eitaa logo
عموصفا دوست خوب بچه ها
1.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
1.1هزار فایل
🍃 ﷽ 🍃 😊محمدصادق صفائی هستم 👨‍🏫 آموزگارکلاس دوم ابتدایی 🏡 ساکن شهرمقدس قم🌏 💥بهترین پست هاتقدیم شما🌱 💫مجری برنامه های شادکودک ونوجوان😍 #جشنهای_تکلیف🎁 #جشن_قرآن💚 #جشن_ها_ملی_مذهبی_برای_مدارس🌎 جهت هماهنگی واجرا پیام دهید👇 @M_Sadegh_Safaee
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸️بهار آسمانی امام علی ع همسر عزیزش حضرت زهرا س را از دست داده بود. سرور زنان جهان و هدیه آسمانی خدای مهربان به شهادت رسیده بود . امام علی ع تصمیم گرفت همسری برگزیند تا مراقب خانه و فرزندان عزیزش باشد. عقیل برادر امام علی ع به امام گفت در قبیله بنی‌کلاب بانوی محترمی است به نام فاطمه خانواده‌اش به شجاعت و شرافت معروفند. امام نزد حزام پدر فاطمه رفت و از دخترش خواستگاری کرد. حزام بسیار شادمان شد و شتابان به فاطمه رفت و پیشنهاد امام را به او گفت. فاطمه تا پیشنهاد را شنید، قلبش طپید و چشم‌هایش درخشید خدایا! چه کسی به خواستگاری من آمده؛ برادر و جانشین پیامبر امام و رهبر جهان امیرمؤمنان، عاشق بی همتای عبادت و شیرمرد میدان شجاعت. خدایا شکر! چه سعادتی! فاطمه با کمال میل درخواست امام را پذیرفت و نسیم آسمانی بنی‌کلاب را پر از بهار کرد. eitaa.com/amoo_safa
🔸️چشمه‌ی مهربانی فاطمه کلابیه به خانه‌ی علی ع آمد. عطر خوش بوی حضرت زهرا س در جای جای خانه احساس می‌شد. امام علی ع چهار فرزند در خانه داشت. حسن و حسین و زینب و ام کلثوم. فاطمه فرزندان امام علی ع را بسیار دوست داشت و تلاش می‌کرد تا جای خالی مادر عزیزشان را پر کند. فاطمه به خوبی از سفارش‌های پیامبر خدا درباره‌ی اهل بیت پاکش آگاه بود. پیامبر خدا بارها گفته بود: اهل بیت مرا دوست داشته باشید. فاطمه از همه شنیده بود که پیامبر خدا فرزندان حضرت زهرا س را بسیار دوست داشته است و برای همین فرزندان نازنین حضرت زهرا س را از جان خود عزیزتر می‌دانست. eitaa.com/amoo_safa
🔸️سکوت دریا فاطمه یار و مددکار امام بود. آن سال‌ها سال‌های سکوت و خانه‌نشینی امام ع بود. سال‌های بسیار سخت و تلخ! بعضی از دوستان قدیمی امام دشمنان اصلی‌اش شده بودند. معاویه در سرزمین شام مردم را از زیبایی‌های دین و آیین پیامبر خدا محروم کرده بود. ثروت مسلمانان بیهوده به هدر می‌رفت و استانداران به مردم ستم می‌کردند. امام در این سال‌ها خانه‌نشین شده بود و نمی‌توانست کاری کند. او دریای علم بود اما چه سود که بسیاری از مردم از این دریا استفاده نمی‌کردند. او بهترین رهبر بود اما افسوس که دستش بسته بود و فاطمه‌ی کلابیه در این سال‌ها یار و غمخوار امام بود. او سکوت دریا را می‌دید و افسوس می‌خورد. آه چه قدر سخت است سکوت دریا! eitaa.com/amoo_safa
🔸️شکفتن گل سرخ سال بیست و شش هجری و ماه شعبان بود. چند بانو در خانه‌ی امام علی ع در کنار فاطمه نشسته بودند. فاطمه درد می‌کشید و بانوان او را دلداری می‌دادند و بعد صدای لطیف و زیبای گریه‌ی نوزادی به گوش رسید و عطر نفس‌هایش مثل نسیم بهاری خانه را خوش بو کرد. چه کودک زیبایی؛ صورت تابانش مثل ماه شب چهارده بود و چشم‌های نازش مثل ستاره ! چشم‌های فاطمه روشن شد کودکش را غرق بوسه کرد و همه به او تبریک گفتند‌. امام علی ع خانه نبود. وقتی خبر تولد پسرش را شنید خدا را شکر کرد و شادمان به خانه برگشت. فاطمه نوزاد نازنینش را در آغوش امام گذاشت و به او تبریک گفت. امام با لبخند گل پسر نازش را بوسید و نامش را «عباس » گذاشت، سپس قنداقه‌ی عباس را بالا آورد دهانش را نزدیک گوش راستش برد و آرام آرام اذان گفت. عباس با چشمهای ریزش غرق تماشای پدر بود و فاطمه غرق تماشای پدر و پسر .. eitaa.com/amoo_safa
🔸️باغ گل فاطمه بعد از عباس سه پسر دیگر نیز به دنیا آورد؛ عبدالله ، عثمان و جعفر. یکی از بهترین یاران پیامبر خدا نامش عثمان بن مظعون بود. همان مرد با ایمانی که رسول خدا در فراقش گریه کرد و فرمود بهشت گوارایت باد. امام علی ع نیز عثمان را بسیار دوست داشت و به یاد او، نام پسر سومش را عثمان گذاشت. نام پسر چهارمش را هم به یاد برادر شهیدش «جعفرطیار»، جعفر گذاشت. چهار پسر فاطمه از گل زیباتر بودند و خانه‌ی او مثل باغ گل سرخ، سرشار از عطر بود. مردم مدینه نام فاطمه را «اُمّ البنین» گذاشتند . أُمُّ البنین یعنی مادر پسران. فاطمه که شاعری شیرین سخن بود برای گل پسرهایش شعرهای شیرین می‌خواند. آن روزها زیباترین روزهای زندگی فاطمه بود. eitaa.com/amoo_safa
🔸️چهار یادگار هنگام سحر بود، سحرگاه شب نوزدهم ماه رمضان؛ ماه مهمانی خدا. امام علی ع داخل محراب مسجد کوفه بود، وقت نماز صبح بود. دست‌ها را بلند کرد: الله اکبر. وقتی سر بر سجده گذاشت و مشغول ذکر شد ناگهان محراب گلگون شد و فریاد امام در مسجد پیچید «فزتُ وَ رَبِّ الکعبه» به خدای کعبه رستگار شدم. نمازگزاران بر سر زدند و به سوی محراب دویدند .. دو شب بعد نزدیک سحر شب بیست و یکم امام علی ع مهمان خدا شد. فاطمه مثل شمع می‌سوخت و مثل ابر بهار گریه می کرد همسر عزیزم، یار یتیمان، مولای مظلومان .‌. پسران کوچکش بغض کرده و پریشان حال دور او حلقه زده بودند مادر جان بابایمان کجاست؟ فاطمه بچه‌هایش را در آغوش گرفته بود و نوازششان می‌کرد. فاطمه مانده بود و چهار کودک یتیم و یک کوه خاطره .. در آن سال عباس چهارده ساله بود، عبدالله شش ساله ، عثمان سه ساله و جعفر دو ساله. eitaa.com/amoo_safa
🔸️سروهای سربلند فاطمه‌ى أُمُّ البنین اگر چه همسر عزیزش به شهادت رسیده بود اما تنها نمانده بود. امام حسن و امام حسین ع جای خالی پدر را پر کرده بودند و با دلسوزی بسیار به بچه‌های ام البنین که در واقع برادرهای کوچک خود بودند کمک می کردند. این دو امام عزیز بهترین معلم و عالی‌ترین الگو برای بچه‌های ام البنین بودند. چهار پسر ام البنین هم دو برادر بزرگ خود را خیلی دوست داشتند و هر روز از این دو عزیز کارهای خوب و پندهای شیرین می‌آموختند. كم کم چهار پسر ام البنین بزرگ و بزرگتر شدند و مثل چهار سرو سربلند باغ همیشه بهار مدینه را زیباتر کردند. eitaa.com/amoo_safa
🔸️بدرقه‌ی لاله‌ها امام حسین ع می‌خواست کاروان عاشقان را از مدینه به سوی مکه حرکت دهد. آن سال پسران اُمُّ البنین جوانانی رشید و رعنا و زیبا بودند. عباس سی و چهارساله بود، عبد الله بیست و شش ساله، عثمان بیست و سه ساله و جعفر بیست و دو ساله. لحظه‌ی حرکت کاروان بود، جوانان فاطمه آرام و قرار نداشتند. قلبشان لبریز از عشق خدا بود و آرزویشان فداکاری و جانفشانی برای سرور و مولایشان امام حسین ع. فرزندان با ادب خدمت مادر آمدند تا با او خداحافظی کنند چه لحظه‌ی عجیبی؛ فاطمه غرق تماشای گلهای شکفته‌اش شده بود. خدایا تو می‌دانی که من جوانانم را از جان بیشتر دوست دارم اما می‌دانم که حسین، بهترین بنده‌ات نیاز به یار فداکار دارد؛ خدایا لاله‌های شکفته‌ام را به تو می‌بخشم. فاطمه با چشم‌های اشک بار یکی یکی روی زیبای لاله‌هایش را بوسید؛ ای یادگاران امیرمؤمنان خدانگهدارتان .. eitaa.com/amoo_safa
🔸️مثل ابر بهار امام حسین ع و یاران با وفایش در روز عاشورا در زمین کربلا به شهادت رسیدند. پسران رشید ام البنین هم همان جا به شهادت رسیدند. کاروان بازماندگان به کوفه و شام برده شدند و بعد به سوی مدینه باز گشتند. وقتی کاروان نزدیک مدینه رسید، مردم مدینه سراسیمه از شهر بیرون دویدند. چشم‌ها گریان بود و سینه‌ها سوزان؛ همه بر سر و سینه می‌زدند و زمین و آسمان مدینه غرق ماتم بود. به ام البنين خبر دادند هر چهار لاله‌ات پرپر شده‌است. قلبش شکست و قامتش خم شد اما با همان حال گفت: از حسین چه خبر ؟ پاسخ دادند: حسین هم شهید شده است. قلبش طوفانی شد و چشم‌هایش دریای اشک، ناله‌اش بلند شد: ای کاش تمام آن چه که در زمین است فدای حسین می‌شد و او زنده می‌ماند.. حضرت زینب س به دیدارش آمد و شهادت جوانان رشیدش را تسلیت گفت از آن روز به بعد ام البنین شعرهای جانسوز می‌خواند و به یاد لاله‌های سرخ پرپر شده‌اش مثل ابر بهار گریه می‌کرد. eitaa.com/amoo_safa
🔸️پرواز تا باغ لاله ده سال از از واقعه‌ی کربلا و شهادت جوانان ام البنین می‌گذشت. او در این ده سال دردناک آن قدر گریه کرده بود که چشمانش مانند یعقوب پیامبر نابینا شده بود. حضرت یعقوب در فراق یوسف و بنیامین شب و روز می‌نالید اما سرانجام به هر دو گم شده‌اش رسید. اما ام البنین چهار یوسفش در سرزمین کربلا پر پر شده بودند. سال هفتاد هجری بود و ام البنین ناتوان در بستر افتاده بود. چشم‌های بی سویش هنوز منتظر پسران بود و لب‌هایش لبریز از دعا. همه نگران حال او بودند، ام البنین آخرین حرف‌ها را می‌زد و همه نگاهش می‌کردند. ناگهان لب‌های رنگ پریده اش از حرکت ایستاد و چشم‌های بی نورش بسته شد و روح بلندش به آسمان پرکشید. او مهمان باغ لاله‌ها شده بود .. eitaa.com/amoo_safa
🕯بسم الله الرحمن الرحیم 🕯 🏴 به مناسبت رحلت بانوی ادب حضرت ام البنین (س) بعداز شهادت حضرت زهرا (س)، امام علی (ع) با بانوی با ایمان و شجاع به نام فاطمه معروف به ام البنین (س) ازدواج کرد. ام البنین (س) از امام علی (ع) چهار فرزند به دنیا آورد، چون ۴ پسر داشتند ایشان رو ام البنین یعنی مادر پسران صدا میزدند. بزرگترین فرزند امام علی (ع) و حضرت ام البنین (س) حضرت عباس (ع) بود. حضرت ام البنین (س) خیلی به فرزندان حضرت زهرا (س) محبت و خدمت می کرد. ایشان به فرزندانش یاد می داد که همیشه احترام آنهارا نگه دارند و از آنها اطاعت کنند. حضرت عباس (ع) علاقه زیادی به امام حسین (ع) داشت او از مادرش حضرت ام البنین (س) یاد گرفته بود که تمام حرف های امام را گوش کند و هیچ وقت امام حسین (ع) را تنها نگذارد. روزی حضرت ام البنین (س) امام علی (ع) را دید که حضرت عباس (ع) را در آغوش گرفته و بر دستانش بوسه می زند وگریه می کند . حضرت ام البنین (س) علت گریه ایشان را پرسید. امام علی (ع) فرمود: فرزندم عباس در یاری برادرش حسین (ع) دست هایش را از دست میدهد و من برای آن روز گریه می کنم. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ماهم که از دوستداران آنها هستیم باید احترام حضرت زهرا س و فرزندانشان را نگه داریم و سعی کنیم احادیثشان را یاد بگیریم و عمل کنیم تا خدای مهربان از ما راضی و خوشحال بشه. eitaa.com/amoo_safa
🔸 داستان ملاقات بشیر با حضرت ام البنين علیها السلام به بیان نویسنده خوش قلم و توانا آقای سید مهدی شجاعی: ام البنین انگار مادر ادب است و ادب، زاده اوست. تاریخ، معرفت و ولایت غریب این زن را با حیرت بر دست گرفته است. چنین نیست که ادب و معرفت این بانوی محیر العقول، صفتی باشد در کنار صفات درخشان دیگر او. خورشید ادب او از چنان نورانیتی برخوردار است. که همه صفات زیبای او را تحت الشعاع خود قرار می دهد. وقتی کاروان اسرای کربلا به مدینه نزدیک می شود، کسی پیشتر از کاروان خود را به شهر می رساند تا خبر ورود کاروان را اعلام کند. بشیر از مواجهه با یک تن بسیار پرهیز دارد و او« ام البنین » است. نمی تواند و نمی خواهد حامل خبر شهادت چهار دلاور یک مادر باشد. چه بگوید؟ چگونه بگوید؟ کدام زبان است که در هرم گدازنده این خبر نسود؟! اما می شود آنچه نباید بشود. ام البنین نزدیکی کاروان کربلا را در می یابد و به سمت دروازه شهر به راه می افتد و در میانه راه با«بشیر» مواجه می شود. سئوال ام البنین چیست جز: – چه خبر؟ چه بگوید بشیر؟! به مادری که « ام البنین » بودنش به افتخار چهار پسر و چهار دلاور محقق شده است. چه بگوید؟! تلاش می کند که زهر مصیبت را آرام آرام و جرعه جرعه بنوشاند. می گوید: سرت سلامت مادر! عباست به شهادت رسید. و منتظر صیحه« ام البنین ” می ماند. اما ام البنین نمی شنود این خبر را و باز می پرسد: – چه خبر؟ و بشیر مبهوت و متحیر جرعه دوم را به ساغر صبوری ام البنین می ریزد. – مادر عبدالله هم به دیدار خدا شتافت. انگار ام البنین باز هم چیزی جز سئوال خود می شنود. – پرسیدم چه خبر؟! و بشیر ضربه خبر آخر را فرود می آورد و خود را خلاص می کند: – چه بگویم مادر، عثمان و جعفرت هم شهد شهادت نوشیدند. اما ام البنین خلاص نمی شود. آشفته تر می شود. نقاب از چهره ادب بر می دارد، معرفت مکتوم را برملا می کند. فریاد می کشد: – بشیر! از حسین چه خبر؟ «ان اولادی و من تحت الخضراء کلهم فداء لابی عبدالله الحسین.»   همه بچه های من و همه آنچه زیر این گنبد میناست، به فدای ابی عبدالله. بگو از او چه خبر؟   و بشیر غریق این دریای معرفت، دست و پایی می زند و خبر شهادت حسین (ع) را در جام جان ام البنین می ریزد. و ام البنین تنها یک جمله می تواند بگوید:   -«قطعت نیاط قلبی» بنده دلم را پاره کردی، شاهرگ حیاتم را بریدی!   و بعد صیحه می کشد، گریبان می درد و روی می خراشد ✍ادامه دارد.. eitaa.com/amoo_safa