eitaa logo
بال‌های پرواز
136 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
42 فایل
اینجا یادمی‌گیریم چطور دوست باشیم و امربمعروف و نهی‌ازمنکر کنیم. #به_هم_ربط_داریم #تو_بگو_شاید_شد😊👌 #منوتونداریم اینجا در خدمت شما هستم‌ 👇 @shabahang02 کانال دیگرمون @hejabnevesht لینک ناشناسم https://gkite.ir/es/9440012
مشاهده در ایتا
دانلود
اموالم را مصادره کنید و ذغال سنگ بخرید؛ زمستان سختی در پیش است 🔺سرلشکرباقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در واکنش به تحریم‌های اتحادیه اروپا، در صفحه شخصی خود در روبیکا نوشت: 🔹 اتحادیه اروپا ۴ روز پیش به دلیل آنچه که «ارسال پهپادهای بدون سرنشین از ایران به روسیه» نامیده، نام اینجانب را در فهرست تحریم‌های خود قرار داده است! 🔹 پیش‌تر و در تاریخ ۱۳ آبان ۹۸ نیز وزارت خزانه داری آمریکا با گنجاندن نام بنده در فهرست تحریم‌های خود، دچار چنین خبطی شده بود. 🔹 از امروز به آنها وکالت می‌دهم در اجرای تحریمی که تدارک دیده اند، مجازند همه اموال و دارایی‌های سرلشکر محمد حسین باقری در بانک‌های سراسر جهان را شناسایی و مصادره و صرف خرید ذغال سنگ برای شهروندان اروپایی کنند. زمستان سختی در پیش است! ✅ کانال‌جامع خبری، تحلیلی، آموزشی باسواد رسانه‌ای 👇 https://eitaa.com/joinchat/3688300608Cf61f1be155
خبرهای خوبی تو راهه خیلی خوب منتظر باشید ایده هم بدید
بال‌های پرواز
لطفا نظرتون رو بگید شما کدوم گزینه رو انتخاب میکنید؟ اینجا بهم بگید
اینم که نظر ندادید هنوز؟ خودمختار عمل کنم یعنی؟! دیکتاتور باشم؟ دموکراسی چشه مگه؟ بیاین نظر بدین خب
بریم سراغ خاطرات دنباله دار بامزه این یکی عالیه آخرش هر کی تونست نخنده فردا میذارم ان‌شاءالله همزمان یه کانال دیگه هم بارگذاری میشه
کوه و صدا روی تاب سفید وسط باغ نشسته بودم. عروسکم کنارم بود. پیراهن زیبای کوتاه با آستین‌های کوتاه و ساق شلواری سفید پوشیده بودم. موهای لخت و طلایی‌ام‌ را هم دم اسبی بسته بودم. با این حال تا کمرم میرسید. کلاس چهارم بودم و تازه امتحانات ثلث اول تمام شده بود. آن شب کلی مهمان داشتیم. نامزدی خواهر بزرگم بود. هر کس مشغول کاری بود. همه در تکاپو و رفت و آمد بودند. آن وقت‌ها در خانواده ما اینطور بود که اقوام برای پخت و پز به کمک می‌آمدند. آن سمت باغ هیزم روشن کرده بودند و روی اجاق گلی دیگ برنج بار گذاشته بودند. حیاط آب و جارو شده بود و درختها هم با پرتقال‌های کالشان شبیه لامپهای چراغانی امامزاده شده بودند. میثم و بقیه پسرهای فامیل پشت خانه باغ مشغول زورگیری از درخت‌های دیگر بودند. خانواده عمو ابراهیم وارد شدند و من خوشحال از اینکه میتوانم با ابریشم بازی کنم به سمتشان دویدم. سلام کردم. عمو ابراهیم دو پسر داشت و یک دختر پسر بزرگش رضا از من و ابریشم بزرگتر بود. و ابریشم و پسر کوچکشان محمود که آن موقع ۲ سالش بود. ابریشم هم یک عروسک درست لنگه‌ی عروسک من داشت. اسمشان را گلناز و الناز گذاشته بودیم. در بازی ما آنها دو خواهر دوقلو بودند. همانطور که ما در رویای کودکانه‌‌ی خود دوست داشتیم باشیم. با اینکه من و ابریشم خیلی صمیمی بودیم اما رفتارمان زمین تا آسمان فرق داشت. او چادر می‌پوشید. روسری گلدارش را محکم زیر گلویش گره می‌زد و بعد از جشن تکلیف مشترکمان مراقب بود که نامحرم بدنش را نبیند مدام آستین لباسش را مثل مادرش چک می‌کرد. حالا که مرا اینطور با این وضعیت دیده بود تعجب کرده بود. یاد هشدارهای صبح مادرم و مریم افتادم . که با لجبازی تمام کار خودم را کرده بودم. و این سر و وضع را برای خودم درست کرده بودم. رضا هم مثل ابریشم اول با تعجب مرا نگاه کرد ولی خیلی زود سرش را پایین انداخت و نمی‌دانم چرا اخم‌هایش در هم شد و گوشهایش هم سرخ. با قدمهای بلندی از ما دور شد. عمو ابراهیم نگاهی به رفتن رضا کرد و نگاهی به چشمهای متعجب ابریشم و بعد هم رو به همسرش محمود را در آغوشش گذاشت و گفت خانم شما بفرمایید قسمت خانوما تا منم بیام. ابریشم را هم با مادرش راهی کرد. ولی چند قدم یکبار ابریشم برمی‌گشت من را نگاه می‌کرد. دوباره چادرش را به زحمت جمع می‌کرد و با آن کفش‌های عروسکی دنبال مادرش می‌دوید. عمو ابراهیم با مهربانی به سمتم آمد. مثل وقتهایی که با مادرم صحبت می‌کرد با من خوش و بش کرد. سرش پایین بود و از فعل‌های جمع استفاده می‌کرد. من تعجب کرده بودم. رو به من گفت میایید بریم کنار تاب تا با هم کمی صحبت کنیم؟ بله ضعیفی گفتم و سرم را به تایید تکان دادم که او فقط بله را شنید. وقتی با گلناز و عمو ابراهیم روی تاب نشستیم پدر که تازه متوجه عمو شده بود چند قدم آمده را ایست کرد و دستی بلند کرد و عمو هم با دست گذاشتن بر سینه به پدر ادای احترام کرد. و پدر هم جلوتر نیامد. عمو ابراهیم گفت: .... ♦✿ @amershavim ✿♦
هیچوقت یه پولدار بد باعث نمیشه از پول بدت بیاد, پس چرا دیندار بد باعث میشه از دین بدت بیاد؟ @mahdipouraskari
این روزها خانه‌نشینی ممنوع! درخیابان‌ها قدم بزنید و هرجا خانمی بدون‌حجاب دیدید، فقط یک جمله بگویید و سپس عبور کنید: خانم! حجاب دستور خداست! نشر دهید
هدایت شده از فرهنگسازی حیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅در قرآن ۲۰۰ آیه و ۹۰۰ حدیث و روایت در مورد امر به معروف و نهی از منکر داریم..😳 🆔@farhangsaze_haya
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 سپاسگزاری از ، به معنای خداست که موجب افزایش نعمت می شود. 🔴 کفران نعمت هم به معنای عصیان الهی و موجب عذاب از ناحیه اوست. چه جالب مثلا انجام واجبات مثلا امربمعروف و نهی‌ازمنکر میشه اطاعت و شکر نعمت😃👌