eitaa logo
محتوای تربیت کودک
9.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
3.5هزار ویدیو
101 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_arzan1
مشاهده در ایتا
دانلود
70402_-212704.mp3
زمان: حجم: 5.25M
🌷 آهنگ کودکانه پیامبر خوب ما 🌷 🌷 با صدای : سید هادی گرسویی 🌷 🌸 محمدِ مصطفی 🌸 پیغمبرِ خوبِ ما 🌸 اسمش چیه ، محمّد 🌸 تو آسمون ها ، احمد 🌹 سلام حق بر او باد 🌹 هم بر فرزندانش باد 🌸 آمنه ، مادره او 🌸 بانوی خوش خُلق و خو 🌸 بابایش عبدالله بود 🌸 از دنیا رفت خیلی زود 🌸 پدربزرگِ خوبش 🌸 عبدالمطلب بودش 🌸 حلیمه بود دایه اش 🌸 همراه و همسایه اش 🌸 ابوطالب ، عمویش 🌸 پشتیبان و حامی اش 🌸 خدیجه ، همسر او 🌸 بود یار و یاور او 🌹 سلام حق بر او باد 🌹 هم بر فرزندانش باد 🌸 دختر او فاطمه است 🌸 که مهربون با همه است 🌸 جان شیرینش علی ست 🌸 هم جانشین علیست 🌸 بودند او را نور عین 🌸 امام حسن با حسین 🌸 امروزم تو این زمون 🌸 فرزند اون مهربون 🌸 ‌صاحب زمون ، مهدیه 🌸 اسمش عجب شهدیه 🌹 سلام حق بر او بود 🌹 هم بر فرزندانش باد @amoomolla
📚 داستان کوتاه 📚 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله 🌟 خدا بود و هست و خواهد بود 🌟 و غیر از خدا ، هیچ کس نبود 🌟 در مکه ، مردی پاک و زیبا بود ، 🌟 که نامش ، عبداللّه بود . 🌟 عبدلله ، با دختری با حیا و با حجاب ، 👈 به نام آمنه ازدواج کرد . 🌟 پس از مدتی ، یک پسر زیبا به دنیا آوردند 🌟 و نام او را محمد گذاشتند . 🌟 حضرت محمد ، در مکه به دنیا آمد . 🌟 پدرش عبدالله ، قبل از ولادتش درگذشت . 🌟 شش ساله که شد ؛ مادرش آمنه نیز ، 🌟 از دنیا رفتند . 🌟 و تا هشت سالگى ، 🌟 پیش پدربزرگش عبدالمطّلب بود 🌟 حضرت محمد ، پس از مرگ پدربزرگش ، 🌟 ابوطالب ، پدر امام علی علیه السلام ، 🌟 او را به خانه خود برد . 🌟 بیشتر کودکانِ هم سن و سالش ، 🌟 لباس کثیف ، موهاى نامرتب و بدن بدبو داشتند ؛ 🌟 اما حضرت محمد مثل بزرگترها ، 🌟 موهایش را مرتّب نگه می داشت 🌟 و سر و صورتِ خود را ، تمیز می کرد . 🌟 حضرت محمد ، به خوراکى حریص نبود ؛ 🌟 و با عجله و تند تند ، غذا نمی خورد . 🌟 در همه احوال ، متانت ، سنگینی و وقار ، 🌟 از خود نشان مى داد . 🌟 او نه در کودکى و نه در بزرگسالى ، 🌟 هیچ وقت از گرسنگى و تشنگى ، ناله نزد . 🌟 حضرت محمد ، دروغ نمی گفت ؛ 🌟 و کار زشت و ناشایست انجام نمی داد 🌟 و خنده های بلند و بی جا نمی کرد . 🌟 ایشان در بیست و پنج سالگی ، ازدواج کرد . 🌟 همسرشان حضرت خدیجه ، دختر خویلد بود 🌟 حضرت محمد ، در میان مردم مکّه ، 🌟 به امانتدارى و صداقت مشهور بود 🌟 و همه ، به او لقب محمّد امین دادند . 🌟 حضرت محمد ، پاک و درستکار بود . 🌟 اهل شرک و بت پرستى نبود . 🌟 به دنیا بى اعتنا بود . 🌟 آن حضرت در چهل سالگى ، 🌟 به پیامبرى انتخاب شد و تا سه سال ، 🌟 مخفیانه مردم را به اسلام دعوت می نمود . 🌟 پس از این مدّت ، 🌟 رسالت خود را آشکار ساخت 🌟 و تبلیغ دین را ، از بستگان خود آغاز کرد 🌟 و سپس دعوت به توحید و پرهیز از شرک 🌟 و ترک بت پرستى را ، به گوشِ مردم رساند . 🌟 از همین جا بود که بزرگان قریش ، 🌟 مخالفت با او را آغاز کردند ؛ 🌟 و به آزار آن حضرت پرداختند . 🌟 پس از سیزده سال تبلیغ در مکّه ، 🌟 ناچار شد که به مدینه هجرت نماید . 🔮 @amoomolla 🕌 🕌
🌹 شعر داستانی کودکانه عید مبعث 🌹 🇮🇷 یه شب تو غار حرا 🇮🇷 شنیده شد یک ندا 🇮🇷 بخوان محمد بخوان 🇮🇷 بهش می­گفت اون صدا 🇮🇷 غار شده بود پر از نور 🇮🇷 دنیایی از ستاره 🇮🇷 بخوان محمد بخوان 🇮🇷 صدا می گفت دوباره 🇮🇷 محمد در جواب گفت : 🇮🇷 چه چیزی را بخوانم ؟ 🇮🇷 من که سواد ندارم 🇮🇷 خواندن نمی­توانم ! 🇮🇷 فرشته گفت به نامِ 🇮🇷 پروردگارت بخوان 🇮🇷 من جبرییلِ اویم 🇮🇷 تویی رسول زمان 🇮🇷 در بیست و هفت رجب 🇮🇷 محمد شد ، پیامبر 🇮🇷 در روز عید مبعث 🇮🇷 شده بر مردم رهبر 🇮🇷 به جای بت پرستی 🇮🇷 آورد خدا پرستی 🇮🇷 با آیه ­های روشن 🇮🇷 رفتش به جنگ پستی 🇮🇷 خدیجه و علی زود 🇮🇷 ایمان آوردن به او 🇮🇷 اون­ها بودن اولین 🇮🇷 مسلمانِ خدا جو 🔮 @amoomolla
هدایت شده از محتوای تربیت کودک
📚 داستان کوتاه 📚 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله 🌟 خدا بود و هست و خواهد بود 🌟 و غیر از خدا ، هیچ کس نبود 🌟 در مکه ، مردی پاک و زیبا بود ، 🌟 که نامش ، عبداللّه بود . 🌟 عبدلله ، با دختری با حیا و با حجاب ، 👈 به نام آمنه ازدواج کرد . 🌟 پس از مدتی ، یک پسر زیبا به دنیا آوردند 🌟 و نام او را محمد گذاشتند . 🌟 حضرت محمد ، در مکه به دنیا آمد . 🌟 پدرش عبدالله ، قبل از ولادتش درگذشت . 🌟 شش ساله که شد ؛ مادرش آمنه نیز ، 🌟 از دنیا رفتند . 🌟 و تا هشت سالگى ، 🌟 پیش پدربزرگش عبدالمطّلب بود 🌟 حضرت محمد ، پس از مرگ پدربزرگش ، 🌟 ابوطالب ، پدر امام علی علیه السلام ، 🌟 او را به خانه خود برد . 🌟 بیشتر کودکانِ هم سن و سالش ، 🌟 لباس کثیف ، موهاى نامرتب و بدن بدبو داشتند ؛ 🌟 اما حضرت محمد مثل بزرگترها ، 🌟 موهایش را مرتّب نگه می داشت 🌟 و سر و صورتِ خود را ، تمیز می کرد . 🌟 حضرت محمد ، به خوراکى حریص نبود ؛ 🌟 و با عجله و تند تند ، غذا نمی خورد . 🌟 در همه احوال ، متانت ، سنگینی و وقار ، 🌟 از خود نشان مى داد . 🌟 او نه در کودکى و نه در بزرگسالى ، 🌟 هیچ وقت از گرسنگى و تشنگى ، ناله نزد . 🌟 حضرت محمد ، دروغ نمی گفت ؛ 🌟 و کار زشت و ناشایست انجام نمی داد 🌟 و خنده های بلند و بی جا نمی کرد . 🌟 ایشان در بیست و پنج سالگی ، ازدواج کرد . 🌟 همسرشان حضرت خدیجه ، دختر خویلد بود 🌟 حضرت محمد ، در میان مردم مکّه ، 🌟 به امانتدارى و صداقت مشهور بود 🌟 و همه ، به او لقب محمّد امین دادند . 🌟 حضرت محمد ، پاک و درستکار بود . 🌟 اهل شرک و بت پرستى نبود . 🌟 به دنیا بى اعتنا بود . 🌟 آن حضرت در چهل سالگى ، 🌟 به پیامبرى انتخاب شد و تا سه سال ، 🌟 مخفیانه مردم را به اسلام دعوت می نمود . 🌟 پس از این مدّت ، 🌟 رسالت خود را آشکار ساخت 🌟 و تبلیغ دین را ، از بستگان خود آغاز کرد 🌟 و سپس دعوت به توحید و پرهیز از شرک 🌟 و ترک بت پرستى را ، به گوشِ مردم رساند . 🌟 از همین جا بود که بزرگان قریش ، 🌟 مخالفت با او را آغاز کردند ؛ 🌟 و به آزار آن حضرت پرداختند . 🌟 پس از سیزده سال تبلیغ در مکّه ، 🌟 ناچار شد که به مدینه هجرت نماید . 🔮 @amoomolla 🕌 🕌
🌹 شعر داستانی کودکانه عید مبعث 🌹 🇮🇷 یه شب تو غار حرا 🇮🇷 شنیده شد یک ندا 🇮🇷 بخوان محمد بخوان 🇮🇷 بهش می­گفت اون صدا 🇮🇷 غار شده بود پر از نور 🇮🇷 دنیایی از ستاره 🇮🇷 بخوان محمد بخوان 🇮🇷 صدا می گفت دوباره 🇮🇷 محمد در جواب گفت : 🇮🇷 چه چیزی را بخوانم ؟ 🇮🇷 من که سواد ندارم 🇮🇷 خواندن نمی­توانم ! 🇮🇷 فرشته گفت به نامِ 🇮🇷 پروردگارت بخوان 🇮🇷 من جبرییلِ اویم 🇮🇷 تویی رسول زمان 🇮🇷 در بیست و هفت رجب 🇮🇷 محمد شد ، پیامبر 🇮🇷 در روز عید مبعث 🇮🇷 شده بر مردم رهبر 🇮🇷 به جای بت پرستی 🇮🇷 آورد خدا پرستی 🇮🇷 با آیه ­های روشن 🇮🇷 رفتش به جنگ پستی 🇮🇷 خدیجه و علی زود 🇮🇷 ایمان آوردن به او 🇮🇷 اون­ها بودن اولین 🇮🇷 مسلمانِ خدا جو 🎼 @sorod_shr 🇮🇷 @amoomolla
🌹 شعر کودکانه عید مبعث 🌹 🌸 گوشه‌ی غار حرا 🌸 می کند راز و نیاز 🌸 می شود درهای عرش 🌸 سوی او آهسته باز 🌸 غار را پر می کند 🌸 ناگهان فرمان وحی 🌸 با طراوت می شود 🌸 قلبش از باران وحی 🌸 باز می گردد به شهر 🌸 بر لبش پیغام دوست 🌸 می رود تا پر کند 🌸 شهر را از نام دوست 🌸 پیامبرم محمد 🌸 عاشق نام خداست 🌸 هم به راه حقِ او 🌸 هم به دینش باوفاست 🎼 @sorod_shr 🇮🇷 @amoomolla
✍ شعر پیامبر 🕋 پیغمبر خوب ما 🕋 نور خدا محمد (ص) 🕋 چراغ راه مردم 🕋 رهبر ما محمد (ص) 🕋 ما کودکان همیشه 🕋 گوییم یا محمد (ص) 🕋 ما پیرو تو هستیم 🕋 صل علی محمد 🕋 ای پیرو محمد 🕋 ای کودک مسلمان 🕋 الهی پر شه قلبت 🕋 از نور دین و ایمان 🕋 تو سختی و مشکلات 🕋 بگو تو ،یا محمد 🕋 دست به سینه هم بخون 🕋 صلِ علی محمد 🕋 یار و نگهدارمون 🕋 باشد خدا و قران 🕋 شفیع ما شود کاش 🕋 پیامبرِ مهربان 🇮🇷 @amoomolla
📚 داستان نیمه بلند 📚 پسری به نام امین ۱ 🌟 خدا بود و خدا هست و خواهد بود 🌟 در مکه ، مردی پاک و زیبا بود ، 🌟 که نامش ، عبداللّه بود . 🌟 آقا عبدلله ، 🌟 با دختری باحیا و باحجاب ، 🌟 به نام آمنه ازدواج کرد . 🌟 پس از مدتی ، 🌟 او برای تجارت به شهر دیگری رفت 🌟 دو ماه بعد ، همسرش آمنه ، 🌟 یک پسر زیبا برای او به دنیا آورد . 🌟 و نام او را محمد گذاشتند . 🌟 عبدالله ، در مسیر تجارت ، 🌟 بیمار می شود و از دنیا می رود . 🌟 محمد ، پسر عبدالله ، 🌟 هیچ وقت پدرش را ندید . 🌟 پدرش نیز ، هیچ وقت او را ندید. 🌟 شهری که محمد در آن به دنیا آمد ، 🌟 مکه نام داشت . 🌟 بزرگان و علمای یهود ، 🌟 پیش بینی کردند که محمد در آینده ، 🌟 کارهای بزرگی می کند . 🌟 او می تواند همه دنیا را ، 🌟 با هم متحد کند ‌. 🌟 به خاطر همین تصمیم گرفتند 🌟 تا او را بکشند . 🌟 پدربزرگش عبدالمطلب ، 🌟 محمد را به شهر دیگری فرستادند 🌟 تا در امان باشد 🌟 شش ساله که شد ؛ 🌟 مادرش آمنه نیز ، از دنیا رفتند . 🌟 و تا هشت سالگى ، 🌟 پیش پدربزرگش عبدالمطّلب بود . 🌟 پس از مرگ پدربزرگش ، 🌟 عمویش عمران ، 🌟 او را به خانه خود برد . 🌟 عمران و همسرش فاطمه بنت اسد ، 🌟 با عشق و مهربانی و محبت بسیار ، 🌟 از محمد مراقبت می کردند . 🌟 محمد مثل بزرگترها ، 🌟 موهایش را مرتّب نگه می داشت 🌟 و سر و صورتِ خود را ، تمیز می کرد . 🌟 در حالی که 🌟 بیشتر کودکانِ هم سن و سالش ، 🌟 لباس کثیف می پوشیدند ، 🌟 و موهاى نامرتبی داشتند 🌟 و بدنشان بدبو بود . 🌟 محمد ، به خوراکى حریص نبود ؛ 🌟 و با عجله و تند تند ، غذا نمی خورد . 🇮🇷 @amoomolla