🔸مردم در خیابانها
در یک روز آفتابی و زیبا، مردم ایران تصمیم گرفتند با هم به خیابانها بیایند و حرفهایشان را با صدای بلند بگویند. آنها شعارهایی دربارهی آزادی و عدالت میدادند و نشان میدادند که میخواهند دنیای بهتری داشته باشند. بچهها در کنار والدینشان بودند و پرچمهای ایران را در دست داشتند.
خیابانها پر از رنگهای زیبا و صداهای شادی بود. بزرگترها به بچهها میگفتند که برای اینکه بتوانند آزادانه زندگی کنند، باید با هم متحد باشند. بچهها یاد گرفتند که اتحاد و دوستی چقدر مهم است و چگونه میتواند همه چیز را تغییر دهد. روز به روز بیشتر مردم به خیابانها آمدند و با هم برای آیندهای بهتر تلاش کردند.
#قصه
#داستان
#دهه_فجر #۲۲بهمن #انقلاب۵۷ #شعر
#شعر_دهه_فجر
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #پیروزی_انقلاب
#شهید
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #شعر
eitaa.com/amoo_safa
🔸 چند روز قبل از انقلاب
در روزهایی که انقلاب نزدیک میشد، مردم از صبح تا شب در خیابانها شعر و شعار میخواندند. آن روزها یک جور دیگری بود و همه پر از امید بودند. بچهها دست در دست بزرگترها در خیابانها قدم میزدند و پرچمهای کوچک ایران را در هوا تاب میدادند.
آنها شمعهای کوچک و بزرگی در دست داشتند که نماد روشنایی و امید بود. این شمعها در تاریکی شب میدرخشیدند و به همه نشان میدادند که مردم برای رسیدن به نور و آزادی آمدهاند. بچهها فهمیدند که حتی در تاریکی هم میتوان امید داشت و با تلاش و همبستگی به روشنایی رسید.
#قصه
#داستان
#دهه_فجر #۲۲بهمن #انقلاب۵۷ #شعر
#شعر_دهه_فجر
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #پیروزی_انقلاب
#شهید
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #شعر
eitaa.com/amoo_safa
🔸 انتخاب جمهوری اسلامی
یک روز بزرگ در تاریخ ایران فرارسید. روزی که مردم قرارداد داشتند تا آینده کشورشان را تعیین کنند. در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸، آنها به پای صندوقهای رأی رفتند. همه هر کدام با دل پر از امید و آرزوهای بزرگ به سمت صندوق رأی میرفتند. بچهها کنجکاو بودند و از بزرگترهای خود میپرسیدند: «چرا همه دارند رأی میدهند؟ جمهوری اسلامی یعنی چه؟»
مادرشان به آنها توضیح داد: «جمهوری اسلامی یعنی کشوری که ما، مردم، خودمان بتوانیم انتخاب کنیم چه چیزی برایمان بهتر است و در این راه باید با هم همکاری کنیم.» بچهها با دقت به حرفهای مادرشان گوش میدادند و فهمیدند که دمکراسی یعنی چه و چقدر مهم است که همه با هم برای آیندهای بهتر کار کنند.
بعد از انتخابات، وقتی نتیجه اعلام شد، همه با شور و شوق فریاد زدند: «زنده باد جمهوری اسلامی!» بچهها با دیدن شادی بزرگترها و آغوشهایی پر از همدردی و عشق در دلشان احساس خوشحالی کردند. آنها یاد گرفتند که وقتی مردم یک دل و یکصدا به آینده امید دارند، میتوانند تغییرات بزرگی در دنیا ایجاد کنند.
#قصه
#داستان
#دهه_فجر #۲۲بهمن #انقلاب۵۷ #شعر
#شعر_دهه_فجر
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #پیروزی_انقلاب
#شهید
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #شعر
eitaa.com/amoo_safa
🔸شجاعت مردم
زمانی که انقلاب شروع شد، مردم به شجاعت خود نیاز داشتند تا بتوانند با مشکلات روبرو شوند. داستانهایی از قهرمانیهای بزرگ و کوچک ایرانیها در گوشه و کنار کشور پیچید. همه داستانهای شجاعت و فداکاری مردمی بود که برای رسیدن به هدفهای بزرگ خود تلاش میکردند.
بچهها این داستانها را از مادر و پدرهایشان میشنیدند و یاد میگرفتند که هر کاری نیاز به شجاعت و ایمان دارد. آنها تصمیم گرفتند این داستانها را بنویسند و برای آینده هم به یادگار بگذارند تا بقیه بچهها هم از شجاعت مردمشان درس بگیرند.
#قصه
#داستان
#دهه_فجر #۲۲بهمن #انقلاب۵۷ #شعر
#شعر_دهه_فجر
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #پیروزی_انقلاب
#شهید
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #شعر
eitaa.com/amoo_safa
🔸هواپیمای آزادی
یک شب سرد و تاریک،سکوت شب بههم خورده بود. در آسمان، هواپیمای بزرگی از پاریس در حال پرواز به سمت ایران بود. در آن هواپیما، امام خمینی نشسته بود، مردی که مردم ایران سالها انتظارش را میکشیدند. او میدانست که بازگشتش برای مردم ایران امیدی تازه و نورانی میآورد.
وقتی خبر رسید که امام خمینی به کشور برمیگردد، بچههای زیادی در خانههایشان با شادی و هیجان از پنجرهها به خیابانها نگاه میکردند. بزرگترها همگی لباسهایشان را مرتب کردند و به خیابانها رفتند، تا بتوانند امام را خوشامد بگویند. دل همه پر از شوق و انتظار بود. وقتی امام خمینی سرانجام به فرودگاه رسید، تمام مردم با صدای شاد و پرشور فریاد زدند: «امام خوش آمدی!»
وقتی امام از هواپیما پیاده شد، پرچمهای سبز، سفید و قرمز در هوا به اهتزاز درآمد و بچهها با صدای بلند گفتند: «سلام به امام!»، و او نیز با لبخندی گرم به همه نگاه کرد. این لحظه برای بچهها بسیار ارزشمند بود و آنها آموختند که هرگز نباید از امید و تلاش دست بکشند. حالا آنها میدانستند که وقتی امید وجود داشته باشد، رویاها به حقیقت تبدیل میشوند.
#قصه
#داستان
#دهه_فجر #۲۲بهمن #انقلاب۵۷ #شعر
#شعر_دهه_فجر
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #پیروزی_انقلاب
#شهید
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #شعر
eitaa.com/amoo_safa
🔸 بانگ آزادی در کوچهها
وقتی انقلاب نزدیک شد، مردم ایران به خیابانها رفتند و فریاد آزادی و عدالت را سر دادند. بچهها با خانوادههایشان در این تجمعها شرکت کردند و شعارها را با صدای بلند میسرودند. آنها هر روز که میگذشت، در خیابانها حضور بیشتری داشتند و نشان میدادند که آماده هستند تا برای آزادی مبارزه کنند. بچهها به پدر و مادرهایشان نگاه میکردند و میدیدند که بزرگترها با شجاعت در کنار هم ایستادهاند.
یکی از روزها، بچهها تصمیم گرفتند تا حمایتشان از طریق نقاشی نشان دهند. آنها با رنگهای شاد بر روی کاغذها نقاشی کردند و در کنار شعارها، تصاویری از پرچم و نمادهای آزادی را رسم کردند. این کار بچهها باعث شد که بزرگترها هم به امید بچهها توجه کنند و بیشتر برای آزادی تلاش کنند. این اتحاد و همبستگی در دل بچهها ماندگار شد و یاد گرفتند که وقتی همه به یک هدف مشترک فکر کنند، هیچ چیز نمیتواند آنها را متوقف کند.
#قصه
#داستان
#دهه_فجر #۲۲بهمن #انقلاب۵۷ #شعر
#شعر_دهه_فجر
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #پیروزی_انقلاب
#شهید
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #شعر
eitaa.com/amoo_safa
🔸 شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی
با نزدیک شدن به انقلاب، مردم ایران به خیابانها میریختند و صدای فریادشان پر از درخواست آزادی و عدالت بود. بچهها هم با خانوادههایشان به این تجمعها میآمدند. آنها با چهرههای بشاش و پر از امید در کنار بزرگترها ایستاده بودند و شعارهایی چون «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» سر میدادند.
هر روز که میگذشت، تعداد مردم در خیابانها بیشتر میشد، و همه با هم نشان میدادند که آمادهاند تا برای آزادی و حقوق خود مبارزه کنند. بچهها به پدر و مادرهایشان نگاه میکردند و میدیدند که چقدر بزرگترها با شجاعت در کنار هم ایستادهاند. آنها هر بار که به خیابان میآمدند، در دلشان احساس میکردند که بخشی از یک حرکت بزرگ هستند.
یکی از روزها، بچهها تصمیم گرفتند برای نشان دادن حمایتشان نقاشیهایی بسازند. آنها با رنگهای شاد بر روی کاغذها نقاشی کردند و در کنار شعارها، تصاویری از پرچم و نمادهای آزادی را رسم کردند. این کار بچهها باعث شد تا بزرگترها هم به امید بچهها توجه کنند و بیشتر برای آزادی تلاش کنند. این اتحاد و همبستگی در دل بچهها ماندگار شد و یاد گرفتند که وقتی همه به یک هدف مشترک فکر کنند، هیچ چیز نمیتواند آنها را متوقف کند.
#قصه
#داستان
#دهه_فجر #۲۲بهمن #انقلاب۵۷ #شعر
#شعر_دهه_فجر
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #پیروزی_انقلاب
#شهید
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #شعر
eitaa.com/amoo_safa
🔸 نقاشیهای آزادی
در روزهای نزدیک به انقلاب، گروهی از بچهها تصمیم گرفتند تا احساسات خود را از طریق نقاشی بیان کنند. آنها با رنگهای شاد و زیبا تصاویری از پرچم ایران، آزادی و عدالت را نقاشی کردند. یکی از بچهها به نام امیر، تصمیم گرفت نقاشیهای خود را در کوچه و خیابانها به نمایش بگذارد.
وقتی امیر نقاشیها را آویزان کرد، مردم با شوق و اشتیاق آنها را تماشا کردند. امیر فهمید که هنر میتواند صدای امید و آرزوهای مردم باشد. او با کمک دوستهایش، یک نمایشگاه نقاشی در خیابان برگزار کرد که همه بچهها میتوانستند آثار خود را به نمایش بگذارند.
#قصه
#داستان
#دهه_فجر #۲۲بهمن #انقلاب۵۷ #شعر
#شعر_دهه_فجر
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #پیروزی_انقلاب
#شهید
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #شعر
eitaa.com/amoo_safa
🔸 قصه ی تولد امام خمینی به مناسبت دهه فجر برای کودکان
امام خمینی زمانی که بچه بودند، اصلا تهران زندگی نمی کردند. در یک جایی به نام خمین زندگی می کردند. یک خانه خیلی بزرگ با چند حیاط و اتاق بزرگ. اسم مادر امام خمینی هاجر، و اسم پدرشون مصطفی بود. زمانی که امام خمینی خیلی خیلی کوچک بودند و احتمالا اون موقع بهشون میگفتن روح اله کوچولو، پدرشون که خیلی آدم خوبی بودند و اهل مبارزه با آدم های بد بودند و همنطور روحانی هم بودند را آدم های بدجنس شهیدشان می کنند و امام دیگر پدر نداشتند. مادرشون به همراه عمه شان، از ۵ ماهگی امام را بزرگ می کنند.
#قصه
#داستان
#دهه_فجر #۲۲بهمن #انقلاب۵۷ #شعر
#شعر_دهه_فجر
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #پیروزی_انقلاب
#شهید
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #شعر
eitaa.com/amoo_safa
🔸قصه ی تبعید امام خمینی به مناسبت دهه فجر برای کودکان
خلاصه اینقدر امام اعتراض می کند که یک دفعه ایشان را دستگیر می کنند. چون در آن زمان امام در قم بودند و کلی از مردم ایشان را می شناختند، بابت دستگیرشان تظاهرات می کنند تا امام را آزاد می کنند. دوباره امام شروع می کند به نامه زدن و می گوید نمی شود اینقدر کارهای بدتان را تکرار کنید. دیگه شاه میبیند که نه نمیشه. اگر آقای خمینی در کشور بماند به ضررشان می شود و ممکن است مردم یک دفعه بریزند و کاخ های شاه را بگیرند. به همین دلیل امام را دستگیر می کنند و به یک جای دور به نام کشور ترکیه می برند.
امام و پسرشان که اسم شان مصطفی بود، نزدیک یک سال در آن کشور می مانند، که دوباره تصمیم می گیرند که امام را به یک کشور دیگر بفرستند و ایشان را به نجف می فرستند. فکر می کنند که چون در آنجا امام مشغول درس خواندن در حوزه ها می کند دیگر دست از سرشان برمی دارد و دیگر اعتراض نمی کند.
اما امام روزی سه ساعت به حرم می رفتند و بقیه روز باز هم نامه می نوشتند و با آدم های مختلف صحبت می کردند. در آنجا به دیدن یک روحانی معروف به اسم آقای حکیم می روند و به ایشان می گویند که این چه وضعیتی است و شماهم یک اعتراضی بکنید.
#قصه
#داستان
#دهه_فجر #۲۲بهمن #انقلاب۵۷ #شعر
#شعر_دهه_فجر
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #پیروزی_انقلاب
#شهید
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #شعر
eitaa.com/amoo_safa
🔸قصه ی اعتراضات امام خمینی به مناسبت دهه فجر برای کودکان
امام کم کم بزرگ و بزرگ و بزرگتر می شوند و شروع به درس خواندن می کنند. در آن زمان ها یک پادشاهی به اسم رضا شاه مسئول کشور بودند و یک سری کارهایی انجام می دادند که بعضی ها ساکت بودند و هیچ چیزی نمی گفتند و یک سری ها هم اعتراض می کردند. امام خمینی از زمان رضا شاه شروع به اعتراض می کنند. بعد از اون رضاشاه حکومت را به پسرشان محمدرضا شاه می دهد. از آن زمان امام خیلی عصبانی می شوند چون شاه یک سری قوانینی داشت که به نفع مسلمان ها نبود، یا اسرائیل و آمریکا همش در کشور ما دخالت می کردند.
امام مرتب برای شاه نامه می نوشتند و می گفتند: آقای محمدرضا شاه آخه این کارها چیه شما می کنید؟ یا مثلا آقایی که دستیار شاه هستید، شما باید احترام مردم و روحانی هارا نگه دارید. ولی آنها گوش نمی دادند. مثلا یکی از قوانین این بود که هرکس می خواست یک مسئولیتی در کشور بگیرد حتما باید، حداقل در شناسنامه شان مسلمان خورده باشد و حتما هم باید زمان انتخاب شدن شان دست روی قرآن بگذارند و قسم بخوردند. ولی شاه آمد و گفت که اصلا لازم نیست که مسلمان باشد و قرآن را قبول داشته باشد. امام در این زمان هم به شاه نامه می زند و هم به بقیه روحانی ها و می گوید آقاهای روحانی شما چقدر ساکتید؟ چرا وقتی این همه اتفاق بد در کشور می افتد شما هیچی نمی گویید
#قصه
#داستان
#دهه_فجر #۲۲بهمن #انقلاب۵۷ #شعر
#شعر_دهه_فجر
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #پیروزی_انقلاب
#شهید
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #شعر
eitaa.com/amoo_safa
🔸قصه ی بازگشت امام خمینی به مناسبت دهه فجر برای کودکان
دوباره شاه دید که بودن امام درآن کشور به ضررشان است. تصمیم گرفتن که امام را به یک کشور دورتر ببرند که صدایشان اصلا به مردم نرسد. ایشان را به پاریس بردند. اما دانشجوهای ایرانی که در کشورهای دیگر بودند یا خود مردم پاریس گروه گروه به دیدن امام می آمدند. همیشه خانه امام شلوغ و پراز مهمان بود. امام بازهم از آنجا نامه می زدند که مردم مبارزه کنید. تا اینکه مردم متحد می شوند و یک کاری می کنند تا شاه با خانواده اش از ایران می رود. چند وقت مردم شرایط شهر را آماده می کنند تا امام برگردند. بعد یک هواپیما می رود و امام را به کشور برمی گرداند.
#قصه
#داستان
#دهه_فجر #۲۲بهمن #انقلاب۵۷ #شعر
#شعر_دهه_فجر
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #پیروزی_انقلاب
#شهید
#پیروزی_انقلاب_اسلامی #شعر
eitaa.com/amoo_safa