بسم الله الرحمن الرحیم
دزفول را هم خدا آزاد کرد
روز 24 مهر 57 بود اولین بار بود که داشتیم آماده می شدیم تا از مسجد بازار و خیابان امام با عکس و تمثال و بلندگو و بیرق به خیابان ریخته و علیه رژیم شاهنشاهی تظاهرات کنیم.
قرار حرکت 9 صبح بود هنوز حرکت نکرده بودیم که پلیس شاهنشاهی حمله کرد و اینگونه بود که از بدو حرکت میان پلیس و جوانان جنگ و گریزی رخ داد و تا ساعت 4 بعد از ظهر، پیوسته صدای صفیر گلوله بود و شلیک گاز اشک آور و در مقابل جوانان دزفولی هم تنها سلاحشان سینه ستبری مملو از ایمان و اندکی قلوه سنگ و پاره آجر بود و دیگر هیچ .
حقیقتا آن روز تداعی گر معرکه طالوت و جالوت بود.
هنوز آفتاب پاییزی آن روز غروب نکرده بود که پیکر 8 شهید و ده ها مجروح روی سنگفرش خیابان مانده بود.
فردای آن روز خاطره شقاوت ماموران ساواک و پلیس شاهنشاهی و حماسه حزب الله دزفول زینت بخش صفحه نخست روزنامه های اطلاعات و کیهان -تنها رسانه های مکتوب آن روز-شد.
شدت قساوت قلب دژخیمان شاه در 9 ساعت حمله پیاپی به مردم؛ زبان وکیل دزفول در مجلس شورای ملی آن روز را نیز باز کرد .
«کریم خان آصف» که خود را نماینده مردم دزفول می دانست طی اعتراضی به نخست وزیر وقت «جعفر شریف آمامی » از سماجت در قساوت ساواک برای تظاهراتی که هنوز آغاز نشده بود شکوه کرده در ضمن آن به افشای بزرگترین فساد تاریخ دزفول اشاره نمود و اظهار داشت دولت هویدا در سال 1348 طبق قراردادی 80 هزار هکتار از اراضی تحت آبیاری شبکه دز را به دولت های بیگانه (آمریکا و انگلیس ) به یک صدم قیمت فروخته و علاوه بر تخریب 65 پارچه روستا و آبادی، 7 میلیارد تومان به کشاورزان و مردم شهرستان دزفول خسارت زده است.۱
شرکت هایی که هزاران هکتار از اراضی شهرستان دزفول را به تملک خویش در آورده بودند شرکت ایران کالیفرنیا(امریکا) شرکت نراقی (ایران امریکا) شرکت ایران شلکات (انگلیس) و شرکت ایران بین الملل (هاوایی) در شوش فعلی بودند که از صحرای سبیلی در شمال شرق دزفول تا پل شاوور در جنوب غربی شوش را شامل می شد.
گر چه افشاگری کریم خان آصف در وقت اضافه و دو ماه آخر رژیم طاغوت صورت می گرفت و اثری نداشت اما او با این افشاگری حداقل وجدان ملامتگر خویش را از عذاب می رهاند. راستی اگر امام خمینی مال و جان ما را از تملک وحشی صفتان کرواتی و ادکلن زده امریکا و انگلیس نمی رهاند الان ما با بیش از 700 هزار نفوس شهرستان دزفول و شوش چه وضعی داشتیم؟ آنها مالک بودند و ما مملوک! یا حد اقل آنها ارباب بودند و ما رعیت!
یا با چند درجه تخفیف آن آمریکایی شرابخوار و قمار باز آقا بود و ما نوکر ؛ غیر از این است؟ اکنون آن هزاران هکتار در تیول غاصبان آمریکایی و انگلیسی در دست هزاران خانوار دزفول و شوش است و بیش از 40 سال است از نعمت آن بهره می برند. آیا کسی آن ولیِّ خدا خمینی کبیر را یاد می کند که گردن ما را از بند رقّیّت آزاد نمود؟
آیا دو نماینده اخیر دزفول که 20 سال است قبض و بسط دزفول در دست آنهاست یادی از این واقعه بزرگ آزادی بخش کرده اند؟
آیا یادی از آن ذلت و خفت و خواری استیلای کفر بر مومنان می نمایند؟ آیا امام جمعه ای که 15 سال برای احقاق حق خطبه می فرموده یک بار این قصه حریت و آزادگی را یاد آور شده است؟
دیگر مدیران شهری چه؟ چرا یادی از آن نکبت و آن ذلت و این عزت و این حریت نمی کنند؟
شاید علتش قدرت مفت و مجانی است که بدست آنان رسیده است ! غیر از این است؟
سر ز شُکر این از آن بر تافتی/ کز پدر میراث مفتش یافتی
مرد میراثی چه داند قدر مال / رستمی جان کند و مجّان یافت زال
خدایا خمینی کبیر همه ایران را یک بار آزاد نمود ما را دو بار ؛ او را با محمد و آلش محشور فرما
-----------------------------------
۱-درکتانیان، غلامرضا،انقلاب
اسلامی در دزفول ص ۱۶۵
۲۲تیر ۱۴۰۲
منصور کیانی
#منصورکیانی
#کریم_خان_آصف
#یاامیرالنحل
@amirannahl313