☀️ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن
🍃🌼 همراه با کاروان امام حسین ﴿عَلَيهِ السَّلامُ﴾ از مکه تا کربلا.
🍃🕯 (قسمت هفتم)
🌴 منزل «اجفُر»
🍃🌺 در این روز پنج شنبه هفدهم ذیحجه کاروان حضرت سید الشهداء (علیه السلام) به منزل «اجفُر» رسید و در این منزل بار بر زمین نهاد.
🐪 «اجفُر» از منزلگاه های مسیر مکه و کوفه است که بین منزل «فَيد» و «خُزَیمِیه» واقع شده است و از آنجا آب به سمت محل سکونت اعراب جاری بوده است.
📝 برخی از مورخین ملاقات امام با «عبدالله بن مطیع عدوی» را در این منزل بیان داشته اند ؛ شرح این ملاقات در قسمت پنجم ذکر گردید
💢 «عبدالله بن مطیع قرشی عدوی» ، تفاوت فکری و اعتقادیِ کاملاً آشکاری با امام حسین (علیه السلام) داشت ، در نتیجه درک و فهم درست و تحلیل صحیحی از علت و هدف قیام آن حضرت نداشت و به همین دلیل است که مرتب امام (علیه السلام) را امر و نهی می کند.
☄او از اصحاب عبدالله بن زبیر بود و سرانجام در سال ۷۳ قمری همراه وی در جنگ با لشکر حجاج بن یوسف ثقفی کشته شد.
💐 با کاروان حضرت اباعبدالله الحسین ﴿عَلَيهِ السَّلامُ﴾ همراه شوید با ذکر شریف صلوات بر محمد و آل محمد.
🍃 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم وَ أَهْلِكْ عَدُوَّهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الإِْنْسِ مِنَ الأَْوَّلِينَ وَ اﻵْخِرِينَ. 🍃
زیبایی های غدیرازنگاه پیامبرص
رسول رحمت در روایتی زیبا از زاویه ای دیگر به غدیر نگریسته و فرموده است:
💐روز غدیر خم، بهترین عیدهای امت من است و آن روزی است که خدا مرا فرمان داد برادرم علی بن ابی طالب را به جانشینی خویش منصوب سازم تا در نبود من، مردم به وسیله او هدایت شوند و در این روز، خداوند دین (خود) را کامل و نعمتش را بر امت من تمام کرد و دین اسلام را برای آنان برگزید.
✅ واریس چیست؟
✍وقتی که جریان گردش خون به درستی انجام نشود، رگها براثر جمع شدن خون در آنها برجسته میشوند که بیشتر در پاها و رانها دیده میشود که به آنها واریس گفته میشود.
🔹خون سرد وسوداوی به علت سنگین بودن و سرد بودن در اندامهای تحتانی بیشتر رسوب میکند و همین امر تولید واریس در پاها را بیشتر میکند.
🔹به علت عدم تحرک و ایستادن بیش از حد و مصرف غذاهای سوادا زا وصنعتی این بیماری شایع شده است
💠درمان: راه درمان این است که اولا خون را با خوراکها گرم و روغنهای مالشی و پیاده روی گرم کرده آنگاه ان را حرکت داده به وسیله بعضی مفردات آن را رقیق کرده ، سپس خون رو به واسطه حجامت یا فصد از رگها خارج کرد
👈درمان زخمہا در طب سنتے اسلامی
🔻۱- درمان زخمے ڪہ تازہ ایجاد شدہ است :مالیدن عسل روے موضع و یا پرڪردن محل زخم با ژل آلوئہ ورا وقتے ازآلوئہ ورا استفادہ ڪردید نباید روے زخم را ببندید) .
🔻2- درمان زخمہاے عفونے :مالیدن ترڪیبے از ۵ واحد عسل ۲ واحد نمڪ(تا مادامیڪہ سوزش وجوددارد یعنے عفونت وجود دارد بعد از ڪاہش سوزش مے توان از عسل بہ تنہایے استفادہ ڪرد ) .
🔻۳- زخمہاے دیابتے :مالیدن ترڪیبے از ۵ واحد عسل ۲ واحد روغن زیتون
🔻۴- درمان زخم بستر :مالیدن ترڪیبے از ۲ واحد عسل ۵ واحد روغن زیتون
🔶🔹شیر بادام درمان کم خونی
🔹و خواص آن برای تقویت استخوان
🔹و تقویت مغزو ضد آلزایمر
🔹بر مبنای طب سنتی
🔹شیر بادام طرز تهیه و خواص شیر بادام:
تقویت مغزجلوگیری ازپوکی استخوان وآلزایمر
🔹 طرز تهیه شیر بادام:
♨️آب:۱لیوان
♨️مغزبادام:۱۲عدد
♨️عسل یاخرما:۱ق یا۲عدد
✍تمام مواد داخل مخلوط کن ۱۵دقیقه میکس وبعدمیل کنید
روش تهیه نوشیدنی های بی نظیر گیاهی+ خواص درمانی
شیر بادام پرچرب
🔶🔹مواد لازم:
🔹مغز بادام خام ۵۰ گرم,بادام هندی خام۱۰ عدد, عسل ۳قاشق غذا خوری, آب سرد ۳ لیوان
🔶🔹طرز تهیه:
🔹بادام را ۴ الی ۶ ساعت در آب ولرم بخیسانید تا پوست آن نرم شود سپس پوستش را جدا کنید و آن را به همراه بادام هندی, آب سرد و عسل در مخلوط کن بطور کامل مخلوط کنید ( ۲ تا ۵ دقیقه )تا مخلوط کاملا به صورت شیر در آید .البته الزامی نیست که بادام هندی را به همراه داشته باشد .
🔶🔹خواص :
🔹این نوشیدنی بسیار گوارا پر چرب و خوشمزه است و فواید فراوانی دارد. الکترولیتهای بدن را تنظیم میکند، تقریبا همه اسید آمینه ها مور نیاز را برای بدن فراهم می کند برای رشد و کودکان و نوجوانان بسیار مفید است و باعث لطافت پوست میشود و به آن نشاط و شادابی میبخشد. برای تقویت مفاصل نیز بسیار مفید است. در تقویت مغز و جلوگیری از پوکی استخوان بسیار مفید بوده و می تواند جایگزینی برای مکملهای کلسیم غیر ضروری باشد
🔶🔹عسلاب و خواص آن
🔹از منظر طب سنتی یعنی چه
🔶🔹سوال عسلاب یعنی چه
🔹۱-بلی یک قاشق عسل را در یک لیوان آب ولرم عسلاب میگوییم
۲- اگر غلبه خلط صفرا دارید اندکی کاسنی و یا بارهنگ و یا پودر لیموعمانی و… افزوده شود.
۳-اگر سرد مزاج رحمی و یا مجاری ادراری دارید تا سه لیوان عسلاب عالیست اگر گرده گل اضافه شود و یک نخود ژل رویال هم افزوده شود بسیار معرکه میشود .
۴- اگر سنگ کلیه سخت و درناک دارید عسلاب در یک مرحله تا هشت مرحله عالیست البته درد شدید باشد.
۵- بعد از مجامعت شرعی و غسل که با بدن داغ لز حمام بیرون میایید یک لیوان عسلاب ///جایگزین اسپرم خارج شده میشود
۶- عسلاب در ظرف چند ثانیه بدن را امداد میکند و کمتر درپی ب کمپلکس و مولتی ویتامین باشید .
۷- عسلاب را با پودر هفت مغز خشکبار ( پسته و فندوق و بادام و بادام شامی و بادام هندی و چلغوز و گردو )مخلوط کنید و ناشتا میل شود برای تقویت مغز سرد و تر و آلزایمری و کمبود حافظه و ضعف جسمی و تقویت کمر و امورجنسی عالیست .
❗️مصلح گرمی عسلاب نصفه لیموترش است
🔶🔹عسل داروی بسیار موثر
🔹برای دفع عفونتهای مجاری ادراری
🔹بر مبنای طب سنتی
#کلیه_مجاری_ادراری
#عسل ضدعفونیکننده خوبی برای مجاری ادرار است
🍯🍃درصورت مصرف پیوسته آن بصورت محلول درآب باعث افزایش ادرار وخردشدن سنگهای مجاری ادرار وکلیه میشود.
🍯🍃مصرف عسل بصورت محلول (درجوشانده میوه نسترن،، ۳۰گرم میوه دریکلیترآب)
🍃وآب ترب سیاه ۳استکان در روز
🍃ونیز با آبلیمو وروغن زیتون به میزان ۳قاشق سوپخوری در روز توصیه شده برای مزاجهای سردوگرم.
🌟الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا
🌟امروز برای شما دینتان را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و [با ولایت علی] خشنود شدم که اسلام دین شما باشد.)
#نکته
🌼این آیه شریفه به اجماع شیعه در واقعه غدیر خم نازل شده است و عده ای از مفسران و محدثان اهل تسنن هم با علمای شیعه در شأن نزول آن، اتفاق نظر دارند. این آیه و آیه ۵۵ همین سوره(آیه ولایت) را می توان آیه هایی به شمار آورد که نشان دهنده ولایت علی بن ابیطالب(ع) هستند.
🌸هنگامی که آیه اکمال نازل شد پیامبر اکرم(ص) دست امیرالمؤمنین(ع) را گرفت و بالا برد و او را وصی (جانشین بلافصل) خود اعلام کرد..
🌼كمال دين، به خاطر آن است كه اگر مقرّرات وقوانين كامل وضع شود، لكن براى امّت و جامعه، رهبرى معصوم وكامل تعيين نشود، مقرّرات ناقص مى ماند.
🌸امّا اتمام نعمت، به خاطر آن است كه قرآن بزرگ ترين نعمت را نعمت رهبرى وهدايت معرّفى كرده است، اگر پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از دنيا برود ومردم را بى سرپرست بگذارد، كارى كرده كه يك چوپان نسبت به گله نمى كند. چگونه بدون تعيين رهبرى الهى نعمت تمام مى شود.
📚 از کتاب الغدیر چه میدانید؟؟
🌟 آیا میدانستید علامه امینی برای نوشتن و جمع آوری الغدیر در شبانه روز حدود ۱۷ ساعت مطالعه و تحقیق میکرد!
🌟 آیا میدانستید علامه امینی برای نوشتن کتاب الغدیر ۱۰ هزار جلد کتاب از (باء بسم الله تا تای تمت) آن را خوانده و به ۱۰۰ هزار جلد کتاب مراجعات مکرر داشته است!.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم حاوی نکات مهم و تامل برانگیز ❌❌
🔅منتشر کنید🔅
(حوزه ی جمعیت مرز بین کفر و اسلام است)
حجت الاسلام محمد مسلم وافی یزدی
شهید هدایت الله(حسین)سنگرگیر
نام پدر :رشید
تاریخ تولد:6-9-1338شمسی
محل تولد : تهران
تاریخ شهادت:30-10-1364شمسی
محل شهادت : جاده ابادان
گلزارشهدا: بهشت زهرا (س)
قطعه27 ردیف 19
تهران
دو شهید از پی هم
آخرین اذان سید «سلام بر شهادت» بود
خاطره زیر از زبان حجتالله ایروانی از رزمندگان گروه توپخانه 63 خاتمالانبیا(ص) است. ایروانی نویسنده کتاب «آتش به اختیار» نیز است و در گفتوگو با ما از دو همرزم شهیدش یوسف دایی ماسوله و حسین سنگرگیر میگوید:
یوسف دایی ماسوله معاون واحد دیدهبانی بیشتر وقتها پیشنماز ما بود. بچهها هم به او اقتدا میکردند و نماز را حتیالمقدور به جماعت اقامه میکردیم. اما یک روز هرچقدر به یوسف اصرار کردیم که جلو بایستد، زیر بار نرفت که نرفت. هرچه بیشتر اصرار میکردیم کمتر نتیجه میگرفتیم. به هر حال نماز را فرادی خواندیم. یوسف هم در گوشهای از سنگر نمازش را خواند. گویا میخواست تنهایی با معبودش راز و نیاز کند. آن روز یوسف حال عجیبی داشت. چهرهاش ملیح و بشاش بود و کمتر حرف میزد.
ساعت حوالی 2/5 بعدازظهر بود که رسیدیم به پد5. آنجا یوسف به من گفت که همراه کاظم (کاظم بانان متقی که در عملیات کربلای یک به شهادت رسید) با «اساکره» که یک جور قایقهای بزرگ و قوی بود، پل خیبری را بیاوریم به پد یک. خودش هم میخواست به پد یک برود و آنجا منتظر ما باشد. با دیدن حالت یوسف دلم نمیآمد که از او جدا شوم. به همین خاطر خواستم همراهش بروم. اما مخالفت کرد و گفت: نه! تو با کاظم برو من سر پد یک منتظرتان هستم فقط زود بیایید.
به هرحال رفتیم و بعد از اتفاقاتی که افتاد، تا ساعت چهار عصر رفتیم پد یک. اما از یوسف خبری نبود. احتمال دادیم که جایی رفته باشد. حدود نیم ساعتی منتظرش ماندیم. اما باز خبری نشد. بالاتر از تقاطع پد مرکزی و پد یک معدن شنی بود که اطرف آن چند سنگر ساخته شده بود. فکر کردم شاید یوسف به خاطر آتش پراکنده توپخانه عراقیها به آنجا رفته باشد. از کاظم خواستم سرچهارراه منتظر باشد و خودم به دنبالش رفتم. گوشه و کنار معدن را نگاه کردم، اما از یوسف خبری نبود. همان جا لودری بود که ظاهراً گلولهای کنارش منفجر شده و همه جایش را ترکشی کرده بود. داشتم به سمت لودر میرفتم که کاظم صدایم کرد و گفت:حجت چی شد؟ اگه یوسف اونجا نیست بیا بریم. من هم که از پیدا کردن یوسف ناامید شده بودم، برگشتم و همراه کاظم به طرف دیدگاه پد هشت رفتیم.
اذان مغرب بود که خسته و کوفته به آنجا رسیدیم. بعد از ادای نماز، برادر حسین سنگرگیر آمد دنبالمان تا ما را عقب ببرد. حسین از بچههای زحمتکش و از دیدهبانان قدیمی سپاه بود. اولین دیدار من با حسین سال 63 در پادگان ابوذر بود. آن موقع حسین مربی دیدهبانی ما شد. بچهای مومن، خاکی و متواضع بود. یادم است یک شب که در پادگان ابوذر بیخوابی به سرم زده بود، داشتم کتاب میخواندم. ساعت 2/5 شب متوجه صدایی شدم. از سوراخ در نگاه کردم، دیدم حسین مشغول نماز شب است. از همان موقع مهرش به دلم نشست. حسین تنها پسر خانواده و عصای دست پدرش بود. اسمش در شناسنامه هدایت بود، منتها به خاطر عشقش به اباعبدالله(ع)، نام حسین را برای خودش انتخاب کرده بود. حسین برای ما همانند پدری مهربان بود و همه بچهها دور شمع وجودش پروانهوار میچرخیدند. در مواقع کار و تلاش آیه مبارکه فَاستَقِم کَما اُمِرت بر لبان حسین جاری بود.
به هرحال آن شب قرار شد حسین ما را به عقب برگرداند. در راه که میآمدیم حال عجیبی داشت. هرچه از یوسف میپرسیدیم طفره میرفت. رسیدیم به موقعیت قائم. وارد موقعیت که شدیم، حسین گفت: «اسم حسینیه شهید یوسف دایی ماسوله!» یکدفعه به خودم آمدم و گفتم: «منظورت چیه؟» حسین گفت: «یوسف شهید شده.» عرق سردی تنم را گرفت. در عین ناباوری از ماشین پیاده شدم و به سنگر رفتم. داخل سنگر که شدم خشکم زد. صدای نوار قرآن بلند بود و هر کدام از بچهها در گوشهای زانوی غم بغل گرفته و بغض کرده بودند. پرچم سیاهی هم سردر سنگر نصب شده بود. جنازه یوسف را که دیدم، تازه متوجه دست راستش شدم. مشت شده بود. یوسف پشت همان لودر ترکشی کنار معدن افتاده بود. او از شدت درد و تشنگی آنقدر زمین را چنگ زده بود تا شهادت را با لبخندی که بر لبانش نقش بسته بود، در آغوش کشیده بود.
بعد از شهادت یوسف، حسین مسئولیت واحد را بر عهده گرفت. چند روز بعد من و رمضان نقیزاده که از دیدهبانهای نمونه یگان بود و بعد از والفجر8 به شهادت رسید، رفتیم دیدگاه پد یک در جزیره مجنون. رمضان برایم تعریف کرد چند روز قبل از شهادت یوسف شنیدم که حسین به یوسف گفته بود: «یوسف تازگیها خیلی با حال شدی! مثل اینکه میخوای پربزنی! اما بدون که اگه رفتی من هم پشت سرت میام.» همان روزی که حسین این حرف را به یوسف گفت، او شهید شد. حسین هم دقیقاً 17 روز بعد از یوسف پرزد و به شهادت رسید