عملیاتهای سرنوشتساز و زنجیرهای کربلا، پشت دشمن و حامیان وی را به لرزه انداخته است که به مرور زمان عظمت و اهمیت ضربات رزمندگان اسلام بیشتر و بهتر مشخص میگردد. و در این بین عزیزانی را از دست میدهیم که با خون خود سرنوشت کفر را که همان ذلت و خواری است رقم میزنند و دنیای فانی را که همه روزی آنرا طی میکنیم با شتاب زاید الوصفی میروند و در جوار قرب الهی با رسول اکرم(ص) و ائمهی اطهار (ع) منزل میگزینند.
شهادت این عزیز به همهی رهروان راه حسین (ع) مبارک باد، و بر خانواده و همرزمان این شهید درود و سلام خداوندی نثار باد. خداوند ما را از صراط مستقیم خودش باز ندارد، آمین.
فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی علی شمخانی"
حبیب وصیتنامهای نداشت اما کاری که هنگام شهادت کرد، وصیت عملی او بود برای همرزمان و دوستانش که "به خاطر خدا خود را فدای بندگان او کنید."
حبیب فرزندی هم نداشت اما خیلی از آنهایی که میشناختندش، اسم پسرانشان را گذاشتند "حبیب" تا نام حبیبالله کریمی و یاد حبیب ابن مظاهر(س) همیشه زنده بماند؛ آنچنان که پدر حبیب نذر کرده بود و او را از خدا و حبیب مظاهر خواسته بود.
وقتی یک فرمانده خود را فدای نیروهایش می کند
شهید حبیب الله کریمی، فرمانده توپخانه تیپ 63 خاتم الانبیا بر اثر بمباران شیمایی در حالی که همه سربازانش را از معرکه نجات داد خود بر اثر همان بمباران به شهادت رسید.
آخر کار
چهرهاش مردانه و مصمم و پرصلابت بود و در عین حال، ساده و آرام. مثل پهلوانی که مطمئن باشد هیچکس حریفش نیست. حبیب هر گرهای را با توکل به خدا و با همت بلندش باز میکرد. هیچوقت کسی او را در جبهه و کار و جنگ، مأیوس و غمگین ندید. هروقت هم بیکار بود، هرجا که بود رو به قبله مینشست و آرام قرآن میخواند. دیگر همه میدانستند که این بهترین برنامهی اوقات خالی اوست.
کربلای هشت که داشت تمام میشد، ساعت 10 شب 28 فروردین 1366 و نزدیکهای نهر عرایض در منطقه عمومی شلمچه، وقتی که داشت از جلسهی قرارگاه، با یکی از مسئولین توپخانه میرفت طرف خط، از نزدیکی مقر تاکتیکی گروه توپخانه رد میشد. دقت کرد و دید که نگهبان در ورودی مقر، زمین افتاده. وقتی رسید بالای سرش، دید که شهید شده.
حبیب خوب میدانست که این، نشانهی "گاز خون" است؛ کشندهترین گاز شیمیایی که خیلیها از اسمش هم میترسیدند. سه یا چهار بار تنفس در این گاز، حتما آدم را میکشد. حتی با ماسک و تجهیزات ضد شیمیایی هم باید حتما از محوطهی آلوده به این گاز فرار کرد. حبیب ماسک نداشت، فرار هم که نکرد هیچ، با صلابت و آرام از ماشین پیاده شد و دوید طرف سنگرهای زیرزمینی که توپچیهای گروه 63 توی آنها خوابیده بودند. میدوید و داد میزد تا شاید آنها را بیدار کند. دوستی که همراهش بود دستش را گرفت و نگهش داشت. میخواست یادش بیاندازد که محوطه آلوده است. اما حبیب دستش را کشید و گفت "من چه فرماندهای هستم که نیروهایم در خطر هستند ولی خودم بهجای نجات آنها از اینجا بروم؟ ممکن نیست اینها را تنها بگذارم. اما تو برو و پدافند شیمیایی را خبر کن." و دوباره دوید و داد زد و دوید. اینجوری گاز بیشتری در ریههایش میرفت.
چند نفری که از فریادهای او بیدار شده بودند، هراسان از سنگرها آمدند بیرون و ماسک زدند و همینطور که خلاف جهت باد میدویدند، فرماندهی گروه را میدیدند که داد میزند. آنها هم همراه حبیب داد و فریاد میکردند تا شاید کسانی را که خواب ماندهاند، بیدار کنند. اما همهی اینها فقط در چند ثانیه بود و بعدش دیگر صدای حبیب ضعیف شده بود و پر از سرفه های شدید و نفسگیر، تا جایی که افتاد وسط محوطه و نفسش گرفت و فقط چند دقیقه بعد، در اثر استشمام گاز سیانور به شهادت رسید.
حبیبالله کریمی فرصت داشت که با دوستش از منطقهی خطر دور شود، اما ماند و جان خود را فدای نیروهایش کرد، هرچند که فقط توانست تعداد اندکی از آنها را نجات دهد.
هنوز صبح نشده بود که خبر شهادت حبیب را به قرارگاه رسانده بودند. همه جا این آخرین قصهی مردانگیهای حبیب را دهان به دهان میگفتند و حسرت میخوردند و آه میکشیدند و به یاد چهرهی آرام و پرصلابت او میگریستند.
بدن حبیب را دوستانش به شیراز بازگرداندند و در "دارالرحمه" کنار دیگر شهدای شهر به خاک سپردند. او تا به حال بارها به خواب مادر و همسر و بستگانش آمده و گوشههایی از بهشت و رستگاریش را برای آنها گفته یا نشانشان داده. مادر حبیب میگفت "هر وقت که از او بخواهم، میآید به خوابم. کافی است بگویم حبیب بیا، دلم هوایت را کرده."
تقدیر
در تاریخ 15 بهمن 1368 فرمانده معظم کل قوا طی لوح تقدیری و خطاب به خانوادهی حبیب کریمی فرمودند «شجاعت و فعالیت وی به کسب فتوحات مهم در صحنهی جنگ کمک کرده و سبب اعتلای کلمهی اسلام و پایداری انقلاب و حفظ میهن اسلامی گردیده است..»
فرماندهی وقت نیروی زمینی سپاه هم پس از شهادت او پیامی داد که نشان میدهد چهقدر جای حبیب برای او خالی است:
بسم الله الرحمن الرحیم. الله اکبر. حبیب عزیز با دلی پر از حب اهل بیت(ع) در حالیکه میتوانست خود را از معرکهی شهادت برهاند، دیگران را از این معرکه نجات داد و با کولهباری از تلاش، تعهد، سختکوشی و ایثار که در حقیقت تفسیر دقیق لحظات آخر حیاتش بود، دنیا را بدرود گفت و حیات ابدی را از آن خود ساخت. آرامش، صبر و تدبیر، مجموعهی آهنینی از حبیب ساخته بود که گرمای هیچ بادی نهتنها او را ذوب نمیکرد بلکه از او انسان آبدیدهتر میساخت. چهرهی معصوم حبیب، سن و سابقهی او در شهر ویران شده و دوستان به شهادت رسیدهاش، حبیبی مصمم و صمیمی، عاشقی مجاهد و مجاهدی عاشق ساخته بود و این شمع فروزان همچون قطبی سنگین او را در مرکزیت تخصصش جای میداد. یگان رزمیاش را به یگان نمونه تبدیل نمود ... از اولین روزهای آغاز جنگ، کتاب جهاد حبیب باز شد و امروز این کتاب با اوراق وسیع و درخشانی از خدمات ایشان مکتوب است و همچنان در تاریخ میدرخشد و حیات ابدی او صفحه و صحنهی این کتاب عظیم را با درسهایی از راه او و هدف او به ما مینمایاند و یاران او و همرزمانش را ندا میدهد که، حق همچنان باقی است.
قرنی در سال ۱۳۰۹ وارد دانشکدهٔ افسری شد. در زمان نخستوزیری محمد مصدق، محمدتقی ریاحی او را به اتهام مخالفت با مصدق از سمتش برکنار کرد. پس از کودتای ۲۸ مرداد، شاه عمدهٔ افسرانی که گمان میرفت ارتباطاتی با اعضای جبههٔ ملی یا حزب توده داشتند را تصفیه کرد و بهجای آنها تعداد زیادی از افسران را با ارتقاء درجه به مناصب گوناگونی گمارد. قرنی نیز به ریاست رکن دوم ارتش شاهنشاهی رسید. در مهرماه سال ۱۳۳۶ موفق به اخذ درجهٔ سرلشکری شد، که این امر نشانگر اعتماد محمدرضا پهلوی به او تا این تاریخ است. ولی کمتر از یک سال بعد در اسفند ۱۳۳۶ در پی کشف طرح کودتا علیه شاه دستگیر و پس از محاکمه و سه سال زندان از ارتش اخراج شد. اگرچه او با عنوان دخالت در امور سیاسی متهم گردید و دستگاه تبلیغاتی پهلوی از اشاره به کودتا در بدنهٔ ارتش بهشدت پرهیز میکرد.
او پس از آزادی آشکارا روابط خود را با چهرههای مخالف حکومت پهلوی نظیر سید محمدهادی میلانی و طالقانی افزایش داد. در جریان وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ وی مجدداً دستگیر و سه سال را در زندانهای قزلحصار و قصر سپری کرد. پس از آزادی، ساواک فعالیتهای وی را شدیداً تحت نظر گرفت و ارتباطاتش را بسیار محدود کرد
در روزهای نخست انقلاب ۱۳۵۷، بار دیگر وارد کارزار شد و به انقلابیون پیوست و ریاست جناح نظامی شورای انقلاب را برعهده گرفت. او پس از وقوع انقلاب و سقوط حکومت شاه، به ریاست ستاد مشترک ارتش منصوب شد ولی به علت اختلاف با کابینهٔ دولت موقت استعفا داد و برکنار شد.[محمدولی قرنی یک ماه پس از استعفا در ۳ اردیبهشت ۱۳۵۸ به ضرب گلولهٔ چند تن از اعضای گروه فرقان در خانهاش ترور شد🌹
⭕️پیامبر اکرم صلی الله عليه و آله:
🔸«مَنْ اَصْبَحَ لا يَهْتَمُّ بِاُمُورِ الْمُسلمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ، وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنادى يا لَلْمُسلمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ».
🔹هر كس صبح كند، در حالى كه به امور #مسلمانان اهميّتى نمى دهد (و به فكر مسلمين نيست)، او از آنان نيست؛ و هر كس بشنود كه كسى #مسلمانان را به كمك فرا مى خواند ولى پاسخش ندهد، #مسلمان نيست.
📕وسائل الشيعه، ج ۱۱، ص ۵۵۹
#پيامبر_اكرم
—————————
⭕️ فراخوان مردمی پیادهروی حمایت از عفاف و #حجاب در روز دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ از ساعت ۱۵ تا ۱۹
در پی توطئه دشمن و معاندین داخلی برای دینستیزی و مقابله با احکام اسلامی و جنگ علنی با خدا و دستور کشف حجاب علنی در خیابانها و معابر عمومی
از همه بانوان محجبه و دینمدار و دغدغه مند، دعوت میکنیم در روز دوشنبه سوم اردیبهشت ۱۴۰۳ در مسیر
چهارراه حضرت ولیعصر(عج) تا میدان تجریش
حضور حداکثری و پیادهروی با حجاب اسلامی داشته باشند.
این حضور می تواند بصورت جمعی و یا خانوادگی و برای خرید، تفریح و… باشد، مهم حضور با حجاب اسلامی در این دو مسیر است.
ستاد #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر
🔺رابطه جنسی بین محارم در فرانسه به شرط اینکه بالغ و مایل باشند آزاد و قانونی ست. فقط هم فرانسه نیست! در تمام کشورهایی که رنگ قرمز دارند همین است.
همسایه غربی را ببینید. ترکیه هم به این کثافت پیوسته و از آزادی و عدم دخالت پیروی میکند. یک مشت [...] به ترکیه میگویند کشور اسلامی و ازش الگو میسازند.
®🌸🍃
💠 #حدیث روز 💠
💎 بخیلترین مردم
🔻أمیرالمؤمنین على عليهالسلام:
أبخَلُ النّاسِ مَن بَخِلَ على نفسِهِ بمالِهِ و خلّفَهُ لِوُرّاثِهِ
➖ بخيلترين مردم كسى است كه مال خويش را از خود دريغ دارد و براى وارثانش بگذارد.
📚 غررالحكم، ح۳۲۵۳