شدند.
🍃⚘🍃
و #سید علی هم متولد 15 اردیبهشت سال 46 بود که در نهم فروردین سال 71 در جریان عملیات #تفحص #شهدا در فکه به #شهادت رسیدند.
🍃⚘🍃
خانه ما روبروی نیروی هوایی در پیروزی آن جا بود و سال اول و دوم ابتدایی را در مدرسه نجفی اسلامی در همان کوچه های پایین الان می گویند #شهید گمنام آن جا مدرسه می رفت.
یکی دو سال آن جا مدرسه رفت بعداً ما رفتیم رودهن و سه، چهار سال هم رودهن بودیم دوباره آمدیم و رفتیم کرج دوباره کرج هم رفت مدرسه از مدرسه باز دوباره آمدیم تهران
تهران که آمدیم در سال 1363 پدرشان سه چهار ماه رفت #جبهه، بعد هم سید #علی رفت #جبهه و او همیشه در #جبهه بود. سه ماه و چهار ماه می آمد و در #جبهه در سمت تخریب چی بود.
🍃⚘🍃
قبل از این که به #جبهه بروند در مغازه سبزی فروشی پدر کار میکردند، وقت اذان مغازه را پدر می بستندو می رفتند نماز، هر #دو تا هم #علی محمد هم #سید علی این ها با هم می رفتند.
🍃⚘🍃
#سید علی تا قطعنامه 598 #جبهه بود و هر ۳یا۴ ماه می آمد یک هفته ده روز این جا می ماند و وقتی که تهران هم می آمد ما اصلاً نمی دیدیمش. شب ها می رفت مجلس حاج انصاری یا حاج منصور
وقتی که می آمد این جا می گفت من آمدم نیرو ببرم، پسرعمه هایش، فامیل ها را راهی می کرد با هم می رفتند #جبهه
🍃⚘🍃
#پسر عمویش #شهید شد #پسرخاله اش #شهید شد هر وقت می آمد می گفت من آمده ام #نیرو ببرم چند تا از پسرعموهایش را راهی #جبهه کرد.
🍃⚘🍃
#عاشق #جبهه بود و گفت که می خواهم برای #اسلام #خدمت کنم و امام فرمان داده.بالاخره آنقدر رفت #جبهه تا قطعنامه 598 که اجرا شد، ما گفتیم حالا شما آمدی دیگر جنگ تمام شده بیا تهران
گفت نه من تا #زنده هستم باید در این راه #خدمت کنم و تا زنده ام و نفسم می کشم #جبهه و #جنگ را #رها نمی کنم.رفت و در #جبهه #شهدا را #تفحص میکرد.😭
🍃⚘🍃
به روایت از پدر #شهید:
من تقریباً سال 1357 که انقلاب شد بعد از یک سال دیگه تا نزدیکی 1360 در منطقه جنوب سوسنگرد و در جاده اهواز ـ آبادان بودم
وقتی #پسراولم #شهید شد فامیل هایمان کارهایش را می کردند بعداً به منم گفتند شما هم بیا برویم من را بردند به #معراج شهدا 😔 شوق و ذوق این را داشتیم که دنبال #شهید باشیم و دنبال #جنگ باشیم.
🍃⚘🍃
وقتی #پسر دومم،#سید علی #شهید شد، خوشحال بودیم #خدا را شکر می کردیم که #فرزند ما را #قبول کرد و #پذیرفت.
🍃⚘🍃
در سال 1371 هم سه ماه بود ازدواج کرده بود و حتی در شب #عروسی اش هم اول رفت #نماز جماعت خواند. من در آن سال گفتم حالا امسال ازدواج کردی عید باش گفت نه من می خواهم بروم
🍃⚘🍃
رفت 10، 15 روز که ماند روز قبلش هم زنگ زد و گفت من می خواهم بروم پیکرها بیاورم. روز قبلش زنگ زد و گفت به مامان بگین «مامان من یکشنبه می آیم»😭
🍃⚘🍃
یکشنبه #شب #بیست و سوم ماه رمضان بود که به #شهادت رسید، این موضوع را به من نگفتند ،شب احیا بود من دیدم که یکشنبه نیامد دوشنبه نیامد بعداً بچه ها هم مثل این که فهمیده بودند #شهید شده😭
🍃⚘🍃
من خودم در زمان جنگ #جبهه رفته بودم و پشت جبهه به رزمندگان خدمت میکردم. گفتم خودم میروم و پیدایش میکنم اما نشد. در این چند روز که از او بیخبر بودم نمی توانستم بخوابم.😭
🍃⚘🍃
چند روز بعد از این موضوع خواب دیدم همه این غواص ها با همان لباس غواصی می روند ولی آب مثل سنگ عقیق، سنگ هایی ته این دریا پیداست، ولی #سید علی دیگر در آب محو شد، بلند شدم و گفتم #سید علی #شهید شده😭😭
🍃⚘🍃
این ها می دانستند و می گفتند نه، گفتم نه من خوابم را دیده ام #سید علی #شهید شده، خلاصه یکی دو روز گذشت دیدم این ها آمدند و گفتند که #شهید شده 😭
🍃⚘🍃
در انجام #عملیات #تفحص پاسدار وظیفه ای به نام رضا حیدری پایش روی مین وال مری میرود و مین منفجر می شود. خودش که تیکه تیکه می شود و ترکش این مین به بدن #سید علی می خورد و وارد شش می شود و به #شهادت می رسد.😭
🍃⚘🍃
#سید علی #اولین #شهید #تفحص قبل از #شهید پازوکی و #محمودوند است. با پازوکی دوست بودند، هر وقت با پازوکی از #جبهه می آمدند در #تخریب بودند.
🍃⚘🍃
این جا دم در 3،4 ساعت با هم صحبت می کردند می رفتند و می آمدند. از #جبهه هم که اومد هر چی دوستانش نامه داشتند با خود می آورد و به خانواده هایشان تحویل می داد.
🍃⚘🍃
همش می گفت که من جا ماندم و من لیاقت ندارم. من بادمجان بم هستم من همه را می برم و یکی یکی می گذارم خودم باز برمی گردم.😭😭
🍃⚘🍃
سرانجام #شهید سید علی موسوی هم درتاریخ ۱۳۷۱/۱/۹ در جریان #عملیات #تفحص #شهدا در فکه به آرزویش که همانا #شهادت در راه خدا بود رسید.
🍃⚘🍃
مزار دوبرادر در تهران ،
بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها⚘قطعه ۵۳
🍃⚘🍃
به روایت از همسرشهید سید مهدی موسوی:
#سید مهدی جزء اولین کسانی بود که به سوریه رفت. با نارحتی بهش می گفتم چرا باید بری سوریه بجنگی ؟ توی کشور خودمون به آدمهای مثل شما بیشتر نیازه ، نباید جانت را در یک کشور غریب از دست بدی.😔
مگه سوریه خودش جوون نداره که از کشورش دفاع کنند. چون #سید مهدی سه ویژگی مهم داشت : با #بصیرت ، #شجاع و #ولایت مدار بود. روی همین اصل همیشه میخواست طرف مقابلش را روشن کنه.😔
می گفت : اشتباه شما همینه که به مرزها توجه میکنی اولا اینکه حرم #حضرت زینب (س)⚘در محاصره است دوم اینکه مرز اسلام تا جایی است که اسلام و مظلوم وجود داره.😔
پس یک مسلمان واقعی باید گوش به فرمان #رهبر♡ باشه و از اسلام و دینش دفاع کنه که دشمنان اسلام نتونند به اون خدشه وارد کنند.
به روایت از مادرشهید :
پسرم اصلا به من نمی گفت که می خواد به سوریه بره. 😔 دفعه ی اول فقط برادرش خبر داشت و ما از طریق دوستانش که می گفتند سید مهدی به کربلا رفته و بعد به تهران و... وقتی هم می اومد سوغاتی زیاد می آورد.
هر چی می گفتم کجا بودی حرف را عوض می کرد و مرا به کار دیگری مشغول می کرد تا یک بار من از طریق اتیتکت پارچه ها فهمیدم که به سوریه رفته. وقتی من گریه می کردم #سید مهدی خیلی ناراحت می شد و مرا دلداری می داد.😔
می گفت در سوریه #حرم حضرت زینب سلام الله⚘ رو محاصره کردند و دفاع از آن وظیفه ی همه ی مسلمانان است. ما چطور اسم خود را بسیجی بگذاریم و از ولی امر خود اطاعت نکنیم همین که گفتند رهبر و آقا دستور دادند من دیگر حرفی نزدم.😔
#سید مهدی دوبار به سوریه رفت. بار اول ۴۵ روز تا ۵۰ روزی حضور داشت و بار دوم که می خواست اعزام شود به اتفاق من و همسرش جهت بدرقه به فرودگاه رفتیم.
پس از خدا حافظی سریعا چمدان خود را برداشت و بدون اینکه به این طرف و آن طرف نگاه کند که شاید چشمش به ما بخورد و یا دو دل شود⚘🍃سریعا و شتابان به سوی سالن انتظار رفت.
دوست ایشان #شهید آسال همسرشان را به شهید مصطفی علمدار معرفی کرد، خانم ایشان دوست همسر #شهید آسال بود، به همسر ایشان گفتند قبل از ازدواج یک ماهی برو وضعیت جسمی ایشان را ببین بعد با ایشان ازدواج کن.
🍃🌷🍃
همسرشان در جواب شان گفت:«من که سعادت نداشتم در جبهه حضور داشته باشم، پس بگذارید وظیفه ام را این گونه ادا کنم.»
🍃🌷🍃
وقتی همسرشان فهمید ایشان #سید هستند از ایشان خواست که آن دنیا #شهید پیش
#حضرت فاطمه (س)🌷 از او #شفاعت کند و #دومین #خواسته اش که به ایشان گفتند: این بود که در #هیچ #شرایطی از من نخواهید #حجابم را کنار بگذارم.
🍃🌷🍃
#همسر بزرگوار #شهید، ۲۷#سال مثل #پروانه از ایشان #پرستاری کردند.
🍃🌷🍃
#شهید دفاع مقدس #سید حمید نخلی
🍃🌷🍃
در تاریخ ۱۳۴۰/۹/۲۳# در شهر تهران در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
دوران کودکی را پشت سرگذاشت و وارد مدرسه شد و ادامه تحصیل داد تا دبیرستان و در رشته اقتصاد دیپلم گرفت.
🍃🌷🍃
از دوران #دبیرستان نوجوان #با سواد و
#اهل #مبارزه فکری بود، #مبارز بود و#فعال.
🍃🌷🍃
با وجود این که #نوجوان بود، ولی از #دانش و #بینش بالایی #برخوردار و #پیشگام #نهضت #روشنگری بود.
🍃🌷🍃
بطوری که در همان سالهای ۱۳۵۷_۵۸_۵۹# بطور #جدی و #مستدل هم به #روشنگری #نیروهای انقلاب می پرداخت و هم با کمونیست ها، منافقین و سایر تفکرات انحرافی ایشان #مبارزه #فکری و #عقیدتی داشت.
🍃🌷🍃
ایشان با شروع #جنگ تحمیلی ، از همون اوایل به #جبهه رفت و در #عملیات های زیادی #شرکت داشت.
🍃🌷🍃
به روایت از همسرشهید سید مهدی موسوی:
#سید مهدی جزء اولین کسانی بود که به سوریه رفت. با نارحتی بهش می گفتم چرا باید بری سوریه بجنگی ؟ توی کشور خودمون به آدمهای مثل شما بیشتر نیازه ، نباید جانت را در یک کشور غریب از دست بدی.😔
مگه سوریه خودش جوون نداره که از کشورش دفاع کنند. چون #سید مهدی سه ویژگی مهم داشت : با #بصیرت ، #شجاع و #ولایت مدار بود. روی همین اصل همیشه میخواست طرف مقابلش را روشن کنه.😔
می گفت : اشتباه شما همینه که به مرزها توجه میکنی اولا اینکه حرم #حضرت زینب (س)⚘در محاصره است دوم اینکه مرز اسلام تا جایی است که اسلام و مظلوم وجود داره.😔
پس یک مسلمان واقعی باید گوش به فرمان #رهبر♡ باشه و از اسلام و دینش دفاع کنه که دشمنان اسلام نتونند به اون خدشه وارد کنند.
به روایت از مادرشهید :
پسرم اصلا به من نمی گفت که می خواد به سوریه بره. 😔 دفعه ی اول فقط برادرش خبر داشت و ما از طریق دوستانش که می گفتند سید مهدی به کربلا رفته و بعد به تهران و... وقتی هم می اومد سوغاتی زیاد می آورد.
هر چی می گفتم کجا بودی حرف را عوض می کرد و مرا به کار دیگری مشغول می کرد تا یک بار من از طریق اتیتکت پارچه ها فهمیدم که به سوریه رفته. وقتی من گریه می کردم #سید مهدی خیلی ناراحت می شد و مرا دلداری می داد.😔
می گفت در سوریه #حرم حضرت زینب سلام الله⚘ رو محاصره کردند و دفاع از آن وظیفه ی همه ی مسلمانان است. ما چطور اسم خود را بسیجی بگذاریم و از ولی امر خود اطاعت نکنیم همین که گفتند رهبر و آقا دستور دادند من دیگر حرفی نزدم.😔
#سید مهدی دوبار به سوریه رفت. بار اول ۴۵ روز تا ۵۰ روزی حضور داشت و بار دوم که می خواست اعزام شود به اتفاق من و همسرش جهت بدرقه به فرودگاه رفتیم.
پس از خدا حافظی سریعا چمدان خود را برداشت و بدون اینکه به این طرف و آن طرف نگاه کند که شاید چشمش به ما بخورد و یا دو دل شود⚘🍃سریعا و شتابان به سوی سالن انتظار رفت.
#فدایی حضرت زینب (س)شهید محمد جاودانی🍃⚘🍃
#شهید محمد جاودانی بافکر در تاریخ ۱۳۶۷/۱۰/۲۴ در مشهد چشم به جهان گشود.
تحصیلات خود را تا کارشناسی ارشد مدیریت ادامه داد.
از نظر خصوصیات شخصیتی، فردی خویشتندار و کمحرف بود. از نوجوانی در بسیج حضوری فعال داشت و در همین سنین کتابهای مربوط به زندگی شهدا را مطالعه میکرد و سبک زندگی شهدا را سرلوحه کارهای خود قرار میداد.
🍃⚘🍃
شرکت در اردوهای جهادی از فعالیتهای محمد در دوران دانشجویی بود. به خاطر عشق و علاقهاش به #سید و سالار شهیدان🍃⚘🍃 هر سال در پیاده روی اربعین شرکت داشت. با تحولاتی که در منطقه و عراق و سوریه پیش آمد برای مبارزه با داعش چند نوبت به عراق و سوریه اعزام شد. #شهید محمد جاودانی دوست صمیمی شهید «مصطفی عارفی» و شهید «حسین هریری» بود.🍃⚘🍃
محمد بالاخره مزد اخلاص و جهاد خود را در عصر #تاسوعا و ۸ مهر#شب عاشورای سال ۱۳۹۶ گرفت و بر اثر اصابت موشک کورنت در منطقه دیرالزور به #یاران شهیدش پیوست و جاودانه شد.🍃⚘🍃