eitaa logo
این عماریون
351 دنبال‌کننده
220.6هزار عکس
59.1هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی من و ، نیایش ۵ ساله و محمد پارسا ۳ساله هستند. اما حرف‌های آنها برای اینکه مانع رفتن بشوند برایم جالب بود. محمد پارسا با همان لهجه بچگانه‌اش و بسیار عصبانی می‌گفت مامان جان، اجازه نده برود. گناه داره می‌شود. هم بلند بلند می‌خندید. 🍃⚘🍃 وقتی که رفت سوریه، نیایش در خواب جیغ زنان بیدار شد و شروع به گریه کرد. با من دعوا می‌کرد که چرا اجازه دادی به برود. اگر بشود تقصیر توست. 🍃⚘🍃 آن شب دلم خیلی . بعد از بیشتر شد. می‌گویند همه دارند و . گاهی اوقات کردنشان برایم بسیار است، چون با هیچ چیزی نمی‌توان کرد. 🍃⚘🍃 مدام از برای هم تعریف می‌کنند و می‌گویند بخیر . چند وقت پیش دخترم به محمد پارسا می‌گفت: داداشی دلت برای نمی‌سوزه؟ من خیلی دلم می‌سوزه که به زدن.💔 🍃⚘🍃 برای من عجیبه که اینها انقدر می‌فهمند و متوجه می‌شوند. راستش را بخواهید انقدر زود انتظار این حرف‌ها را نداشتم. خیلی ناراحتند که من ندادم را ببینند. 🍃⚘🍃
میگفت : من میدانم میشم عکس و فیلم از من زیاد بگیر، بچه ها بزرگ شدند را ببینند. روزهای آخر زنده صدایش میکردم. 🍃⚘🍃 موقع رفتن گفتم: جان نامه ننوشتی، گفت: را اول وقت بخوان چیز به خود میشود. فقط من را که نتوانستم ات را بدهم. 🍃⚘🍃 سه روز قبل از عجیب دلشوره داشتم و مضطرب بودم. وقتی تماس گرفت پرسیدم کی برمی‌گردی؟ خندید و گفت زود برمی‌گردیم به زودی. 🍃⚘🍃 روز آذر ماه بود. همان روز حال عجیبی داشتم. در خانه راه می‌رفتم و گریه می‌کردم. آن روز خواهر پیش من بود. برادرم گفته بود عکس را بفرستید نیاز داریم. 🍃⚘🍃 یکباره خواهر شوهرم جیغ کشید و گفت ، رفت! شد. باور نمی‌کردم. دست بر سر، حسین (ع)⚘و زینب(س)⚘ را صدا می‌کردم. 🍃⚘🍃
زندگی من و ، نیایش ۵ ساله و محمد پارسا ۳ساله هستند. اما حرف‌های آنها برای اینکه مانع رفتن بشوند برایم جالب بود. محمد پارسا با همان لهجه بچگانه‌اش و بسیار عصبانی می‌گفت مامان جان، اجازه نده برود. گناه داره می‌شود. هم بلند بلند می‌خندید. 🍃⚘🍃 وقتی که رفت سوریه، نیایش در خواب جیغ زنان بیدار شد و شروع به گریه کرد. با من دعوا می‌کرد که چرا اجازه دادی به برود. اگر بشود تقصیر توست. 🍃⚘🍃 آن شب دلم خیلی . بعد از بیشتر شد. می‌گویند همه دارند و . گاهی اوقات کردنشان برایم بسیار است، چون با هیچ چیزی نمی‌توان کرد. 🍃⚘🍃 مدام از برای هم تعریف می‌کنند و می‌گویند بخیر . چند وقت پیش دخترم به محمد پارسا می‌گفت: داداشی دلت برای نمی‌سوزه؟ من خیلی دلم می‌سوزه که به زدن.💔 🍃⚘🍃 برای من عجیبه که اینها انقدر می‌فهمند و متوجه می‌شوند. راستش را بخواهید انقدر زود انتظار این حرف‌ها را نداشتم. خیلی ناراحتند که من ندادم را ببینند. 🍃⚘🍃
میگفت : من میدانم میشم عکس و فیلم از من زیاد بگیر، بچه ها بزرگ شدند را ببینند. روزهای آخر زنده صدایش میکردم. 🍃⚘🍃 موقع رفتن گفتم: جان نامه ننوشتی، گفت: را اول وقت بخوان چیز به خود میشود. فقط من را که نتوانستم ات را بدهم. 🍃⚘🍃 سه روز قبل از عجیب دلشوره داشتم و مضطرب بودم. وقتی تماس گرفت پرسیدم کی برمی‌گردی؟ خندید و گفت زود برمی‌گردیم به زودی. 🍃⚘🍃 روز آذر ماه بود. همان روز حال عجیبی داشتم. در خانه راه می‌رفتم و گریه می‌کردم. آن روز خواهر پیش من بود. برادرم گفته بود عکس را بفرستید نیاز داریم. 🍃⚘🍃 یکباره خواهر شوهرم جیغ کشید و گفت ، رفت! شد. باور نمی‌کردم. دست بر سر، حسین (ع)⚘و زینب(س)⚘ را صدا می‌کردم. 🍃⚘🍃
سرانجام شهیدان و و مراد پور حیدری   هم به رسیدند  و عزیزشان  مریم هم درسال ۱۳۸۶# و ۴۰ بعداز به آنها پیوست‌. 🍃🌷🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهیدان سرفراز    💠 شهید مراد پور حیدری و دو محمد و مرتضی پور حیدری  💠                            🌷  صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
مجید بودند. قرار بود هفت سال دیگر  از و پرورش بازنشسته بشوند همسرم کلاً به دینی و خاصی داشتند.😭 🍃🌷🍃 جمکران و معصومه(س)🌷 بود، در هم می‌کرد. همچنین بود و حوزوی را دنبال می‌کرد، صالحین شده بود و را می‌داد. 🍃🌷🍃 شون باعث شده بود که با ایشان خیلی باشند. بیشتر بودند تا و . بود و زیادی برایشان می‌گذاشت. بچه‌ها هم بودند.😭😭 🍃🌷🍃 را که بود دیگری داشت. به خاطر و خاصش، زیادی به نشان می‌داد. اما از نظر سعی می‌کرد به هر تایشان . 🍃🌷🍃 همیشه به من می‌گفت دعا کن به مرگ طبیعی از دنیا نروی. برای من هم طلب کن تا در آن دنیا کنار هم باشیم. به جرئت می‌توانم بگویم که لحظه از سرش نیفتاد.😭 🍃🌷🍃
مجید بودند. قرار بود هفت سال دیگر  از و پرورش بازنشسته بشوند همسرم کلاً به دینی و خاصی داشتند.😭 🍃🌷🍃 جمکران و معصومه(س)🌷 بود، در هم می‌کرد. همچنین بود و حوزوی را دنبال می‌کرد، صالحین شده بود و را می‌داد. 🍃🌷🍃 شون باعث شده بود که با ایشان خیلی باشند. بیشتر بودند تا و . بود و زیادی برایشان می‌گذاشت. بچه‌ها هم بودند.😭😭 🍃🌷🍃 را که بود دیگری داشت. به خاطر و خاصش، زیادی به نشان می‌داد. اما از نظر سعی می‌کرد به هر تایشان . 🍃🌷🍃 همیشه به من می‌گفت دعا کن به مرگ طبیعی از دنیا نروی. برای من هم طلب کن تا در آن دنیا کنار هم باشیم. به جرئت می‌توانم بگویم که لحظه از سرش نیفتاد.😭 🍃🌷🍃