eitaa logo
بال‌های پرواز
136 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
42 فایل
اینجا یادمی‌گیریم چطور دوست باشیم و امربمعروف و نهی‌ازمنکر کنیم. #به_هم_ربط_داریم #تو_بگو_شاید_شد😊👌 #منوتونداریم اینجا در خدمت شما هستم‌ 👇 @shabahang02 کانال دیگرمون @hejabnevesht لینک ناشناسم https://gkite.ir/es/9440012
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از تشکر از پلیس(منتشر کنید)
9.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍آفرین پیاده روی خانوادگی در بوشهر👏👏👏 👈حضور با شکوه بانوان مومنه و مجاهده بوشهر جهت حمایت از طرح نور و تثبیت احکام قرآنی عفاف و حجاب کجاست آنکه آیات قرآن را احیا میکند... همه باید در استانهاشون این حرکت رو بزنن 😎✊ ‌https://eitaa.com/joinchat/3054699270Cc74000c473 به کانال تشکر از پلیس بپيونديد☺️☝️ ‌
هدایت شده از سعیدیسم ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 رئیسی: نظر من در مورد عفاف و حجاب نظر اسلام است 🔹 نظر اسلام و شرع وجوب را حکم می‌کند و ما هم موظف هستیم نظر اسلام را عمل کنیم. 🔹برخی می‌گویند اعتقاداتم آن چیزی نیست که شما می‌گویید؛ کشور بر مدار قانون می‌چرخد، باید همه با هر سلیقۀ سیاسی و گرایشی به قانون پایبند باشند. هم مردم و هم دولت. ✅ با : @saeedism
هدایت شده از کانال پست های پیشنهادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در جامعه کم‌رنگ شده؟ www.ostadaali.ir 🆔 @ostad_aali
‌ هر کی رفته تو حیاط گل چیده ازش امانت گرفتم تا این عکسو بگیرم 😁😁😁 نوش نگاهتون صبح این حدیثو می‌گفتم اینم منبع حدیث☺️ ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
‌‌ خدا به سومین خورشید زینب داد و به هشتمین معصومه ولادت بانو، به دلدادگان مکتب اهل‌بیت علیهم السلام مبارک ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
خنده‌دار است 😅 اگر نخوانید از دستش داده‌اید 🙃 با سبحان ایستاده بودیم توی پیاده‌رو و از امتحانات روز شنبه می‌گفتیم. از اصول عقاید و انشاء و یکشنبه هم جغرافیا؛ از جغرافیا و دفاعی‌ای که لغو شده بودند، این هفته! باد از پشت می‌خورد به پیراهنمان که خیس شده بود از عرق. ساعت چند بود؟! چرا خط نمی‌آمد؟! سبحان رفت از مردی که کمی آنورتر ایستاده بود، ساعت بپرسد. همانطور که سه گنبدان مشتاقیه را نگاه می‌کردم، زنی آمد و رد شد و رفت. شالش افتاده بود روی گردنش و پاهاش برهنه بود و لباسی قرمز تا زانو به تن داشت. سنجیدم؛ دیدم شروط وجوب نهی از منکر مهیاست شکر خدا! صدا زدم: "خانوم‌! شالتون افتاده..." برگشت و نگاهم کرد. - "Hello! I am from Japan." خاک دو عالم به سرم شده بود. با دیدن چهره‌اش فکر می‌کردم افغانستانی‌ست و می‌فهمد چه می‌گویم؛ اما ژاپنی از آب در آمد! ژاپنی... ژاپنی... ژاپنی! ژاپنی‌ای که از شرقِ شرق آمده بود شرقِ شهر کرمان در جنوب شرقِ نقطه‌ای از غربِ شرق! از ورای سیستان آمده بود. از کمی آنطرف‌تر، بلخ. از ورای کشمیر و پنجاب در پاکستان و بریلی هند؛ از ورای لیانشوی چین، حتی... دیوار چین را پیموده بود، شاید... زن، نگاهم می‌کرد و لبخندِ دندان‌نماش، ذره‌ای تکان نمی‌خورد. عین لبخند تمام ژاپنی‌ها! هر چه زبان توی این چهار سال خوانده بودم، محو شده بود. - "How are you?! Mrs?!" - "thank you... ایران شما هستید؟!" فهمیدم انگلیسی بلد است. - "بله... عه... شما باید توی ایران حجاب داشته باشید!" حدس زدم نفهمیده باشد. چون با همان لبخند بدون هیچ جوابی زل زده بود توی چشم‌هام. لبم را گزیدم و زمین را نگاه کردم؛ "اها" بلندی گفتم و با انگشت به موهاش اشاره کردم و دو دستم را از پشت گردن کشاندم روی سرم! - "یس! باله باله!" و شالش را کشید روی سرش. گفتم: " گودبای!" لبخند دیگری زد و به راهش ادامه داد و رفت. دستی خورد به شانه‌ام؛ سبحان بود. - "کی بود چی می‌گفت؟!" - "از ژاپن اومده بود. تذکر‌ دادم، شالشو سر کرد و رفت!" نگاهی کرد و با تعجب گفت: "پاهاش چی پس؟!" - "ببخشید شلوار زنونه تو کیف مدرسه نداشتم! بعدم من نتونستم باهاش درست حرف بزنم!" - "بابا زبان من خوبه که! باید اول ازش می‌پرسیدی وِر آر یو فُرام؟! بعدم می‌گفتی یو ماست ور حیجاب این ایران!" حجاب را که آنطور تلفظ کرد، هر دومان زدیم زیر خنده. تصویب شد؛ که برویم و اینبار در مورد پوشش کامل با زن حرف بزنیم. نگاه کردیم، دیدیم حتی راه رفتن‌ش هم عجیب است. تند تند راه می‌رفت و فقط جلو رویش را نگاه می‌کرد. به همین زودی صد متر دور شده بود. با قدم‌های بلند و تند تند، راه افتادیم دنبال‌ش. داشت می‌رفت پارک قلعه دختر؛ احتمالا می‌خواست قلعه تاریخی و آتشکده آناهیتا را ببیند. دفعه اول هم داشت از آرامگاه مشتاقعلیشاه می‌آمد بیرون. نزدیک‌ش که شدیم آرام گفتم: "میس!" و سبحان بلندتر گفت: "وومن؟!" زن برگشت و گفت: "باله، سالام!"؛ باز هم لبخند زد! با خودم گفتم اگر ایرانی بود و کرمانی، بر می‌گشت و می‌گفت: "ها؟! چِ می‌خِی؟! کُشتیتم ایقه صدام زدی! دگه چکارم داری؟!" زن هنوز داشت نگاه‌مان می‌کرد و سبحان چیزی نمی‌گفت. با آرنج زدم به پهلوش تا یادش بیاید برنامه‌مان چه بود! - "فرام ور..." - "جاپان! هستیم!" - "این تو ده ایران حیجاب ایز..." بقیه‌ی حرفِ تکه تکه‌اش را یادش رفت. کلی فسفر سوزاندم تا توانستم لب باز کنم و بگویم: "قانونه!" حدس زدم آنطور که دهانم را باز کرده بودم و "قا"ی قانون را کشیده بودم، جزایر لانگر هانسم را هم زیارت کرده باشد. سبحان دستش را کشید روی سرش‌. زن با همان لبخند، شالش را که رفته بود عقب مرتب کرد. من هم با دست تمام بدنم را نشان دادم و گفتم: "اینجاها ایز حیجاب!" بعد با انگشت، دور صورت و مچ دستم را دایره کشیدم و دستم را به علامت منفی تکان دادن. بعد هم اشاره کردم به پاهاش! خوب که شیر فهم شد، گفتیم گودبای؛ اما امان از عادت! یک قدم که دور شد ادامه دادم: "یاعلی، در پناه آقا صاحب الزمان!" *** وقتی رسیدم خانه، سبحان پیام داده بود: "سلام مهدی! کاش در مورد مدارس ژاپنم ازش می‌پرسیدیم، آخه آقای سلطانی دبیر زبان خیلی پز مدارس ژاپنو می‌ده..." 🖋♣️
بال‌های پرواز
‌خنده‌دار است 😅 اگر نخوانید از دستش داده‌اید 🙃 با سبحان ایستاده بودیم توی پیاده‌رو و از امتحانات رو
‌ همان آمر نوجوان کرمانی ✨🍃 که عکسهای سخنرانی‌اش را در مدرسه دیدید 😎 همان که همه‌ی دوشنبه‌ها سر صف احکام و احادیث امربه‌معروف ونهی‌ازمنکر می‌گوید و رفع شبهه و رفع اشکال و پاسخ به سوالات هم دارد 🤓 خدایا برای ایران از این نوجوانان بیشتر روزی کن آمین 🤲 اصلا ازین شیعیان بیشتر برای امام زمان علیه السلام نصیب کن الهی آمین صلوات برای سلامتی ایشان فراموش نشود 🍃 ضمنا پنجشنبه ست . برای اموات خودمان و ایشان هم فاتحه‌ای قرائت کنیم🌹 که ایزد پای پل صراط می‌دهدمان باز ...😉😄 ‌
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 امام خامنه‌ای: در دفاع از نظام اسلامی هیچ تقیه ای نکنید کانال /عضوشوید👇 @sargazimajid @sargazimajid
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿🌻 خدایا همه چیزمو خرج صاحب این پله‌ها کن ممنون
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا