در فراگیری هنر #پرواز از مسائل #مذهبی هم غافل نبود و کماکان در #جلسات #مذهبی و #عزاداری ها #شرکت می کرد.
🍃⚘🍃
#مهربان و #دوست داشتنی بودو همیشه سعی در برطرف کردن #مشکلات اطرافیان خود می کرد به طوری که #اخلاق خوبش #مسئولین را بر آن داشت که از ایشان در #نهادهای انقلابی استفاده کنند.
🍃⚘🍃
مدتی به عنوان #معاون نظامی عقیدتی #انجام وظیفه کرد و با حرکات و اعمال #خدا پسندانه اش مردم را بیشتر #جذب خود و #نهادهای انقلابی کرد.
🍃⚘🍃
ایشان پس از مدتی وارد #حفاظت اطلاعات شده و به عنوان #سرباز گمنام مشغول #انجام وظیفه شد.
🍃⚘🍃
آنچنان #رفتار #خدا پسندانه ای داشت که همه برای# رفع و رجوع #مشکلات خود به سراغ ایشان می آمدند و با #رویی گشاده# مشکلات مردم رو در حد توان بر طرف می کرد.
🍃⚘🍃
به روایت از همسر #شهید :
ما در سال 1380# بصورت مذهبی و سنتی ازدواج کردیم، دو دختر به نام های زهرا و نازنین زهرا داریم.
🍃🌷🍃
از سال 83#وارد #یگان ویژه گیلان شدند و در بسیاری از #ماموریت ها حضور داشتند، در سال 89# به مدت 2#سال به عنوان #مرزبان در #نقطه صفر مرزی #منطقه سرباز #خدمت کردند.
🍃🌷🍃
#شهید همیشه با #فرزندان خود #مهربان بود #اکثر اوقات با تمام #خستگی ها در خانه با #نازنین زهرا به #مبارزه #تکواندو می پرداخت و نه تنها با #فرزندان خود بلکه با تمام #بچه ها #بازی و #شوخی میکرد و #بچه ها در اکثر #مسافرت ها دوست داشتن در ماشین ما بنشینند.😭
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
ما در سال 1380# بصورت مذهبی و سنتی ازدواج کردیم، دو دختر به نام های زهرا و نازنین زهرا داریم.
🍃🌷🍃
از سال 83#وارد #یگان ویژه گیلان شدند و در بسیاری از #ماموریت ها حضور داشتند، در سال 89# به مدت 2#سال به عنوان #مرزبان در #نقطه صفر مرزی #منطقه سرباز #خدمت کردند.
🍃🌷🍃
#شهید همیشه با #فرزندان خود #مهربان بود #اکثر اوقات با تمام #خستگی ها در خانه با #نازنین زهرا به #مبارزه #تکواندو می پرداخت و نه تنها با #فرزندان خود بلکه با تمام #بچه ها #بازی و #شوخی میکرد و #بچه ها در اکثر #مسافرت ها دوست داشتن در ماشین ما بنشینند.😭
🍃🌷🍃
#شهید مدافع حرم جعفر جعفری
🍃🌷🍃
درتاریخ ۱۳۷۰/۲/۲۰# در خانواده ای کشاورز در روستای استجرود از توابع شهرستان باخرز استان خراسان رضوی متولد شد.
ایشان تحت تربیت پدر و مادری دلسوز و متدین بزرگ شد، #سرباز ولایت بود و #گوش بفرمان #رهبری.♡
🍃🌷🍃
#شهید ۲۵# ساله بود و متاهل
تنهایادگارش توراه بود و بعداز #شهادت ایشان متولد شد و ندیدش.
🍃🌷🍃
وقتی شنید همه ی #دغدغه #رهبری #حفظ
#حرم اهل بیت🌷است، دلش از حمله تکفیری ها به درد آمد، لباس رزم پوشید وبا پدر و مادر خداحافظی کرد.
🍃🌷🍃
همسرش و فرزندی که انتظار بدنیا آمدنش را می کشید را به #خدا سپرد و رفت، که نه تنها
از #ناموس و#کشورش بلکه از
#حریم اهل بیت عصمت و طهارت🌷#دفاع کند.
🍃🌷🍃
#مرد #عمل بود و #شجاع، #عشق #حسینی در سینه اش می جوشید، با مضمون #جهاد و #ایثار و #شهادت بخوبی آشنایی داشت.
🍃🌷🍃
ایشان در #کار کشاورزی همراه #پدرش بود و سعی داشت همیشه به #پدرش #کمک کند،بسیار #دلسوز و #مهربان ،#سخت کوش و #راستگو و#قلبی مهربان داشت،و #عاشق #شهادت.
🍃🌷🍃
#شهید دفاع مقدس امیر ناصر سلیمانی
🍃🌷🍃
درتاریخ ۱۳۴۶/۱۱/۲۵# در خانواده ای متوسط و متدين و مذهبی در شهرستان سپيدان ، استان فارس متولد شد.
اسم ایشان را امير ناصر گذاشتند دوران کودکی را در کنار پدری مهربان و دامان مادری پاک و مهربان با تربيت اسلامی پرورش يافت.
🍃🌷🍃
هفت ساله بود که به مدرسه رفت، دوران ابتدایی را مدرسه شاهيجان با موفقيت و با تلاش سپری کرد و دوران راهنمایی را هم آغاز و تا سوم دبيرستان ادامه داد.
🍃🌷🍃
با #ايمان و #درستکار بود ، #علاقه به #اقامه نماز در #اول وقت داشت ، #مهربان و #دلسوز و #خوش رو بود و به #اهل بيت عصمت و طهارت🌷 #علاقه داشت.
🍃🌷🍃
در #مجالس اهل بیت🌷، #شرکت و #نوحه سرایی می کرد ، اهل #مسجد بود و #فعاليت چشمگيری در #پايگاه مقاومت مسجد #علی ابن الحسين (ع) 🌷داشت.
🍃🌷🍃
#شهیداحمد خطيبي، فرزند مصطفي و ملك ابن يمين، دربيست و پنجم تير ماه سال 1342 در اصفهان به دنيا آمد.
مصطفي خطيبي، پدرش، مي گويد:« در دوران خردسالي احمد،گرفتار و بي كار بودم و به همراه همسرم جاي فردي كه تفأل باقرآن مي زد رفتيم، ايشان گفتند: خداوند هفت فرزند به شمامي.» اولين فرزند خانواده بود. از همان كودكي به #قرآن علاقه داشت،
🍃⚘🍃
با اينكه خيلي بازيگوش بود ولي گاهي در جلسات قرآن حضور پيدا مي كرد.
مادرش بسيار عفيف و با حيا بود و #احمد اين خصلت را ازمادرش آموخته بود. با خواهر و برادرهايش #مهربان بود. با آنكه فعال و پرجنب و جوش بود اما هنگام صبحت كردن با ديگران #آرام و# مودب به سخنان آن ها گوش مي داد.
🍃⚘🍃
به پدر و مادر بسيار #احترام مي گذاشت. مخصوصاً مادر رابسيار دوست داشت و در انجام كارها او را ياري مي كرد .وضعيت اقتصادي خانواده مطلوب نبود و #احمد از همان ابتدا بامحروميت و كمبودها آشنا گش. علاقه زيادي به. درس داشت و درسش خوب بود.
كسي را از خودش نمي رنجاند، معمولاً جاذبه اش خيلي بيشتراز دافعه اش بود و به همه علاقه داشت.
🍃⚘🍃
به روایت از همسر #شهید :
ما در سال 1380# بصورت مذهبی و سنتی ازدواج کردیم، دو دختر به نام های زهرا و نازنین زهرا داریم.
🍃🌷🍃
از سال 83#وارد #یگان ویژه گیلان شدند و در بسیاری از #ماموریت ها حضور داشتند، در سال 89# به مدت 2#سال به عنوان #مرزبان در #نقطه صفر مرزی #منطقه سرباز #خدمت کردند.
🍃🌷🍃
#شهید همیشه با #فرزندان خود #مهربان بود #اکثر اوقات با تمام #خستگی ها در خانه با #نازنین زهرا به #مبارزه #تکواندو می پرداخت و نه تنها با #فرزندان خود بلکه با تمام #بچه ها #بازی و #شوخی میکرد و #بچه ها در اکثر #مسافرت ها دوست داشتن در ماشین ما بنشینند.😭
🍃🌷🍃
#شهید مدافع حرم روح الله کافی زاده
🍃🌷🍃
درتاریخ ۱۳۵۹/۶/۲۷ در شهر نجف آباد اصفهان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.۶ فرزند بودند.
۳ خواهر و ۳ برادر
متاهل بود.
ایشان تیرماه ۱۳۷۸ درسن ۱۹ سالگی ازدواج کرد.
۲ فرزند به یادگار دارد یک دختر و یک پسر
اسما خانم و آقا حسین مهدی.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
پدر من و پدر آقا #روحالله علاوه بر آنکه با هم همکار بودند، رفاقتی چند ساله با هم داشتند. به هر حال این شناخت سبب شد تا پدر آقا #روحالله من را از پدرم برای ایشان خواستگاری کند.
از حجاب و پوشش من حسابی خوشش آمده بود.#صداقت حرفهاش خیلی به دلم نشست. از همان ابتدا در صحبتهایش گفت: به واسطه نظامی بودنش ممکن است خیلی وقتها نباشد.😭
🍃🌷🍃
#سر به زیر بودن و #ولایی بودنش در کنار #صداقتاش خیلی برای من ارزش داشت. وقتی مرتبه اول رفتیم برای صحبت کردن گفت: خیلی عصبی و زودجوش است.
اما وقتی وارد زندگی شدیم برخلاف آنچه که قبلاً از خودش گفته بود،#آرام و #مهربان به نظر میرسید.با اینکه #19 سال بیشتر نداشت، اما آنقدر #متین و #پخته به نظر میرسید که اصلاً نمیتوانستم باور کنم که این آدم، عصبی هم میتواند بشود.
🍃🌷🍃
#شهید مدافع حرم روح الله کافی زاده
🍃🌷🍃
درتاریخ ۱۳۵۹/۶/۲۷ در شهر نجف آباد اصفهان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.۶ فرزند بودند.
۳ خواهر و ۳ برادر
متاهل بود.
ایشان تیرماه ۱۳۷۸ درسن ۱۹ سالگی ازدواج کرد.
۲ فرزند به یادگار دارد یک دختر و یک پسر
اسما خانم و آقا حسین مهدی.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
پدر من و پدر آقا #روحالله علاوه بر آنکه با هم همکار بودند، رفاقتی چند ساله با هم داشتند. به هر حال این شناخت سبب شد تا پدر آقا #روحالله من را از پدرم برای ایشان خواستگاری کند.
از حجاب و پوشش من حسابی خوشش آمده بود.#صداقت حرفهاش خیلی به دلم نشست. از همان ابتدا در صحبتهایش گفت: به واسطه نظامی بودنش ممکن است خیلی وقتها نباشد.😭
🍃🌷🍃
#سر به زیر بودن و #ولایی بودنش در کنار #صداقتاش خیلی برای من ارزش داشت. وقتی مرتبه اول رفتیم برای صحبت کردن گفت: خیلی عصبی و زودجوش است.
اما وقتی وارد زندگی شدیم برخلاف آنچه که قبلاً از خودش گفته بود،#آرام و #مهربان به نظر میرسید.با اینکه #19 سال بیشتر نداشت، اما آنقدر #متین و #پخته به نظر میرسید که اصلاً نمیتوانستم باور کنم که این آدم، عصبی هم میتواند بشود.
🍃🌷🍃
پاسدار بسیجی #شهید مدافع حرم«احمد اعطایی» متولد 7 شهریور 1364 و ساکن محله فلاح تهران بود و #مهندسی برق میخواند.
🍃⚘🍃
ایشان #داوطلبانه برای #دفاع از #حرم عقیله بنی هاشم⚘و مردم مظلوم سوریه، راهی آن دیار میشود که در 21 آبان ماه 94 و آخرین روز ماه محرم الحرام، همراه با سه تن دیگر از دوستانش«سید مصطفی موسوی»، «مسعود عسگری» و «محمدرضا دهقان امیری» به #شهادت میرسد.
🍃⚘🍃
|| یاد #شهدا با ذکر
یک شاخه گل صلوات⚘||
🍃⚘🍃
#احمد خیلی #مهربان بود و #ولایت مدار! یعنی همه میدانستند که #احمد #ولایتی است و به خاطر #ولایت، حاضر بود قید منی که خواهرش بودم را بزند! کلاً همینطور بود و سر #اعتقاداتش مادر و خواهر و همسر #نمیشناخت!
🍃⚘🍃
به نقل ازهمسر #شهید:
ایشان #احمد اعطایی، متولد 7 شهریور 64 بود. دیپلم برق داشت و در دانشگاه علامه طبرسی مشغول به تحصیل بود. دو فرزند هم به نامهای محمدعلی چهار سال و نیم و محمدحسین یک سال و نیم داریم.
عروسیمان همهچیز داشت؛ ولی بهجای موسیقی، مولودی داشتیم
جاری من، دوست صمیمیام بود و ما را برای آشنایی به هم معرفی کردند. رسم خانواده همسرم اینطور بود که اول خواهر و مادرشان به منزل ما آمدند، بعد هم یک بار با خود احمد آقا آمدند و صحبت کردیم و در همان جلسه اول به توافق رسیدیم.
.آغاز زندگی مشترک:
اول یک مراسم شیرینی خوران برای محرمیت و خرید عروسی داشتیم. یک سال و نیم هم عقد بودیم. بعد هم جشن عروسی گرفتیم. عروسیمان همهچیز داشت؛ ماشین عروس، آتلیه، تالار، ولی بهجای موسیقی، مولودی داشتیم.
#احمد خیلی #مهربان بود و #ولایت مدار! یعنی همه میدانستند که #احمد #ولایتی است!
🍃⚘🍃
به روایت از همسر #شهید :
ایشان پسرعمویم بودند. از همان دوران کودکی و نوجوانی همدیگر را میشناختیم. میدانستم که #آقا مجید جوان #مذهبی و #مؤمنی است. من هم خانواده مذهبی داشتم و باهم #همفکر و# هم عقیده بودیم.
🍃🌷🍃
من و همسرم روز17 ماه رمضان سال 1376 ازدواج کردیم. معیارهای مشترکی هم برای زندگی داشتیم. #صداقت و #قدم گذاشتن در مسیر #درست برای من و #ایشان #اولویت داشت.
🍃🌷🍃
انصافاً هم #آقا مجید در طول 20#سال زندگی مشترکمان آدم #صادق و #روراستی بود. در #کوچکترین کار با من #مشورت میکرد.
🍃🌷🍃
#ایشان با روحیه #آرام و #خلق و خوی #مهربان و #خوشرویی که داشت، باعث شده بود زندگی #خوبی در کنار هم داشته باشیم، در خیلی از مراحل زندگیام از ایشان #راهنمایی و #روحیه میگرفتم.😭
🍃🌷🍃
یکی از #مهمترین #خصوصیاتشان #توجه به #نماز اول وقت بود،#نماز شب را در #حرم
#حضرت معصومه(س)🌷 میخواند،
همین #گریههای شبانه بود که
#آقا مجید را به مقام #شهادت رساند.😭
🍃🌷🍃
به خاطر اين #موفقيت در انجام #ماموريت #محوله و از طرفي #شهادت سردار محمد نصراللهي (معاونت وقت ستاد لشكر) در منطقه ي #عملياتي والفجر8 در تاريخ 6/12/64 ، #معاونت ستاد لشكر 41 ثارالله هم به ایشان سپرده شد.
🍃🌷🍃
پس از #پنج سال حضور مداوم در #جبهه و #گذشتن از تمام #تجملات و #دلبستگي هاي دنيوي و #تهذيب نفس در مرداد ماه سال64# به سرزمين وحي رفت.
🍃🌷🍃
جواني خ#وش خلق و #مهربان بود . در #پوشش بسيار #ساده پوش و كمتر #لباس نو مي پوشيدو هميشه سعي مي كرد #لباسهاي كهنه و #چند ساله خود را استفاده نماید.
🍃🌷🍃
در #احترام به #پدر و #مادر #بي مثال بود. در #مرخصي هايش #اولين كساني كه به ديدارشان مي رفت #پدر و #مادرش بودند. (هر چند مرخصي هاي ایشان بسيار كوتاه بود) #كمتر از 72# ساعت.
🍃🌷🍃
در سن #22 سالگي يعني در مهر ماه سال 1363# ازدواج کرد در شب اول ازدواجش #لباس #سبز مقدس #سپاه را بر تن کرد و گفت #عروسي واقعي من آن روزيست كه با همين #لباس #سبز و #مقدس #سپاه به #شهادت برسد.
🍃🌷🍃
پاسدار بسیجی #شهید مدافع حرم«احمد اعطایی» متولد 7 شهریور 1364 و ساکن محله فلاح تهران بود و #مهندسی برق میخواند.
🍃⚘🍃
ایشان #داوطلبانه برای #دفاع از #حرم عقیله بنی هاشم⚘و مردم مظلوم سوریه، راهی آن دیار میشود که در 21 آبان ماه 94 و آخرین روز ماه محرم الحرام، همراه با سه تن دیگر از دوستانش«سید مصطفی موسوی»، «مسعود عسگری» و «محمدرضا دهقان امیری» به #شهادت میرسد.
🍃⚘🍃
|| یاد #شهدا با ذکر
یک شاخه گل صلوات⚘||
🍃⚘🍃
#احمد خیلی #مهربان بود و #ولایت مدار! یعنی همه میدانستند که #احمد #ولایتی است و به خاطر #ولایت، حاضر بود قید منی که خواهرش بودم را بزند! کلاً همینطور بود و سر #اعتقاداتش مادر و خواهر و همسر #نمیشناخت!
🍃⚘🍃
به نقل ازهمسر #شهید:
ایشان #احمد اعطایی، متولد 7 شهریور 64 بود. دیپلم برق داشت و در دانشگاه علامه طبرسی مشغول به تحصیل بود. دو فرزند هم به نامهای محمدعلی چهار سال و نیم و محمدحسین یک سال و نیم داریم.
عروسیمان همهچیز داشت؛ ولی بهجای موسیقی، مولودی داشتیم
جاری من، دوست صمیمیام بود و ما را برای آشنایی به هم معرفی کردند. رسم خانواده همسرم اینطور بود که اول خواهر و مادرشان به منزل ما آمدند، بعد هم یک بار با خود احمد آقا آمدند و صحبت کردیم و در همان جلسه اول به توافق رسیدیم.
.آغاز زندگی مشترک:
اول یک مراسم شیرینی خوران برای محرمیت و خرید عروسی داشتیم. یک سال و نیم هم عقد بودیم. بعد هم جشن عروسی گرفتیم. عروسیمان همهچیز داشت؛ ماشین عروس، آتلیه، تالار، ولی بهجای موسیقی، مولودی داشتیم.
#احمد خیلی #مهربان بود و #ولایت مدار! یعنی همه میدانستند که #احمد #ولایتی است!
🍃⚘🍃
خیلی با #بچهها #مهربان و #صمیمی بود. هیچوقت آنها را #دعوا #نمیکرد. اوج دعوایش این بود که تن صدایش را کمی بالا ببرد تا دست از شیطنت بکشند.
🍃⚘🍃
سعی میکرد با کارهایش به بچهها آموزش بدهد. به آنها یاد میداد و میگفت: " باباجان، وقتی پاشدی بگو الحمدالله. بگو #یا علی⚘. "
🍃⚘🍃
#احمدآقا علاوه بر این که #پاسدار بود، در #مسجد محل #فعالیت داشت. #کتابهای فراوانی مثل کتابهای #اخلاقی،#عرفانی و #سبک زندگی، خیلی مطالعه میکرد.
🍃⚘🍃
به قدری به #حضرت آقا♡#ارادت داشت و #ولایی بود که یک تابلو درست کرده و جلوی ورودی منزل نصب کرده بود که روی آن نوشته شده بود «هر که دارد بر ولایت بدگمان، حق ندارد پا گذارد در این مکان» و میگفت: «کسی که آقا♡ را قبول ندارد، مدیون است که نان من را بخورد.#آقا یعنی #علی و #علی⚘ یعنی #اهل بیت(ع) (⚘و همه اینها به هم #وصل هستند.»
🍃⚘🍃
خیلی #مهمان نواز، #با محبت، #ساده زیست و به #فکر دیگران بود. هنگامی هم که منزل بود، خیلی #کمک میکرد.
🍃⚘🍃
به خاطر اين #موفقيت در انجام #ماموريت #محوله و از طرفي #شهادت سردار محمد نصراللهي (معاونت وقت ستاد لشكر) در منطقه ي #عملياتي والفجر8 در تاريخ 6/12/64 ، #معاونت ستاد لشكر 41 ثارالله هم به ایشان سپرده شد.
🍃🌷🍃
پس از #پنج سال حضور مداوم در #جبهه و #گذشتن از تمام #تجملات و #دلبستگي هاي دنيوي و #تهذيب نفس در مرداد ماه سال64# به سرزمين وحي رفت.
🍃🌷🍃
جواني خ#وش خلق و #مهربان بود . در #پوشش بسيار #ساده پوش و كمتر #لباس نو مي پوشيدو هميشه سعي مي كرد #لباسهاي كهنه و #چند ساله خود را استفاده نماید.
🍃🌷🍃
در #احترام به #پدر و #مادر #بي مثال بود. در #مرخصي هايش #اولين كساني كه به ديدارشان مي رفت #پدر و #مادرش بودند. (هر چند مرخصي هاي ایشان بسيار كوتاه بود) #كمتر از 72# ساعت.
🍃🌷🍃
در سن #22 سالگي يعني در مهر ماه سال 1363# ازدواج کرد در شب اول ازدواجش #لباس #سبز مقدس #سپاه را بر تن کرد و گفت #عروسي واقعي من آن روزيست كه با همين #لباس #سبز و #مقدس #سپاه به #شهادت برسد.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
ما در سال 1380# بصورت مذهبی و سنتی ازدواج کردیم، دو دختر به نام های زهرا و نازنین زهرا داریم.
🍃🌷🍃
از سال 83#وارد #یگان ویژه گیلان شدند و در بسیاری از #ماموریت ها حضور داشتند، در سال 89# به مدت 2#سال به عنوان #مرزبان در #نقطه صفر مرزی #منطقه سرباز #خدمت کردند.
🍃🌷🍃
#شهید همیشه با #فرزندان خود #مهربان بود #اکثر اوقات با تمام #خستگی ها در خانه با #نازنین زهرا به #مبارزه #تکواندو می پرداخت و نه تنها با #فرزندان خود بلکه با تمام #بچه ها #بازی و #شوخی میکرد و #بچه ها در اکثر #مسافرت ها دوست داشتن در ماشین ما بنشینند.😭
🍃🌷🍃
#شهید مدافع حرم حاج حسن معماری
🍃🌷🍃
در تاریخ سی و یکم شهریور 1357# در اهواز در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
ایشان #فرزند #سردار شهید علی معماری هست.
🍃🌷🍃
#فرزند اول خانواده بود تحصیلاتش را تا مقطع #کارشناسی رشته حقوق در دانشگاه آزاد اهواز ادامه داد.
🍃🌷🍃
#متاهل بود.
در سال 1382# در سن 20#سالگی با #فرزند #شهید سیدحمدان موسوی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو فرزند، یک دختر و یک پسر هست.
🍃🌷🍃
{یاد #شهیدان با ذکر یک شاخه گل #صلوات🌷}
🍃🌷🍃
ایشان#شجاع ،#مهربان ،#مودب ،#دلسوز بود. درحادثه #سیل همراه بادوستان وآشنایان به #کمک مردم محروم منطقه غیزانیه رفت و با #پرکردن گونی خاک ، #رساندن آذوقه و#توزیع مواد غذایی به #مردم #کمک می کرد.
🍃🌷🍃
ایشان نسبت به تربیت بچه هایش خیلی #حساس بود ودوست داشت که آنها با تربیت #اسلامی بزرگ شوند. نسبت به #حجاب دخترش #حساسیت خاصی داشت.
🍃🌷🍃
#سید فاضل بسیار #خانواده دوست، #مهربان و #خوش اخلاق بود و رفتار #محترمانهای داشت، در خانه به من #کمک میکرد و به #بچهها میرسید. بعد از بازنشستگی ساعتهای بیشتری را در خانه بود. به همین خاطر من و بچهها خیلی به ایشان وابسته شده بودیم. وقتی #سید فاضل #شهید شد من دو سه ماهی سردرگم بودم و نمیتوانستم باور کنم که دیگر نیست.😭😭
🍃🌷🍃
اوایل ازدواجمان #سید فاضل میگفت من دوست دارم همسرم در راه رسیدن به #سعادت اخروی به من کمک کند و دوست دارم که #شهید بشوم، من هم در آن دنیا به او کمک کنم، ازدواج ما از اول برای این دنیا نبود و #سید فاضل حرف از #سعادت ابدی و آخرت میزد.😭
🍃🌷🍃
خبر #شهادت #سید فاضل یکباره به ما نرسید، اول گفتند که ایشان در محاصره هستند، بعد گفتند اسیر شدهاند، بعد گفتند مفقود شده و دست آخر گفتند #شهید شده، شنیدن خبر #شهادت سید فاضل برای من خیلی سخت بود، فکر نمیکردم به این زودی از هم جدا شویم.😭😭
🍃🌷🍃
#سید فاضل وصیت کردند که دوست دارم #دخترم# زینبیوار و #پسرم #عباسوار زندگی کنند و برای دیگران اسوه باشند و من سعی میکنم به وصیت #شهید عمل کنم.
🍃🌷🍃
به روایت از #سرلشکر سید یحیی رحیم صفوی:
#شهید شوشتری #الگوی #ایمان،#شجاعت، #خردمندی، #وفاداری به #اسلام و #مردمداری برای #جوانان دیروز، امروز و فردای این #کشور بودند.
🍃🌷🍃
#شهید شوشتری #عاشق #خدمت به #اسلام و #مردم #محروم #سیستان و بلوچستان بود، #فرزندان بلوچ سیستانی را همچون #فرزندان و #نوههای خود در #آغوش #پرمهرش #میفشرد.😔
🍃🌷🍃
و ذاتا یک انسان #مهربان، #دلسوز و #مردمی بود. #سپاه پاسداران یک #فرمانده #مومن، #شجاع و #خردمند را در راه #آسایش، #امنیت و #خدمت به #مردم #سیستان و بلوچستان #قربانی #راه #خدا کرد.
😭
🍃🌷🍃
من #شهید شوشتری را #اواخر #سال 58# و #اوایل سال 59# در #جنگ #کردستان برای #اولین بار #ملاقات کردم. آنچه در #نگاه اول برای من جلب #توجه میکرد #قد #رشید، #قامت #استوار و #پرصلابت #او بود.
🍃🌷🍃
در #رهایی #سنندج از دست #ضدانقلاب، #پاسداران #خراسان همچون #شهید شوشتری #فداکاری #زیادی کردند و #شوشتری در این #کار که #جزو #کارهای سخت #اوایل #انقلاب بود از خود #رشادت زیادی نشان داد و به #خوبی #فرماندهی کرد.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
#عباس آقا پسرعموی بنده بودند که در 29#دی ماه سال 94# به من پیشنهاد #ازدواج دادند، روز خواستگاری #دو برگه به همراه خود آورده بود که روی آن چیزهایی که در زندگی آینده برایش #مهم بود را تیتر وار نوشته بود.
🍃🌷🍃
او به داشتن یک #زندگی #ساده و #تهیه وسایل زندگی از #کالاهای ایرانی تأکید بسیاری داشت. من خیلی مخالف رفتن به #سوریه #عباس بودم و اجازه نمیدادم که برود، ولی او با حرفهایش مرا هم راضی کرد.😭😭
🍃🌷🍃
قرار بود #عید به #سوریه اعزام شوند، ولی به دلایلی اعزامش به تأخیر افتاد به همین خاطر #دوم #اردیبهشت ماه اعزام شدند.😭😭
🍃🌷🍃
#عباس آقا بسیار #مهربان و #خوش رو بود. خیلی هم #شوخ طبع و #بذله گو. وقتی در جمعی حضور پیدا میکرد با #حرفهایش همه رو #می خنداندند،همه به خاطر این #خصوصیتی که داشت او را #دوست داشتند.
🍃🌷🍃
#عباس آقا گاهی از #سوریه به من زنگ میزد و احوال پرسی میکرد، درباره اوضاع آنجا حرفی نمیزد و بیشتر من درباره اتفاقاتی که افتاده بود با او صحبت میکردم.
🍃🌷🍃
به روایت از #دختر#شهید:
پدر عزیزم بسیار #صبور، #خوش اخلاق، #خونسرد، #مهربان،#تلاشگر و #مهمان دوست بود، تمامی ویژگی های خوب اخلاقی یکجا در پدرم جمع شده بود.
🍃🌷🍃
روز #سه شنبه 8#اردیبهشت #صبح اول وقت #بابا برای کارهای #اعزام به تهران رفت و ظهر برگشتند، ظهر با ایشون تماس گرفتن و گفتن معلوم نیست کی #اعزام بشن.
#بابا عمیقا ناراحت شدند و به قول خودشون به #حضرت رقیه (س)🌷 #متوسل شدند.
غروب که شد با بابا تماس گرفتند و گفتند فردا صبح ساعت 6 فرودگاه باشند.
🍃🌷🍃
برای #اعزام؛ #بابا زمان زیادی برای خداحافظی نداشت و فقط میتونستند با اقوام تماس بگیرند و #حلالیت بطلبند؛ از همه خداحافظی کردند و مارو به شوهر عمه ام و عمو عباس سپردند.
🍃🌷🍃
همراه #بابا سعید شروع به جمع کردن ساک لباساشون شدیم و هرچیزی که به ذهنم می رسید براشون گذاشتم، زمان اذان مغرب بود که مادرم رفت مسجد و من و #پدرم تنها بودیم.
🍃🌷🍃
🌸 #تصویر بالا #توییت یک زن #آمریکایی در وصف حضرت #آقاست، او آقا را اینگونه #توصیف میکند: #پارسا، #فروتن، #مهربان، #عاقل، #باهوش، #قوی
.
▪️در اینترنت عکس آقا کم نیست، عکسهایی هم که با صفات بالا مرتبط باشند کم نیستند؛ اما آن زن که از تصویرش پیداست مسلمان نیست، از دل آمریکا از میان غوغای تمدن مادی غرب، تصویری از آقا را انتخاب کرده که نشان از عبادت و معنویت و الهی بودن است.
.
▪️این انتخاب از سوی زنی در چنان موقعیتی نشان میدهد نظم جدید جهانی را باید جدیتر گرفت، نشان میدهد دنیا نیاز به معنویت دارد و تاریخ انقضای تمدن مادی فرا رسیده است. نشان میدهد اکنون فصل رویش تمدن نوین اسلامی است و ایران بازیگر اول در این رویش است و نشان میدهد نزدیک قلهایم و «به قلهها نزدیک شدیم. نباید خسته بشویم. امروز روز خسته شدن نیست، روز ناامید شدن نیست. امروز روز شوق است، روز امید است، روز حرکت است.
هنوز صدای کلیدی که شب ها در را باز می کرد میشنوم. توی اتاقش #زیارت عاشورا گوش میداد. خیلی شب ها هم دیر وقت می آمد منزل. لباس مخصوصی برای #نظافت می برد و تا دیر وقت در حسینیه و هیئت مشغول شستن ظرف ها بود.😔🍃⚘🍃
با خواهران و برادرش خیلی #مهربان بود. به ویژه برادرش را خیلی دوست داشت و #احترام پدرش را خیلی نگه می داشت. من گمان نمیکنم پایش را یکبار هم که شده در حضور پدرش
دراز کرده باشه.🍃⚘🍃
به روایت از تنها برادرشهید آقا مهدی :
۱۹ تیر بود که به همراه #جواد برای تهیه ی بلیط به فرودگاه رفتم و برای ٢۰ تیر ، بلیط تهیه کرد و رفت.
هفت روز بعد ، جمعه سی ام ماه رمضان بود که با من تماس گرفت و خبر سلامتی اش رو داد و گفت همه چیز اینجا خوبه و ما در پشتیبانی پشت خط هستیم و بعد تلفن قطع شد.
همه چیز از آن تماس شروع شد ... 😔
آن روز در دلم احساسی داشتم این حس همچنان با من بود تا اینکه با من تماس گرفت تا خواستم جواب بدهم قطع شد. خودم دوباره تماس گرفتم کسی با لهجه ی خاصی صحبت میکرد.
فکر کردم خود #جواد پشت تلفنه ، چون منتظر شنیدن صداش بودم گفتم #جواد تویی ؟ پاسخ داد : نه من از دوستانش هستم #جواد زخمی شده.😔