/ ♦️نهم مرداد ۱۲۸۸ یکی از عجیب ترین حوادث تاریخ ایران بوقوع پیوست
♻️ پس با هم این حادثه تکان دهنده رو مرور میکنیم تا اگاه شویم و نه عبرت ایندگان
‼️روایتی غریب و سوزناک از وقایع بعد از شهادت شیخ فضل الله نوری (۹ مرداد ۱۲۸۸)، کیفیت غسل و کفن و دفن ...😭😥‼️
در اثر تلاطم و طوفان یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش به زمین افتاد
جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه مقابل در حیاط روی یک نیمکت گذاشتند جمعیت کثیری ریخت توی حیاط محشری برپا شد مثل مور و ملخ از سر و کول هم بالا می رفتند همه می خواستند خود را به جنازه برسانند دور نعش را گرفتند و آنقدر با قنداق تفنگ و لگد به نعش زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهانش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد . هر که هر چه در دست داشت میزد آنهایی هم که دستشون به نعش نمیرسید تف می انداختند
به همه مقدسات قسم که در این ساعت گودال قتلگاه را به چشم خودم دیدم یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین مرد تنومند و چهارشانه بود وارد حیاط نظمیه شد غریبه بود جلو آمد بالای جنازه ایستاد جلوی همه دکمه های شلوارش را باز کرد و روبروی اینهمه چشم شُر شُر به سر و صورت آقا .....
▪️تحویل جنازه
عده ای از صاحب نفوذها یپرم ارمنی را از عواقب سوزاندن نعش شیخ و تحویل ندادن می ترسانند . یپرم راضی میشود و می گوید : بسیار خوب ... به نظمیه تلفون کنید که لاشه را به صاحبانش رد کنند. سه نفر از بستگان شیخ شهید و سه نفر از نوکر هایش توی آن تاریکی توپخانه در گوشهای با یک تابوت منتظر تحویل جنازه بودند. آقا لخت و عور آن گوشه همینطور افتاده بود لا اله الا الله جنازه را در تابوت گذاشتیم و با دو مجاهد ما را راهی کردند.
▪️جنازه را وارد حیاط خلوت خانه شیخ کردند. شیخ ابراهیم نوری از شاگردان شیخ جنازه را غسل داد.
بعد کفن کردیم و بردیم در اطاق پنج دری میان دو حیاط کوچک پنهان کردیم.
سر مجاهد ها را گرم کردیم. بعد تابوت را با سنگ و کلوخ و پوشال و پوشاک پر و سنگین کردیم.
یک لحاف هم تا کرده روی آن کشیدیم تابوت قلابی را با آن دو نگهبان سر قبر آقا فرستادیم. متولی قبرستان که در جریان بود مثلاً نعش را دفن کردو آن دو نگهبان با تابوت به نظمیه برگشتند.
صبح اوستا اکبر معمار آمد و درهای اطاق پنج دری را تیغه کردیم و رویش را گچکاری کردیم.
♦️دو ماه بعد از شهادت شیخ در اتاق پنج دری را شکافتیم جنازه در آن هوای گرم همانطور تر و تازه مانده بود. جنازه را از آنجا برداشتیم و به اتاقی دیگر آن سوی حیاط منتقل کردیم و دوباره تیغه کردیم.
🏴 کم کم مردم فهمیدند که نعش شیخ نوری در خانه است می آمدند پشتدیوار فاتحه می خواندند و می رفتند. از گوشه و کنار پیغام میدادند امامزاده درست کردید؟! ۱۸ ماه از شهادت شیخ گذشته بود. بازاری ها بخیال میافتند دیوار را بشکافند و جنازه را برداشته دورشهر بیفتند و وااسلاما و واحسینا راه بیندازند. پیراهن عثمان برای مقصد خودشان.
🕌حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ میگوید یک روز زمستانی خانم شیخ مرا خواست. دیدم زار زار گریه میکند گفت دیشب مرحوم آقا رو خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من گریه میکردم آقا به من گفت گریه نکن همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا آوردند ، سر من هم آوردند. اینها می خواهند نعش مرا در بیاورند زود آن را به قم بفرست.
همان شب تیغه را شکافتیم و نعش را در آوردیم. با اینکه دو تابستان از آن گذشته بود و جایش هم نمناک بود اما جسد پس از ۱۸ ماه همانطور تر و تازه مانده بود فقط کفن کمی زرد شده بود به دستور خانم دوباره کفن کردیم و نمد پیچ نمودیم به مسجد یونس خان بردیم و صبح به اسم یک طلبه که مرده آنرا با درشکه به امامزاده عبدالله بردیم و صبح جنازه را با دلیجان به طرف حضرت معصومه حرکت دادیم.
شیخ شهید در زمان حیات خود در صحن مطهر برای خودش مقبرهای تهیه کرده بود و به سید موسی متولی آن گفته بود این زمین نکره یک روز معرفه خواهد شد
نزدیک قم کاغذ به متولی نوشتیم که زنی از خاندان شیخ فوت کرده می خواهیم در مقبره شیخ دفنش کنیم و به هادی پسر شیخ سپردیم در هنگام دفن جلو نیاید تا فکر کنند واقعا میت زن است و قضیه لو نرود. شب جنازه در مقبره ماند صبح خیلی سریع قبری به حد نصاب شرعی کندیم و با مهر تربتی که خانم داده بود جنازه را درون قبر گذاشتیم نعش پس از ۱۸ ماه کمترین بوی عفونتی نداشت.
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
این آیه ای است که روی قبر شهید حاج شیخ فضل الله نوری نوشته شده است .
📗کتاب سرّ دار به قلم تندرکیا نوه شیخ شهید& نشر صبح ۱۳۸۹/ چاپ سوم - ص ۵۲ -
کانالهای ما را با محتوای امام رضایی دنبال کنید و به دوستان نیز معرفی نمایید
https://eitaa.com/shamim_razavi101
https://eitaa.com/aqr_mazandaran
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لطفا خیلی فوری و در سطح وسیع برای همه و در همه گروه ها و برای تک تک دوستان ارسال کنید . کوتاهی جایز نیست .
هدایت شده از علامه طباطبایی ره
✅ آیه نور را بخوان!
حجت الاسلام صدر الدین حائری:
🔸 زمانی که در رژیم شاه در زندان بودم، قضیه ای پیش آمد که باعث نگرانی من و مانع از خواب و آرامشم شد.
🔸 ناگهان دیدم علامه طباطبایی(ره) حاضر شد و به من فرمود:
🔸 «دست روی قلب خود بگذار و آیه نور را بخوان».
🔸 من متوجه خود شدم و آیه نور را خواندم و دلم آرام گرفت و دیدم کسی آنجا نیست!
📔 روزنه هایی از عالم غیب، ص222
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
http://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لطفا خیلی فوری و در سطح وسیع برای همه و در همه گروه ها و برای تک تک دوستان ارسال کنید . کوتاهی جایز نیست .
41.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍چرا مردم ایران رو اعصابن؟
توی این چهل سال چه توطئههایی علیه مردم ایران شکل گرفت و چرا دنیا از ما عصبانیه؟
حتما ببینید، تعجب خواهید کرد!
📌 نشر آثار استاد رائفی پور بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1707147264Cb54b6c0cea
هدایت شده از علامه طباطبایی ره
✅ ردپای یک زن در تالیف المیزان
آیت الله فاطمینیا:
🔸میگویند: همسرِ علامه طباطبایی لقمه میگرفته است که ایشان در نوشتنِ المیزان برای لقمه گرفتن هم وقت صرف نکنند!
🔸به آیت الله ابراهیم امینی گفته بودند که این همسر من چای میآورد، آنچنان این چای را میگذاشت که من متوجّه نشوم، فقط زمانی که برمیگردم ببینم چای هست بنوشم. یک زن این اندازه برای نوشتنِ المیزان کمک کرده است.
🔸وقتی همسرِ او مرحوم شد، علامه طباطبایی خیلی گریه میکرد، آیت الله امینی میگفت که به او گفتم مرگ حق است، چرا اینقدر گریه میکنی؟
علامه در پاسخ گفته بود: میدانم حق است، اما به یادِ مهربانیهایِ او میافتم، چون این زن مهربان بود…
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
http://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
هدایت شده از بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان رضوی
11.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انتشار یک خبر بسیار زیبا از آرشیو صدا سیما ، از یوسف سلامی به مناسبت روز خبرنگار
یوسف سلامی در سالگرد۳۴سالگی رهبری حضرت آقا به میان مردم رفته بود و ... ببینید جالبه...
🌹شهید دکتر عبدالحمید دیالمه
🔸مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذره ای عدم خلوص در ما باشد، امروز سقوط نکنیم، فردا سقوط می کنیم. فردا نباید، پس فردا سقوط می کنیم. چون انقلاب هر زمان یک موج می زند و یک مشت زباله را بیرون می ریزد.
🌷برای شادی روح شهدا صلوات
هدایت شده از نجم الدین
♨️ سوره کهف
💢 نکته: سکوت پیر را جوان میکند
🔸يكى از لطائفى كه در عبرت گيرى از قصه هاى در سوره كهف مى توان يافت مسئله سكوت اصحاب كهف است
🔸در روايتى از رسول اكرم كه در ذيل بيت دهم همين باب نقل مى كنيم برداشت مى شود كه سكوت، پير را جوان مى سازد.
🔸چون اصحاب كهف بعد از آنكه به غار رفته اند بعد از عبادت به خواب رفته اند يعنى در سكوت تام براى هميشه قرار گرفته اند و همين سكوت موجب بقاء و جوانى شان گرديد كه از زبان ولى الله الاعظم امام صادق (عليه السلام ) به جوان ناميده شده اند.
🔸 سكوت تام و توجه دائم به سوى دادار قهرا حضور و مراقبت كامل را به همراه خواهد داشت ، و حضور هر چه قوى تر باشد ظرف جان براى گرفتن حقايق آنسويى و القاءات سبوحى صافتر خواهد بود و لذا جان آدمى ولو اينكه از او ساليان متمادى گذشته باشد يعنى پير شده باشد با القاءات سبوحى و حضور دائمى تازه باقى مى ماند
🔸زيرا كه از باغ ملكوت عالم قدس هر دم براى وى بره تازه فرستند و نسائم قدسى هميشه مشام جان وى را مى نوازند كه از غير به دوست او را سوق مى دهند و لذا هرگز حاضر نيستند كه لحظه اى از حق دست بردارند و بسوى مادون رو كنند.
📒جلد دوم شرح دفتر دل
🌿استاد صمدی املی
@samad10001
http://eitaa.com/joinchat/616366083Cbe84eb6ec0
45.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقد بیانیه اخیر خاتمی از زبان علی علیزاده.
حتما حتما حتما گوش کنین.
🔴شیطانی به نام اشرف
🔹اشرف ، دومین فرد خانواده پهلوی بعد از محمدرضا ! زنی که در هر زمینه در حد اعلای افراط و گستاخی است و میتوانم او را به حق "فاسدترین زن جهان" بنامم. در تاریخ زنان فاسد جهان ، تالی اشرف یا نیست و یا نادر است :معتاد ، قاچاقچی مواد مخدر ، عضو مافیای آمریکا ، بیمار جنسی و زنی که به قول خودش اگر هر شب یک مرد تازه نبیند خوابش نمی برد!
🔹در این باره به ذکر خاطره ای می پردازم :
پالانچیان ، رفیق جدید اشرف که از خانواده های بسیار متمول ارامنه ایران بود از تمام رفیق های او سر بود. قد رشید و صورت زیبا داشت و خوشتیپ و خوش هیکل بود.
🔹زمانی که قایم مقام ساواک بودم از ما خواسته شد پالانچیان را دستگیر کنیم! با کسب اجازه از محمدرضا وی دستگیر و روانه زندان شد. علت را پیگیری کردم و مشخص شد پالانچیان به عشق اشرف جواب منفی داده و کار به جایی می رسد که اشرف به در خانه اش می رود و التماس می کند که فقط اجازه بده 10 دقیقه وارد شوم و پهلویت بنشینم. پالانچیان با عصبانیت او را رد میکند که ولم کن ، چه از جانم می خواهی ، چرا اذیتم می کنی ؟ اشرف که میبیند التماس فایده ای ندارد دستور دستگیری او را می دهد. وی پس از یک ماه به دستور اشرف آزاد شد. لابد فکر میکرد تنبیه شده و خواسته اش را اطاعت می کند. پس از این جریان اشرف با نقشه قبلی قرار ملاقات یک مهمانی را بدون اطلاع پالانچیان ترتیب می دهد. و وقتی وی اشراف رادر مهمانی میبیند عصبانی می شود .اشرف به پایش می افتد و با گریه التماس می کند که به من رحم کن دارم از عشق تو از بین می روم. ولی پالانچیان باز جواب رد می دهد. اشرف با عصبانیت و خشم از او جدا می شود و به مامورین ساواک دستور می دهدکه هواپیمای دو موتوره شخصی پالانچیان را دستکاری کنند !
🔹یکی دو ساعت بعد پالانچیان به همراه مجید بختیار هوس میکنند سوار بر هواپیما به هوا خوری بروند که هواپیما بعد از چند کیلومتر پرواز , ناگهان سقوط می کند و هر دو کشته می شوند!!! اشرف مدتی نیز به ویگن خواننده بند کرده بود و او هم از رابطه با اشرف اکراه داشت. اینها همه یک صدم ماجراهای اشرف هم نیست و تنها عمده ترین مواردی است که اکنون در ذهن دارم.
✍نقل از: حسین فردوست
📚منبع: کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی / جلد اول / صفحه ی 234
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat