eitaa logo
بال‌های پرواز
132 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
42 فایل
اینجا یادمی‌گیریم چطور دوست باشیم و امربمعروف و نهی‌ازمنکر کنیم. #به_هم_ربط_داریم #تو_بگو_شاید_شد😊👌 #منوتونداریم اینجا در خدمت شما هستم‌ 👇 @shabahang02 کانال دیگرمون @hejabnevesht لینک ناشناسم https://gkite.ir/es/9440012
مشاهده در ایتا
دانلود
بال‌های پرواز
‌ یه امتحان داشتم فردا هم دارم کلی هم کلیپ مونده ۴۰۰ تا کپشن دارم برای یه کانالی بزنم یه لباس برای
‌ بیاین توی شادیم سهیم شید 😁 این امتحانو قبول شدم 😍 یه قدم به احیای فریضتین نزدیکتر شدم 😇♥️🍃 ‌خداروشکر ☺️🌹✨ ‌
بسم‌الله «ولی من رای میدم. چون پسرم اتیسم داره.» همینکه جمله‌ام تمام شد با ترمز محکم و ناگهانی راننده، همه هُل خوردیم سمت جلو. نمی‌دانم خشونت توی ترمزش به خاطر تعجب بود یا از مخالفت صریح و قاطعم با حرف‌هایش جا خورد. مسافران در حال نچ نچ داشتند خودشان را به عقب بر می‌گرداندند که راننده پنجره‌اش را پایین کشید تا صدای «گوسفند» گفتنش به ماشین جلویی برسد. از پنجره باز شده، سوز هوای بهمن‌ماه می‌خورد توی صورتم و مرا با خودش به بهمن پارسال می‌برد؛ وقتی که توی همین تاکسی‌های سبز رنگ نشسته بودم و بین انگشت‌هایمْ کاغذ آدرس داروخانه‌ای در کوچه پس کوچه‌های جنت‌آباد شمالی را فشار می‌دادم. یک واسطه بهم اطمینان داده بود که آنجا رسپیریدون دارد؛ قرصی کوچکتر از عدس. اندازه نقطه‌ای که توی زندگی پسرم بین کلمه مرگ و زندگی فاصله می‌انداخت. پسر دو ساله من، درکی از ارتفاع نداشت. این یک نوع کم‌حسی در اتیسم است. بدون آن قرص، ممکن بود خودش را از هر بالا بلندی به پایین پرتاب کند. آن سطح مرتفع می‌خواست مبل باشد یا قله‌ی سرسره‌ای در پارک. می‌توانست پشت بام خانه‌ای سه طبقه باشد یا پنجره باز ماشین در حال حرکت. وقتی به مقصد رسیدیم هوا تاریک شده بود. رفتم توی داروخانه خلوت. ناخودآگاه با صدای پایین‌تر از معمول از مرد پشت شیشه پرسیدم رسپیریدون دارید؟ مرد چند ثانیه‌ای به من نگاه کرد. انگار می‌خواست از دزاژ استیصال صورتم شناسایی‌ام کند که آیا واقعا کودک اتیستیک دارم یا نه. منتظر جواب دستگاه خیالی دروغ‌سنجی‌اش نماندم. نسخه را از کیفم بیرون کشیدم و گفتم «آقا بخدا برای همین کاغذ ۳۷۰ تومن پول ویزیت روانپزشک اطفال دادم. ثبت اینترنتی هم هست. می‌تونید کدملی بچه‌مو چک کنید.» بغض اگر چهره داشت، در آن لحظه حتما شکل من بود. سراغ رایانه‌اش نرفت. فقط جوری با احتیاط و آهسته برگه قرص را روی پیشخان گذاشت که انگار داریم کوکائین رد و بدل می‌کنیم. تشکرکنان قرص را توی دستم فشار دادم. هنوز در خروجی را باز نکرده بودم که صدای مرد توی داروخانه پیچید: «خانم این آخریش بود. دیگه اینجا نیاین.» آنجا به اشک‌هایم اجازه ریختن ندادم. اما کمتر از یک هفته بعدْ دیگر دلیلی برای اختفای اضطرابم نداشتم و می‌شد راحت و رها گریه کنم. توی تاکسی بودم. قرص‌های تو برگه یا بهتر بگویم، روزهای آرامش خانه‌مان، تمام شده بود. صبح زود، کاسه‌ی چه کنم را برداشته بودم تا آن را سمت متصدی داروخانه سیزده آبان بگیرم. راننده، رادیو را برای اخبار ساعت هفت روشن کرد. گوینده اخبار، اول مطمئن‌مان کرد که اینجا تهران است؛ و صدا، صدای جمهوری اسلامی ایران. بعد جوری که انگار مخاطبش فقط خود خود من باشم متن اولین خبر را خواند: «دانشمندان ایرانی توانستند قرص رسپیریدون را بومی‌سازی کنند. ماده اولیه این دارو در لیست جدید تحریم‌ها علیه ایران قرار داشت. این دارو برای درمان و کنترل اتیسم به کار می‌رود...» نه صورتم را پوشاندم و نه صدایم را پایین آوردم. اشک شادی که پنهان کردن ندارد. شیرین‌تر این که تنها بیست روز بعد، همسرم با سه برگه رسپیریدون از داروخانه‌ی محله‌مان به خانه آمد. من رای می‌دهم چون پسرم اتیسم دارد. چون می‌دانم اگر با صندوق‌های خالی اقتدار و امنیت این مملکت خال بردارد، هزاران مادر نگران مثل من، برای یافتن داروهای ساده‌ای مثل تب‌بر و سرماخوردگی، راهی این مسیر پر رنج می‌شوند. این تنها جایی است که نمی‌خواهم هیچ مادری درکم کند‌. صدای بوق ممتد راننده مرا به بهمن ۱۴۰۲ و حوالی انتخابات برگرداند. زنی با غیظ داشت راجع به چای دبش و قیمت گوشت و شاسی‌بلندهای نماینده‌ها حرف می‌زد. پسر جوان کنارش که نگاه خیره‌ی معذب‌کننده‌ای به یقه‌ی باز زن داشت، در تایید حرفش گفت: «آدم یه گوسفند توی مراتع سوییس باشه شرف داره به اینکه یه شهروند باشه تو این مملکت خراب شده» خواستم بگویم اتفاقا خیلی از مردمان سرزمین‌های جنگ‌زده‌ی اطرافمان رفتند سوییس؛ منتها مثل گوشت گوسفندی، قلب و چشم و کلیه‌شان با قاچاق اعضای بدن رفت توی فریزرهای اروپا، نه مراتع سرسبزش! اما نمی‌شد. چون هم به مقصد رسیده بودم و هم بعید بود پسرک خبری از آمار شهروندان ربوده شده یا مفقود شده‌ی لیبی و عراق و سوریه، در خلال جنگ‌های داخلی‌شان داشته باشد. در را که برای پیاده شدن باز کردم از راننده پرسیدم: «این عبارت *آهسته ببندید* که زیر دستگیره نوشته رو خودتون میدید بزنن یا سازمان تاکسی‌رانی برای همه ماشینا میزنه؟» راننده که انگار سر درد و دلش باز شده باشد گفت: «نه خواهر من! خودم زدم. خون دل خوردم تا این ماشینو خریدم. مردم مراعات نمی‌کنن که! باید خودم حواسم بهش باشه. به امید این و اون باشیم که کلاه‌مون پس معرکه است.» با خنده‌‌ام تاییدی نثارش کردم و گفتم: «چقدر خوبه آدم به چیزی که مال خودش می‌دونه تعلق و تعصب داشته باشه، حالا چه ماشینش باشه، چه وطنش!» 🆔https://ble.ir/callmeplz
معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده: وارد کردن زنان به صحنه های اجتماعی هنر امام بود دکتر انسیه خزعلی در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار جماران بیان کرد: 🔹 مهمترین تحولی که امام خمینی (ره) ایجاد کرد به میدان آوردن زنان بود، شاید در آن زمان چنین چیزی باور کردنی نبود که زنان به این شکل وارد صحنه های اجتماعی و عرصه‌های مختلف کار و سیاست شوند؛ فقط هنر امام بود. 🔹 وی در خصوص مهمترین تحولی که حضرت امام خمینی (ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی در حوزه زنان ایجاد کردند، اظهار داشت: مهمترین تحولی که حضرت امام ایجاد کردند این بود که زنان را به میدان و صحنه فعالیت اجتماعی آوردند. 🔸دفتر امور بانوان و خانواده استانداری کرمانشاه 🆔 @zanksh
بال‌های پرواز
معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده: وارد کردن زنان به صحنه های اجتماعی هنر امام بود دکتر انس
‌ البته هدف امام از میدان،میدان مرکزی شهر و منظور از صحنه فعالیت اجتماعی هم، صحنه‌ی موتورسواری نبود😏 ‌
‌ نیازمندی‌ها ۹۰ میلیون نفر شهید متوسلیان که دشمن با دشمن براشون فرقی نداره چه سرباز دشمن توی خط مقدم جبهه، چه پسرخواهر بنی‌صدر پشت جبهه... با عقل و منطق و قدرت و قانون، باید دست دشمن اسلام کوتاه بشه اصرار رهبر، مراجع تقلید، ائمه ، و خدا در قرآن به امربه‌معروف ونهی‌ازمنکر، برای همینه دست منافق، رو و دهنش بسته بشه! اگه زورتون نمیرسه، پس بقیه رو بیدار کنید! نه که تازه انصراف بدید! نقل شده که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودن هر کی بگه کفی بالله ظهیرا و مجیرا تنها خدا برای او کفایته... کفی بالله ظهیرا و مجیرا 😊 ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
هدایت شده از KHAMENEI.IR
❤️ برای عید انقلاب 🌷 ✏️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: در دهه‌ی فجر بر سَر در هر خانه‌اى پرچم بزنید، پرچم جمهورى اسلامى را در سطح شهرها و روستاها به اهتزاز در بیاورید. نشان بدهید که ملّت این خاطره را گرامى مى‌دارد. ۵۹/۱۱/۱۷ 🌷 Farsi.Khamenei.ir
‌ بنظرتون صبح روزی که بحرینو شوهر دادن مردمی که توی بحرین بودن چه حسی داشتن؟ یه لحظه به این حس ویرانگر فک کنید... مثلا شهروند یک کشور باشی خاک وطن برات چقد ارزش داره مثلا سال به سال میان بچه‌هاتو میبرن سربازی برای دفاع از وطن آماده باشن چقدم اولدورم بولدورم که ما ارتشمون فلانه و بیساره بعد صبح روز بعد از خواب بیدار شدن دیدن اون قسمتی که اینا زندگی میکننو شوهر دادن🥲 مقایسه کنید با الان و قدرتی که ایران داره حالا فک میکنید اون موقع مردم دلاور نبودن؟ نخیر... مردم همونن ، حکومتشون از دست یک آدم ترسو افتاد دست چند میلیون نترس چرا میگم ترسو؟ شاید بگید خب اون موقع امکانات نداشتن و فلان ترسو بود چون از آگاه شدن مردم می‌ترسید چون اون همه طلا داشت که از مردم بدزده ولی همونو خرج سواد مردم نکرد! پ.ن البته بعد از فرار شاه و پیروزی انقلاب اسلامی هم خبری از اون طلاها نبود ولی هم دیگه طی ۸ سال جنگ تحمیلی و دفاع مقدس خاکمون رو کسی نتونست بگیره هم مردم خودجوش رفتن دنبال یادگرفتن و یاد دادن! ینی حتی مشکل فقر هم نبود! ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
بال‌های پرواز
‌ بنظرتون صبح روزی که بحرینو شوهر دادن مردمی که توی بحرین بودن چه حسی داشتن؟ یه لحظه به این حس ویران
‌ دوست دارم بیشتر تاریخ بخونم. بعد از دوره بینش مطهر، و منظومه فکری میرم سراغ تاریخ ‌
هدایت شده از معروفانه
11.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان رهبری که ها نمیذارن بشنوید🤷 حق ندارن بگن تو هم حق نداری بگی ‌ 🧡‌ ای شو👇 https://eitaa.com/joinchat/1179058499C4ee0700aeb
هدایت شده از سعیدیسم ✅
9.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعضا مخاطبین درمورد اوضاع حجاب در حرم امام امام رضا علیه السلام نگران هستن. چیزی که خودم دیدم رو در کلیپ بالا خدمتتون گزارش دادم ✍ @saeedism
1⃣ 💢مطالبه مردم مشهد مقابل اداره کل فرهنگ و ارشاد خراسان ۱۴۰۲/۱۱/۱۷ 🔰حضور پلاکاردی آمران به معروف در اجرای اصل هشتم قانون اساسی و مواد ۴و۸ قانون حمایت از آمران به معروف و تکلیف شرعی فریضتین و فرمایش رهبر معظم انقلاب که مهمترین بخش امر به معروف حوزه مسئولان است این حضور مومنانه ایجاد شده است. @pooyeshesafiran 🎙 میرمهدی عربی @mirmahdi_arabi