💠 احکام دانش‌آموزی: تشییع جنازه و چادر 🔻 تشییع جنازه شهید رفته بود و روی پرچم تابوت با خودکار نوشت: پدرم را قانع کن چادر بپوشم 😔 ❓بچه‌ها به نظرتون برای چادر پوشیدن باید از بابا اجازه بگیریم؟ 🔸 برای چادر رنگی اجازه نمی‌خواد. 🔹 تو تشییع جنازه شهید اجازه می‌خواد. 🔸 حجاب اصلاً اجازه نمی‌خواد. 🔹 دخترای کوتاه قد اجازه نمی‌خوان. ✅ بچه‌های گل، خدای مهربون تو همه جا میگه از پدرتون اجاره بگیرید و به حرفش گوش بدید، فقط اگه پدری بگه خدا رو قبول نداشته باش یا کار حرامی بکن، نباید به حرف بابا گوش بدیم. 🔰 خدای مهربون تو قرآن میگه: وقتی پدر و مادر میگن خدا رو نپرست، به حرفشون گوش نکن؛ ولی باهاشون خیلی خوب رفتار کن: وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَىٰ أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا ۖ وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا. (لقمان، 15) 📎 #احکام_دانش_آموزی 📎 #کودکانه 📎 #حجاب 📎 #اجازه_پدر 📎 #بچه_شیعه #احکام eitaa.com/amoo_safa

💠 احکام دانش‌آموزی: دکمه‌های بی مانتو 🔻تعطیلات عید رفتیم خونه خاله جونم. دختر خاله الهه یه مانتو خوشگل سبز پوشیده بود. مامانم گفت: الهه جون! چقدر مانتوی خوشگلی خریدی ☺️ الهه خندید و گفت: راست میگی خاله جان؟! مامانم گفت: آره عزیزم خیلی قشنگه، فقط چرا دکمه‌هاشو نبستی؟ الهه خندید و گفت: دکمه نداره خاله جون! مامانم گفت: آخه عزیزم اینجا شوهر خاله‌ت هم هست ... ❓خیلی خب بگین ببینم، نظر شما چیه؟ 🔸 خاله قدیمی فکر می‌کرده. 🔹 خاله خواسته گیر بده. 🔸خاله ادای واردها رو در آورده. 🔹آخه بی‌دکمه که نمیشه. ✅ بچه‌های گل، وقتی مانتو دکمه نداشته باشه، بدن ما بیشتر مشخص میشه و ممکنه خدایی ناکرده توجه نامحرم هم به ما و بدنمون جلب بشه! 🌸 یکی از معیار‌های پوشش خوب اینه که لباسی رو که ما می‌پوشیم، بدن ما رو نشون نده و قشنگ همه‌جاش رو بپوشونه. خلاصه که تنگ و کوتاه و چسبون نباشه. 📎 #احکام_دانش_آموزی 📎 #کودکانه 📎 #حجاب 📎 #مانتو_جلوباز 📎 #بچه_شیعه #احکام eitaa.com/amoo_safa

💠 احکام دانش‌آموزی: جواز غیبت 🔻 علیرضا دست محسن رو گرفت گفت: بیا بریم به مدیر بگیم که آقا اسدی انقد لهجه داره و بد درس میده، هیچی از ریاضی نمیفهمه کسی❗️ 🔰 محسن گفت: عیب آقا اسدی رو بگیم؟ هفته قبل تو هدیه آسمانی خوندیم، این کار اسمش غیبته و کار بدیه ‼️ ❓بچه‌ها به نظر شما محسن درست میگه یا علیرضا؟ 🔹 برای درس ریاضی غیبت عیب نداره! 🔸 علیرضا تنبل بوده چیزی نمی‌فهمیده! 🔹 محسن از مدیر می‌ترسیده! 🔸 گفتن عیب معلم پیش بقیه غیبته، ولی پیش مدیر غیبت نیست. ✅ دختر پسرای گل، غیبت خیلی کار بد و حرامیه، ولی وقتی یه معلم تو درس دادنش ایرادی داره، گفتن ایرادش به مدیر اشکال نداره؛ چون مدیر کمک می‌کنه تا ایراد معلم بر طرف بشه تا بچه‌ها خوب درس یاد بگیرن. 📎 #احکام_دانش_آموزی 📎 #غیبت 📎 #احکام_اخلاقی 📎 #کودکانه #احکام eitaa.com/amoo_safa

🎊در روز عید قربان به عزیزانی که به بیشترین سوالات ( ۹ سوال) ما جواب صحیح بدهند بعد از قرعه کشی جوایزی اهدا خواهد شد😍👇 ✋مهلت ارسال تا ۲۷ خرداد 👈جواب به سوالات👉 eitaa.com/amoo_safa

🐹 توضیح مختصر و مفید در مورد بازی جدید #همستر 💠 در این فایل کوتاه به موضوعات زیر پرداخته شد: - به شیوه‌ ( الگوریتم) بازی چطوره؟ - ارز مجازی چیه؟ - نظر مراجع تقلید در موردش چیه؟ - آیا واقعاً سوددهی نداره؟ اگه سوال بیشتری دارید @m_a_attarieh آدرس کانال : @attarieh eitaa.com/amoo_safa

🔰ارسال شده توسط یکی از مخاطبین گرامی 🎥بازی اندرویدی عاشق باشی محصول شرکت رسانه گستر بنیسی رونمایی شد؛ این بازی با موضوع ترویج سبک زندگی ایرانی اسلامی طراحی شده و به صورت رایگان قابل دریافت است. eitaa.com/amoo_safa

#قصه_کودکانه #داستان_کودکانه_امام_جواد(ع) مامون سوار بر اسب بود.همراهانش دنبال او به طرف شکار گاه می رفتند. مردم از لای در و دریچه خانه مامون و همراهانش را نگاه می کردند. بعضی ها هم با شیرینی و شربت از آن ها پذیرایی می کردند. ماموران راه را برای مامون باز می کردند تا راحت از کوچه ها بگذرد. مامون هم با غرور به مردم نگاه می کردند و از تعظیم و احترام آن ها لذت می برد. آن ها همین طور که از کوچه ها می گذشتند به کوچه پهنی رسیدند. چند تا از بچه محل توی کوچه بازی می کردند در میان آن ها امام جواد(ع) هم بود. صدای اسب و ماموران به گوش بچه ها خورد. یکی از بچه ها با ترس گفت: وای خلیفه، خلیفه دارد می آید. چند مامور که جلوتر از خلیفه بودند خودشان را به بچه ها رساندند. بچه ها از ترس پا به فرار گذاشتند اما جواد بدون ترس سر جای خود ایستاد. مامون با تعجب به کودکی که سر جایش ایستاده بود نگاه کرد جلو رفت و همان طور که سوار بر اسب بود پرسید: تو چرا با دیگران فرار نکردی؟🐎 امام جواد(ع) با اعتماد به نفس گفت: من که اهی نکرده ام که لازم باشد فرار کنم. با این حرف جواد، روی پیشانی مامون چند خط افتاد. ابروهایش از خشم گره خورد و سرش را پایین انداخت و گفت: خواب امام جواد(ع) گفت: راه تنگ نبود که با فرار خود راه را برای تو باز کنم. از هر کجا که می خواهی می توانی بروی. مامون خلیفه بود و آدم ها ازاو حساب می بردند. حالا برای اولین بار کودکی جلوی او ایستاده بود و با شجاعت حرف می زد. با تعجب پرسید: تو کیستی؟ امام جواد(ع) گفت: من محمد پسر علی پسر موسی ابن جعفر پسر محمد پسر علی علیه السلام هستم. #قصه #داستان eitaa.com/amoo_safa

#قصه_شب کاردستی 🥱😴🥱😴🥱 eitaa.com/amoo_safa

یه کنج از حرم بهم جا بده دلم تنگته، خدا شاهده 🎤 #شیخ_سعید_شحیطاط #هر_شب_تا_اربعین eitaa.com/amoo_safa

✍حرف دلی با مخاطبین اگر خروج بعضی عزیزان از کانال ما بخاطر ارسال تکراری و هرشب این کلیپ هست، هر چند خیلی دوست داشتیم در خدمتشون باشیم، ولی چون هدف بزرگتری داریم، حتی یک نفر هم بمونه، به عشق زیارت ارباب دو عالم حسین علیه السلام تا لحظه ای که اجل مهلت بده تا اربعین یا تا لحظه ای که پام تو خاک کربلا بذارم این کلیپ رو خواهم گذاشت ان شاءالله ✋ ما با مولامون معامله کردیم نعم المولا و نعم النصیر ۲۱ خرداد ۱۴۰۳ محمدصادق صفائی

صوت سه جلسه مربوط به #مدرسه_مناسب_فرزند_من به صورت یک جا👇🏼