این مدت صبر کردنم از روی دلسوزی بود .
ولی دیگه هیچوقت همچنین #غلطی نمیکنم.
ارزش نداشتی با تو محترمانه رفتار کنم.
شما زنا اگر زور بالاسرتون نباشه فکر میکنید چیزی کم داریم و یه جاییمون ناقصه..
بی صدا اشک میریخت و گلوله های درشت اشک از چشمهای قشنگش ریزش میکرد.. میترسید از این پسرعمویی که سراسر #خشم بود.
_ امشب..
دستهاشو مشت کرد و روی زانو کشید تا جلوی لرزش شدیدشون رو بگیره . وقتی که طعم شور و تلخی تو دهنش پخش شد فهمید به لطف #سیلی شوهرش دیواره ی داخلی لبش پاره شده.. اب دهان مخلوط در خون رو قورت داد و به بیرون زل زد.
سینه ای که به شدت بالا و پایین میرفت التماس یک هق هق درس و حسابی میکرد.. اما نه..
باید #قوی باشه و انرژیشو ذخیره کنه که فقط خدا میدونه چه #شب بد و #وحشتناکی در انتظارشه...
https://eitaa.com/joinchat/1176764477Ce24099499e
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
❌سرگذشت واقعی...
زنی گریان با #همسرش به دادگاه وارد شدند و زن هق هق میکرد و میگفت هر روز ساعت ۳ بعدازظهر همسرم با حالت #عادی به حمام میرود . ولی ناگهان صداهای #وحشتناکی از داخل حمام می آید و بعد همسرم در حمام #غیب میشود ‼️ و فقط #صدای شیر اب میاد😳
اما بعد از سه ساعت وقتی بیرون میاد... 😭👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194
❌برای ادامه داستان
وسرگذشت های واقعی عضو شوید