eitaa logo
کانال رسمی اطلاع رسانی روستای امیرآباد فراهان
465 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
8.4هزار ویدیو
69 فایل
ارتباط با مدیر کانال علی امیرآبادی فراهانی:09122517441 09022517441
مشاهده در ایتا
دانلود
🔥🔥🔥🔥🔥🔥 🔸 تجاوز كننده به ✍حضرت عيسي (ع) از گورستانی گذر مي كردند گوری را ديدند كه از آن شعله ور می شود. حضرت دو ركعت نماز به جاي آوردند و عصا بر گور زدند گور شخص_ را در ميان آتش ديدند. حضرت گفتند: ای مرد چه كرده ای كه به اين گرفتار شدي؟ آن مرد گفت يا روح الله من مردی بودم كه به تجاوز می كردم چون وفات كردم و مرا دفن كردند از حضرت حق خطاب رسيد كه وی را . از آن روز تا كنون مرا می سوزانند. حضرت نگاهی كردند و عظيم الجثّه در گور وی ديدند. پرسيدند: كه با اين مسكين چه مي كنی؟ آن مار گفت: تا وی را دفن كردند از وی غايب نبودم همراه با كه اگر قطره ای از آن به رود نيل و فرات بريزد جمله آب قاتل شود. شخص معذب گفت: يا روح الله از حق تعالی در خواست كن تا بر من رحم نمايد. حضرت نيز از خداوند طلب رحمت نمودند. خطاب رسيد كه هر كس از پس رود ما او را عذابی كنيم كه كس ديگر را چنين عذابی نكرده باشيم. امّا چون تو از ما در خواست رحمت كردی ما او را به تو بخشيديم. حضرت عيسی(ع) به آن مرد گفتند: می خواهی كه با من باشی؟ مرد گفت: يا روح الله عاقبت چه چيز است؟ حضرت فرمودند: عاقبت است. مرد گفت: نمی خواهم زيرا است كه مرده ام امّا هنوز تلخی جان كندن در كام من است. 📚 داستان عارفان ص 214 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹الهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️السَّلامُ عَلیك یا وَعدَاللّه الَّذی ضَمِنَه🌤 کاش می شد نفسَت، کار مسيحا مي کرد گره از کار فرو بسته ی ما وا می کرد کاش می شد که گشايش برسانی به جهان فرَجَت، چاره ی کار دل دنيا می کرد کاش می شد تن بيمار زمان را ز کَرَم نفس و عطر خوشت زنده و احيا می کرد کاش می شد نفس ناب و مسيحايی تو درد و رنج همه را جمله مداوا می کرد کاش می شد که شوی ای گل نرگس تو عيان و ظهورت همه را واله و شيدا می کرد کاش می شد بنمايی رخ زيبا به جهان روی خوبت همه را غرق تمنّا می کرد کاش می شد که شوی طالع هر کوی و مکان و حضورت همه جا وِلوِله برپا می کرد پرتو نور تو می شد چو نماينده صبح معجز ناب وجود تو چه غوغا می کرد کاش می شد که به لطف قدم و برکت تو خانه را،فيض خدا،خوب و مصفا می کرد کاش می شد که رسد از تو نشانی به دلم عاشق خسته رَه، کوی تو پيدا می کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔قطعه گمشده ای از پر پرواز کم است.. یازده بار شمردیم و یکی باز کم است.. این همه آب جاریست نه اقیانوس است.. عرق شرم زمین است که سرباز کم است..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در این لبخندها ... لحظه‌ای با شما شریک می‌شویم
🌹 این تصویر را قاب کنیم بالای سرمان ، در محل کار بگذاریم تا فراموش نکنیم ، میزی را که بر آن تکیه کرده ایم به برکت جانفشانی مردان میدان است. 🇮🇷 مردانی که رفتند تا راه گم نشود ، مردانی که رفتند تا معنی دیگری را از خدمت ارائه دهند 🌷 🌹🌺 یاد شهداء..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کوتاه قرآنی 👈 داستان حضرت زکریا ویحیی قسمت سوم 👇 💠 دعای زکریا وبشارت تولد یحیی سالها بود که حضرت زکریا و همسرش اشیاع عقیم بودند و اکنون در دوران پیری به سر میبردند. زکریا بارها از خداوند طلب فرزند کرده بود تا بعد از خود وارثی داشته باشد . او روزی بر مریم وارد شد در حالیکه مریم در حال عبادت بود و مشاهده کرد که میوه های تابستانی در فصل زمستان برایش آمده است لذا به این نتیجه رسید که او هم میتواند در پیری بچه دار شود برای همین دست به آسمان بلند کرد و با تمام وجود از خدا درخواست فرزند نمود و طولی نکشید که جبرئیل نوید تولد یحیی را به او داد. او با شنیدن این خبر از شادی بیهوش شد. او باور نمیکرد که در این سن بچه دار شود و از خدا تقاضای نشانه کرد و خداوند به او وحی کرد که نشانه بچه دار شدنت این است که تا 3 روز زبانت از کار خواهد افتاد و تو برای این نعمت خدا را شکرکن. او بعد از این متوجه شد که زبانش از کار افتاده و فقط در زمان عبادت باز میشود. او در این 3 روز با اشاره لبها و تکان دادن سر با مردم سخن گفت. طولی نکشید که همسرش احساس بارداری نمود و پس از 6 ماه یحیی متولد شد. ملائکه او را به آسمان بردند و طبق فرمایش امام باقر نخستین غذای بهشتی را به او خورانده و سپس به آغوش پدرش برگرداندند. دارد ...
داستان قرآنی✨ ذوالقرنین🌹 قسمت اول☘️ در زمان های خیلی دور مرد بزرگ و عادلی زندگی می کرد. او درستکار بود و خدای یگانه را می پرستید و نعمت هایش را سپاس می گفت. او پیامبر نبود،اما با پیامبران خدا در ارتباط بود و از راهنمائی های آنان بهره مند میشد. خدا هم به او قدرت و نعمت زیادی داده بود به این پادشاه ذوالقرنین می گفتند ذوالقرنین چند کشور را با هم متحد کرد و یک کشور بزرگ درست کرد سپس با سپاهیانش به سوی غرب کره زمین حرکت کرد مردم کشور های دیگر وقتی شکوه و دانش او را دیدند شیفته او شدند و از او خواستند تا فرمانروای آن ها باشد. ذوالقرنین آنقدر رفت تا به جایی رسید که برکه بزرگی در آن بود از چشمه ای آب می جوشید و به برکه می ریخت آب چشمه گل آلود بود هنگام غروب چنین به نظر می رسید که خورشید در آن فرو می رود و غروب می کند ذوالقرنین حدس زد که دیگر پشت این برکه شهری وجود ندارد کنار برکه مردم عجیبی زندگی میکردند آن ها مثل انسان های وحشی بودند خدا را نمی پرستیدند به یکدیگر ظلم و ستم می کردند و یکدیگر را می کشتند خداوند به ذوالقرنین وحی کرد و گفت تو اختیار داری یکی از دو کار را انجام دهی یا با آن ها جنگ کن و یا طرح دوستی بریز و هدایتشان کن ذوالقرنین راه دوم را اختیار کرد مدتی در آن جا ماند و از ستم جلوگیری کرد کم کم مردم کنار برکه به عدالت و کار های شایسته عادت کردند روزی ذوالقرنین لشکر بزرگش را جمع کرد و راه افتاد این بار ذولقرنین و لشکرش به سمت شرق رفتند در این مسیر هم کشور های زیادی تسلیم او شدند روزی به جایی رسید که آبادی وجود نداشت در آنجا نیز مردم وحشی زندگی می کردند ذوالقرنین آنها را نیز به پرستش خداوند دعوت کرد مدتی کنارشان ماند و راه و روش زندگی کردن را یادشان داد حالا دیگر نوبت شمال بود ذوالقرنین راه شمال کره زمین را در پیش گرفت در راه شمال رفت و رفت تا به سرزمینی رسید که دو طرفش کوه های بلندی بود مردم آن جا به زبان مخصوصی حرف می زدند وقتی شکوه و عظمت لشکر ذوالقرنین را دیدند خیلی تعجب کردند همگی پیش او آمدند و گفتند ای پادشاه بزرگ پشت این کوه ها دو قبیله وحشی به نام یاجوج و ماجوج زندگی می کنند آن ها هر چند ماه یکبار از شکاف کوه می گذرند به سرزمین ما حمله می کنند و همه چیز ما را غارت می کنند زراعت ما را از بین می برند خانه هایمان را خراب می کنند و می روند.... ✍🏻ادامه داستان فردا درقسمت بعدی... 📚داستان‌های قرآنی
حوائج و مهمات✨ دعای نابی که جبرئیل به رسول الله صلی الله علیه و آله تعلیم داد تا در حوائج و مهمّات و اندوه و حوادث تلخی که بر او وارد می‌شود و پیش‌آمدهای عظیمی که رخ می‌دهد بخواند :👇 🌹《بِحَقِّ یس وَ الْقُرآنِ الْکَرِیمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرآنِ الْعَظِیمِ یا مَنْ یَقْدِرُ عَلَی حَوائِجِ السّائِلِینَ یا مَنْ یَعْلَمُ ما فِی الضَّمِیرَ یا مُنَفِّسَ عَنِ الُمَکُرُوبِینَ یا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُوْمِینَ یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ، یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلَی التَّفْسِیرِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی کَذا وَ کَذا (*به جای: «و افعل بی کذا و کذا» باید حاجات خود را ذکر نمود)🌹 📚 دعوات راوندی ص ۵۴
تدبر در قرآن ✨ ⭕️ اصلا هرکاری دلتان خواست انجام دهید، ولی خاطر مبارکتان باشد که هم خدا و هم پیامبر و هم اهل بیت علیهم السلام و شهیدان، لحظه به لحظه دارند نگاهتان میکنند به دقت! 👈 و بزودی به محضر خداوند باز میگردید تا پرونده‌هایتان را دریافت و محاکمه شوید بابت تمام اعمال! 🍃 سوره توبه 🍃 🕋 وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‌ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «105» ✨ترجمه: وبگو: (هر گونه كه مى‌خواهيد و مى‌توانيد) عمل كنيد، كه بزودى خداوند و پيامبرش و مؤمنان كار شما را مى‌نگرند و بزودى به سوى داناى غيب و آشكار بازگردانده مى‌شويد، پس شما را به آنچه انجام مى‌داديد، آگاه خواهد کرد.