eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂قلم در دست میگیرم تا بنویسم از تو...✍ . تویی که حضورت، . زندگی را به لحظه ها تزریق میکرد...! . 🍂دست بوسِ بودی و سجده گاهت، خاکِ پای بی بی سه ساله ای که برخلاف سن کمش، گره های بزرگ باز میکند.🍃 . 🍂التماس های در گوش زمان مانده، آن روزها که پیاده به سمت حضرت عشق میرفتی. . 🍂با تو جمله ے_گر دخترکی پیش پدر ناز کند_مجسم شده است.🕊 تا بوده، تو، سر به دیوار میگذاشتی و زار میزدی، چند صباحیست دیوار هیئت به عکس تو تکیه کرده...!! . 🍂کتیبه ها با ذکر حسینت زار میزنند😭 رفتنت توان از جانها گرفته...! . 🍂چه که علیِ سه ساله رابه یاد تو به آغوش میکشد، چه رفقایت که سر به دیوار گذاشته و به گوشه ای خیره میشوند...!😞 . 🍂انگار موروثی است. روزی مادری بین در و دیوار و حالا هم پسری میان شعله ها...😭 و چه خزان شده! . 🍂جسمی سوخته... تنی ... امان از دلِ زینب💔😭 . 🍂ماهرچه شد، ز تنت جمع کرده ایم وای بر دلمان، چقدر کم شدی امید💔 . بوی دنیا نمیداد که اگر میداد انتخاب مادر نمیشدی با پروازی ویژه به وقت ... . 🍂پروازت سوزِ بهمن را با قلب مادرت شرمنده کرد... با این خبر موهای مادر شد؛ حواست هست؟😔 . 🍂از همان روز که رفتی، زمستان آمد بعد تو و چه فرقی دارند؟! راستی امید، امیدی به دل هایمان هست؟😔 به زندگیهایمان؟ . 🍂با این اوضاع، آرزوی میکنیم خنده دار نیست؟ . کن... امیدواریم به اجابتش😔 . "ولاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتا بَل اَحیاءُ عِندَرَبِهِم یُرزَقون"⚘ . 🍂اینچنین است که حضورت حس میشود...😍 . ✍نویسنده: 🎨 طراحی چهره: @atena_shaeri_art ⁦🖌️⁩ طراحی پوستر: @mahdi_graphic . به مناسبت شهادت . 📅تاریخ تولد :۱۳۶۸/۱۰/۲ . 📅تاریخ شهادت: ۱۳۹۷/۱۱/۲۴ . 📇تاریخ انتشار :۱۳۹۸/۱۱/۲۳ . ❣محل شهادت: زهدان . 🥀محل دفن: گلزارشهدا اصفهان .
🍃به نام اول سراینده ی . . 🍃گاهی بنشین و به آوای خنده های مالامال از بوی ، گوش بسپار. . 🍃بنشین و لطافت را پذیرا باش، همچون (ص). . 🍃گاهی بنشین و در موج و شکن گیسوان شب گونش، ِ ستارگان ِحیات را نظاره گر باش. . 🍃بنشین و را پذیرا باش، همچون (ع).❤️ . 🍃گاهی بنشین و رج به رج زرفام خفته در نگاه گرمش را تفسیر کن. بنشین و مهر را پذیرا باش، همچون (ع).🕊 . 🍃گاهی بنشین و ... . 🍃آری شاید تو گاهی به این اعمال روی آوری اما، همواره یک نفر هست، رها در کوی عشق و در فراسوی مرزهای مهر که را معنا بخشیده وشالوده ی خلقت است. همچون (ع). . 🍃باید از عشق سرود. باید گفت: روز زن مبارک💐 . 🍃روز و عظمت. . 🍃روز و شفقت . 🍃روز . 🍃روز شـکوه. 🍃روز . 🍃روز سرور رسـول(ص) . 🍃آری باید از عشـق سرود بایدگفت: 💐 . ✍به قلم . 🎨طراح: . 🌺به مناسبت .
🍃نگاهت هم آنجاست در جست و جوی دوستان .😔 . 🍃چشم هایت رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً را فریاد می زند.😞 . 🍃دیگر نباش . . 🍃قَسَم هایت به شهدا ، کار دستِ دنیا داد و تا قیامت نداشتنت شد. اما تو به رسیدی🥀 . 🍃 را خوب آموختی چون ها را در سرزمین رها کردی و رفتی .🕊 . 🍃 فرمانده بودی اما پایان ، را امضا کردی .😓 . 🍃کاش بود.تا از تو بنویسید و تا همه ی دنیا خواننده قصه ی واقعی رشادت ها و دلاوری هایت باشند .من و این شکسته ام برای از تو نوشتن بسیار کوچک ایم.✍😞 . 🍃راستی حال که به آرزویت رسیدی و به خیلِ پیوستی. برای دعا کن..😥 🍃آن هاکه آرزوی دارند.😰 . 🍃مدتی است راه را گم کرده اند. . 🍃 دنیا شده اند اما به آزادی نفس دارند.💚 . 🍃دلشان برای یک خالصانه و ندامت لک زده است.😭 . 🍃برای آنانکه که از دنیا و بازی هایش هستند دعا کن.😓 . 🍂به مناسبت شهادت . 🖊به قلم . 📅تاریخ تولد: ۱۳۳۱/۰۱/۰۵ . 📆تاریخ شهادت: ۱۳۸۵/۱۲/۰۴ . 📇تاریخ انتشار طرح: ۱۳۹۸/۱۲/۰۳ . ❣محل شهادت: جهنم دره خوی.آذربایجان غربی . یادبود: تهران.بهشت زهرا . .
📒دفتر ۹۸ هم با تمام ها 😓 ،آسانی ها، ها و هایش 🎆 شد. 🌱 . امیدوارم در 📒 ۹۹باغ آرزوهایتان پر از باشد. 😍 . ☺️ شادی همیشه قلبتان ❤️ باشد. . هرروز شکر گذار 🤲 باشید به پاس ..💚 . و 🥺 با صدای خوش انا المهدی (عج) 😍 یابد. . ⚜️سال مبارک باد🎉 . 🔰 نام اثر: ⚜️ نوع اثر: 🎨 هنرمند: 🔻🔻🔻🔻 @ammar_abdii2
🍃محمد حسین جان سلام . سالی دیگر نیز گذشت کوتاه برای تو و بلند و سخت برای ما . فرصت های از دست داده هرسال زیادتر رخ می نماید..شاید آن دلیل که ها از روزگارمان رخت بر بسته اند. برکت هایی که یکی از آنان وجود و نفس امثال شماست.😔 . 🍃ردِّ‌پاهایت را در شهر می بینم ، تقریبا هرجا که سَرَکی کشیدی تمثال یا عکست را جلوه دار زده اند.حتی کسانی که در حد سلام احوال گیرت بوده اند.😊 . 🍃تفریحم بود آن هم که به چشم بر هم زدنی از دست رفت.سرگرمی هایم حال چرخ زدن است هم دور خود هم دور شهر هم دور هم... سرگیجه گرفته ام از گشتن های بیهوده و از سر بیکاری و سرگرمی..😞 . 🍃محمد حسین، روز به روز قد می کشد، رشید می شود.شاید او بتواند راهت را ادامه دهد. من هنوز در پیدا کردن مسیری که در آن سیر کردی مانده ام .😓 . 🍃قبلا مزه تلخ قهوه های کافه ای که را به دیوار داشت هشیارم می کرد.اما الان همان قهوه برایم بی مزه است.😐 . 🍃اشتهایم رابرای زندگی از دست داده ام.تو هرروز در تمام این چند سال سر سفره کرم اولی الامر بودی.اما من هرروز سر سفره پرخوری می کنم و تنم فربه گناه است.آنقدر چاق شده ام که حال و حتی فردی را ندارم.😰 . بی معرفت،حالا که در تلاطم دنیا دارم می شوم و امید به دستگیری ات دارم ،دل کنده ای و رفتی چسبیدی به ملکوت و من که زیر پاهایت ،دست و پا می زنم را رها کرده ای .نگاه کن من به تو بسته ام.مهرت را به دل...💔 . 🍃محمد حسین، زمانه بد فشار را به گلو رسانده.از زندگی فقط آرزوی مرگ می توان داشت.😭 . 🍃هرروز را وجدان و عمرمان نشویم روزمان شب نمی شود . با دین تیغ می زنند و زخم می ماند از عمل و وای از مدعیان بی علم و گاها بی عمل..❗️ . 💚 . ✍نویسنده: . 🍃به مناسبت تولد . 📅تاریخ تولد : ۹ تیر ۱۳۶۴ . 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱۳۹۴. حلب سوریه . 📅تاریخ انتشار: ۸ تیر ۱۳۹۹ . 🥀مزار : بهشت زهرا.قطعه ۵۳ .
🍃دلم تنگ و با چشمانم غریبه است. تقویم، تولد شهیدی را نشانم می دهد که روزی شد و عهد بستم دلش را خون نکنم با کارهایم اما شکسته شد و را زخمی کرد💔 . 🍃می دانی رفیق، من نتوانستم چون تو، روی دنیا را کم کنم . خودم کم آورده ام .دست به زانو گرفته ، با نفس های بریده در جاده ایستاده ام و به آرزوهایی که زیر پای سنگین از ، له شده با حسرت می نگرم .😥 . 🍃سرزمین قلبم، مدتی است اشغال شده و یاد خدا را گم کرده است. بیا و فرمانده قلبم باش. این نیروی خسته از خود را جان دوباره ببخش .برایم خط و نشان بکش . لکه های گناه و و کینه را با یک عملیات، پاکسازی کن . .یاری ام کن پیروز شوم در این جنگ که تا به حال مغلوب این شده ام.😓 . 🍃مدتی است نماز صبح هایم با طلوع خورشید ، قضا می شود و روزگار و تلخی هایش را در این قضا مقصر می دانم .تو را قسم به ، دعا کن بیدار شوم از این خواب غفلت که در آن شده ام...😔 . 🍃تو را قسم به که در آن شهد نصیبت شد دعا کن برای طلوع ایمان در دلم. مدتی است فقط غروبش را نظاره گر هستم.😞 . 🍃 حاج عمار نتوانسم خودم را خرج کنم . روز به روز دورتر می شوم از ارباب.فقط اگر گاهی کسی از و و بگوید.دلم می لرزد...😭 . 🍃کاش تو بودی و اتاق اشک با وسعتی بی پایان.تو بخوانی و من برای عاشورای دلم گریه کنم. تو مداحی کنی و من بر سر بزنم و گریه کنم برای خودم که بندگی را گم کرده ام .شاید اشک های روح خسته ام را دهد...🕊 . 🍃رفیق شهید، بودم اما میدانم تو بر سر همان راه منتظری تا بازهم دست گیری کنی و فانوس را نشانم دهی. بندگی کنم برای خدا و هدیه کنم به تو...🥀 . 🍃راستی .ببخش که امروز هم سنگ صبور درد های دلم بودی.💔 . 🍃به مناسبت تولد . ✍نویسنده: . 📅تاریخ تولد : ۹ تیر ۱۳۶۴ . 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱۳۹۴. حلب سوریه . 📅تاریخ انتشار: ۹ تیر ۱۳۹۹ . 🥀مزار : بهشت زهرا.قطعه ۵۳ .
♡به نام او که بی نگاهش، هیچ نباشیم . 🍃دلا طمع مبر از لطف بی نهایت دوست چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست* . 🍃می دانی؟ سرشار گشته ام از و رجاء. سرشار از به وجود فرصت اثبات ادعا و بیم از وسوسه های وهم آلود بی امان. سر شار از امید به لطف بی نهایت دوست و بیم از غرور و طمع و شایبه ی این، .😞 سرشار از امید به و بیم از گرفتاری. سرشار از امید به شبیه شدن به چون که همچون ، آن دایره دار عشق ابدی و عزیز ، نفس کشید و کوشید و چون او ، سر و جان به پای سخن عاشقی باخت. و بیم از به و .😔 . 🍃می دانی؟ سرشار گشته ام از خوف و رجاء. و همین حیرت است که عاشق را هویدا می کند و یاوه گویان جاهل را، رسوا.😥 . 🍃به راستی، من در کدامین جرگه ام؟ یا عاشق؟ یا دل داده؟ . 🍃تو در کدامین جرگه ای؟ "خود" را بکاو. شو. دل را، از دالان سهمناک و سیاهش، رهایی ده و رنگ عشق را، ارزانی اش دار. رنگ خون را.🌹 در سرای ما، منتهای عشق، است!❤ . پ.ن: *جناب حافظ . ✍نویسنده : . به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد : ۱۶ تیر ۱۳۶۵ . 📅تاریخ شهادت : ۱۸ آبان ۱۳۹۶ .دیرالروز سوریه . 📅تاریخ انتشار : ۱۵ تیر ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۳ .
🍂همه میگن چرا شاد نیستی؟ چی بگم نگفته هم معلومه.... من شیعه‌ام؟ اصلا می‌خوام باشم؟؟؟ خودشون مگه نگفتن توی ما شاد باشید و توی ما غمگین؟ این امت گذاشتند کفن پیغمبرشون خشک بشه بعد به فکر پاره کردن ردای خلافت بیفتن؟؟ ماه ربیع شده اما ما این روزا میدونیم چه بر دل سلاله محمد داره میگذره؟؟؟ کم‌کم داره هیزم جمع میشه برا سوختن، نه ببخشید برا سوزوندن..... بگذرم.. . 🍃هزار و چهارصد سال دونه دونه اومدن تا راه نشون بدن اما دریغ از یک بار، فقط یکبار شیعیان هم شقه شقه شدند و هر کدوم برای خودش دستگاه و دفتری جدا طبق هوای نفس خودشون تدارک دیدند..... همه داغ‌ها از همون حسادت و طمع دراومد از همون مدینه شهر پیغمبر.... کار را ب جایی رسوندن که میون یه لشگر زندونی باشه و دریغ بشن خودشون از نور وجودش.... آنقدر بر و منبر چسبیدند تا مدعی بیاد و بشه دایه دلسوز تر از مادر و همه زندگی مسلمون ها رو به غارت ببره و بشه حاکم.... . 🍂در عزای کدوم امام باید گریه کنم وقتی یکی از یکی غریب تر هست؟؟؟؟ خودمونی نوشتم تا شاید خودم بخورم از اینجا به بعد ادبی می‌نویسم.... . 🍃بمیرم برایت آقا که به بهانه خرید خرما باید اصحاب خاصه‌ات را ببینی و کمی دلگرم شوی و به آنها وصل بدهی، بمیرم برایت آقا که کسی نبود تولد را تبریک بگوید، بمیرم برایت آقاترس جان داشتی و یاری برای کمک نه، بمیرم برایت آقا میان آن لشکر تنها باید مواظب ناموست باشی، بمیرم برایت آقا زهر که اثر می‌کرد کسی نبود پیاله‌ای شیر دستت بدهد‌، بمیرم برایت آقا در همان زندان دفن شدی، بمیرم برایت آقا بمیرم، بمیرم از امتی که میدیدی چه بر سر اجدادت آورده‌اند اما هنوز اصلاحشان را می‌خوردی، بمیرم کاش لااقل ناله‌ات، کاش صدایت، کاش دستت آن موقع بجایی می‌رسید تا مهدی پنج ساله‌ات را تنها به دوش نکشد و تسلیتی از جانب کسی بشوند و اندکی از تنهایی‌اش بکاهد..... . 🍃همه و همه از همان لگد شروع شد که کمر شیعه را شکست تاکنون لاجرعه از غم خورده‌ای؟ تاکنون سیلی محکم خورده‌ای؟ مادرت را سمت خانه برده‌ای؟ گوشواره دانه دانه برده‌ای؟؟؟؟ همه مصیبت‌ها از است، مدینه النبی، مدینه شهر پیغمبر... . ✍نویسنده: . .
🍃بمیرم برایت آقا که به بهانه خرید خرما باید اصحاب خاصه‌ات را ببینی و کمی دلگرم شوی و به آنها وصل بدهی، بمیرم برایت آقا که کسی نبود تولد را تبریک بگوید، بمیرم برایت آقاترس جان داشتی و یاری برای کمک نه، بمیرم برایت آقا میان آن لشکر تنها باید مواظب ناموست باشی، بمیرم برایت آقا زهر که اثر می‌کرد کسی نبود پیاله‌ای شیر دستت بدهد‌، بمیرم برایت آقا در همان زندان دفن شدی، بمیرم برایت آقا بمیرم، بمیرم از امتی که میدیدی چه بر سر اجدادت آورده‌اند اما هنوز اصلاحشان را می‌خوردی، بمیرم کاش لااقل ناله‌ات، کاش صدایت، کاش دستت آن موقع بجایی می‌رسید تا مهدی پنج ساله‌ات را تنها به دوش نکشد و تسلیتی از جانب کسی بشوند و اندکی از تنهایی‌اش بکاهد..... . 🍃همه و همه از همان لگد شروع شد که کمر شیعه را شکست تاکنون لاجرعه از غم خورده‌ای؟ تاکنون سیلی محکم خورده‌ای؟ مادرت را سمت خانه برده‌ای؟ گوشواره دانه دانه برده‌ای؟؟؟؟ همه مصیبت‌ها از است، مدینه النبی، مدینه شهر پیغمبر... . ✍نویسنده: . .
♡به نام او که بی نگاهش، هیچ نباشیم . 🍃دلا طمع مبر از لطف بی نهایت دوست چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست* . 🍃می دانی؟ سرشار گشته ام از و رجاء. سرشار از به وجود فرصت اثبات ادعا و بیم از وسوسه های وهم آلود بی امان. سر شار از امید به لطف بی نهایت دوست و بیم از غرور و طمع و شایبه ی این، .😞 سرشار از امید به و بیم از گرفتاری. سرشار از امید به شبیه شدن به چون که همچون ، آن دایره دار عشق ابدی و عزیز ، نفس کشید و کوشید و چون او ، سر و جان به پای سخن عاشقی باخت. و بیم از به و .😔 . 🍃می دانی؟ سرشار گشته ام از خوف و رجاء. و همین حیرت است که عاشق را هویدا می کند و یاوه گویان جاهل را، رسوا.😥 . 🍃به راستی، من در کدامین جرگه ام؟ یا عاشق؟ یا دل داده؟ . 🍃تو در کدامین جرگه ای؟ "خود" را بکاو. شو. دل را، از دالان سهمناک و سیاهش، رهایی ده و رنگ عشق را، ارزانی اش دار. رنگ خون را. در سرای ما، منتهای عشق، است!❤ . پ.ن: *جناب حافظ . ✍نویسنده : . به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۱۶ تیر ۱۳۶۵ . 📅تاریخ شهادت : ۱۸ آبان ۱۳۹۶ .دیرالروز سوریه . 📅تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۳ .
🍃راه گم کرده ام. در میان امواجی که پرسه زنان احاطه ام کرده اند، گم شده ام. سایه ها بر اعماق دلم چیره گشته اند. کورسوی کجاست؟😥 . 🍃همه ما گم شده ایم. تشنه ایم، شاید که جرعه ای بودنش، تسکینمان دهد. آفتاب در بارقه دوست، کم فروغ شده. ماه بر نمیتابد. جهان هر لحظه میتپد و تنگ تر از قبل میشود. فشرده میشود. اما بر دل سیاه این زمین، نشانه ای از رخ یار نیست🥺 . 🍃یار در دل این مردم است. بهای ها و دعاهایش را، حتی با شرمندگی هم نمی‌پردازیم😔 . 🍃شرمنده نیستیم که از نسیم روح بخش وجودش، به بادهای سرد کوچ کرده ایم. از یار دور شده ایم، هرچند که قلب او هر لحظه نزدیک ماست❣ . 🍃انتظار، واژه شیرینیست، هنگامی که همچو قند در تلاطم دل آب میشود و را به محضر آسمانی‌اش می‌رساند. واژه ای که زیر زبانمان می‌رود اما یکبار هم مزه اش نمی‌کنیم😓 . 🍃طعم انتظار، چاشنی لبخندهای است، برای کسانی که پا از واژه ها فراتر گذاشته و راهی به سوی یافته اند🌹 . ✍نویسنده : . . 📅تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱۳۹۹ .
🍃خداوندا اگر من اهلیت رسیدن به رحمت تو را ندارم اما در مقابل رحمت تو، آن اهلیت را دارد تا به من برسد. این اولین جمله وصیتنامه ای است که تو در سال 86 نوشتی، آن وقت که نه خبری از فتنه بود و نه خبری از و مسلحین. . 🍃اما انگار تو این جمله را که تکه ای از دعاهای معصومین بود سرلوحه زندگی خودت قرار داده بودی و از همان زمان حتی از خودت قطع امید کرده بودی و هر چه داشتی همه را به بسته بودی. انگار فارغ از همه چیز و همه کس، خودت را فقط و فقط به دست اراده الهی سپرده بودی تا تو را هر طور که میخواهد و هرکجا که میل اوست بکشاند تا او خودش بهترین ملاقاتش را برای تو رقم بزند. . 🍃و مگر غیر از این هم راهی به سوی او هست؟ مگر کسی را در کل این عالم وجود میشود یافت که با پای خود به سوی خدا رفته باشد؟مگر میشود در محضر شریف او قرار گرفت و ذره ای خود را دید؟ تو خودت را به او سپردی و او هم چقدر خوب پذیرفتت. . 🍃اصلا انگار از همان آغاز خلقتت او هم همین را برایت مقدر نموده بود و از همبن رو بود که نامت را سعید «مسافر»تقدیر کرد. تو مسافر بودیی و تقدیرت سفر!سفری هم از خود به او و هم از و همه تعلقاتت به معرکه جهادی فی سبیل الله در سرزمین غربت. . 🍃تو حتی نامت هم برای ما تذکر است که باید باشیم و مقدمه این سفر ترک خودیت و قطع امید از خود است،قطع امیدی که هدفش سپردن تمام امیدها به خداوند تبارک و تعالی است. . ✍نویسنده : . 🍃به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد: ۱ دی ۱۳۶۵ . 📅تاریخ شهادت : ۱۴ فروردین ۱۳۹۵.حلب . 📅تاریخ انتشار: ۱ دی ۱۳۹۹. . 🥀مزار: گلزار شهدای رشت .
♡امام زمانم♡ 🍃عادت کرده ام عهد ببندم و به روز نکشیده بشکنم، عزم جزم کنم تا محکم باشم و از روزگار نفسم پیاپی ضربه نخورم اما... 🍃روز به روز صدای قدم آمدنت نزدیک تر می شود اما من هرروز از مسیر قدمت گام می شمارم. زندگی انرژی مثبت می خواهد یا بهتر بگویم انگیزه و اما تنها چیزی که ندارم همین است😓 🍃فقط یک امید دارم آن هم فقط تو بودن با تو راه رفتن در مسیری که ختم به تو می شود نفس کشیدن در هوایی که تو نفس می کشی نفس کشیدی، هم سفر زیارت هایی که تو میروی و راه هایی که تو قدم می‌زنی🙃 🍃شیعه غریب افتاده وقت آن نیست که بیایی گرد از صورت هامان برود؟زشت نیست در مرام شما عمری محبّ شما بوده باشم اما یکبار در خواب یا بیداری با شناخت، نشناخته باشم‌ات؟ 🍃جهان ما عمری در جهل خیس می خورد می ترسم عادت شده باشد و موقع آمدنت ما از کوفیان با تو بدتر تا کنیم. رحم کن، رحم کن و بیا و بده بشناسمت یا راهی برایم هموار کن تا از نباشم😞 ♡من به عطر وجود تو محتاجم، محتاج...🥺 ✍نویسنده : ♡ 📅تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱۳۹۹
🍂قلم در دست میگیرم تا بنویسم از تو، تویی که حضورت، زندگی را به لحظه ها تزریق میکرد...! 🍂دست بوسِ بودی و سجده گاهت، خاکِ پای بی بی سه ساله ای که برخلاف سن کمش، گره های بزرگ باز میکند. 🍂التماس های در گوش زمان مانده، آن روزها که پیاده به سمت حضرت عشق میرفتی. با تو جمله ے_گر دخترکی پیش پدر ناز کند_مجسم شده است. تا بوده، تو، سر به دیوار میگذاشتی و زار میزدی، چند صباحیست دیوار هیئت به عکس تو تکیه کرده...!! 🍂کتیبه ها با ذکر حسینت زار میزنند، رفتنت توان از جانها گرفته...! چه که علیِ سه ساله رابه یاد تو به آغوش میکشد، چه رفقایت که سر به دیوار گذاشته و به گوشه ای خیره میشوند...!😞 🍂انگار موروثی است. روزی مادری بین در و دیوار و حالا هم پسری میان شعله ها... و چه بهارت خزان شده! جسمی سوخته... تنی ... امان از دلِ زینب😭 🍂ماهرچه شد، ز تنت جمع کرده ایم وای بر دلمان، چقدر کم شدی امید. بوی دنیا نمیداد که اگر میداد انتخاب مادر نمیشدی با پروازی ویژه به وقت ... 🍂پروازت سوزِ بهمن را با قلب مادرت شرمنده کرد... با این خبر موهای مادر شد؛ حواست هست؟😔 🍂از همان روز که رفتی، زمستان آمد بعد تو و چه فرقی دارند؟! راستی امید، امیدی به دل هایمان هست؟ به زندگیهایمان؟🥺 🍂با این اوضاع، آرزوی میکنیم خنده دار نیست؟ کن... امیدواریم به اجابتش... "ولاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتا بَل اَحیاءُ عِندَرَبِهِم یُرزَقون" اینچنین است که حضورت حس میشود... ✍نویسنده: 🕊به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۲ دی ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت: ۲۴ بهمن ۱۳۹۴.زاهدان 📅تاریخ انتشار :۲۴ بهمن ۱۳۹۹ 🥀محل دفن: گلزارشهدا اصفهان
✨به نام حضرت دوست ... 🍃تپش های لبریزند از عطر عطشی، که سالها گریبان گیر عمرمان شده. در این روزگار، بهار ها به زردی می‌گرایند و گرمی رنگ ها، آهسته آهسته یخ می‌زند. 🍃مژگان خورشید بی تاب شده اند و آهنگ اشتیاق، در التهاب تنیده است. چه توان گفت از دنیای بی‌حضورت، سرد و تاریک و در جستجوی کورسوی امید.👀 🍃چه بگویم که جهانی به بلندای جهان، تشنه توست. تویی که احساسی و کرانه کرامت. چه وصفی‌ست وقتی هامان لبریز نیمه تمامی از تو شده‌اند، که قلب هایمان را هر لحظ به تمنای ظهورت پیوند می‌زند.♥️ 🍃در دفتر زندگیمان، خط کشیدیم روی تمام دلخوشی ها و آرزوها، غافل از اینکه و ظهورت، خط اول هر صفحه شده و پی‌درپی قافیه ثانیه ها تکرار می‌شود. "صاحب غربت زمان، بیا و دل‌آشفتگی‌های زمین را پایانی باش...♡ ✍نویسنده :
🍃خداوندا اگر من اهلیت رسیدن به رحمت تو را ندارم اما در مقابل رحمت تو، آن اهلیت را دارد تا به من برسد. این اولین جمله وصیتنامه ای است که تو در سال 86 نوشتی، آن وقت که نه خبری از فتنه بود و نه خبری از و مسلحین. 🍃اما انگار تو این جمله را که تکه ای از دعاهای معصومین بود سرلوحه زندگی خودت قرار داده بودی و از همان زمان حتی از خودت قطع امید کرده بودی و هر چه داشتی همه را به بسته بودی. انگار فارغ از همه چیز و همه کس، خودت را فقط و فقط به دست اراده الهی سپرده بودی تا تو را هر طور که میخواهد و هرکجا که میل اوست بکشاند تا او خودش بهترین ملاقاتش را برای تو رقم بزند. 🍃و مگر غیر از این هم راهی به سوی او هست؟ مگر کسی را در کل این عالم وجود میشود یافت که با پای خود به سوی خدا رفته باشد؟مگر میشود در محضر شریف او قرار گرفت و ذره ای خود را دید؟ تو خودت را به او سپردی و او هم چقدر خوب پذیرفتت. 🍃اصلا انگار از همان آغاز خلقتت او هم همین را برایت مقدر نموده بود و از همبن رو بود که نامت را سعید «مسافر»تقدیر کرد. تو مسافر بودیی و تقدیرت سفر!سفری هم از خود به او و هم از و همه تعلقاتت به معرکه جهادی فی سبیل الله در سرزمین غربت. 🍃تو حتی نامت هم برای ما تذکر است که باید باشیم و مقدمه این سفر ترک خودیت و قطع امید از خود است،قطع امیدی که هدفش سپردن تمام امیدها به خداوند تبارک و تعالی است. ✍نویسنده : 🍃به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد: ۱ دی ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۱۴ فروردین ۱۳۹۵.حلب 📅تاریخ انتشار: ۱۴ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای رشت
🍃به شوق نور در ظلمت قدم بردار که رمز زندگانی همین شوق و است، آدمی به شوق رسیدن، راه می‌پیماید و این حکایت آنانی است که قلب هایشان آکنده از مهر و عطوفت خداوندی‌ست، درخت امید در وجودشان ریشه دوانده و طالب نوری در این تاریکی هستند پس به همین دلیل سرسختانه به سمت نور پرواز میکنند. 🍃غل و زنجیر ها را باز میکنند و رها می‌شوند در آسمان، در ! و ما که در این ظلمات پرواز آنها را نظاره گریم گرفتار تناقضی عجیب شده ایم اینگونه که هجرشان برایمان بس سخت و طاقت فرساست وَ لحظه و خدایی شدنشان حسرت برانگیز و به همان اندازه مسرت بخش. 🍃و حالا سالگرد پرواز یکی از همان را شاهد هستیم! مرتضی بصیری پور، مهاجری که در بهار ابدی شد و به هنگامه شهادت در دل خاک آرام گرفت. و قصه تناقض زمینیان بار دیگر تکرار شد... 🍃حسرتی در دل هایشان مهمان شد برای نفس او که چگونه در مسلخ قربانی‌اش کرد و حج را به جا آورد. حسرت دل کندن از زمین و زمان! از طاهای که بعد ها جمله "بابا نان داد" برایش کمی عجیب و غریب شد. 🍃آخر در خاطرات او نبود که نان بدهد، نبود که آب به دستش بدهد بابا در تابوت خوابیده بود. فارغ از همهمه اطرافش، تصویر مشخصی هم از بابا نداشت، در رویای سه سالگی بابا پیش رفت و برای همیشه سنگ مزارش مأمنی شد برای او که با پدر درد و دل کند. و اکنون سه سال است که طاها دلگویه هایش را بر سر مزار پدرش میگوید. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣۶۵ 📅تاریخ شهادت : ٢۰ فروردین ۱٣٩٧ 📅تاریخ انتشار : ٢۰ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : مزار شهدای بیرجند
♡به نام او که بی نگاهش، هیچ نباشیم . 🍃دلا طمع مبر از لطف بی نهایت دوست چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست* . 🍃می دانی؟ سرشار گشته ام از و رجاء. سرشار از به وجود فرصت اثبات ادعا و بیم از وسوسه های وهم آلود بی امان. سر شار از امید به لطف بی نهایت دوست و بیم از غرور و طمع و شایبه ی این، .😞 سرشار از امید به و بیم از گرفتاری. سرشار از امید به شبیه شدن به چون که همچون ، آن دایره دار عشق ابدی و عزیز ، نفس کشید و کوشید و چون او ، سر و جان به پای سخن عاشقی باخت. و بیم از به و .😔 . 🍃می دانی؟ سرشار گشته ام از خوف و رجاء. و همین حیرت است که عاشق را هویدا می کند و یاوه گویان جاهل را، رسوا.😥 . 🍃به راستی، من در کدامین جرگه ام؟ یا عاشق؟ یا دل داده؟ . 🍃تو در کدامین جرگه ای؟ "خود" را بکاو. شو. دل را، از دالان سهمناک و سیاهش، رهایی ده و رنگ عشق را، ارزانی اش دار. رنگ خون را. در سرای ما، منتهای عشق، است!❤ . پ.ن: *جناب حافظ . ✍نویسنده : . به مناسبت سالروز . 📅تاریخ تولد : ۱۶ تیر ۱۳۶۵ . 📅تاریخ شهادت : ۱۸ آبان ۱۳۹۶ .دیرالروز سوریه . 📅تاریخ انتشار : ۱۵ تیر ۱۴۰۰ . 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۳ .
♡امام زمانم♡ 🍃عادت کرده ام عهد ببندم و به روز نکشیده بشکنم، عزم جزم کنم تا محکم باشم و از روزگار نفسم پیاپی ضربه نخورم اما... 🍃روز به روز صدای قدم آمدنت نزدیک تر می شود اما من هرروز از مسیر قدمت گام می شمارم. زندگی انرژی مثبت می خواهد یا بهتر بگویم انگیزه و اما تنها چیزی که ندارم همین است😓 🍃فقط یک امید دارم آن هم فقط تو بودن با تو راه رفتن در مسیری که ختم به تو می شود نفس کشیدن در هوایی که تو نفس می کشی نفس کشیدی، هم سفر زیارت هایی که تو میروی و راه هایی که تو قدم می‌زنی🙃 🍃شیعه غریب افتاده وقت آن نیست که بیایی گرد از صورت هامان برود؟زشت نیست در مرام شما عمری محبّ شما بوده باشم اما یکبار در خواب یا بیداری با شناخت، نشناخته باشم‌ات؟ 🍃جهان ما عمری در جهل خیس می خورد می ترسم عادت شده باشد و موقع آمدنت ما از کوفیان با تو بدتر تا کنیم. رحم کن، رحم کن و بیا و بده بشناسمت یا راهی برایم هموار کن تا از نباشم😞 ♡من به عطر وجود تو محتاجم، محتاج...🥺 ✍نویسنده : ♡ 📅تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱۴۰۰
🍃بمیرم برایت آقا که به بهانه خرید خرما باید اصحاب خاصه‌ات را ببینی و کمی دلگرم شوی و به آنها وصل بدهی، بمیرم برایت آقا که کسی نبود تولد را تبریک بگوید، بمیرم برایت آقاترس جان داشتی و یاری برای کمک نه، بمیرم برایت آقا میان آن لشکر تنها باید مواظب ناموست باشی، بمیرم برایت آقا زهر که اثر می‌کرد کسی نبود پیاله‌ای شیر دستت بدهد‌، بمیرم برایت آقا در همان زندان دفن شدی، بمیرم برایت آقا بمیرم، بمیرم از امتی که میدیدی چه بر سر اجدادت آورده‌اند اما هنوز اصلاحشان را می‌خوردی، بمیرم کاش لااقل ناله‌ات، کاش صدایت، کاش دستت آن موقع بجایی می‌رسید تا مهدی پنج ساله‌ات را تنها به دوش نکشد و تسلیتی از جانب کسی بشوند و اندکی از تنهایی‌اش بکاهد..... 🍃همه و همه از همان لگد شروع شد که کمر شیعه را شکست تاکنون لاجرعه از غم خورده‌ای؟ تاکنون سیلی محکم خورده‌ای؟ مادرت را سمت خانه برده‌ای؟ گوشواره دانه دانه برده‌ای؟؟؟؟ همه مصیبت‌ها از است، مدینه النبی، مدینه شهر پیغمبر... ✍نویسنده: سالروز (ع) تسلیت🖤🥀 📅تاریخ انتشار : ۲۳ مهر ۱۴۰۰
🍃 بر لوح افتخارِ جای جای این آب و خاک، حکاکی نام تو و پرستو های چون تو را زیبا و تابناک میابم. پرستو هایی که چون تو رد پای اولیای خدا سرمشق زندگیشان بود، همان هایی که حق ورد زبانشان بوده. 🍃قصه بدین سان شد؛ آن موعدی که نفس های ، امید حیاتمان را تار کرده بود و شهرِ کمر خم کرده، پاهای خسته اش را با مشقت و سختی روی زمین نگه داشته بود، آنگاه قدم های سبزت را برداشتی تا بعثی را به هلاکت برسانی... 🍃آری! ای جان ، تو به همراه دیگر جانان برخواستید و با قدوم پر صلابتتان در شریان های شهرها و روستاها خون روان ساختید و حیاتمان را باز پس گرفتید‌. ستایش میکنمت که رسم را بر جانِ این سرزمین حک ساختی و وجودت بانی حیاتش گردید. "سیره ات جاوید و راهت پر رهرو باد ای_باران_رحمت_الهی" ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۴ آبان ۱٣۴٢ 📅تاریخ شهادت : ٨ فروردین ۱٣۶۱ 📅تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای مشاء دماوند
♡به نام او که بی نگاهش، هیچ نباشیم 🍃دلا طمع مبر از لطف بی نهایت دوست چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست* 🍃می دانی؟ سرشار گشته ام از و رجاء. سرشار از به وجود فرصت اثبات ادعا و بیم از وسوسه های وهم آلود بی امان. سر شار از امید به لطف بی نهایت دوست و بیم از غرور و طمع و شایبه ی این، . سرشار از امید به و بیم از گرفتاری. سرشار از امید به شبیه شدن به چون که همچون ، آن دایره دار عشق ابدی و عزیز ، نفس کشید و کوشید و چون او، سر و جان به پای سخن عاشقی باخت. و بیم از به و 😔 🍃می دانی؟ سرشار گشته ام از خوف و رجاء.و همین حیرت است که عاشق را هویدا می کند و یاوه گویان جاهل را، رسوا. به راستی، من در کدامین جرگه ام؟ یا عاشق؟ یا دل داده؟ 🍃تو در کدامین جرگه ای؟ "خود" را بکاو. شو. دل را، از دالان سهمناک و سیاهش، رهایی ده و رنگ عشق را، ارزانی اش دار. رنگ خون را. در سرای ما، منتهای عشق، است!❤ پ.ن: *جناب حافظ ✍نویسنده : به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۶ تیر ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۱۸ آبان ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۱٧ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۳ 🕊محل شهادت : سوریه _دیرالروز
♡به نام او که بی نگاهش، هیچ نباشیم 🍃دلا طمع مبر از لطف بی نهایت دوست چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست* 🍃می دانی؟ سرشار گشته ام از و رجاء. سرشار از به وجود فرصت اثبات ادعا و بیم از وسوسه های وهم آلود بی امان. سر شار از امید به لطف بی نهایت دوست و بیم از غرور و طمع و شایبه ی این، . سرشار از امید به و بیم از گرفتاری. سرشار از امید به شبیه شدن به چون که همچون ، آن دایره دار عشق ابدی و عزیز ، نفس کشید و کوشید و چون او، سر و جان به پای سخن عاشقی باخت. و بیم از به و 😔 🍃می دانی؟ سرشار گشته ام از خوف و رجاء.و همین حیرت است که عاشق را هویدا می کند و یاوه گویان جاهل را، رسوا. به راستی، من در کدامین جرگه ام؟ یا عاشق؟ یا دل داده؟ 🍃تو در کدامین جرگه ای؟ "خود" را بکاو. شو. دل را، از دالان سهمناک و سیاهش، رهایی ده و رنگ عشق را، ارزانی اش دار. رنگ خون را. در سرای ما، منتهای عشق، است!❤ پ.ن: *جناب حافظ ✍نویسنده : به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۶ تیر ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۱۸ آبان ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۳ 🕊محل شهادت : سوریه _دیرالروز
🍃وصیت نامه اش را که می‌خوانی، از "امید" حرف زده است، به اتفاقات پیش‌رو. امید به آنچه برایش مقدر کرده است. 🍃جوانِ ، دست آرزوهایش را می‌گیرد و به دلِ صحرا می‌زند. به می‌رود تا مبادا تاریخ، تکرار کند آنچه را که خون به دلِ گذاشته است. خانواده و فرزند را می‌گذارد و به سمت امید می‌رود. امید به خریده شدن، به پرواز، امید به ... 🍃مهدی را و امید بالِ پرواز داد، عشق به و امید به وصال، و از برکتِ خونش، پایِ حرامی‌ها از سوریه بریده شد. 🍃ما نیز امیدواریم. امیدوار که مهدی ها، دستِ دلِ را بگیرند و به از منجلاب گناه بیرون کشند. غرق در ظلمتِ ، دست و پا می‌زنیم و هیچ راه نجاتی نیست. ✨ایها‌الشهید؛ دستمان را بگیر تا شاید نورِ امید به تو، دلمان را روشن کند. ♡ ، امید دلهای گرفتار♡ ✍نویسنده : 🌹به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۸ فروردین ۱۳۶۶ 📅تاریخ شهادت : ۲۷ آبان ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : سبزوار 🕊محل شهادت : منطقه بوکمال
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇ 🍃شهید علیرضا سال ۱۳۶۴ در شهر قیر‌کارزین دنیا آمد.تحصیلاتش را تا مقطع گذراند.سال دوم‌دانشگاه،وارد سپاه پاسداران در شد. سال ۸۶ ازدواج کرد و دو فرزند از هدیه گرفت. 🍃از زمان ورود جهانی به و با عنوان داعش، شد و عزم خود را برای از حرم خانم رقیه سلام الله علیها و خانم زینب کبری سلام الله علیها جزم کرد و با وجود داشتن دو فرزند خردسال، به نبرد با تروریست جهانی داعش پرداخت. سرانجام تاریخ ۹۴.۹.۶ در منطقه سوریه به رسید. 🍃شهید علیرضا در وصیتنامه اش نوشته است: بنده به نهاد مقدس سپاه، قلبی داشته و همیشه به این نهاد افتخار می کرده ام. چرا که پیرو است و از خط ولایت جدا نمیشود... بنده دارم شهادت در راه خدا نصیبم شود. گرچه خود را لایق این فیض عظیم نمیدانم ولی به دارم. ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد :۵ اردیبهشت ۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت :۶ آذر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار :۶ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید :فارس 🕊محل شهادت :سوریه