eitaa logo
بال‌های پرواز
135 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.8هزار ویدیو
42 فایل
اینجا یادمی‌گیریم چطور دوست باشیم و امربمعروف و نهی‌ازمنکر کنیم. #به_هم_ربط_داریم #تو_بگو_شاید_شد😊👌 #منوتونداریم اینجا در خدمت شما هستم‌ 👇 @shabahang02 کانال دیگرمون @hejabnevesht لینک ناشناسم https://gkite.ir/es/9440012
مشاهده در ایتا
دانلود
بال‌های پرواز
💠 چه شوقی دارد! با تن مجروح و در حال خونریزی، فریاد می‌زند "میخواهم نمازم را بخوانم…" 🔸به راستی کدا
‌ ببین خدای بی نیاز چه بنده‌های عاشقی داره و هنوزم به ما نگاه می‌کنه... حالا کی عاشقتره؟ ما؟ یا خدا؟؟ ‌
بال‌های پرواز
اگه میخوایین یه عادت جدید رو تشکیل بدین.. #کلبه #کلیپ_کوتاه ایتاکلبه| اینستاکلبه | روبیکاکلبه |
‌ قابل توجه اونا که دوس دارن برای خدا شجاعانه و مهربانانه رفتار کنن و وقتی گناه میبینن مثل امامشون تذکر بدن ☺️☝️ ‌
‌ بالاخره موفق شدم😍😁 ‌امیدوارم خوشش بیاد 🍃 ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
‌ اسنپ گرفتیم. راننده رسید. ازونا بود که فک میکردی تازه از جلسه قرآن اومده. سن و سالی هم داشت. رانندگیشم آروم بود. به نظرم رسید اصلا اقناع احتیاج نداره. اطلاع کافیه. بنابراین به خدا گفتم اگه نمیخوای بهش تراکت بدم کاری کن تا می‌رسیم یه چیزی بگه که من بفهمم. وگرنه من برسیم بهش تراکت میدمااا . خدا هم هیچی نگفت 😁 راننده هم سااااکت. رسیدیم بهش تراکتشو دادم و یک نکته بسیار کوتاه و تمام. ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
‌ رفتیم امامزاده زیارت. وارد که شدیم اون خانومه که میگفت کاش سواد داشتم دیدم. یاد دکتر بی فرهنگه افتادم. داشت با کسی حرف می‌زد. همونجای قبلی نشسته بود. کنار آبدارخانه. تسبیح سبزشم دستش بود. شبستان شلوغ بود. یه سلام جمعی دادم و التماس دعا و قبول باشه و رفتم برای زیارت. وارد که شدم یه خانومی دراز کشیده بود. سلام کردم التماس دعا گفتم. اونم جواب داد. دست بردم سمت حسین حک شده بالای ضریح و دستمو بوسیدم گذاشتم روی پیشانی به احترام اسم مبارک امام حسین علیه السلام. خواستم شروع کنم زیارت. دوباره دلم نیومد هیچی نگم. به خانومه گفتم: حاج خانوم ، عزیزم! نگام کرد. گفتم کاش اینجا دراز نکشید. گفت حاجت دارم. عمل کردم. حالم خوش نیست. نمی‌تونم بشینم. وایسادم حاجتمو بگیرم. گفتم ان‌شاءالله حاجتتون روا باشه. ولی می‌دونید چرا میگم اینجا دراز نکشید بهتره؟ صورتش حالت سوالی گرفت و گفت چرا؟ و منتظر جواب شد گفتم آخه توی شبستان و اینجا هم حتی، این مدت زیاد عقرب کشتن، خدایی نکرده خطرناکه. اگه بشینید خب اقلا بیشتر می‌بینید و حواستون هست. صورتش به لبخند و زبانش به تشکر و دعای خیر باز شد. ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
‌ زیارت کردیم. خواستیم بریم بیرون. می‌خواستم توی شبستان دعوت به امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر داشته باشم. خانومه چند تا نمک نذری گرفته بود. از ما پرسید نایلون داریم؟ مامانم گفت من دارم. بهش نایلون داد. دعا کردیم اونی که نمک نذری پخش کرده حاجت روا بشه. نمکاشو برداشت گذاشت کنارش. یه عبارت دعایی بلند، به زبان عربی خوند. خیلی قشنگ بود. برگشتم رو بهش. ازش پرسیدم چه قشنگه میشه دوباره بخونی؟ دوباره خوند. انصافا خودشم یه جوری بود که خیلی به دل می‌نشست. ازش تشکر کردم. گفتم این چه دعایی بود؟ گفت این صلواته، این صلوات ثواب هزارتا صلوات رو داره‌. گفتم خداروشکر اینم رزق امروز من. یه چیز خوب از شما یاد گرفتم. ممنونم. بگردم توی اینترنت ببینم پیداش می‌کنم ؟ گفت آره بگردی پیدا می‌کنی. بعدش👇👇👇 ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
‌ دیدم اینکه به ثواب زیاد اهمیت میده حتما اگه از حکمت ۳۷۴ نهج‌البلاغه خبر داشته باشه بیکار نمی‌شینه😁 منم رفتم نزدیکش، تعارف کرد بشینم. منم نشستم. مامانمم نشست. گفتم شما یه چیز خوب به من یاد دادین. من یاد کلام امیرالمؤمنین علیه السلام افتادم. نهج‌البلاغه می‌خونید؟ گفت آره. گفتم پس اجازه بدین من یه آدرس از نهج‌البلاغه براتون بنویسم رفتین خونه بخونید خیلی قشنگه. نوشتم بهش دادم. کلی ازم تشکر کرد. بعدم براش توضیح دادم حکمتو. منتها سعی کردم به سبک خودش، مثل تعریف کردن زن‌ها برای همدیگه، لحن و سرعت و بلندی و تن صدامو تنظیم کنم. برای من که همیشه صاف مستقیم راحت حرفمو میزنم یه کم سخت بود. چون صدام سمت مردونه شنیده می‌شد، تا جایی که مجاز بودم سعی کردم صدامو از یکنواختی در بیارم که خوابش نگیره. شما میدونید کدوم حکمت رو میگم؟ حدیث قطره و دریا 💧🌊 میگه: همه کارهای نیک حتی جهاد در راه خدا، در برابر امربه‌معروف ونهی‌ازمنکر مثل بخار یا نم دهان هست در برابر دریای پهناور.🌊 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
‌ با خودم گفتم حالا تا من برای همین یک نفر بگم، چند نفر دیگه هم می‌شنون. همونم شد. یکی داشت زیارت می‌کرد. وقتی حدیثو می‌گفتم کامل توقف کرد و گوش کرد. نگاش نکردم که راحت گوش کنه. بعدش حاج خانومه شروع کرد برام از خاطراتش برام گفت. ازینکه چند سال فلج شده. میرن دکتر، یه دکتره بهش می‌گه ۱۴ روز بیشتر زنده نیست. مادرش میگه این بنده خداست، خدا که نیست، شفا دست این نیست، دست خداست. بعدش خودش و دخترش خواب امام رضا علیه السلام رو می‌بینن. شوهرش نذر می‌کنه. بعد ماجراهای زیادی خوب می‌شه الحمدلله. حالا خیلی بلند بود ۴۵ دقیقه کل حرفا طول کشید، من خلاصه کردم براتون. فقط پیرنگشو نوشتم😂 رمانشو خودتون تصور کنید 😁 بعد تعریف می‌کرد بابابزرگش دوست حاج آقا بزرگ خدابیامرز بوده. چه نکات نابی از بابابزرگ مرحومش یاد گرفتم توی همین گفتگوی کوتاه و جالب... می‌گفت حاج آقا بزرگ روز آخر عمر بابابزرگم قبل از نماز جماعت، با دخترش، اومدن عیادت. بعد آب هویج براش گرفته بودیم. حاج آقا بزرگ روش دعا خوند داد بخوره. گفت حاجی خوب میشی نگران نباش. می‌گفت بابابزرگم گفت من از مردن نمی‌ترسم. یه ساعت مهمون امام زمان علیه السلام هستم بعد میرم. می‌گفت بعدم واقعا یه کم که گذشت بعد از رفتن مهمونا، خونه رو یه نوری مثل همین نور آیینه‌کاری‌های اینجا گرفت. بعدشم با بابام و عموم حرف زد و سفارشای لازم رو کرد. همه چیزم آماده کرده بود برای مرگش. از خرج و خوراک و تابوت و قبری توی بهشت معصومه‌ی قم و حتی اجاره بنز نعش‌کش قهوه‌ای ... و می‌گفت گفته بود توی حیاط غسلم بدید. خونه دیوارهای بلند داشت از هیچ جا دید نداشت. و خیلی بزرگ بود. شاید نیم هکتار بود. می‌گفت کرسی‌های بلند آوردن و بابابزرگم رو غسل دادن. ما هم بچه بودیم. دورمون می‌کردن نگاه نکنیم. بردن قم دفنش کردن و برگشتن. می‌گفت قبل مردن به بابام و عموم گفت مردم روزه بودن، تا حالا گرسنه نشستن. من الان میمیرم. ولی شما برید افطار بخورید، برید مسجد نماز جماعت بخونید. وایسید مردمم افطار بخورن. بعد با بلندگو اعلام کنید فلانی فوت شده. بابابزرگم اهل کار خیر بود. ما هم اینجوریم. حتی الان بچه‌هامم همینجورن. آدم تا زنده‌ست کار خیری بکنه می‌رسه. وگرنه شاید حکایت اون خرما فروشی که هیچی به کسی نمی‌داد شاید شنیده باشی بعد حکایت اون پیرمرد رو تعریف کرد. می‌گفت هیچی نمی‌بخشیده. بعد از مرگش ورثه جمع میشن براش خیرات کنن از یه حاکم شرعی سوال میکنن. اونم راهنمایی می‌کنه و ... بالاخره یک سالن بزرگ از کارتنهای خرمایی که گذاشته بود برای فروش براش پخش میکنن بین مردم. می‌مونه خاکی که جمع میکنن از کف سالن و یه دونه خرما‌. میریزن توی خاک انداز میبرن میگن ما همه رو خیرات کردیم دیگه مونده همین یه دونه. اون روحانیه یه دونه خرما رو برمی‌داره می‌گه کاش تا زنده بود همین یه دونه رو با دست خودش در راه خدا انفاق می‌کرد. بیشتر ازین سالن به دادش می‌رسید. گفتم نه، نشنیده بودم. اینو تعریف کردید منم یاد وصیت یه بنده خدایی افتادم. یه بنده خدایی می‌میره. برای ثلث اموالش وصیت می‌کنه. آخه متوفی، ینی کسی که می‌میره، اجازه وصیت ثلث ینی یک سوم اموالشو داره. بقیه‌ش برای ورثه و دیون ایناست. این بنده خدا وصیت می‌کنه ثلث اموالمو در راهی خرج کنید که توی اسلام از اون کار بالاتر نیست. ورثه هم وقتی وصیت نامه رو می‌خونن و اینو می‌بینن میگن حالا ما از کجا بفهمیم؟ با خودشون فک میکنن بابامون مقلد آیت‌الله مکارم بوده، از ایشون سوال کنیم. سوال میکنن آیت الله مکارم هم در جواب همین حکمت نهج‌البلاغه که الان براتون تعریف کردم میارن و می‌گن به خاطر این کلام مولا، بهترین کار امربه‌معروف و نهی از منکر هست باید در این راه خرج بشه.(یا حالا احیای این دو، دقیقا یادم نیست) ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
‌ گفتم شما درست میگید حاج خانوم. حالا متاسفانه خیلی از مردم ما، توی معنویاتم خودخواه شدن حاج خانوم. همونجوری که خدا یه رزقی به آدم میده باید به دیگران ببخشه، باید اگه میدونه گوش کردن به حرف خدا برای خودش خوبه، برای بقیه هم بخیل نباشه. ولی ما متاسفانه میشینیم میگیم حجاب خوبه پاک دستی خوبه غیبت نکردن خوبه فقط برای خودم! خدا ازین فقط برای خودم خوشش نمیاد. امام صادق علیه السلام می‌فرمایند اگه عیبی در برادر مومنت ببینی بهش نگی خیانت کردی، امام حسین علیه السلام فرمودند روا نیست برای مومن چشمش به گناهی بیفته و پیش از پلک زدن اون گناهو محو نکنه. منتها خب ما میگیم حالا اگه من حرفی بزنم فحشم میدن کتکم میزنن چادرمو درمیارن ووو انگار ما راضی هستیم به حکم خدا بی احترامی بشه نعوذبالله، فقققط به خودمون بی احترامی نشه همین... خب بابا ما یه جوری بگیم که طرف تندی نکنه حالا باشه مام خوب گفتیم با رعایت ادب و احترام گفتیم، اون باز تندی کرد، خب فدای سر خدا ... چی میشه مگه؟ دو تا فحشم بخاطر خدا بخوریم به کجا برمیخوره؟ بعدم تراکت بهش دادم و گفتم به بچه‌هاتم بده ووو میگفت من اهل مجازی نیستم گفتم حالا با بچه‌ها صحبت کن. شاید یه جوری برات راش بندازن و راهنمایی کنن راحت خودتم گوش کنی. این درباره وصیت نامه امام حسین علیه السلامه حیفه. ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
‌ یه چی باحالی میگفت میگفت دخترم خواسته عروسی کنه، من بهش گفتم ببین کلی میخوای خرج کنی، بعدم هر چی نامحرمه تو رو ببینه خب دخترم برو همونو بده رهن خونه، نه دنیاتو خراب کن نه آخرتتو. ‌خلاصه خیلی حرف زدیم من امربه‌معروفیاشو براتون تعریف کردم♥️🌱 ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
‌ داخلم تراکت دادم. یه خانومم گفت قبلا بهم دادی😁 خداحافظی کردیم از اونجا اومدیم بیرون. توی شبستان اون خانومه رو دیدم که کنار در آب‌دارخونه میشینه با تسبیح سبزش. رفتم نزدیک. داشت تلفن حرف میزد. سریع و سرپایی باهاش یه احوالپرسی کردم. یه کم طول کشید بعد شناخت. ولی خیلی خیلی کوتاه احوالپرسی کردم. فک کردم اگه ببینه و بشناسه، احوالپرسی نکنم ممکنه دلش بشکنه. خودمم دوسش دارم. رفتیم حیاط. یکی پول خواست. یه پسر جوون. یاد اون آیه افتادم. یه کم پول درآوردم صداش زدم داداش، برگشت گرفتمش طرفش سرم پایین بود گفتم ببخشید کمه. شاید قضاوت کردن آسون باشه، اینکه بگم اون چرا کار نمیکنه ووو ولی قضاوت کار خداست. یه قرون کمک میخوای به یکی بکنی، شیطان هزارجور استدلال برات میاره تا اونو بهش ندی، حالا کافیه ۴ تا دونه خورده ریز دخترونه ببینی، هی میخوای نخری، مگه ولت میکنه؟ تا نخری که دست از سرت برنمیداره ولی من امروز تقوا پیشه کردم. به خودم گفتم اگه فک میکنی میتونی برای موارد غیرضروری هزینه کنی ، پس برای ضروری‌ها هم میتونی، لینک کمک‌های مالی به جبهه مقاومت توی سایت رهبری رو که داری. هر چی خورده ریز دخترونه میخوای بخری، مبلغ تعیین کن همونجا پرداخت کن. هیچکس بدون تل و کش موی اضافه نمرده‌. جوری خدا کمک کرد زدم تو سر نفس، دیگه پیشنهاد خرید هیچی نداد.😂 فقط اقلام دارویی ما خودمونم امربه‌معروف می‌کنیم 😁 ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
‌ بعد رفتیم داروخانه‌. داروها رو گرفتیم. بعدم کادوی دوستمو دادم. امیدوارم خوشش بیاد. الهی چشمام ستاره بارون شده بود از دیدن دستی که ساق پوشیده بود. توی دلم داشتم قربون صدقه حجابش میرفتم. ولی هنوز اونقد صمیمی نیستیم که بلند بلند بگم چی توی دلم میگذره. با نگاهم داشتم زیبایی اجرای حکم الهی رو طواف می‌کردم. موقع خداحافظی متوجه نگاهم شد. دستشو آورد جلو باهام دست داد. دعا میکنم از یاران امام زمان علیه السلام بشه. شایدم باشه، کسی چه میدونه؟ بعد رفتیم سرم زدم. چرا رفتم؟ چون دیدم مدتیه ورزشی که به جونم بسته‌ست نمیتونم. فقط شده پیاده‌روی، همونم تازه کم شده. دو ساعت روزانه کار خونه می‌کردم. کلی هم فعالیت های دیگه... ولی الان هیچی... با خودم گفتم اگه جمعه بخوام میز کتاب بذارم دست تنهام. با وجود این بیماری و مشکلاتش، نمیدونم چطوری پیش میره. مجبورم این داروهایی که دکتر نوشته استفاده کنم.‌‌ شاید کمی بهتر بشم. و رفتیم برای تزریق. دو ساعتم اونجا بودیم. دوستم اونجا کار میکنه. امروز نبودش، حالشو پرسیدم گفتن خدا بهش نی‌نی داده اسمشم گذاشته علی خیلی خوشحال شدم 🤗 به سفارش یکی از نزدیکان رفتم پیش درمانگر که براش سوال کنم. اونم جواب داد. از حال خودم پرسید. توضیح دادم. گفت بهتر میشید. همینکه رنگای شاد می‌پوشید خیلی براتون خوبه. منظوری نداشت ولی بهم برخورد. گفتم من همیشه رنگای خیلی شاد میپوشم ولی نه بیرون. دیگه رفتیم برای خرید یه سری خوراکی‌های سنتی ووو توی راه چند تا کشف حجاب دیدم. همه رو گفتم دخترم شالت افتاده. یا دخترم بیرون میای یه شالم سرت کن. سه تاشون گفتن چشم. ازشون تشکر کردم. ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
بال‌های پرواز
‌ بعد رفتیم داروخانه‌. داروها رو گرفتیم. بعدم کادوی دوستمو دادم. امیدوارم خوشش بیاد. الهی چشمام ستا
‌ یه موردم بود جلوتر ازما می‌رفت. همراه ۴ تا خانوم دیگه. یه نی‌نی نازم داشتن. دختره هی شالش میفتاد هی سرش می‌کرد. پیاده‌رو شلوغ بود. بهشون رسیدیم. قبل ازینکه ردشون کنیم آروم صداش زدم : دخترم! دختر خانوم! آبجی! بالاخره متوجه شد با خودشم گفت بله گفتم سلام حالت خوبه؟ جواب داد ادامه دادم عزیزم من پشت سرتون بودم. داشتم رد می‌شدم. دیدم که چند بار شالت افتاد، اما شما دوباره سرت کردی. خواستم بهت بگم خیلی کار قشنگی میکنی که بخاطر خدا نمیذاری شالت بیفته. احترام خدا رو نگه میداری، ازت ممنونم واقعا. جا خورده بود. تشکر کرد. حرفش که تموم شد گفتم دخترم شما که بخاطر خدا نگهش داشتی، بقیه موهاتم بپوشون عزیزم. خوشحال شدم دیدمت بازم تشکر کرد و ما رفتیم اما قبل ازینکه دور بشیم صداشونو شنیدم که اون یکیا با کنجکاوی میپرسیدن چی گفت؟ و اونو دوستشم با هیجان و خنده حرفامو برای هم تکرار می‌کردن انگار خیلی براشون تازگی داشت این برخورد. خریدمونم کردیم و اسنپ گرفتیم و برگشتیم ... گفتم اگه الان ننویسم مث ماجرای آوین کوچولو می‌مونه وقت نمیشه و یادم میره ووو بخصوص که احتمالا فردا خیلی خیلی سرم شلوغه شمام خاطرات امربه‌معروفی خودتونو بفرستید منتشر کنم همه استفاده کنیم☺️✨ ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
‌ نمیدونما ولی دلم میگه اینکه خدا کمک کرد بیانمو به خانومه نزدیک کردم از دعای حاج آقا بزرگ بود. یادتونه که ازش خواهش کردم دعام کنه به کلامم نفوذ بده. خییییییییییلی دلم میخواد اخلاقمو مث پیامبر بکنم. بتونم با همه با مهربونی بی اندازه رفتار کنم... صبور خوش اخلاق با حوصله مهربون ووو شمام دعام کنید 🌱 ‌ شاید بهم بخندید ولی برای اینکه بفهمم خانوما چه لحنایی بیشتر استفاده میکنن دارم آموزش می‌بینم 😂 من همیشه لحنم خشک و علمی بوده. اگه بخوام برای خانوما از عامه مردم احکام بگم اول باید لحن کلام و گونه زبانیمو بتونم بهشون نزدیک کنم. باید بتونم طوری با هر قشر صحبت کنم که فک کنن یکی از خودشونم ... ‌
سلام روز پاییزی قشنگتون پر از بهترینا☺️👇 امام علی ع: اَلاَمرُ بِالمَعرُوفِ [وَ النَّهی عَنِ المُنکَر] افضل اعمال الخلق... امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: امر به معروف [و نهی از منکر]، بهترین اعمال خلق است. غرر ج 2 ص 101 و ج 1 ص 103 ‌ کتاب ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
از خاطرات دیروز این جا موند 😂👇 حالا بین حرفای حاج خانومه هر کی وارد می‌شد به بهانه سلام یه نگاه می‌کردم ببینم اگه میشه تراکت بدم. عذرخواهی کوتاهی می‌کردم یه لحظه یه تراکت می‌دادم و دوباره گوش می‌کردم. فقط یه جا داشت از فوت بابابزرگش تعریف می‌کرد. بی ادبی بود حرفشو قطع کنم. اونجا یه نفر از دستم در رفت.😂 به خدا گفتم نگهش داری بهش تراکت می‌دم. دیگه وقتی حرفامون تموم شد و رفتیم بیرون پیداش نکردم. حرفامون که تموم شد گفت سرتونم درد آوردم ببخشید. گفتم نه عالی بود. کلی چیز یاد گرفتم. خدا خیرتون بده. لطف کردید. اینم رزقه. لطف خدا بود ... پ.ن خاطرات دیروز دوست داشتید، ممنون از محبتاتون سعی می‌کنم امروز تعداد کمتری پست بذارم که برسید همه رو بخونید ‌ ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
هدایت شده از می‌نویسم‌ عشق
•♢عشق به خلق ‌⇦ كسى كه عاشق حق شد، عاشق خلق مى‌شود، كه : عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست . . . ♡ و اين عشق مى‌شود زيربناى مبارزه و امر به معروف و نهى از منكر. ⇦ كسى كه عاشق شد، خواستار بهروزى و بهزيستى و رشد و حركت و كمال معشوق است و در اين ديد حتى يك پر سبزى و يك لقمه نان و يك ورق كاغذ هم هدر نمى‌شود و ضايع نمى‌گردد . . . ♡ كه بايد هر چيز به رشد خود و كمال خود برسد و اين خوددارى از اسراف بر اساس اين اعتقاد استوار مى‌شود . . . نه فقط بر اساس يك بخل و يا يك ديد اقتصادى. ⇦ و كسى كه يك پر سبزى را هدر نمى‌كند و اسراف نمى‌كند، چگونه مى‌تواند شاهد از دست رفتن استعدادهاى خلق باشد . . ؟! ♡ چگونه مى‌تواند خودش باتلاق خلق بشود و آنها را مطيع و مريد و برده خود بسازد و چگونه مى‌تواند كه شاهد اسارت و بردگى و در باتلاق رفتن خلق باشد و آرام بگيرد . .؟! ⇦ كسى كه عشق به حق دارد عاشق خلق مى‌شود و آنها را از بت‌ها و طاغوت‌ها و شيطان‌ها نجات مى‌دهد، هر چند به درگيرى و مبارزه با آنها بينجامد، كه براى مبارزه آماده است؛ چه در شكل روشنگرى‌اش و چه در شكل فريادگرى‌اش و چه در شكل پنهان كارى‌اش و چه در شكل آشكار و مشخص‌اش. •↻‌مؤمن نمى‌تواند بى‌تفاوت و يا سازش‌گر بماند. سازش‌گرى و بى‌تفاوتى با ايمان و بالاتر، با توحيد نمى‌سازد. 📚 کتاب رشد ص ۵۵
‌ یکی از فامیلامون فوت شده. خدا رفتگان شما هم بیامرزه. چهلمش رسیده‌. نمیدونم همه جای ایران اینجوریه یا نه. اما ما رسم داریم روز چهلم، برای بازماندگان، یه لباس زنونه یه لباس مردونه، هدیه می‌بریم. و ازشون خواهش می‌کنیم لباس عزاشون رو در بیارن. رسومش مفصله حالا من نمیخوام به همش بپردازم. فقط این قسمتی که به امربه‌معروف ونهی‌ازمنکر مرتبط میشه میخوام تعریف کنم. ما هم امروز رفتیم یه مغازه. برای خریدن پیراهن مردانه. پارچه مناسب زنانه توی مجموعه پارچه‌های مادرم بود. مغازه‌دار آدم مذهبی و در کسب و کار منصفیه. کاراش هم با کیفیته. میخواستم اندازه رو بگم مونده بودم چی بگم؟ من اندازه‌های مردونه رو یادم نمی‌مونه. خیلی ساله برای خرید مردونه نرفتم. بابام فقط خرید داداشمو قبول داره. کادو و سوغاتی هم اگه خواستم برای برادرام بگیرم قبلش رفتم از توی کمدشون نگاه کردم یا سایز این یکیو از اون یکی پرسیدم😂 این آقاهه داداشمو می‌شناخت. خودمو راحت کردم. گفتم سایز داداشم میخوام. یه کم بزرگتر. رنگ تیره باشه چون مسن هستن. و تو دلم گفتم آخيش... چون یکی از حرکتای خییییییییییلی رو مخ برای مشتری و مغازه دار اینه که سایز رو نسبت به خودشون یا طرف بگن آورد حساب کردیم خواستیم بیایم بیرون گفتم ببخشید یه موردی هم هست اجازه بدید، شاید شما صلاح بدونید همکاری کنید. چون هم خودتون هم خانواده الحمدلله اهل معروف و امربه‌معروف هستید و تراکتو درآوردم گذاشتم روی ویترین. نگاش کرد. گفت چیه؟ یه کم توضیح دادم. گفت به حاج آقا فلانی و فلان جا و فلان جا بگید اتفاقا افراد خوب و جاهای خوبی رو گفت گفتم بله. با اونجا هم مطرح کردم. منتها ما همه جانبه کار می‌کنیم برای احیای این دو تا واجب. هم بین مردم هم بین مسئولین ... باید برم دوباره میام بنویسم. ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
کجا بزرگ شدی؟ ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
بال‌های پرواز
‌ یکی از فامیلامون فوت شده. خدا رفتگان شما هم بیامرزه. چهلمش رسیده‌. نمیدونم همه جای ایران اینجوریه
‌ دیگه از مستند بودن دوره گفتم وووو خلاصه که یه کم از اوضاع ناجور جامعه گفتن و دقیقا از همین اوضاع نتیجه گرفتن که فایده نداره از مردم شروع کنید باید برید از بقیه جاها شروع کنید. ولی راستش من حدس می‌زنم اون مشکلات جامعه رو مطرح کردن تا زمان بخرن و بتونن حرفاشونو مرتب کنن و یه نه محترمانه بگن. بعدم حرف یه سری افراد شد که اگرچه منم تا حدودی اون مشکلو حس کرده بودم درباره اونا، اما به خودم اجازه ندادم در غیابشون تایید کنم. شایدم بابتش هزینه بدم. نمیدونم. اما خدا داشت نگاه می‌کرد. بنابراین فقط گفتم این حرف سنگینیه من چنین چیزی ندیدم. گفت من میدونم. گفتم ممکنه، اما من نمی‌دونم. باز یه سری صحبتا کردن که الان نمیخوام تعریف کنم. ولی خب مخالف بودم کلا با رویکردشون. ما انتظار داریم یه نفر هیییییچ ایرادی نداشته باشه تا ما قبولش کنیم. ما به عیوب دیگران باید تذکر بدیم، نه اینکه خود اون آدمو حذف کنیم، اما حرف زدنامون درباره‌ش ادامه داشته باشه. و بابت مسئولیت‌هاشون اگر از دستمون برمیاد همکاری کنیم اگه نه از خوبیاشون حمایت کنیم. هیییییچکس کامل نیست. با این وجود باید تلاش کنیم در خدمت امام زمان علیه السلام باشیم همه اینکه آدما رو کنار بذاریم و در نبودشون بدیاشونو مرور کنیم، چه اتفاق مثبتی رو در واقعیت رقم خواهد زد؟ اینکه در نبود کسی به بديش اشاره کنیم چطوری اون بدی رو در اون آدم محو میکنه؟ مسئله همینه تذکر دادن به روش‌های مختلف... اینه که جوانمردانه‌ست... میگفتن مسئولین و ... گفتم مسئولین هم از خارج وارد نکردیم که . اونا هم از همین مردم هستن. بعدم اگه میشه ما نمازمونو بندازیم گردن مسئولین تا امربه‌معروف ونهی‌ازمنکر هم بندازیم گردنشون. اما این امر پروردگار و وصیت امام حسین علیه السلام و امیرالمؤمنین علیه السلامه ما مردمم تکلیف خودمونو داریم. تراکتو برداشتم. گفتم من تکلیف خودمو انجام میدم. تشکر و خداحافظی کردیم و اومدیم. ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
بال‌های پرواز
‌ دیگه از مستند بودن دوره گفتم وووو خلاصه که یه کم از اوضاع ناجور جامعه گفتن و دقیقا از همین اوضا
‌ در کل خداروشکر میکنم که تلاشمو کردم. دیگه شاید کسی دیگه، جایی دیگه، بتونه ایشونم آگاه کنه. ایشون سنش زیاد بود. آقا بود. شاید نسبت به منم شناختش در حد ۵ بار سلام و احوالپرسی بود. منم مجبور بودم کوتاه بگم. طبیعیه که از من قبول نکنه. اما وقتی ان‌شاءالله، به حول و قوه الهی این دو تا واجبو توی کنگاور احیا کنم، اونایی که ایشونم قبولشون دارن، میرن سراغشون‌. اونوقت شاید قبول کنن. خدا کنه دیر نشه. نه من معلومه تا کی زنده‌ام نه ایشون نه بقیه... از خدا خواهش میکنم به هممون کمک کنه تا دیر نشده موفق بشیم ... شما هم دعا کنید ... دعاهاتون اثر داره. ممنونم ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
‌ امروزم اول رفتیم امامزاده زیارت. باز یه بنده خدا اونجا خواب بود. منم بابت عقرب و این حرفا نگران شدم یه آیت الکرسی براش خوندم به دو نفر دیگه که اونجا نشسته بودن گفتم تا وقتی اینجا هستید اگه بیدار شد بهش بگید اینجا نخوابه خطرناکه. اونا هم قبول کردن. یکی از مسئولین امامزاده توی کانال بودن، نمیدونم راهی نیست؟ من واقعا فکری بنظرم نمیرسه ولی همیشه نگران مردم میشم... اگه بابت از بین رفتن راه ورود اینا راهی میدونید بگید تا برسونم بهشون ممنونم ‌ ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
‌ یا رفیق من لا رفیق له... بسم رفیق خوبم الله ان‌شاءالله فردا میخوام شروع کنم به امانت کتاب دعا کنید حالمم خوب بمونه... کسی نیست کمک کنه جز خدا و از طرف خدا امام زمان علیه السلام که همین کافیه معتقدم اینم مثل نذره. زمین نمی‌مونه. منم نتونم یا نباشم خدا کسیو مامور میکنه اینو ادامه بده فقط فعلا اجازه داده من شروع کنم شاید بابتش لازم باشه سختی‌های زیادی بکشم یا شاید خدا بخواد و امام زمان علیه السلام خیلی از دستم راضی بشن نمیدونم چی میشه چی پیش میاد تازگیا دوستم میگفت توی منظومه فکری رهبر یاد گرفته که ایمان مثل چراغ راه آدمو اندازه یک قدم روشن میکنه آدم اون یک قدم رو باید بره تا قدم بعدی روشن بشه ما نباید انتظار داشته باشیم همه مسیر روشن باشه خیالمون راحت بشه تا حرکت کنیم این راه به قدری برام مقدسه و از رسیدنش به لبخند امام زمان علیه السلام اطمینان دارم که اگر سینه‌خیز هم بود باید انجامش می‌دادم الان که فقط یه بیماری ساده‌ست ان‌شاءالله که خدا هم هارون‌های خودشو برای این کتاب‌ها که کار موسی رو میکنن می‌فرسته... منم خادم کوچک این راه باشم شاید خیلی سنگ بیفته برای مال جان آبرو ووو ولی تهش پیش خدا سربلندی می‌مونه ان‌شاءالله پناه بر خدا، دعا کنید خدا ظلم‌ها رو ازمون دور کنه و با آرامش خدمت کنم و اینکار گسترش پیدا کنه دعا کنید و هر کمکی از دستتون برمیاد بخاطر خدا دریغ نکنید ... باید فردا هماهنگ کنم ان‌شاءالله تا خدا چه خواهد... ‌ ♥️🌱 ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بال‌های پرواز
‌ زیارت کردیم. خواستیم بریم بیرون. می‌خواستم توی شبستان دعوت به امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر داشته باشم.
‌ پیداش کردم شما هم شریک ☺️ شبتون روزگارتون عمرتون بخیر باشه از رایحه‌ی عشق امام ♥️ ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
بال‌های پرواز
‌ پیداش کردم شما هم شریک ☺️ شبتون روزگارتون عمرتون بخیر باشه از رایحه‌ی عشق امام ♥️ ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@
‌ اگه کسی می‌تونه روان بخونه صوت ضبط کنه بفرسته بذارم کانال همه یادبگیریم راحت و سریع بخونیم حالا عمرتون بخیر با دعای صاحب عصر علیه السلام ‌
‌ امروز همون روزیه که باید عملا برای طلوع حضرت یار علیه السلام قدم برداریم ✨ بسم رب الامام ♥️ صبحتون شاد و آدینه‌تون به آرامش 🍃 ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ اگه شما هم اینجوری هستید 😁 پس دوره‌ها رو تکمیل کنید که مشکلتون کاملا حل میشه 🤓 ‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️