eitaa logo
این عماریون
384 دنبال‌کننده
230.4هزار عکس
62.3هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
ماه قبل از باز پیگیری کرد. خیلی شور و اشتیاق داشت. این همه شور و علاقه برای خود من هم جالب بود. را کنم. 🍃⚘🍃 در همه دوره‌هایی که برگزار شد با همتی بالا شرکت کرد. می‌دانستم تاب ماندن ندارد. #ابوالفضلی⚘داشت. هم که به بیت⚘ به ویژه به حسین (ع)⚘دیگر مجالی بر ماندنش نمی‌داد. من هم مخالفتی نداشتم. 🍃⚘🍃 نمی‌خواستم بیت⚘ و زینب(س)⚘ بشوم. برای به معروف و از منکر زیاد صحبت نمی‌کرد. را در خودش می‌داشت. 🍃⚘🍃 هیچ وجه و الوضو بود و اگر پیشش میخواستی در مورد کسی حرف بزنی و کنی در اون محل ماند و محل را . 🍃⚘🍃
ماه قبل از باز پیگیری کرد. خیلی شور و اشتیاق داشت. این همه شور و علاقه برای خود من هم جالب بود. را کنم. 🍃⚘🍃 در همه دوره‌هایی که برگزار شد با همتی بالا شرکت کرد. می‌دانستم تاب ماندن ندارد. #ابوالفضلی⚘داشت. هم که به بیت⚘ به ویژه به حسین (ع)⚘دیگر مجالی بر ماندنش نمی‌داد. من هم مخالفتی نداشتم. 🍃⚘🍃 نمی‌خواستم بیت⚘ و زینب(س)⚘ بشوم. برای به معروف و از منکر زیاد صحبت نمی‌کرد. را در خودش می‌داشت. 🍃⚘🍃 هیچ وجه و الوضو بود و اگر پیشش میخواستی در مورد کسی حرف بزنی و کنی در اون محل ماند و محل را . 🍃⚘🍃
🌹شهیدعبدالحسین برونسی : آدم ها دو دسته اند و غیرتی ها با خدا معامله کردند و قیمتی ها با بنده خدا..
به روایت از همسر شهید : مهدی بسیار بود. نمی‌تونست در مقابل خطر تروریست‌ ها و تعرض به اسلام و اهل بیت (ع)⚘ تفاوت باشه. از همون اول قضایا بود. 🍃⚘🍃 قبل از اونکه وارد نیروهای سپاه قدس بشه در جوین می‌کرد. بعد که تصمیم گرفت به بره خیلی این در و اون در زد تا عضو نیروی قدس بشه. 🍃⚘🍃 کار اعزامش که جور شد ما در مسافرت شمال بودیم همون جا زنگ زدند و خبر دادند که کار اعزامش جور شده. اونقدر خوشحال شد که مسافرت را نیمه‌ کاره رها کردیم و برگشتیم. 🍃⚘🍃 از اواخر سال ١٣٩۵ ما در تهران ساکن شدیم و از همون زمان هم مهدی چهار بار به اعزام شد و بار آخر هم به رسید. 😭 🍃⚘🍃 سرانجام موحدنیاهم در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۲۷ در سوریه به که همانا در راه خدا بود رسید. 🍃⚘🍃 مزارشهیدگلزار شهدای شهر سبزوار. 🍃⚘🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهید سرفراز 💠 شهید مهدی موحدنیا💠 🌷 صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد
به روایت از همسر شهید : مهدی بسیار بود. نمی‌تونست در مقابل خطر تروریست‌ ها و تعرض به اسلام و اهل بیت (ع)⚘ تفاوت باشه. از همون اول قضایا بود. 🍃⚘🍃 قبل از اونکه وارد نیروهای سپاه قدس بشه در جوین می‌کرد. بعد که تصمیم گرفت به بره خیلی این در و اون در زد تا عضو نیروی قدس بشه. 🍃⚘🍃 کار اعزامش که جور شد ما در مسافرت شمال بودیم همون جا زنگ زدند و خبر دادند که کار اعزامش جور شده. اونقدر خوشحال شد که مسافرت را نیمه‌ کاره رها کردیم و برگشتیم. 🍃⚘🍃 از اواخر سال ١٣٩۵ ما در تهران ساکن شدیم و از همون زمان هم مهدی چهار بار به اعزام شد و بار آخر هم به رسید. 😭 🍃⚘🍃 سرانجام موحدنیاهم در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۲۷ در سوریه به که همانا در راه خدا بود رسید. 🍃⚘🍃 مزارشهیدگلزار شهدای شهر سبزوار. 🍃⚘🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهید سرفراز     💠 شهید مهدی موحدنیا💠                            🌷  صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد
هیچ کس از او ندید. با همه بود و وقتی به خانه‌اش می‌رفتیم تا صبح با بچه‌های من می‌کرد و آرام و قرار نداشت.😭😭 🍃🌷🍃 هر موقع می‌خواستیم بیاییم تهران و به بستگان سر بزنیم بچه‌ها می‌پرسیدند: " یدالله هست که می‌رویم تهران؟ اگر نیست صبر کنیم او بیاید و بعد برویم تا او را هم ببینیم."😭 🍃🌷🍃 در خیلی بود. و را انجام می‌داد. بود. اهل به معروف و از منکر بود. به و داشت و و برایش بود. 🍃🌷🍃 از هم به کسی چیزی . از به ما که خواهر و برادرهایش بودیم، چیزی نمی‌گفت. خواهرم رفته بود خانه‌اش، پرسیده بود: "چه شده؟" گفته بود: "چیزی نشده کمی زخمی شدم😭 🍃🌷🍃 هیچ موقع را . جلوی چشمش به رسید می‌گفت: هر کاری در 🤍 که باشد و . 🍃🌷🍃 نه از طیرزمش در سسوریه چیزی می‌گفت و نه از جنایات داعش فقط وقتی دوستانش آنجا سشهید می‌شدند، می‌آمد و از سشخصیت آن سشهید برایمان . 🍃🌷🍃
هیچ کس از او ندید. با همه بود و وقتی به خانه‌اش می‌رفتیم تا صبح با بچه‌های من می‌کرد و آرام و قرار نداشت.😭😭 🍃🌷🍃 هر موقع می‌خواستیم بیاییم تهران و به بستگان سر بزنیم بچه‌ها می‌پرسیدند: " یدالله هست که می‌رویم تهران؟ اگر نیست صبر کنیم او بیاید و بعد برویم تا او را هم ببینیم."😭 🍃🌷🍃 در خیلی بود. و را انجام می‌داد. بود. اهل به معروف و از منکر بود. به و داشت و و برایش بود. 🍃🌷🍃 از هم به کسی چیزی . از به ما که خواهر و برادرهایش بودیم، چیزی نمی‌گفت. خواهرم رفته بود خانه‌اش، پرسیده بود: "چه شده؟" گفته بود: "چیزی نشده کمی زخمی شدم😭 🍃🌷🍃 هیچ موقع را . جلوی چشمش به رسید می‌گفت: هر کاری در 🤍 که باشد و . 🍃🌷🍃 نه از رزمش در سوریه چیزی می‌گفت و نه از جنایات داعش فقط وقتی دوستانش آنجا شهید می‌شدند، می‌آمد و از شخصیت آن شهید برایمان . 🍃🌷🍃