بسم الله الرحمن الرحيم
قسمت دوم - پرواز در فضای قرآن:
در فضاى بيكران تاريخ، چتر نجات، در موج ظلمتها، نور و در طوفان و تلاطم فتن دژ حفاظ و نبى اكرم(ص) كه گوئى حوادث آينده را از آينده زمان به خوبى مشاهده مى كند، در ضمن يكى از خطابههايش در مجمع عامى هشدار مى دهد كه:
اذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن (سفينة البحار، ج 2، ص 413.)
گاهى كه ديديد سياه ابر ناامنى ها، فتنهها و آشوبها،زندگى و فرهنگ شما را تيره و تار ساخته، تنها يك راه نجات،تنها يك شعله، تنها يك چراغ: فعليكم بالقرآن ، در پرتو قرآن، اشعه و نورش از خطر ظلمت، پرتگاه و سقوط، از خطر دزدان و درندگان مصون بمانيد - بخشی از حدیث 27 : حيات اسلام- فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرآنِ (كافى ، ج 2، ص 599 ، ح 2).و اين خود،اعجاز قرآن و عالى ترين نشانه وحى است.
انسان آگاه تنها با يك ديد و از يك چشم انداز مى تواند به اعجاز برسد، او نياز به عصا و اژدها ندارد، نياز به شق القمر ندارد، نياز به طلا گشتن سنگ ريزهها ندارد.
تنها با يك نگاه به مطلوب مى رسد
وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى (سوره رعد بخشی از آیه 31)
بيان شگفتى كه كوه را از جاى مى كند،زمين را مى شكافد و مرده را حيات بخشيده به سخن در مى آورد و مى بينيم كه على ها و بوذرها هرگز از پيامبر(ص) درخواست معجزه نمى كردند، تنها يك سخن، يك تلاوت،يك اشاره كافى بود تا شراره شوقشان زبانه كشد، خضوع كنند و به اعجازش ايمان آورند.آرى كسى كه زيبائى و لطف سخن، نور و روح سخن را مى بيند هرگز درخواست طبقى طلا از آسمان نمى كند، درخواست او كاخ زرنگار و باغ و بستان پر از انهار نيست، با يك پرواز در فضاى قرآن، با يك سير در بحر بيكرانش عظمت روحى را مى بيند و لمس مى كند.
قرآن سنگ زيرين و زيربناى وحدت جامعه و ملل اسلامى است، در اختلافات، جدايى ها و كشمكشها، راه حل مشكلها و در پرتگاه نزاعها و دوئيتها، چتر نجات و رشته حيات جامعه- وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا(سوره آل عمران بخشی از آیه 103)
و تنها ريسمان ناگسستهاى كه از آسمان به سوى زمين كشيده شده و دست تحريف دامنش را نيالوده و غبار تاريخ صفحاتش را چركين نساخته است.
قرآن تنها سند زنده قاطعى است كه ميزان و محور سنجشها قرار گرفته و همه گفتهها، كنشها و جنبشها بايد در پرتو آن مطرح گشته و برگرد آن قطب بچرخد و گرنه مطرود است و به ديوار كوبيده مى شود- (فَاضْرِبُوهُ عَلَی الْجِدارِ .تفسیر صافی، ج 1، ص 21.) همچنانكه بايد در كنار قرآن، حديث، تاريخ، سيره پيامبر و ائمه هدى نيز مطرح مى شود كه سنت و عترت و راه درست رسيدن به قرآن است - وَ بَینَ مُثْبَتٍ فِی اَلْکتَابِ فَرْضُهُ وَ مَعْلُومٍ فِی اَلسُّنَّةِ نَسْخُهُ، وَ وَاجِبٍ فِی اَلسُّنَّةِ أَخْذُهُ وَ مُرَخَّصٍ فِی اَلْکتَابِ تَرْکهُ (نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 1، ص 44.)
و امامان شيعه گوياترين و ارزندهترين راه شناخت و رسيدن به قرآن هستند. بنابراين علی (ع) بهترين كسى است كه مى توانيم قرآن را از روى بخوانيم و بفهميم
إِنِّی تَارِک فِیکمْ أَمْرَینِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- کتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَهْلَ بَیتِی عِتْرَتِی أَیهَا النَّاسُ اسْمَعُوا وَ قَدْ بَلَّغْتُ إِنَّکمْ سَتَرِدُونَ عَلَی الْحَوْضَ فَأَسْأَلُکمْ عَمَّا فَعَلْتُمْ فِی الثَّقَلَینِ وَ الثَّقَلَانِ کتَابُ اللَّهِ جَلَّ ذِکرُهُ وَ أَهْلُ بَیتِی…. - من در میان شما دو چیز باقی میگذارم که اگر آنها را دستاویز قرار دهید، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم که اهل بیتم هستند.ای مردم بشنوید! من به شما رساندم که شما در کنار حوض بر من وارد میشوید، پس من از شما درباره رفتارتان با این دو یادگار ارزشمند سؤال خواهم کرد، یعنی کتاب خدا و اهل بیتم…
*بسم الله الرحمن الرحيم*
*قسمت اول:محور اصلی جهاد تبیین است:*
غیرشیعیان و غیرمسلمانان، این سؤال را از ما دارند که ولایت برای شما چه کارکردی دارد؟
اوائل انقلاب رسم شده بود درمساجد و موقعیّتهای دیگر اجتماعی این آیۀ قرآن نصب میشد: أَطیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسولَ وَأُولِی الأَمرِ مِنکُم (سوره نساء بخشی از آیه 59) مقصود از نصب این آیه، توجّه دادنِ مردم به اطاعت از ولایتفقیه بود. گذشته از اینکه آیا این آیه، مستقیم یا غیرمستقیم دلالت بر ولایتفقیه دارد یا نه، اما به واسطۀ این حرکت تبلیغی، این آیه مشهور شد و الآن غالباً مردم این آیۀ قرآن را بلد هستند. شاید این آیۀ کریمه، در مباحث اعتقادی آنقدر مشهور نشده که در فضای اجتماعی، مشهور شده است.
میخواهم یک آیه از قرآن را خدمت شما معرّفی کنم که آدم از غربت این آیه در یک جامعۀ شیعی، رنج میبرد. این آیۀ کریمۀ قرآن، نحوۀ اطاعت کردن از رسول خدا(ص) را به ما نشان میدهد. خیلی از ما هنوز در مسائل اعتقادی غرق هستیم؛ مانند هزار سال گذشته که شیعه در اوج غربت به سر میبرده و باید از اعتقادات خودش دفاع میکرده است. ولی الآن حتّی غیرشیعیان و بلکه غیرمسلمانان هم از ما این سؤال را دارند که ولایت برای شما چه خاصیّتی و چه کارکردی دارد؟ شما چه رفتاری با ولایت باید داشته باشید، دین شما دربارۀ ولایت و امامت چه برنامهای به شما داده است؟این را هم معتقدین به ولایت از ما میخواهند هم غیرمعتقدین به ولایت! متأسفانه ما کمتر کتابی داریم که نحوۀ برخورد با امر امامت و ولایت را برای ما توضیح بدهد.
کلاً میگوییم باید اطاعت کرد البته در همین اطاعت هم حرف هست؛ حرف مهمی که امشب جملهای را در این باره از قرآن کریم تقدیم خواهم کرد.
آیهای دربارۀ امر امامت که خیلی از معتقدین به ولایت از آن خبر ندارند!
اولین آیهای که دربارۀ امر امامت و اطاعت، میخواهم معرّفی کنم این آیه است إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَ إِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ (سوره نور بخشی از آیه 62)
از همۀ مسجدیها، نمازخوانها، ائمۀ محترم جماعات و همۀ افراد دیندار، متواضعانه تمنّا میکنم این آیۀ قرآن را در مساجد نصب کنند تا مردم با این آیۀ قرآن آشنا بشوند، چون بنده در هر محفلی وارد میشوم و این آیه را توضیح میدهم، اکثر بچههای خوب و معتقد میگویند که ما تا بهحال این را نشنیده بودیم! نمیدانم چه باید کرد با این فقر اطّلاعاتی دربارۀ ضروریترین معارفی که ما باید داشته باشیم.
میفرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ...(سوره حجرات بخشی از آیه 15) معنایش این است کسی که این آیه را رعایت نکند، درواقع مؤمن نیست، چون إنّما از ادات حصر است.
در این آیه خداوند متعال میفرماید: وقتی رسولخدا(ص) امر جامعی را مطرح میکند، کسی نباید از جلسه بیرون برود و به کارهای خودش برسد! به تعبیر ما، اگر آب دستش هست، باید بگذارد و همانجا بماند و امر رسولخدا(ص) رسیدگی کند.
لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ-(سوره نور بخشی از آیه 62) اگر کسی واقعاً کار واجبی داشت، باید بیاید اجازه بگیرد! رسول من، اگر تو به او اجازه دادی میتواند برود.
تازه بعدش میفرماید حالا من میبخشم - فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (سوره نور بخشی از آیه 62) درواقع مذمّت میکند آن کسانی را که از نزد رسولخدا(ص) میروند تا به کارهای خودشان برسند.( ادامه دارد.....)
*بسم الله الرحمن الرحيم*
*قسمت دوم: محور اصلی جهاد تبیین است*:
چرا با اینکه طرفداران انقلاب، بیشتر شدهاند، انقلابیها فکر میکنند وضع داردخرابتر میشود؟چون انقلابیها ساکتند!
بعضی وقتها که تظاهرات پیش میآید، مردم مؤمن میآیند در خیابان همدیگر را میبینند، میگویند عجب جمعیّتی اینها کجا بودند، اینهمه محجّبه، اینهمه انقلابی! مثل ماجرای نهم دی یا مثل دیگر تظاهراتها. هر دفعه هم، اینها همدیگر را میبینند و باز تعجّب میکنند که واقعاً ما اینهمه هستیم! خب چرا تعجّب میکنید؟!
چون وقتهای دیگر، همه ساکتند و خاموشاند، لذا اصلاً معلوم نیست که اینهمه هستند! بنده به عنوان یکی از بچّههای این انقلاب، همیشه عرض میکنم که هر سال انقلاب ما وضعش از نظر کمّی و کیفی در طرفداری، در عمق پایداری بهتر از سال قبل میشود
نمیدانم که خدا با ساکتین چه خواهد کرد، بنده نمیخواهم در اینباره بحث کنم، فقط یک اشاره بکنم. ببینید خدا گاهی از اوقات با بعضی از ساکتین البته نه همۀ کسانی که ساکتند- چه برخوردی میکند؟ خداوند متعال بعضی از کسانی که سکوت میکنند را در قرآن کریم لعنت میکند و میفرماید همه باید او را لعنت کنند! چرا؟ چون یک جایی باید یک حرفی را بزند، اما نمیزند، خُب چرا نگفتی؟! إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ؛ - سوره بقره آیه 159) حالا اگر کسی در یک جایی ساکت بوده، یک وقت این آیه را به خودش نگیرد، ولی بدانید که این هم هست.
اینهمه آدم خوب و فهمیدهای که در جامعۀ ما هست، فضای مجازی باید محلّ تهدید دشمن باشد نه ما!
با این تعداد آدمِ خوب و فهمیدهای که در جامعۀ ما هست و بنده از آن خبر دارم، و با این فضای مجازی که در اختیار همه است؛ خندهدار است که بگویند فضای مجازی محلّ تهدید جامعۀ ماست! اتفاقاً فضای مجازی باید محلّ تهدید دشمن باشد، و باید محلّ فرصت ما باشد؛ البته اگر این ساکتین از خواب بیدار بشوند!
آن شبکۀ پرطرفدار در فضای مجازی که نصف اینترنت مملکت را به خودش مشغول کرده است، راحت میآید و عکس سردار سلیمانی و اسم او را حذف میکند و هرکسی اینها را در صفحهاش بگذارد، آن را خاموش میکند. اگر ده میلیون نفر از آن سی میلیون نفری که برای تشییع سردار سلیمانی آمدند، همه این کار را میکردند، آنوقت آن شبکه هم نمیتوانست این کار را بکند و همه را حذف کند، ولی متأسفانه انگار همه حالِ این کار را ندارند! عشق دارند، اعتقاد دارند، معرفت دارند، ولی این زبان کوچک را نمیچرخانند! اخیراً زبان را هم نمیخواهد بچرخانی، همین انگشت خودت را روی صفحۀ گوشیات فشار بدهی کافی است! ( ادامه دارد....)
*بسم الله الرحمن الرحيم*
*قسمت سوم: برای جهاد تبیین نیاز به پیوندهای اجتماعی قوی و کار گروهی داریم یک هشتک راه بیندازیم و همه آن را تقویت کنیم* :
باید مقدار تأیید همدیگر را افزایش بدهیم، نترسیم، خدا ابائی نداشت از اینکه افرادی را تأیید کند که بعداً خراب بشوند. نترسیم، همدیگر را تأیید و تقویت کنیم، با روی گشاده باهم برخورد بکنیم.
اتحاد کلمه بین کسانی که جهاد میکنند یک امر لازم است، کأنّهم بنیانٌ مرصوص، اینها طوری با همدیگر متحد هستند.
ما در جبهه و دفاع مقدس میدیدیم یکی از عوامل مهم معنویت در دفاع مقدس ارتباط بین رزمندهها بود.
همین الان مهمترین عامل لذتی که شما از اربعین میبرید، خاکساری و تواضع و فروتنی موکبدارها نسبت به زائران امام حسین(ع) و بالعکس است.
زائران هم نسبت به موکبدارها محبت فراوان دارند، این محبت کارها را راه میاندازد. پس ما برای جهاد تبیین نیاز به پیوندهای اجتماعی قویتر و نیاز به کار گروهی داریم، در این زمینه باید فعالیت ویژهای انجام داد. مثلاً بهتعبیر رسانهایها یک هشتک راه بیندازیم همه پای کار بیاییم، آن هشتک را تقویت کنیم.
برای عملیات جهاد تبیین باید اولویتها را بر اساس راهبردهای رهبری تشخیص بدهیم نکتۀ دیگر دربارۀ جهاد تبیین این است که اولویتها را تشخیص بدهیم.
حرف خوب بدون اولویت، هیچ خاصیتی نخواهد داشت، بلکه خنثیکنندۀ کارهای دارای اولویت است.جهاد تبیین بدون نشانهگیری، بدون طراحی عملیات، بدون جهتگیری مشخص در زمانهای معین و بدون جریانسازی فایدهای ندارد و جهاد نیست. مثل اینکه ما اسلحه برداریم ولی ندانیم خطمان کدامطرف است، همین طوری تیر اندازی کنیم و جلو برویم، بعضی وقتها ممکن است همدیگر را بزنیم. جهاد تبیین این نیست که آدم همین طوری تیراندازی بکند، باید شما بدانید خط دشمن کجاست و کجا را باید بزنی. دشمن کجا دارد هجمه میکند و بیشتر آتش میریزد، یا کجا ما باید آتش بریزیم و آنجا دشمن را به عقب برانیم. در جهاد تبیین نیاز به تشخیص اولویتها است.
نمیشود کل کسانی را که در جهاد تبیین فعالیت میکنند به سادگی سازمان دهی کرد، میلیونها نفر باید در این جهاد شرکت کنند. یک مرکز قوی که افراد را سازماندهی کند فعلاً درست نشده است.
افرادی که میخواهند عملیات جهاد تبیین را انجام بدهند از علمای اعلام تا ذاکرین اهلبیت(ع)، تا هیئتیها هرکدام در فضای خودشان، باید اولویت را بر اساس راهبردهایی که رهبری میدهد، تشخیص بدهند. الحمدلله ایشان هوشیار است، وزن هر مطلبی را هم مشخص و معین میکند و این حرکت را جلو میبرد، خُب ما چرا تبعیت نکنیم، چرا پیگیری نکنیم؟
چرا این هوشمندی را به خرج ندهیم؟
مثلاً الان که موضوع فرزندآوری دارای اولویت است، درست است که من بروم و یک ماه رمضان در مورد نماز صحبت کنم؟
آیا الان مشکل اول جامعه نماز است؟ نه؛ عیبی ندارد که شما به موضوع نماز هم بپردازید، آن هم یک نیاز است، اما در بین مطالبی که دربارۀ نماز ارائه میدهید، باید مدام به موضوع فرزندآوری هم اشاره کنید؛ حداقل اینکه مثالهای بحث خودان را جهت بدهید و موضوعات متناسب با فرزندآوری را مطرح کنید. چرا؟ چون یکی از سه اولویت زمان ما است. ( ادامه دارد.....)
بسم الله الرحمن الرحيم
قسمت دوم - بصیرت چراغ و قطب نما :
یک فرد انقلابی هم باید متدین باشد و هم فهم درستی از دین داشته باشد تا در هر زمانی حق و محوریت آن را درک کند. در عصر امامت بصیرت سیاسی و دینی چه ایجاب می کند؟ جایی که نیازمند فداکاری، گذشت و ایثار است آن قوه ایمان، فرد را وادار کند به ایستادگی در برابر دشمن و دفاع از حق، بصیرت سیاسی هم فهم او را نسبت به شناخت امام زمان بیشتر می کند.
امامت در قرآن دو نوع تعریف شده است؛ امامت نور و هدایت و امامت نار و ضلالت.
درباره اولی می فرماید: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَینَا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاَةِ وَإِیتَاءَ الزَّکاةِ وَکانُوا لَنَا عَابِدِینَ (سوره انبیاء آیه 73) و درباره امامت نار می فرماید: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَیوْمَ الْقِیامَةِ لاَ ینصَرُونَ (سوره قصص آیه 41) که دو حزب را تعریف می کند؛ حزب اللّه و حزب الشیطان؛ یعنی هم جبهه حق داریم و هم جبهه باطل؛ بصیرت سیاسی انسان را میان این دو جبهه رهنمون می سازد که جبهه حق کجاست و امام نور کجاست؟ در کجا باید قرار گیرد؟ چگونه موضع گیری کند و چگونه حرکت کند؟ اشکالی که در عصر امامت بود همین بود که بسیاری از مردم متدین نماز می خواندند، عبادت می کردند، روزه می گرفتند، اما امام حق را نتوانستند بشناسند؛ به همین دلیل در کربلا و دوره های بعدی چنان شد؛ در حقیقت امتحان بصیرت باعث این انحراف و گمراهی شد. در عصر غیبت، مردم رها شده نیستند. در عصر غیبت یک انسان دارای بصیرت سیاسی و بصیرت دینی کسی است که همان شاخص های حق مداری را دنبال کند؛ یعنی بداند نائب امام زمان در عصر غیبت کیست، چگونه باید ارتباط برقرار کند، چگونه حرکت کند، چگونه موضع بگیرد، چگونه مبارزه کند تا زمینه حکومت الهی ولی فقیه فراهم شود. دقیقاً در عصر حاکمیت ولی فقیه نیز بصیرت دینی و بصیرت سیاسی راه و برخورد انسان را با مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی مشخص می کند که راه و مسیر را گم نکند؛ همان طور که گفته شد، آنها چراغ راهنما و قطب نما هستند که انسان به انحراف کشیده نشود و به صراط مستقیم رهنمون شود. ( ادامه دارد...)
*بسم الله الرحمن الرحيم*
*قسمت سوم: برای جهاد تبیین نیاز به پیوندهای اجتماعی قوی و کار گروهی داریم یک هشتک راه بیندازیم و همه آن را تقویت کنیم* :
باید مقدار تأیید همدیگر را افزایش بدهیم، نترسیم، خدا ابائی نداشت از اینکه افرادی را تأیید کند که بعداً خراب بشوند. نترسیم، همدیگر را تأیید و تقویت کنیم، با روی گشاده باهم برخورد بکنیم.
اتحاد کلمه بین کسانی که جهاد میکنند یک امر لازم است، کأنّهم بنیانٌ مرصوص، اینها طوری با همدیگر متحد هستند.
ما در جبهه و دفاع مقدس میدیدیم یکی از عوامل مهم معنویت در دفاع مقدس ارتباط بین رزمندهها بود.
همین الان مهمترین عامل لذتی که شما از اربعین میبرید، خاکساری و تواضع و فروتنی موکبدارها نسبت به زائران امام حسین(ع) و بالعکس است.
زائران هم نسبت به موکبدارها محبت فراوان دارند، این محبت کارها را راه میاندازد. پس ما برای جهاد تبیین نیاز به پیوندهای اجتماعی قویتر و نیاز به کار گروهی داریم، در این زمینه باید فعالیت ویژهای انجام داد. مثلاً بهتعبیر رسانهایها یک هشتک راه بیندازیم همه پای کار بیاییم، آن هشتک را تقویت کنیم.
برای عملیات جهاد تبیین باید اولویتها را بر اساس راهبردهای رهبری تشخیص بدهیم نکتۀ دیگر دربارۀ جهاد تبیین این است که اولویتها را تشخیص بدهیم.
حرف خوب بدون اولویت، هیچ خاصیتی نخواهد داشت، بلکه خنثیکنندۀ کارهای دارای اولویت است.جهاد تبیین بدون نشانهگیری، بدون طراحی عملیات، بدون جهتگیری مشخص در زمانهای معین و بدون جریانسازی فایدهای ندارد و جهاد نیست. مثل اینکه ما اسلحه برداریم ولی ندانیم خطمان کدامطرف است، همین طوری تیر اندازی کنیم و جلو برویم، بعضی وقتها ممکن است همدیگر را بزنیم. جهاد تبیین این نیست که آدم همین طوری تیراندازی بکند، باید شما بدانید خط دشمن کجاست و کجا را باید بزنی. دشمن کجا دارد هجمه میکند و بیشتر آتش میریزد، یا کجا ما باید آتش بریزیم و آنجا دشمن را به عقب برانیم. در جهاد تبیین نیاز به تشخیص اولویتها است.
نمیشود کل کسانی را که در جهاد تبیین فعالیت میکنند به سادگی سازمان دهی کرد، میلیونها نفر باید در این جهاد شرکت کنند. یک مرکز قوی که افراد را سازماندهی کند فعلاً درست نشده است.
افرادی که میخواهند عملیات جهاد تبیین را انجام بدهند از علمای اعلام تا ذاکرین اهلبیت(ع)، تا هیئتیها هرکدام در فضای خودشان، باید اولویت را بر اساس راهبردهایی که رهبری میدهد، تشخیص بدهند. الحمدلله ایشان هوشیار است، وزن هر مطلبی را هم مشخص و معین میکند و این حرکت را جلو میبرد، خُب ما چرا تبعیت نکنیم، چرا پیگیری نکنیم؟
چرا این هوشمندی را به خرج ندهیم؟
مثلاً الان که موضوع فرزندآوری دارای اولویت است، درست است که من بروم و یک ماه رمضان در مورد نماز صحبت کنم؟
آیا الان مشکل اول جامعه نماز است؟ نه؛ عیبی ندارد که شما به موضوع نماز هم بپردازید، آن هم یک نیاز است، اما در بین مطالبی که دربارۀ نماز ارائه میدهید، باید مدام به موضوع فرزندآوری هم اشاره کنید؛ حداقل اینکه مثالهای بحث خودان را جهت بدهید و موضوعات متناسب با فرزندآوری را مطرح کنید. چرا؟ چون یکی از سه اولویت زمان ما است. ( ادامه دارد.....)
بسم الله الرحمن الرحيم
قسمت دوم :
معنای انقلابی بودن:
انقلابی در خودش قدرت احساس میکند. وقتی کسی در خودش قدرت احساس کرد، دیگر برای بدست آوردن قدرت گناه نمیکند. دیگر با حُبّ مقام و حُبّ مال به دنبال کسب قدرت نمیرود. با زورگویی و با تکبّر دنبال قدرت نمیرود.
انقلابی راحت میتواند متواضع باشد، چون احساس قدرت را در درون خودش دارد. اما کسی که از درون قدرت ندارد، مدام قیافه میگیرد، مدام با سرفههای درشت کردن و سینه ستبر کردن و باد به غبغب انداختن، میخواهد آن قدرت پوشالی را برای خودش ایجاد کند و خودش را با یک قدرت خیالی ارضاء کند. او با تکبّر میخواهد احساس قدرت را به دست بیاورد.
اما قدرت حقیقی در قلب یک انسان انقلابی است.
انقلابی بشوید و قدرتمند زندگی کنید.در همه فیلمهای دنیا، در همه مرامها، مرگ یک انسان قدرتمند، باشکوه است.زندگی یک انسان قدرتمند، با شکوه است.
بچهها از بچهگی وقتی میخواهند بازی کنند، نقشهایی را پیدا میکنند که قدرت در آنها هست.
در روانشناسی رشد، از نقش قدرت در دوران کودکی صحبت میشود. یکی از مهمترین اوصافی که بچهها برای پدر و مادر خودشان قائلند این است که پدر و مادر من قدرت زیادی دارند.
اساساً فطرت انسان تشنی قدرت است. اینقدر قدرت برای انسان شیرین است که معصومین(ع) برای برطرف کردن بسیاری از دردهای روحی، که کمترین آنها رفع اندوه است، ما را به یاد کردن قدرت خدا با عبارت لا حول ولا قوّة الاّ باللّه توصیه کردهاند.هیچ کس مثل خدا قدرت ندارد. اینقدر انسان از بچهگی دنبال قدرت میگردد. زیرا قدرت برای انسان خیلی شیرین است. ( ادامه دارد...)