📖 #باز_هم_بپرس
زنى خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها رسيد و عرض كرد: مادر پير و ناتوانى دارم كه در نماز خود بسيار اشتباه مى كند. مرا فرستاده است تا از شما بپرسم كه چگونه نماز بخواند.
حضرت فرمودند: هر چه میخواهى بپرس.
زن سؤالات خود را مطرح كرد تا به ده سؤال رسيد و حضرت فاطمه سلام الله علیها با روى گشاده جواب میداد.
آن زن از زيادى پرسش ها شرمنده شد و گفت: شما را بيش از اين زحمت نمى دهم. حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود: باز هم بپرس
سپس حضرت براى تقويت روحيه او فرمود: اگر به كسى كارى را واگذار كنند مثلاً از او بخواهند كه بار سنگينى را به ارتفاع بلندى حمل كند و در برابر اين كار صد هزار دينار به او جايزه بدهند، آيا او با توجه به آن پاداش، احساس خستگى مى كند؟🖤🖤
زن جواب داد: نه. حضرت فرمودند: من در مقابل هر پرسشى كه جواب مى گويم، از خدا پاداشى به مراتب بيشتر دريافت مى كنم و هرگز ملول و خسته نمى شوم. از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه روز قيامت دانشمندان اسلام در برابر خدا حاضر مى شوند و به اندازه علم و تلاش و كوششى كه در راه آموزش و هدايت مردم داشته اند ، از خداى خود پاداش مى گيرند🖤🖤
منبع: محجة البيضاء ، جلد۱ ، ص۳۰ - بحار الانوار جلد ۲ ،
#داستانهایی کوتاه از حضرت زهرا
#م.برزگر
#مبلغه طرح امین
#دبیرستان باقر العلوم علیه السلام
📜🔥خلاصه ماجرای پشت در خانه حضرت زهرا (س)که در نامه خلیفه دوم به معاویه امده است.در بخشی از ان چنین می نویسد:
💢«... وقتی درب خانه را آتش زدم (آن گاه داخل خانه شدم) ولی فاطمه درب خانه را حجاب خود قرار داد و مانع از دخول من و اصحابم شد. با تازیانه آن چنان بر بازوی او زدم که مانند دملج (بازوبند) اثر آن بر بازوی او ماند؛ آن گاه صدای ناله او بلند شد؛ چنان که نزدیک بود به حال او رقت کنم و دلم نرم شود؛ ولی به یاد کشته های بدر و اُحد که به دست علی کشته شده بودند... افتادم، آتش غضبم افروخته تر شد و چنان لگدی بر درب زدم که از صدمه آن جنین او (به نام محسن) سقط شد .🥀🔥
💢 در این هنگام، فاطمه چنان ناله زد، پس فریاد زد: ای پدر بزرگوار! ای رسول خدا! این چنین با عزیز دلت و دخترت رفتار کردند." سپس فریاد کشید: فضه به فریادم برس که فرزندم را کشتند. سپس به دیوار تکیه داد و من او را به کنار زده، داخل خانه شدم. 🥀🔥
فاطمه در آن حال میخواست مانع (بردن علی) شود، من از روی روسری چنان سیلی به صورت او زدم که گوشواره از گوشش به زمین افتاد..🥀🔥
📚بحار الانوار، ج30، ص293، (چاپ جدید)؛ ج8، ص230، (چاپ قدیم) و ریاحین الشریعة، ج1، ص267 .
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥
#ایام فاطمیه
#مبلغه _رشیدی
#متوسطه_ حضرت فاطمه (س)
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
فاطمه تازه ترین اتفاقی بود که در عالم افتاد🍀
و هیچ وقت نیست این اتفاق ،بازهم تازه نباشد.
زهرا حرف تازه خدا بود 🌹
(انا اعطیناک الکوثر )نگاهی نو،به سراپای هستی
ارتباط خاک با مادر،مادر شهود شهادت ،بانوی محراب ،بانوی حماسه ،بانوی بسیج هاشمی ،بانوی شهادت 😔
پیش از زهرا_هیچ زنی را ندیده بودند که پدر خویش را مادر باشد!
پیش از زهرا (شهادت)این همه ،تازگی نداشت 😢
او که آمد،جانی تازه گرفت .قبلا،کلمه ایی بود و بعد ،معناشد !
شهادت در خانه زهرا حیثیت پیدا کرد😭🖤
بزرگ شد و انتشار یافت .واوبه روشنی این همه را می دانست .
مادرانه 🖤شهادت را بزرگ می کرد .آگاهانه شهادت را شیر می داد....از جغرافیای قتلگاه خبر داشت 😭😭😭
کربلا را بر دامن می نشاند.🍀🍀🍀
برای عاشورا لالایی میخواند🥀🥀🥀🥀
گیسوان (اسارت)را شانه می زد 🌿🌿🌿
حکایت چاه و محراب خون را می دانست 🥀🥀
با این همه ،اهل شکایت نبود اگر هم میگفت ،درد میگفت .
🖤🖤🖤🖤🖤💔💔🖤🖤🖤🖤🖤💔💔
#متن نوشته
#مناسبتی
مبلغه :جیریایی
مدرسه شهید میثمی
#چادر_نورانى_مادر🥀
🌈روزى #اميرالمؤمنين عليه السّلام
محتاج به #قرض شد و
#چادر_حضرت_ فاطمه عليها السّلام را
به نزد مرد يهودى كه نامش #زيد بود
رهن گذاشت و آن #چادر از پشم بود و
قدرى از #جوبه قرض گرفت.😢
🔸پس يهودى آن #چادر را به خانه برد
و در #حجره گذاشت ،
▪️چون شب شد زن يهودى به آن #حجره
درآمد #نورى از آن #چادر ساطع ديد كه
تمام #حجره را روشن كرده بود.✨
چون زن آن حالت #غريب را مشاهده
كرد به نزد #شوهر خود رفت و آنچه ديده
بود نقل كرد،
مرد يهودى #متعجب شد و فراموش
كرده بود كه #چادر حضرت فاطمه عليها
السلام درون آن #حجره است⭐️
به سرعت شتافت و داخل آن
#حجره شد كه ديد #شعاع_چادر آن
#خورشيد_فلك_عِصْمت است كه مانند
#بَدْر_مُنير_خانه را روشن كرده است💫
مرد يهودى از مشاهده اين #حالت
تعجبش زياده شد پس يهودى و زنش به
#خانه خويشان خود دويدند و
#هشتاد نفر از ايشان را حاضر گردانيدند و از بركت #شعاع_چادر_فاطمه_سلام_الله عليها
همگى به نور #اسلام منوّر گرديدند.💫
#منتهی_الامال_حاج_شیخ_عباس_قمی
#مناسبتی
#مبلغه_پیران_زاده