eitaa logo
مطالعات امنیت ملی و جنگ نرم
14.3هزار دنبال‌کننده
705 عکس
1.6هزار ویدیو
31 فایل
خبرگزاری وستانیوز کانال توسط دکتر مکرمی پور کارشناس مسائل بین الملل و امنیت ملی مدیریت می شود. ارتباط @mbmokaramipour
مشاهده در ایتا
دانلود
13.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸ماجرای چین و تایوان چیست؟ ▪️ آیا یک جنگ دیگر شبیه حمله روسیه به اوکراین در راه است؟ @amniatemeli
🔺توانایی دفاعی یک نیرو و سازمان نظامی؛ مزیت است نه قدرت! سبحان محمدی/ کارشناس روابط بین الملل در ادبیات روابط بین الملل و مباحثات امنیتی در این حوزه به مقوله ای برمی‌خوریم که به موازنه دفاع - تهاجم (Offense-Defense Balance) مشهور است. به طور کلی این معادله بیان دارد که مقوله دفاع یا تهاجم ویژگی های متمایزی از یکدیگر دارند؛ مثلا دقت (Accuracy)تسلیحات یا قابلیت تحرک ادوات نظامی (Mobility) یک ویژگی تهاجمی است؛ و یا قدرت آتش (Fire Power) ویژگی نیروهای دفاعی! در کل این معادله در تحلیل امنیت در چارچوب سیاست تلاش دارد که میان توانایی های دفاعی و تهاجمی یک سازمان نظامی تفکیک قائل شود. تقریبا همه کشورها با حداقل ظرفیت نظامی می‌توانند مدعی قابلیت های دفاعی باشند ( در کمترین حالت، دفاع از خود) چرا که یک نیروی دفاعی بر میدان نبرد و موقعیت جغرافیایی سرزمینی خود اِشراف دارد و به نیروی کمتری به نسبت مهاجم احتیاج دارد و با تسلیحات و استعداد رزمی کمتر می‌تواند از خود و سرزمین اش در برابر دشمن مهاجم با بهره گیری از شناخت جغرافیایی و مواضع بهتر زمینی همچنین نیروی بومی دفاع کند. اما در بحث تهاجمی قضیه کاملا متفاوت است. نیروی تهاجمی باید اطلاعات دقیق و بیشتر از توانایی های مادی و معنوی حریف، شناخت زمین حمله، بسیج نفرات بیشتر با احتساب تلفات احتمالی، توانایی پشتیبانی و لجستیک قوی و دوربرد ... داشته باشد تا بتواند هم موقعیت جدیدی و تثبیت شده ای را در زمین حریف کسب کند و هم امنیت خود را با وجود گسترش دامنه عملیاتی تامین کند پس با این توضیحات کاملا واضح است که یک سازمان نظامی با ظرفیت تهاجمی به چه میزان قدرت اطلاعاتی، تسلیحاتی و لجستیکی بیشتری به نسبت نیروی مدافع که صرفا در موضع خود انتظار حریف را می‌کشد دارد و نیازی به جا به جایی وسیع نمی‌بیند. پس توسعه قابلیت های تهاجمی یک نیرو، قدرت ( به معنای نیروی تغییر دهنده صحنه بازی و میدان) آن محسوب میشود. به مانند بازی فوتبال که تیم بهتر، تیمی است که بتواند در زمین حریف گل بزند و پس از آن به موقعیت دفاعی خود بازگردد، اینکه یک سازمان نظامی هم بتواند عملیات دفع تهدید دور از خانه را انجام دهد و به موقعیت اولیه خود بازگردد، یک سازمان نظامی قدرتمند لقب میگیرد؛ به غیر از این، آن سازمان صرفا مزیت دفاعی ( دفاع از خانه) دارد نه قدرت تهاجمی ( بازی خارج از خانه)! برای مثال، روسیه زمانیکه متوجه تهدید خارج از خانه ( اوکراین ) شد با ورود به زمین حریف با هدف رفع تهدید و ضربه پیش‌دستانه تا نقطه معینی پیشروی و رفع تهدید کرد و حریم امنیتی خود را ارتقا و مستحکم تر کرد؛ اما در مثال دیگر، این نکته در بحث چین صدق نمیکند؛ چین با وجود قدرت اقتصادی و مادی بالای خود هنوز در یک جنگ دور از خانه توانایی های تهاجمی خود را محک نزده است ( الخصوص تهدید تایوان) و اگر توانست تهدید تایوان را خنثی کند می‌تواند ادعای قدرت تهاجمی داشته باشد! البته باید در اینجا به نکته مهمی که در پی این مباحثات مطرح میشود نیز اشاره کنیم و آن اینکه، معیار تمایز جنگ مشروع از نامشروع در اینست که آیا یک کشور از امنیت خود دفاع می‌کند یا منافع اش؟! برای مثال، روسیه می‌تواند مدعی باشد در پشت مرزهای خود و برای دفاع از امنیت اش می‌جنگد اما آمریکا که سابقه لشگرکشی به هزاران کیلومتر آن طرف تر را دارد و هرگز خاک و مرزهای رسمی اش به طور مستقیم تهدید نشده است نمی‌تواند این ادعا را داشته باشد و تاکنون برای منافع و زیاده خواهی های امپریالیستی خود جنگیده است. جمهوری اسلامی ایران نیز بر اساس شواهد و تجربیات، تاکنون به ارتقا و توسعه قابلیت های دفاعی به منظور دفاع از سرزمین و مرزهای خود اهتمام داشته و این موضوع، به کسب مزیت دفاعی منجر شده و در این زمینه توفیقات زیادی هم داشته است اما هنوز به طور عینی قابلیت های تهاجمی که پیشتر به تعدادی از مولفه های آن اشاره کردیم را به طور گسترده توسعه نداده است ( البته از حیث نظری قطعا تاکنون طرح ها و استراتژی های مربوط بر روی میز مراجع تصمیم گیرنده نظامی ایران قرار گرفته و مورد بحث نیز بوده است)! در پایان باید گفت که " مسیر کسب و ارتقا قدرت، مسیر ناهمواری است ". نیاز به تغییر سیاست ها و تصمیمات در این مسیر همیشه و به سرعت احساس می‌شود. فرض کنید دشمن بخواهد در خلیج فارس به خاک ایران یعنی جزایر سه گانه حمله کند؛ یا در قفقاز جنوبی دشمن متوهم بخواهد کریدور زمینی مسیر ایران به روسیه و اروپا را مسدود کند؛ از منظر و منطق دفاعی و با توضیحات فوق، برگزاری رزمایش پشت مرزها و داخل خاک خود تهدید را رفع نمی‌کند! زمانیکه با اطلاعات موثق و مستند توانستید در ساحل مبدا، دشمن را قبل از حرکت زمین‌گیر کنید و مورد حمله قرار دهید و منصرف از ادامه عملیات، منطق قابلیت تهاجمی به شما میگوید " دارای قدرت تهاجمی و بازدارنده شده اید" ! @amniatemeli
22.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نگاهی به نيكولو ماكياولى ▪️پدر پراگماتيسم سياسى غرب @amniatemeli
33.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نوارهای محرمانه صدام 🔺راز سر به مهر دیکتاتور عراق 🔸سوتفاهم های بغداد و واشنگتن که مسیر را برای جنگ هموار کرد 🔹تصاویر ماهواره ای از ایران که افسر سیا برای صدام آورد، اما او می گفت اعتمادی ندارم @amniatemeli
🔺گسترش ناتو به سمت شرق جایی که ناتو حضور رو به جلوی بیشتری دارد 🔸هر یک از هشت گروه نبرد دارای یک کشور به اصطلاح چارچوب هماهنگ کننده است که فعالیت‌های گروه مذکور را هدایت می‌کند. برای مثال، ایالات متحده فرماندهی حضور لهستان را بر عهده دارد، در حالی که بریتانیا و آلمان به ترتیب این نقش را برای گروه‌های نبرد استونی و لیتوانی ایفا می‌کنند. توجه به این نکته مهم است که اگرچه این نیروها دارای ساختار فرماندهی محلی هستند، اما همچنان توسط مراکز فرماندهی متمرکز ناتو هدایت می شوند. به عنوان مثال، چهار گروه نبرد بالتیک از طریق مقرهایی در لتونی و لهستان سازماندهی می شوند. در حالی که ناتو اطمینان می دهد انگیزه استقرار نیروهای نزدیک به مرز روسیه با انگیزه های بازدارندگی و دفاعی است، اما گسترش این گروه‌های نبرد را می‌توان به‌عنوان توسعه فعال این اتحاد بین‌المللی به سمت شرق تعبیر کرد. @amniatemeli
مطالعات امنیت ملی و جنگ نرم
🔺چرا برجام محکوم به شکست بود؟ - بخش دوم حسین دهشیار اصل ماهیت رو
🔺چرا برجام محکوم به شکست بود؟ - بخش سوم و پایانی حسین دهشیار اصل شناخت ساختارسیاسی؛ یکی از بنیانی‌ترین مولفه‌های حیات بخش در شکل دادن به ماهیت نتایج مذاکرات، شناخت چارچوب تصمیم‌ گیری در کشور طرف دیگر مذاکره می‌باشد. در مذاکرات برای اینکه بتوان احتمال عدم تحقق نتایج (پایبندی به تعهدات) به دست آمده را به۶ حداقل ممکن کاهش داد، حکم می‌کند که به فرایند تصمیم گیری در شکل دادن به معادلات سیاسی در کشور هدف توجه مبذول شود. آمریکا جمهوری دموکراتیک (دموکراسی مبتنی بر قانون اساسی) است. از ۱۷۸۹ تا کنون این کشور در این چارچوب به روابط بین‌الملل خود هویت بخشیده است. برای اینکه هر توافقی میان قوه مجریه آمریکا و کشوری دیگر بار حقوقی برای آمریکا به وجود آورد و این کشور مسئولیت قانونی انجام توافقات را در برابر خود بیابد، به ضرورت می‌بایستی توافق برخاسته از هر مذاکره‌ای به شکل قرارداد بسته بندی شود. این بدان معناست که سنا در مقام مجلس علیای قوه مقننه (کنگره) می‌بایستی با رای مثبت حداقل دو سوم اعضا (۶۰ نفر) آن را تصویب کند تا برای کشور آمریکا الزام حقوقی به وجود آید، جدا از اینکه چه فردی رئیس جمهور است و چه مقطع زمانی می‌باشد. برجام توافقی بود که به سنای آمریکا فرستاده نشد و در حد توافق میان ساکن کاخ سفید و طرف دیگر میز مذاکره باقی ماند. در نتیجه فقط در شکل تعهد فردی رئیس جمهور استقرار یافت و به همین روی بار حقوقی برای کشور آمریکا به وجود نیاورد. باراک اوباما آگاه بود که اکثریت سناتورها مخالف متن امضا شده به وسیله مشاوران او هستند و اجماع نظر وسیع میان دو طیف حزبی در مخالفت با توافق او وجود دارد. توافقی از این دست که شکل قرارداد نمی‌یابد تا زمانی دوام دارد که رئیس جمهور علاقه و اشتیاق نشان دهد. اگر به هر دلیلی او نظرش عوض شود می‌تواند آن را باطل اعلان کند. رئیس جمهور و یا روسای جمهور بعدی هم هیچ الزامی برای پایبندی به توافق قبلی ندارند و مختار هستند آن را به دور بیاندازند. ساختار قدرت سیاسی و شخص باراک اوباما حساسیتی به این واقعیت نشان ندادند چون این آگاهی وجود داشت که به جهت اهرم‌های قدرت در اختیار آمریکا و جایگاه این کشور در سیستم و از سویی دیگر ظرفیت‌های محدود طرف دیگر توافق برای پاسخگویی در صورت نقض توافق به وسیله آمریکا و همچنین بی بهره بودن طرف دیگر توافق از داشتن متحد استراتژیک منطقه‌ای و جهانی هزینه غیر قابل مدیریتی برای واشینگتن به دنبال نقض توافق بوجود نمی‌آید. وودر ویلسون رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۹۱۹ در کنفرانس ورسای توافق صلح و پیوستن این کشور به جامعه ملل را امضا کرد اما سناتورهای موسوم به شکست ناپذیر توانستند اکثریت اعضای سنا را ترغیب کنند که توافقات ورسای را رد کنند. در مورد برجام آنچنان بی معنا بودن و عبث بودن علت وجودی آن که خریدن وقت بود، در جامعه سیاسی آمریکا محرز قلمداد می‌گشت که توافق حتی لیاقت رفتن به سنا را نیز نیافت. بارک اوباما فقط خواهان ثبت یک دستاورد در رزومه خود بود و برایش هم مهم نبود بعد از او چه اتفاقی می‌افتد و چه هزینه‌های سرسام آوری برای طرف دیگر توافق رقم خواهد خورد. باراک اوباما برجام را کم هزینه یافت پس آن را پذیرا شد. دونالد ترامپ هم نفی آن را کم هزینه یافت و توافق را به گوشه‌ای پرتاب کرد. رئیس جمهور مستقر در کاخ سفید تصمیم رئیس جمهور پیشین را باطل اعلام کرد و تحریم‌ها گزنده‌تر شدند. نیازهای فردی، ملاحظات شغلی، کاهلی ادراکی و ضعف‌های شخصیتی تصمیم گیرندگان پای میز مذاکره منجر به این گشتند که این اصل مورد توجه قرار نگیرد و امتیازات اعطا شده به آمریکا به فنا روند. واقعیات را می‌توان حاکمیتی تفسیر نمود و واقعیات را می‌توان به قلمرو چالش رهنمون نساخت، اما هیچگاه نمی‌توان آن‌ها را کتمان و پیامدهای حقارت بار آن را مخفی کرد؛ چرا که هزینه‌های توان فرسا را رقم می‌زنند. اصول بنیانی حیات‌دهنده قلمرو مذاکره آگاهانه نادیده انگاشته شدند و در محیطی کاذب نقطه ‌برجام بسته شد. @amniatemeli
جنگ سرد: 🔺جنگ سرد اصطلاحی است که به دوره‌ای از تنش‌ها، کشمکش‌ها و رقابت‌ها در روابط ایالات متحده با اتحاد جماهیر شوروی و هم‌پیمانان آنها در طول دهه‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۹۰ اطلاق می‌شود. در طول این دوره، رقابت میان این دو ابرقدرت در عرصه‌های گوناگون مانند اتحاد نظامی، ایدئولوژی، روانشناسی، جاسوسی، ورزشی، تجهیزات نظامی، صنعت و توسعه فناوری ادامه یافت. این رقابت‌ها پیامدهایی مانند مسابقات فضایی، پرداخت هزینه‌های گزاف دفاعی، مسابقات جنگ‌افزار هسته‌ای و تعدادی جنگ‌های غیرمستقیم را به دنبال داشت. گرچه در طول جنگ سرد هرگز درگیری نظامی مستقیمی میان نیروهای ایالات متحده و شوروی به وجود نیامد اما گسترش قدرت نظامی، کشمکش‌های سیاسی، رقابت های ایدئولوژیک و فرهنگی به همراه تبلیغات گسترده رسانه ای – حتی در عرصه صنعت سینما و... و درگیری‌های مهم سیاسی بین کشورهای پیرو و هم‌پیمانان این ابرقدرت‌ها از نشانه های آن به‌شمار می‌روند. هر چند ایالات متحده و شوروی در طول جنگ جهانی دوم در مقابل آلمان نازی متحد بودند، اما حتی پیش از پایان جنگ نیز بر سر چگونگی تقسیم و دوباره‌سازی صحنه سیاست در جهان پس از جنگ با هم اختلاف پیدا کردند. @amniatemeli
22.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ایلخانان مغول چگونه حکومت خود را در ایران پایه‌‌ریزی کردند؟ @amniatemeli
جنگ سرد دوم: 🔺در فاصله زمانی بین تجاوز شوروی سابق به افغانستان در دسامبر ۱۹۷۹ و به قدرت رسیدن میخائیل گورباچف در شوروی در مارس ۱۹۸۵ روابط بین ابرقدرت‌ها به سردی گرائید. به دلیل افزایش تنش بین بلوک شرق و غرب گاهی به این دوره، جنگ سرد دوم می‌گویند. حمله سال ۱۹۷۹ شوروی سابق به افغانستان باعث واکنش بسیاری از کشورها بویژه در بلوک غرب و تحریم گسترده بازی‌های المپیک ۱۹۸۰ مسکو  گردید. تجاوز شوروی منجر به درگیری طولانی مجاهدین افغانستان با ارتش شوروی شد که تا پایان دهه ۱۹۸۰ ادامه داشت. در سال ۱۹۷۹ متحدین ناتو که از استقرار موشک‌های هسته‌ای میان برد اس‌اس-۲۰ نگران بودند، توافق کردند که به مذاکرات محدود سازی سلاح‌های راهبردی ادامه دهند تا تعداد موشک‌های هسته‌ای مورد استفاده را محدود کنند؛ درعین حال آنها تهدید کردند که اگر مذاکرات شکست بخورد، ۵۰۰ دستگاه موشک کروز در آلمان غربی و هلند مستقر می‌کنند. این مذاکرات به شکست محکوم شد. استقرار برنامه ریزی شده با مخالفت شدید و گسترده افکار عمومی اروپا مواجه شد و در چند کشور اروپایی تظاهرات بی‌سابقه‌ای رخ داد. نو محافظه‌کاران علیه سیاست‌های زمان نیکسون و جیمی کارتر در قبال شوروی سابق موضع گرفتند. بسیاری از آنها که با سناتور جنگ طلب دمکرات به نام هنری اسکوپ جکسون همراه شدند و به رئیس جمهور کارتر فشار آوردند که از موضع مقابله با شوروی برخورد کند. آنها در نهایت خود را با رونالد ریگان و جناح محافظه‌کار جمهوری‌خواهان که به جلوگیری از گسترش شوروی متعهد شده بود، هماهنگ کردند. انتخاب مارگارت تاچر به عنوان نخست وزیر بریتانیا در سال ۱۹۷۹ و به دنبال آن انتخاب رونالد ریگان به عنوان رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۹۸۰، باعث به قدرت رسیدن دو رهبر سرسخت در جنگ سرد دنیای غرب شد. @amniatemeli
✅ معاهدات اصلی کنترل تسلیحات و خلع سلاح @amniatemeli
هدایت شده از ابوقاسم
📌توقیف کشتی MSC ARIES توسط نیروهای ایرانی در تنگه هرمز آن هم در فاصله کمی از بندر الفجیره امارات گام بسیار مهمی برای برجسته سازی نقش ایران در تنگه هرمز برای سیگنال به آمریکا و متحدین عربی و پیشامدهای احتمالی در خلیج فارس ارزیابی می شود ابوقاسم