🔸مستند «#پرونده_ناتمام» به کارگردانی #جواد_موگویی درباره شرح وقایع و بررسی #انفجار دفتر #نخست_وزیری در هشتم شهریور سال 1360 است
#مروری_بر_ادوار_جشنواره_عمار
مستند #پرونده_ناتمام را در سایت #عماریار تماشا کنید:
🎞 yon.ir/cmgNs 👈
🔸 @AmmarFest
🔻 #جواد_موگویی با سه مستند به جشنواره عمار می آید
🔸خبر تکمیلی را در سایت جشنواره عمار به نشانی زیر بخوانید:
🔸 AmmarFilm.ir/20711 👈
🔸 @AmmarFest
📝 روزنوشتهای جواد موگویی، مستندساز انقلابی از #سیل #لرستان
📍روز پنجم- ۹۸/۱/۱۶ قسمت اول
امروز حالم خوب است!
فوج فوج بچههای جهادی وارد شهر شدند!
زلزله حاجحسین یکتا آغاز شد!
پاکسازی خانه به خانه شروع شده. بچههای ارتش هم دست به بیل شدند. سرهنگ ناجا هم. امروز چندبار بغضم گرفت.
پابکتها خاموش نمیشوند.
اما مگر پاکسازی ۴۰۰۰هزار خانه در گِل، تمام میشود؟!
شهر یک دست نظامی است. یاد فیلم چ افتادم!
تدبیرهای چمران، غیرت شهید تیمسار فلاحی و انقلابیگری شهید اصغر وصالی در مقابل بیکفایتی دولت بازرگان!
شهر هنوز آب ندارد! گاز ندارد!
اما نت خوب است. برای اولینبار انتشار مطلبم از شهر ببرون نرفتم. اما من هنوز مشکل چای دارم!
مامور برق میگفت با گلروبی خانهها خطر برق گرفتی جدی است. خدا کند چیزی نشود...
هواشناسی گفت باران خواهد آمد. مردم استرس گرفتند. ما هم.
هلال احمر برای مناطقی از شهر دفترچه اقلام پخش کرد. از فردا کار توزیع یحتمل راحتتر میشود. بعد از غارت ۸ تریلی هلال احمر، خبر آرامبخشی بود. حالا تازه آرام آرام همهمان به فکر روستاها افتادیم. هیچ کس آماری ندارد!
هیچ کس!
راههایشان اکثرا یا بسته است، یا نهایتا قایق رو!
فقط هلیکوپترهای ارتش مختصر اقلامی را از آسمان برایشان پرت میکند! ولی مگر چه قدر است؟!
برخی روستاها بالای ۱۰۰۰ نفر جمعیت دارند!
خدایا کمک کن...
#جواد_موگویی
📍 لاتاری در بیروت، نفوذی، نیمه شب 24 آوریل، پرونده ناتمام و... از جمله آثاری هستند که جواد موگویی، مستندساز جوان #جبهه_فرهنگی_انقلاب، کارگردانی آنها را برعهده داشتند
🔺 yon.ir/Pu7p5 👈
✅ @AmmarFest
🔴 زلزله دهه هشتادیها!
📌 #جواد_موگویی در صفحه اینستاگرام خود روایت روز هفتم از سفر به #لرستان را اینگونه توصیف می کند:
🔸 ساعت ۴ صبح رفتم میدان امام حسین قهوهخانههای سر راهی. عجیب در کف چایی هستم. قند را در دهان گذاشتم که یک بچه۱۶-۱۷ ساله آمد و گفت داداش پول نقد داری؟ میخوام پول کرایه تاکسی بدم، اینجا عابربانک نیست.
🔸 بهش گفتم بچه کجایی؟
🔸 گفت شهریار.
🔸 گفتم اینجا چه میکنی؟
🔸 گفت آمدم کمک!
🔸 گفتم تنهایی؟
🔸 گفت: بچههای پایگاه بسیج محلمان چند روزه اینجا هستند.
🔸 عروسی دخترخالهام بود. بعد عروسی تنها راه افتادم. متولد مرداد ۸۰ بود؛ امیرحسین میرزایی.
🔸 با اتوبوس آمده بود خرمآباد. از آنجا تاکسی دربست گرفته بود به پلدختر! ۱۳۰هزارتومان...
سکانس دوم:
🔸 سه نفر را سوار موتور کردم! چهار ترکه شدیم. گفتند ما را ببر نزدیک پل. محمد سیفی از خرمآباد و امیرحسینوفایینژاد از ساری؛ دانشجوی گرمسار بودند و دهه هفتادی.
🔸 گفتند با ۷-۸ تا از بچههای دانشگاه، آمدهاند کمک همکلاسیشان در #پلدختر.
سکانس سوم:
🔸 علی ناصری متولد ۷۸ تنهایی از شهرک غرب تهران آمده. دانشجوی کامپیوتر دانشگاه آزاد تهران مرکز است. چند روزیست که اینجاست.
🔸 اتفاقی در خیابان باهم آشنا شدیم.
📌 پینوشت:
🔹 ۱-مگر میشود این جوانان ۱۷-۱۸ سالهها را با برش چند عکس حذف کرد؟!
🔹 ۲- گروههای مردمی فوج فوج میآیند. اما کار بسیار سنگین است. سرکشی به روستاها امان امداد رسانها را بریده. جادهها تخریب شده و صعبالعبور است. گروههای مردمی همچنان خود را به پلدختر برسانند.
yon.ir/qt9Ec 👈👈👈
✅ @AmmarFest