eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃به گفته شهید اهل قلم :اگر شهید نشدیم لاجرم باید مرد. چه بهتر که انسان به واسطه ریختن خودش بتواند به دین کمک کند.البته این مطلب را بگویم که شهادت را به هرکسی نمی‌دهند و خدا به ویژه خود می‌دهد* . 🍃آری تو ویژه بودی، آنقدر ویژه که خونت درختِ اسلام را آبیاری کرد. با هر لقمه که خوردی گفتی و سرچشمه نوری در درونت روشن شد،نوری که بعد از هم روشنی بخشِ ظلمت‌هاست❤️ . 🍃بین‌الطلوعین را از دست نمیدادی! و شاید رزقِ را همان حوالی گرفته ای، همان لحظاتی که‌ ملائک رزق و روزیِ دنیا را بر سر خفتگان می‌ریختند. ما از روزیِ دنیا جا می‌مانیم و امثال تو سِیر در آسمان می‌کنید🕊 . 🍃میانِ حالِ خوبت عاقبت بخیر شدی و شهید. به قول * خدا به ما تعهدی نداده اما تو راهش را بلدبودی.ما نابلدان اگر جا بمانیم، قطعا می‌میریم😔 . 🍃حلب ،آخرین ایستگاهِ دنیا و سرآغازِ راه آسمانیِ توست. آن هنگام که تلاش می‌کرد دست و پایت را ببندد،چشم بستی و راهِ را پیش گرفتی. خود را به قافله عاشقان رساندی🌹 . 🍃حال نیستی و همسرت، وار فقط زیبایی هارا می‌بیند و می‌پروراند برای مولایش،که مبادا در صفِ منتقمینِ جایِ پسرانش خالی باشد! . 🍃آسمان نشین، حواست را جمعِ ما کن! این روزها عجیب بلاتکلیفیم. حواست به ما باشد😓 ‌. . *بخشی از وصیت‌نامه شهید. . *"خدا هيچ تعهدي براي آنکه تو همان که هستي بماني، نداده است! شايد به همين دليل است که سفارش شده، وقتي حال خوبی داری و می‌خواهی کنی، يادت نرود و را بطلبی. " . ✍️نویسنده : . 🕊به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۱۴ تیر ۱۳۶۲ . 📅تاریخ شهادت : ۲۷ مهر ۱۳۹۴ . 📅تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : جهرم .
♡هوالعشق♡ . 🍃یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد* . 🍃 وهب* را که میشناسی؟ از او که می خواندم، پیش از خودش همسرش را می ستودم‌. را، را، عمق عشقش را. مگر نه اینکه ، خلاصه می شود در رضای معشوق☺️ . 🍃 آنگاه که دل ، می تپید برای ، برای لبیک و برای وصال، دختری دلداده، بندهای دلبستگی را از روحش می شکافت و مردش را به آغوش پر ارج دلدار حقیقی می‌سپرد. . 🍃و من در این اندیشه ام که چه بسیار وهب ها و ها*، در فراسوی مرزهای عشق، روح هایشان را به یکدیگر پیوند می زنند و جان‌نثاری می کنند بهر حق. . 🍃و من در این اندیشه ام که بانو*، آنگاه که به پیشواز مردش می رفت، قلبش حامل چه احساسی بود؟😔 . 🍃 آنگاه که با رزهای سرخی که عشق از آنها می چکید و معجری سپید که از سرور سپیدبختی یارش به سر داشت، به پیشواز مالک قلبش می رفت، به چه می اندیشید؟ . 🍃آنگاه که برای آخرین بار، انگشتان لرزانش را روی پوست تهی از گرمای "او" میکشید، چه از ما می خواست؟ چیزی جز تداوم راهی سرخ که سرشار از خون وهب ها و ها* است؟😓 . 🍃بیا هر گونه که می توانیم، با و مال و و قلم، جهان را مهیای آمدن گردانیم. بیا برخیزیم و گوییم❤ . پ.ن: *جناب حافظ *وهب بن وهب که در برخی منابع از او به وهب بن عبدالله کلبی یاد شده‌است، جوانی (مسیحی) مذهب بود که در مسیر حرکت (ع) به سوی کربلا به دست وی آورد و در روز عاشورا در کربلا  شد. *همسر وهب که همچون او در مسیر کربلا به اسلام گروید. *بانو سمیه یل هیکل همسر شهید فرهنگی والا *شهید وحید فرهنگی والا . ✍نویسنده‌ : . 🕊به مناسبت سالروز شهادت ‌. 📅تاریخ تولد : ۱۵ مهر ۱۳۷۰ . 📅تاریخ شهادت : ۱۵ آبان ۱۳۹۶.بوکمال سوریه . 📅تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : تبریز .
♡به نام او که بی نگاهش، هیچ نباشیم . 🍃دلا طمع مبر از لطف بی نهایت دوست چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست* . 🍃می دانی؟ سرشار گشته ام از و رجاء. سرشار از به وجود فرصت اثبات ادعا و بیم از وسوسه های وهم آلود بی امان. سر شار از امید به لطف بی نهایت دوست و بیم از غرور و طمع و شایبه ی این، .😞 سرشار از امید به و بیم از گرفتاری. سرشار از امید به شبیه شدن به چون که همچون ، آن دایره دار عشق ابدی و عزیز ، نفس کشید و کوشید و چون او ، سر و جان به پای سخن عاشقی باخت. و بیم از به و .😔 . 🍃می دانی؟ سرشار گشته ام از خوف و رجاء. و همین حیرت است که عاشق را هویدا می کند و یاوه گویان جاهل را، رسوا.😥 . 🍃به راستی، من در کدامین جرگه ام؟ یا عاشق؟ یا دل داده؟ . 🍃تو در کدامین جرگه ای؟ "خود" را بکاو. شو. دل را، از دالان سهمناک و سیاهش، رهایی ده و رنگ عشق را، ارزانی اش دار. رنگ خون را. در سرای ما، منتهای عشق، است!❤ . پ.ن: *جناب حافظ . ✍نویسنده : . به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۱۶ تیر ۱۳۶۵ . 📅تاریخ شهادت : ۱۸ آبان ۱۳۹۶ .دیرالروز سوریه . 📅تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۳ .
🍃حلب، کافیست نامش از زبان جاری شود و به‌ گوش اهل دلش برسد. کهکشان خاطرش ققنوس وار به سوی ای می رود که صورت فلکی زیبایی را در جبهه ترسیم کردند و در آسمان آبی خاطره ها ماندگار شدند🌹 . 🍃 این روزها ستاره های قصه ما به شهدای شهرت یافته اند. که در اوج طراوت و ، بند بند وجودشان را از و مافیها، شستشو دادند و راهی دفاع از شدند. جوانهایی که هر کدام ستاره ای بخش در میان اهل بیتشان بودند🌟 . 🍃گاهی که غرق خاطرشان میشوم، در گوشه ای از ذهن خویش صندوقچه ی حیاتشان را باز میکنم، به دفتر هر کدامشان که میرسم، ورق میزنم و آنگاه که با چشم روح نامه هایشان میخوانم، به سر منزلگاهی میرسم که در آنجا خوب میفهمم، آری ، این من هستم قافیه را باخته ام، این جوانها چه زیرکانه و هوشیارانه سنگر نفس و را هدف قرار دادند و چه زیبا در خویش غلطیدند😔 . 🍃اما اکنون، مَـــــن، با شما هستم، ای ستاره های شب های آفتابی ، چگونه‌ هایتان را در وصف جانانتان فریاد کردید که موج صدایش بیدار کرد حتی آن خواب برده از فرط را. . 🍃اصلا بگویید چگونه شد که با وجود کم سن و سالیتان راه پیران را در کوتاه ترین‌ مسیر ممکن از آن خود ساختید؟!🥺 . 🍃ای شهدا، مرا دریابید، شما را به تمام رمز هایتان، میدهم، این راز سر به مهر بسته را برایم بگشایید😔 . 🍃و حال، در این ثانیه های طاقت فرسای زندگی چه دارم که بگویم، جز اینکه خود را به زنجیر بکشانم، که آری، این واژه های سیاه و سفید من فقط بلدند رو به روی شما ناله سر دهند و زار زار بریزند، کاش میدانستند، خاطر‌ و شما زنگ هجرت است به سوی . . ✍نویسنده : . 🕊به مناسبت سالروز شهادت شهیدان ☘ . 📅تاریخ شهادت : ۲۱ آبان ۱۳۹۴ . 📅تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۳۹۹ .
🍃نسیم نوازشگرانه موی سَرو را شانه میزند و صورتم را نوازش میکند، گلبرگ یاس باغچه مان میزبان قطرات بازیگوشی است که چندی پیش میهمانش شدند و ابرها کم‌کم خسته از بازی هرکدام گوشه‌ای از این جای میگیرند وَ عده ای‌شان همپای از این دیار کوچ میکنند. . 🍃پرستوی خیال من نیز بر بام مینشیند. آنجا نسیم پچ‌پچ کنان در گوش طبیعت از میگوید😓 . 🍃میشنوی پرستو؟! ندای یا زهرایش را شمیم زینبیه با خود به اینجا آورده، آنقدر است که سرو استوار خانه مان قد خم کرده یاس با طراوت دیروز ، امروز با همین شمیم در خود فرو رفته و رنگش به کبودی گراییده😞 . 🍃ببین پرستو! از پهلویش میرود و فریاد های یا زهرایش فضا را معطر میکند به عطر . نفس های آخرش با یا زهرا های خونینش به شمارش می‌افتد🥺 . 🍃تو هم می‌بینی؟ این دم آخری خانمی قد خمیده دست به به این سو می‌آید سرش را به دامن میگیرد و برای بار آخر زمزمه می‌کند سرم بر دامن زهراست مادر... . 🍃دیگر خبری از عطر یاس نیست، صدای یا زهرا نمی‌آید این همه ارادت یک جا او را به وصل کرد. . 🍃خوشا به حالت پرستو همسفر پرستوی مدافع شدی و با بال خونین به اوج آسمان رفتید، جایی هزاران فرسخ دورتر از اهل زمین به وصال شتافتید🕊 . 🍃آنجا جایی برای ما هم هست؟ صدایمان میرسد؟ سیم خاردار های بدجور به پاهایمان پیچیده برای آزادیمان کاری کن. لازمیم😔 . ✍نویسنده : . 🕊به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۲۵ فروردین ۱۳۷۱ . 📅تاریخ شهادت : ۲۸ آبان ۱۳۹۴.حلب سوریه . 📅تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : بهشت رضا .
🍃جنگل و سبزی و سرخی بهار و تابستانش، رطوبت و بوی نم همه یا خلسه‌ای از آرامش هدیه می‌دهند، اما وقتی با بوی مخلوط شود هیچ حسی را منتقل نمی‌کند فقط و فقط را آزار دهنده تر و جنگل را غیر قابل تحمل می‌کند😓 . 🍃میرزا اسلحه به دست گرفت تا نترسیم از و انگلیس یا هر اجنبی دیگری، جنگید تا دولت مرکزی چمباتمه نزند روی و آرمان و هدف مردم، جنگید تا مثل تکه گوشت میان کفتار پیر و تقسیم نشود و ناموسش بوی ایرانی بدهد نه اجنبی... . 🍃میرزا بین و خلخال‌ از سوز سرما سیاه شد و رفت اما وای به حال سگ‌صفتان که پس از مرگش سر از تنش برداشتند تا پیشکش دولت و سفارت روس و کنند و جیب‌هایشان را پر😪 . 🍃میرزا کشته‌ی است کسانی که عزت ماست محلی‌شان را بر گوشت گاو بلغاری ترجیح دادند. فیه تامل.... نفوذی‌ها هنوز بوی چرم گاو بلغاری می‌دهند، فقط کافیست شامه تیزی داشته باشید. . 🍃هنوز هم می‌شوند تا کسی هوس ایستادن نکند. به انتظار باید ایستاد، نشستن کار بود. . ✍نویسنده: . 🕊به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۱۲۵۷ . 📅شهادت : ۱۱ آذر ۱۳۰۰.ارتفاعات تالش خلخال . 📅تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : رشت .
🍃نسیم نوازشگرانه موی سَرو را شانه میزند و صورتم را نوازش میکند، گلبرگ یاس باغچه مان میزبان قطرات بازیگوشی است که چندی پیش میهمانش شدند و ابرها کم‌کم خسته از بازی هرکدام گوشه‌ای از این جای میگیرند وَ عده ای‌شان همپای از این دیار کوچ میکنند. 🍃پرستوی خیال من نیز بر بام مینشیند. آنجا نسیم پچ‌پچ کنان در گوش طبیعت از میگوید♡ 🍃میشنوی پرستو؟! ندای یا زهرایش را شمیم زینبیه با خود به اینجا آورده، آنقدر است که سرو استوار خانه مان قد خم کرده یاس با طراوت دیروز، امروز با همین شمیم در خود فرو رفته و رنگش به کبودی گراییده. 🍃ببین پرستو! از پهلویش میرود و فریاد های یا زهرایش فضا را معطر میکند به عطر . نفس های آخرش با یا زهرا های خونینش به شمارش می‌افتد🌷 🍃تو هم می‌بینی؟ این دم آخری خانمی قد خمیده دست به به این سو می‌آید سرش را به دامن میگیرد و برای بار آخر زمزمه می‌کند سرم بر دامن زهراست مادر... 🍃دیگر خبری از عطر یاس نیست، صدای یا زهرا نمی‌آید این همه ارادت یک جا او را به وصل کرد. 🍃خوشا به حالت پرستو همسفر پرستوی مدافع شدی و با بال خونین به اوج آسمان رفتید، جایی هزاران فرسخ دورتر از اهل زمین به وصال شتافتید🕊 🍃آنجا جایی برای ما هم هست؟ صدایمان میرسد؟ سیم خاردار های بدجور به پاهایمان پیچیده برای آزادیمان کاری کن. لازمیم🌺 ✍نویسنده : 💐به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۵ فروردین ۱۳۷۱ 📅تاریخ شهادت : ۲۸ آبان ۱۳۹۴.حلب سوریه 📅تاریخ انتشار : ۲۴ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت رضا
‍ 🍃آنقدر دلبری کرد که فرجام، بله را از آسمانیش گرفت. کارهایش با عشق بود. گویی برای هر ذره ای از کارش، قاشقی از عشق را به چاشنی آن‌ می افزود. 🍃در هر مسیری که ردی از دشمن میشد، دل و جان رد آنجا را میگرفت. سه بار در و بارها به عنوان حافظ امنیت شرق و غرب کشور را زیر پا گذاشت، بالاخره دلبری های مجنونانه ی دانیال در جنوب شرق نتیجه و ثمره خود را داد. او به وصال معشوق آسمانیش‌ رسید. 🍃آری ذره ذره این خاکها (سرزمینها) با جوشش عشق دانیال ها به مستانگی چنگ زدند و اینک شاهد باصلابت تر و محکمتر شدن سرزمینمان هستیم‌. 🍃براستی این از جوشش عشق و عاشقانی است که به خیل عظیم یاران آسمانیشان پیوستند و اینک با حضور حامیان این مرز‌‌ و‌ بوم شده اند. 🍃سرگذشت این عاشق را که ورق میزنیم میبینیم که از همان کودکی دلی آسمانی داشته و با آسمانیان هم کلام بوده است. گویی از همان روزهای ‌آغازین آسمانیان آماده برای پیشوازی و خوش آمدگویی دانیال بودند. 🍃دانیال با یاد و خاطر شهیدان رشد یافت آنقدر که در نسیم بهاری شهیدان غرق شد و اینک یاد و خاطر اوست که نور و صفادهنده خانه وجودمان شده و سرای ذهنمان را غرق خود ساخته است. 🍃آری این است رسم و وفای و معشوق، براستی چنین‌ میانه‌ میدانم آرزوست❣ 🌺به مناسبت سالروز ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۱۷ مهر ۱۳۶۹ 📅تاریخ شهادت : ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ 📅تاریخ انتشار : ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا. قعطه ۵۰
بسم‌الله الرحمن الرحیم♡ 🍃 را به دست میگیرم تا از او بنویسم، از اویی که عمری را در در راه خدا گذراند ، اویی که بی حد و اندازه ای به داشت و فقط کافی بود آقا لب تر کند. 😌 . 🍃عاجز ماندم وقتی اش را خواندم ، عاجز از نوشتن... میدانم قلم هم ناتوان از به روی کاغذ آوردن اوصاف این است.✍ . 🍃قطعا دومین ماهِ بهار از داشتنت بسیار است و بهار که تو را برای خودش می‌خواهد. در بهار شدی. در بهار هم برای همیشه کردی. خداحافظی از جنس عشق ، خداحافظی که نامت را در ذهن ها به یادگار گذاشت.🌺 . 🍃پاداش عمری و شاگردی در محضر بزرگان جز این هم نخواهد بود. ! ❤️ . 🍃۵۰ سال از نبودنت گذشت و امروز سالگرد آسمانی شدن توست ، در سرمای ۲۲ بهمن ۵۷ نبودی ببینی مردم چطور را جشن گرفتند آزادی که بهایش شد تو و امثال تو.😔 . 🍃نبودی رزم مردان سرزمینمان را ببینی که نگذاشتند دست به حتی یک وجب از خاک برسد.❣ نبودی پیروزی هایمان را ببینی ، ایستادگی هایمان را ببینی ، قدرت و عظمت امروزمان را تماشا کنی... تو و صد ها هزاران نفر مثل تو که پر کشیدند جایشان حسابی در این ها خالی بود.🕊 . 🍃 سالگرد شهادتت مبارک مجتهد شهید نهضت !🌹 . ✍نویسنده : . به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۲ اردیبهشت ۱۳۰۸ . 📅تاریخ شهادت : ۲۰ خرداد ۱۳۴۹ . 📅تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱۴۰۰ . 🥀مزار شهید : وادی السلام قم .
🍃حماسه ها را ورق میزنم، سربرگ هرکدام نام یک حماسه‌ساز را نوشته و من به دنبال او میگردم. اویی که تا چندی پیش حتی نامش هم به گوشم نخورده بود. ولی حالا منشأ من شده و امروز قلمم برای او مینویسد. 🍃گلبانگ در کوچه های شهر می‌پیچد، هوا گرگ و میش و آفتاب هنوز نزده است. اهالی خانه پشت در ایستاده‌اند، انتظار در سلول تک تکشان خانه کرده و هر لحظه منتظر شنیدن خبری هستند... 🍃بعد از دقایقی همزمان با آخرین «لاإله إ‌لا إلله» که به گوش شهر می‌رسد به سر می‌آید و صدای گریه «علی» در خانه میپیچد. متولد میشود😍 🍃اویی که از ابتدا به چشم پدر با هر چهار فرزند فرق داشت. و مادر در تمام این نوزده سال هر روز با خودش مرور کرده بود که علی نمی‌میرد بلکه میشود! 🍃شیرینی یاد آن روز به جان مادر می‌نشیند و هربار مشتاقانه این فیلم نوزده قسمته را از ابتدا روایت میکند. به دقایق پایانی که می‌رسد همراه آخرین نفس های فرزندش میگیرد و آرزوهایش پیش چشمانش می‌میرند و حسرت هایی باقی می‌ماند از پیکر غرق به خون علی...😔 🍃و باز هم روضه ها به کمک مادر دلشکسته می‌آیند : به حجله میروم شادان ولی زخمی به تن دارم، به جای رخت دامادی لباس به تن دارم😓 ♡سالگرد پروانه مهران♡ ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ بهمن ۱۳۴۶ 📅تاریخ شهادت : ۲۷ خرداد ۱۳۶۵ 📅تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : مهران 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🍃فرزندان زهرا(س)خوب آموخته اند رسم را و میدانند چگونه با خود انتقام سیلی مادرشان را بگیرند ... 🍃آموخته اند که عشق سن و سال نمیشناسد و میتوان کوچک بود اما همچون بزرگان ؛ به پرواز کرد و در آغوش گرفت خداوندِ جان را .... من را میبینی ؟! 🍃دستانم را گناه بسته و شرم میکنم که به صورت معصوم شما خیره شوم ؛ زانوهایم از فرط زمین خوردن همچون سرخیِ آتش شده و شرمنده است که در راه شما قدم گذارد .... 🍃پاهایم خجل است از قدم های استوار شما ، از هایی که وجب به وجب این خاک را فتح میکردند تا مبادا بیاید روزی که گناه برای منِ جامانده عادی شود اما نهایت چه شد؟! 🍃من چه کردم با های به جا مانده ی شما؟!چگونه در روز سربلند کنم و در چشمان شما نگاه کنم؟!شمایی که تنها شانزده سال داشتید و آسمانی شدید اما من هنوز هم زمین گیر گناهانم هستم .... 🍃راستی چه حالی داشتی زمانی که وجودت را وقف فاطمه ی زهرا(س) کردی؟! آنقدر به خانوم جان عشق ورزیدی که نهایت مانند از ناحیه ی سینه و شکم جان خود را به اسلام و اربابت حسین(ع) بخشیدی .... تو! ی این میدان شدی و ماییم که همیشه ایم ! برادر به گوشی؟! ما جامانده ایم! ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد‌: ۱۶ خرداد ۱۳۴۷ 📅تاریخ شهادت: ۲۹ خرداد ۱۳۶۳ 📅تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : قصر شیرین 🥀مزار شهید: بهشت زهرا
♡به نام او که بی نگاهش، هیچ نباشیم . 🍃دلا طمع مبر از لطف بی نهایت دوست چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست* . 🍃می دانی؟ سرشار گشته ام از و رجاء. سرشار از به وجود فرصت اثبات ادعا و بیم از وسوسه های وهم آلود بی امان. سر شار از امید به لطف بی نهایت دوست و بیم از غرور و طمع و شایبه ی این، .😞 سرشار از امید به و بیم از گرفتاری. سرشار از امید به شبیه شدن به چون که همچون ، آن دایره دار عشق ابدی و عزیز ، نفس کشید و کوشید و چون او ، سر و جان به پای سخن عاشقی باخت. و بیم از به و .😔 . 🍃می دانی؟ سرشار گشته ام از خوف و رجاء. و همین حیرت است که عاشق را هویدا می کند و یاوه گویان جاهل را، رسوا.😥 . 🍃به راستی، من در کدامین جرگه ام؟ یا عاشق؟ یا دل داده؟ . 🍃تو در کدامین جرگه ای؟ "خود" را بکاو. شو. دل را، از دالان سهمناک و سیاهش، رهایی ده و رنگ عشق را، ارزانی اش دار. رنگ خون را. در سرای ما، منتهای عشق، است!❤ . پ.ن: *جناب حافظ . ✍نویسنده : . به مناسبت سالروز . 📅تاریخ تولد : ۱۶ تیر ۱۳۶۵ . 📅تاریخ شهادت : ۱۸ آبان ۱۳۹۶ .دیرالروز سوریه . 📅تاریخ انتشار : ۱۵ تیر ۱۴۰۰ . 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۳ .
♡دختر، پدری♡ 🍃همه جای وجودش بود اما برای پدرش دم نزد چون سر پدرش را که دید.... قافلهِ حسین، همین است همه تنش کبود بود اما چون لب و دهن پدرش چاک، چاک بود نفس نکشید تا حرف بزند😭 🍃سر پدرش را که دید فهمید بابا کجا مهمانی بوده و وقتی این سر بابا باشد وای که چه بر سر بدنش آمده است، دق مرگ شد اما نه از زجری که کشید، از این که سفری که پدرش رفته بود مقصدش با خودش یکی بود. 🍃دست های کوچکش را داخل تشت کرد و سر را به دامن گرفت شاید اگر ما در کسی را نداشت که سرش را به دامن بگیرد اینجا خدا خواست دخترش سرش را به دامن بگیرد، شاید در همین خرابه جان داده باشد، شاید موقعی جان داده باشد که دخترش با دست های کوچکش‌اش غبار و خاکستر از روی صورتش بر می‌داشت و سرش را در آغوش کشید😔 شاید... 🍃نوشتن دل صاف می‌خواهد اما حال، دل است...💔 ✍نویسنده : 🍁به مناسبت سالروز 📅تاریخ انتشار : ۲۰ شهریور ۱۴۰۰
🍃بِسمِ الرَّحمن 🍃می گفت: لازمه ی شرافت یک ملت، استقلال است* آری! همین گونه است و ما در این ادوار، حلاوت این و کرامت را نوش روح و اندیشه مان کرده‌ایم. 🍃ما به کمند حقیقت و حقانیت چنگ زده ایم و به نور رسیده‌ایم و مگر نه اینکه، "بدون حقیقت، میسر نیست"* و ما، برای نواختن نوای آزادی، از هرچه در برداشته‌ایم فروگذار نکرده ایم. 🍃ما پیکارکرده و جوشیده و خروشیده ایم. ما به دست آورده‌ایم، و اعتبار را و از دست داده‌ایم، مردمان بی آلایش و ره جوی آسمان را. آنها که نماد پایمردی گشته‌اند. 🍃آنها که هرگز، رنگ شان را از صفحات تاریخ پر رخدادمان، نخواهیم زدود. 🍃آنها که دریافته بودند، "ملت ترسو، به زودی در چنگال مستبد ستمگر، گرفتار می آید."* و همین است که او، بیرق شجاعت را برافراشته می‌سازد و به قصد آزادی عقیده و رهایی از از نقض عدل، به پا می خیزد. 🍃به پا می خیزد و به ما می فهماند که "اراده کنید مال ایرانیان است و آنگاه ببینید که هیچ قوه ی گستاخ و حد نشناسی پیدا نمی شود که به خاک ایران تجاوز نماید."* پ.ن: جملات ستاره دار(*)، نمونه ای چند از جملات قصار شهید هستند. ✍نویسنده: 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد ‌: ۱۲۵۹ 📅تاریخ شهادت : ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ 📆تاریخ انتشار طرح : ۲۱ شهریور ۱۴۰۰ 🌹مزار شهید : تهران
♡هوالعشق♡ یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد* 🍃 وهب* را که میشناسی؟ از او که می خواندم، پیش از خودش همسرش را می ستودم‌. را، شهامتش را، عمق عشقش را. مگر نه اینکه ، خلاصه می شود در رضای معشوق☺️ 🍃 آنگاه که دل ، می تپید برای عروج، برای لبیک و برای وصال، دختری دلداده، بندهای دلبستگی را از روحش می شکافت و مردش را به آغوش پر ارج دلدار حقیقی می‌سپرد. 🍃و من در این اندیشه ام که چه بسیار وهب ها و ها*، در فراسوی مرزهای عشق، روح هایشان را به یکدیگر پیوند می زنند و جان‌نثاری می کنند بهر حق. 🍃و من در این اندیشه ام که بانو*، آنگاه که به پیشواز مردش می رفت، قلبش حامل چه احساسی بود؟ آنگاه که با رزهای سرخی که عشق از آنها می چکید و معجری سپید که از سرور سپیدبختی یارش به سر داشت، به پیشواز مالک قلبش می رفت، به چه می اندیشید؟ 🍃آنگاه که برای آخرین بار، انگشتان لرزانش را روی پوست تهی از گرمای "او" میکشید، چه از ما می خواست؟ چیزی جز تداوم راهی سرخ که سرشار از خون وهب ها و ها* است؟😓 🍃بیا هر گونه که می توانیم، با و مال و و قلم، جهان را مهیای آمدن گردانیم. بیا برخیزیم و یاعلی گوییم❤ پ.ن: *جناب حافظ *وهب بن وهب که در برخی منابع از او به وهب بن عبدالله کلبی یاد شده‌است، جوانی (مسیحی) مذهب بود که در مسیر حرکت (ع) به سوی کربلا به دست وی آورد و در روز عاشورا در کربلا  شد. *همسر وهب که همچون او در مسیر کربلا به اسلام گروید. *بانو سمیه یل هیکل همسر شهید فرهنگی والا *شهید وحید فرهنگی والا ✍نویسنده‌ : 🌺به مناسبت سالروز ‌ 📅تاریخ تولد : ۱۵ مهر ۱۳۷۰ 📅تاریخ شهادت : ۱۵ آبان ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : تبریز 🕊محل شهادت : بوکمال، سوریه
‍ 🍃آنقدر دلبری کرد که فرجام، بله را از آسمانیش گرفت. کارهایش با عشق بود. گویی برای هر ذره ای از کارش، قاشقی از عشق را به چاشنی آن‌ می افزود. 🍃در هر مسیری که ردی از دشمن میشد، دل و جان رد آنجا را میگرفت. سه بار در و بارها به عنوان حافظ امنیت شرق و غرب کشور را زیر پا گذاشت، بالاخره دلبری های مجنونانه ی دانیال در جنوب شرق نتیجه و ثمره خود را داد. او به وصال معشوق آسمانیش‌ رسید💔 🍃آری ذره ذره این خاکها (سرزمینها) با جوشش عشق دانیال ها به مستانگی چنگ زدند و اینک شاهد باصلابت تر و محکمتر شدن سرزمینمان هستیم‌. 🍃براستی این از جوشش عشق و عاشقانی است که به خیل عظیم یاران آسمانیشان پیوستند و اینک با حضور حامیان این مرز‌‌ و‌ بوم شده اند. 🍃سرگذشت این عاشق را که ورق میزنیم میبینیم که از همان کودکی دلی آسمانی داشته و با آسمانیان هم کلام بوده است. گویی از همان روزهای ‌آغازین آسمانیان آماده برای پیشوازی و خوش آمدگویی دانیال بودند. 🍃دانیال با یاد و خاطر شهیدان رشد یافت آنقدر که در نسیم بهاری شهیدان غرق شد و اینک یاد و خاطر اوست که نور و صفادهنده خانه وجودمان شده و سرای ذهنمان را غرق خود ساخته است. 🍃آری این است رسم و وفای و معشوق، براستی چنین‌ میانه‌ میدانم آرزوست❣ 🌺به مناسبت سالروز ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۱۷ مهر ۱۳۶۹ 📅تاریخ شهادت : ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ 📅تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا. قعطه ۵۰
♡به نام او که بی نگاهش، هیچ نباشیم 🍃دلا طمع مبر از لطف بی نهایت دوست چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست* 🍃می دانی؟ سرشار گشته ام از و رجاء. سرشار از به وجود فرصت اثبات ادعا و بیم از وسوسه های وهم آلود بی امان. سر شار از امید به لطف بی نهایت دوست و بیم از غرور و طمع و شایبه ی این، . سرشار از امید به و بیم از گرفتاری. سرشار از امید به شبیه شدن به چون که همچون ، آن دایره دار عشق ابدی و عزیز ، نفس کشید و کوشید و چون او، سر و جان به پای سخن عاشقی باخت. و بیم از به و 😔 🍃می دانی؟ سرشار گشته ام از خوف و رجاء.و همین حیرت است که عاشق را هویدا می کند و یاوه گویان جاهل را، رسوا. به راستی، من در کدامین جرگه ام؟ یا عاشق؟ یا دل داده؟ 🍃تو در کدامین جرگه ای؟ "خود" را بکاو. شو. دل را، از دالان سهمناک و سیاهش، رهایی ده و رنگ عشق را، ارزانی اش دار. رنگ خون را. در سرای ما، منتهای عشق، است!❤ پ.ن: *جناب حافظ ✍نویسنده : به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۶ تیر ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۱۸ آبان ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۱٧ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۳ 🕊محل شهادت : سوریه _دیرالروز
🍃 نگاهم بین جمعیت در بود. بیش‌تری‌ها لباس‌هایشان یک شکل بود ولی چیزی که بیش‌تر به چشم می‌آمد پارچه زرد رنگی بود که یا به بازویشان و یا به بسته بودند. همان پارچه زردرنگی که مُنَقَّش به شعار «کلنا عباسک یا زینب» است، همان که نماد بود. 🍃 نگاهم از آن سربند زردرنگ به سمت کشیده می‌شود. صدا و چهره‌اش آشنا می‌زد برایم. کمی فکر کردم، خودش بود! همان که چند روزی دنبال یا بودم که و عشقی که مادرش از او می‌گفت را به تصویر بکشد. و این خودِ خودش بود! 🍃 حسی که در صدایش بود و سینه‌ای که از ضرب گرفتن‌هایش می‌سوخت آن را به رخ می‌کشید. چشمانم حالا دیگر جماعت عزادار را نمی‌دید، یاسر را می‌دید! ... 🍃 گریزی بر گذشته می‌زنم، بر خیلی سال قبل. مثلاً بیست و نه سال پیش. زمانی‌که چشم گشود و پا به این جهان گذاشت و شد . 🍃 به علت بودنش، در امر تحصیل مشکل داشت و نتوانست تا آخر ادامه دهد. پس از سال‌ها میدان درس و تحصیل را به برادرش سپرد. راهنمای برادر کوچکش شد تا حداقل او بتواند در این راه‌پله‌های ترقی را یکی‌یکی طی کند. اما خود فکری دیگر در سر داشت. ... 🍃 از اینجا به سوی یا شاید هم . مادر را به سختی راضی کرد که برای مداحی به می‌رود. و مادر نمی‌دانست در کنار و جنگ، گاهی هم می‌کند! چندمین اعزامش بود نمی‌دانم. فقط می‌دانم این کلیپی که مقابل چشمان من پخش می‌شود آخرین هنرنمایی او زیر بود. 🍃 و به وقت بیستم آبان هزار و سیصد و نود و دو ساعت چهارده و سی دقیقه دیگر خبری از صدای او و سینه زدن‌های اطرافیان نبود. هر چه بود و بود... 🍃 سالگرد شهادتت مبارک ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۸ دی ۱۳۶۳ 📅تاریخ شهادت : ۲۰ ابان ۱۳۹۲ 📅تاریخ انتشار : ۱٩ ابان ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : بهشت رضا
♡به نام او که بی نگاهش، هیچ نباشیم 🍃دلا طمع مبر از لطف بی نهایت دوست چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست* 🍃می دانی؟ سرشار گشته ام از و رجاء. سرشار از به وجود فرصت اثبات ادعا و بیم از وسوسه های وهم آلود بی امان. سر شار از امید به لطف بی نهایت دوست و بیم از غرور و طمع و شایبه ی این، . سرشار از امید به و بیم از گرفتاری. سرشار از امید به شبیه شدن به چون که همچون ، آن دایره دار عشق ابدی و عزیز ، نفس کشید و کوشید و چون او، سر و جان به پای سخن عاشقی باخت. و بیم از به و 😔 🍃می دانی؟ سرشار گشته ام از خوف و رجاء.و همین حیرت است که عاشق را هویدا می کند و یاوه گویان جاهل را، رسوا. به راستی، من در کدامین جرگه ام؟ یا عاشق؟ یا دل داده؟ 🍃تو در کدامین جرگه ای؟ "خود" را بکاو. شو. دل را، از دالان سهمناک و سیاهش، رهایی ده و رنگ عشق را، ارزانی اش دار. رنگ خون را. در سرای ما، منتهای عشق، است!❤ پ.ن: *جناب حافظ ✍نویسنده : به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۶ تیر ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۱۸ آبان ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۳ 🕊محل شهادت : سوریه _دیرالروز
🍃حلب، کافیست نامش از زبان جاری شود و به‌ گوش اهل دلش برسد. کهکشان خاطرش ققنوس وار به سوی ای می رود که صورت فلکی زیبایی را در جبهه ترسیم کردند و در آسمان آبی خاطره ها ماندگار شدند🌹 . 🍃 این روزها ستاره های قصه ما به شهدای شهرت یافته اند. که در اوج طراوت و ، بند بند وجودشان را از و مافیها، شستشو دادند و راهی دفاع از شدند. جوانهایی که هر کدام ستاره ای بخش در میان اهل بیتشان بودند🌟 . 🍃گاهی که غرق خاطرشان میشوم، در گوشه ای از ذهن خویش صندوقچه ی حیاتشان را باز میکنم، به دفتر هر کدامشان که میرسم، ورق میزنم و آنگاه که با چشم روح نامه هایشان میخوانم، به سر منزلگاهی میرسم که در آنجا خوب میفهمم، آری ، این من هستم قافیه را باخته ام، این جوانها چه زیرکانه و هوشیارانه سنگر نفس و را هدف قرار دادند و چه زیبا در خویش غلطیدند😔 . 🍃اما اکنون، مَـــــن، با شما هستم، ای ستاره های شب های آفتابی ، چگونه‌ هایتان را در وصف جانانتان فریاد کردید که موج صدایش بیدار کرد حتی آن خواب برده از فرط را. . 🍃اصلا بگویید چگونه شد که با وجود کم سن و سالیتان راه پیران را در کوتاه ترین‌ مسیر ممکن از آن خود ساختید؟!🥺 . 🍃ای شهدا، مرا دریابید، شما را به تمام رمز هایتان، میدهم، این راز سر به مهر بسته را برایم بگشایید😔 . 🍃و حال، در این ثانیه های طاقت فرسای زندگی چه دارم که بگویم، جز اینکه خود را به زنجیر بکشانم، که آری، این واژه های سیاه و سفید من فقط بلدند رو به روی شما ناله سر دهند و زار زار بریزند، کاش میدانستند، خاطر‌ و شما زنگ هجرت است به سوی . . ✍نویسنده : . 🕊به مناسبت سالروز شهادت شهیدان ☘ . 📅تاریخ شهادت : ۲۱ آبان ۱۳۹۴ . 📅تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱۴۰۰ .
✨بسم ربّ الزهرا(س) 🍃بند از پای پرنده خیالم باز می‌کنم تا آزادانه مرا مفتخر به زنده کردن یاد شهیدی دیگر کند. از فارس میگذرد ، به که می‌رسد، بام خانه‌ای در بندرعباس را برای نشستن انتخاب میکند و من درمی‌یابم که که مقصد همین‌جا است. 🍃پسرکی در حیاط مشغول بازی‌ است. پسرکی که قرار است در آینده روزگار را شرمنده خودش کند. برای و ثمربخشی که سراسر حقانیت است، سر از پا نمی‌شناسد و از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کند. 🍃روزگار می‌گوید سهم این شهر در حفاظت از چیست و او آن را فراهم می‌کند بی آنکه طالب مزدی باشد. اولین های زیادی در افتخاراتش ثبت می‌شود و او همچنان راه در پیش می‌گیرد. 🍃آخرین درخواست روزگار، اثبات است پس او را به سرزمین خاک و و گلوله فرامی‌خواند. او نیز که از مدعیان راستین این وادی است، با خونش را به همگان ثابت میکند و زمانه را با آتش غم از دست دادن یاری بی ریا تنها میگذارد. 🍃چشمانم را باز میکنم، در اتاقم هستم. بغضی که از آن شهید و کم‌ کاری‌های خودم در این مسیر نشأت گرفته، راه گلویم را بندآورده. به راستی که ما بعد از آنها چه‌کردیم؟! ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣٣۱ 📅تاریخ شهادت : ٢٣ آبان ۱٣۵٩ 📅تاریخ انتشار : ٢٢ آبان ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : بستان 🥀مزار شهید : گلزار شهدای بند عباس
🍃زائر حرم شده بود. همان روزها که امنیت در سوریه برقرار بود و خبری از جنگ و تهدید نبود. دلش را دخیل بسته بود به شبکه های و از خانم خواسته بود واسطه شود تا خدا دختری به او عطا کند. 🍃خواهر ارباب دست های خالی را با حاجت های برآورده شده پر کرده بود و پس از مدتی خداوند به او هدیه کرد. برحسب ارادت به عمه سادات، نامش را زینب نامید. 🍃قرار بود یک سالگی را به رسم تشکر از خواهر ارباب به حرمش بروند اما زمزمه تهدیدها در گوش جهان پیچید و حسرت سه نفره را قاب کردند و گوشه دلشان گذاشتند. 🍃دلتنگی هایشان را در حرم تسکین دادند. هربار حاجتی می خواست اما در آخرین زیارتش توفیق خواسته بود. امام رضا این بار هم حاجت دلش را داد و شهادت نامه اش امضا شد. 🍃زمزمه ها بیشتر شد و نوکر ارادتمند راهی شد و مهر مدافع حرم بر قلبش حک شد. روزها با گذشت و خانواده روزشماری می کردند برای برگشتنش. به همسرش گفته بود مهمی پیش رو دارند، برایشان صدقه کنار بگذارد. بی تابی مونس همسرش شده بود و دست به دعا شده بود. 🍃۱۶۰ کیلومتر پیاده رفته بود عقب تا جایی بتواند عکس هایش را برای دخترش بفرستد و گفته بود زمان کمی تا باقی مانده و به زودی برمیگردد. چشم های زینب درانتظار دیدن قامت پدر به در خشک شد و با شنیدن خبر شهادت مسافرش، حسرت پدر به دلش ماند. 🍃قصه دخترها بابایی اند را همه می دانند دلم شکست به یاد حسین که چشم انتظار پدر بود و با بابا امیدهایش ناامید شد و آنقدر ناله کرد که جان داد... 🍃آخرین وداع زینب ختم می شود به چهره پدر که با پوشیده با پرچم سه رنگ قاب شده بود. زینب این روزها چادرش را محکم تر می گیرد می خواهد حافظ پدرش باشد. چشم های بی تابش را با دیدن عکس های پدر آرام می کند و داغ دلش را با سنگ سرد مزار پدر... ✍نویسنده : 🌹به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۷ مهر ۱۳۴۷ 📅تاریخ شهادت : ۲۵ آبان ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : زنجان، گلزار شهدای بهشت زهرا 🕊محل شهادت : بوکمال سوریه
🍃نسیم نوازشگرانه موی سَرو را شانه میزند و صورتم را نوازش میکند، گلبرگ یاس باغچه مان میزبان قطرات بازیگوشی است که چندی پیش میهمانش شدند و ابرها کم‌کم خسته از بازی هرکدام گوشه‌ای از این آسمان جای میگیرند وَ عده ای‌شان همپای از این دیار کوچ میکنند. 🍃پرستوی خیال من نیز بر بام مینشیند. آنجا نسیم پچ‌پچ کنان در گوش طبیعت از میگوید♡ 🍃میشنوی پرستو؟! ندای یا زهرایش را شمیم زینبیه با خود به اینجا آورده، آنقدر است که سرو استوار خانه مان قد خم کرده یاس با طراوت دیروز، امروز با همین شمیم در خود فرو رفته و رنگش به کبودی گراییده. 🍃ببین پرستو! از پهلویش میرود و فریاد های یا زهرایش فضا را معطر میکند به عطر . نفس های آخرش با یا زهرا های خونینش به شمارش می‌افتد🌷 🍃تو هم می‌بینی؟ این دم آخری خانمی قد خمیده دست به به این سو می‌آید سرش را به دامن میگیرد و برای بار آخر زمزمه می‌کند سرم بر دامن زهراست مادر... 🍃دیگر خبری از عطر یاس نیست، صدای یا زهرا نمی‌آید این همه ارادت یک جا او را به وصل کرد. 🍃خوشا به حالت پرستو همسفر پرستوی مدافع شدی و با بال خونین به اوج رفتید، جایی هزاران فرسخ دورتر از اهل زمین به وصال شتافتید🕊 🍃آنجا جایی برای ما هم هست؟ صدایمان میرسد؟ سیم خاردار های بدجور به پاهایمان پیچیده برای آزادیمان کاری کن. لازمیم🌺 ✍نویسنده : 💐به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۵ فروردین ۱۳۷۱ 📅تاریخ شهادت : ۲۸ آبان ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۲٧ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت رضا 🕊محل شهادت : حلب_سوریه
🍃دخترک با چشمانی خیس، به کادوهای بسته‌بندی‌شده نگاه می‌کرد. چه رؤیاهایی که شبانه بافته بود و با رج به رج آن خندیده بود، کرده بود از شدت خوشحالی، اشک ریخته بود از شوق و بو کشیده بود را که روی این تارهای بافته نشسته بود. 🍃حالا چند روزی است که این تار بافته‌شده ریش‌ریش شده، از هم رفته و دیگر عطر تن هیچ‌کس از آن به مشام نمی‌رسد! بوی می‌آید، بوی و خاک، صدای هیاهو و زنان و کودکان از این تارهای از هم‌رفته به گوش می‌رسد... 🍃تصویر زخمی بر تارهایش نقش بسته، دخترک صاحب پیکر را می‌شناسد. روزی در او کلمه بابا را هجی کرده بود. او در این هیبتی که درون تصویر متلاشی شده قد کشیده بود... نوازش‌های صاحبش را چشیده، را شنیده و به خاطر سپرده بود. 🍃دختر این‌بار نگاه غمبارش را به تابلوی روی دیوار می‌دهد و بعد نگاهش نام نشسته در گوشه قاب را هدف می‌گیرد: ! 🍃پدرش در کوت عبدالله چشم باز کرده بود. خلق و خویش آیینه تمام‌نمای بود اینطور دیده بودند و می‌گفتند! برای دفاع از که رفته بود پدرش ناراضی بود، ناغافل رفت! ناغافل هم شد... 🍃دخترک روزهای خوش قبل از این واقعه را دور می‌کند. روز تولدش بود، خانواده در تکاپو بودند کادوهایش را زودتر بگیرند و آماده کنند. قرار بود سوپرایز شود. اما قضیه برعکس شد! پدرش کادوی تولدش را زودتر از خویش دریافت کرد و او بود که با خبر پروازش خانواده‌اش را سوپرایز کرد، زودتر از لحظه ، ناغافل! 🍃حالا اما دخترک از بین این همه فقط بغض غافلگیر کردن پدر و رؤیایی که بافته بود به دلش ماند... رؤیایی که رؤیا ماند و تحقق نیافت... ♡سالگرد بهترین بابای دنیا!♡ ✍نویسنده : 🍁به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۳ آذر ۱۳۶۱ 📅تاریخ شهادت : ۱ آذر ۱۳۹۳ 📅تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای اهواز 🕊محل شهادت : سوریه
🍃جنگل و سبزی و سرخی بهار و تابستانش، رطوبت و بوی نم همه یا خلسه‌ای از آرامش هدیه می‌دهند، اما وقتی با بوی مخلوط شود هیچ حسی را منتقل نمی‌کند فقط و فقط را آزار دهنده تر و جنگل را غیر قابل تحمل می‌کند. 🍃میرزا اسلحه به دست گرفت تا نترسیم از و انگلیس یا هر اجنبی دیگری، جنگید تا دولت مرکزی چمباتمه نزند روی و آرمان و هدف مردم، جنگید تا مثل تکه گوشت میان کفتار پیر و تقسیم نشود و ناموسش بوی ایرانی بدهد نه ... 🍃میرزا بین و خلخال‌ از سوز سرما سیاه شد و رفت اما وای به حال سگ‌صفتان که پس از مرگش سر از تنش برداشتند تا پیشکش دولت و سفارت روس و کنند و جیب‌هایشان را پر... 🍃میرزا کشته‌ی است کسانی که عزت ماست محلی‌شان را بر گوشت گاو بلغاری ترجیح دادند. فیه تامل، نفوذی‌ها هنوز بوی چرم گاو بلغاری می‌دهند، فقط کافیست شامه تیزی داشته باشید. 🍃هنوز هم می‌شوند تا کسی هوس ایستادن نکند. به انتظار باید ایستاد، نشستن کار بود. ✍نویسنده: 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۲۵۷ 📅شهادت : ۱۱ آذر ۱۳۰۰ 📅تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : رشت 🕊محل شهادت : ارتفاعات تالش خلخال