🔸️شعر انگور
🌸تو باغ سرسبز ما
🌱انگور دونه دونه
🌸با تعداد زیادی
🌱از خوشه آویزونه
🌸انگورها هستند رنگی
🌱به رنگ زرد و سیاه
🌸بنفش تیره هم هست
🌱اگه کنی خوب نگاه
#شعر #چهارشنبه_های_شعری
eitaa.com/amoo_safa
🔸️شعر خواهر و برادر
🌸ما دو تا مثل گیلاس
🌱کنار هم نشستیم
🌸چه خوبه که ما با هم
🌱خواهر برادر هستیم
🌸هر دو تا مهربونیم
🌱مثل مامان و بابا
🌸یه عالمه حرف خوب
🌱یاد میگیریم از اونها
🌸همیشه حرفای خوب
🌱تو گفتگو میزنیم
🌸آشتیِ آشتی هستیم
🌱همدیگه رو دوست داریم
#شعر #چهارشنبه_های_شعری
eitaa.com/amoo_safa
🔸️شعر درخت چنار
🌸خوب دقت کن چه هستم
🌱شاخه دارم، برگ دارم
🌸زنده هستم ایستادم
🌱قد بلندم، من چنارم
🌸سبز هستم، ریشه دارم
🌱خانهی من توی باغ است
🌸لابهلای شاخههایم
🌱لانهی آقا کلاغ است
🌸پس چرا تو مینویسی
🌱بر تن من یادگاری؟
نیستم دفتر؛ درختم
عینکی لازم نداری؟
#شعر #چهارشنبه_های_شعری
eitaa.com/amoo_safa
🎤برنامه کودک و نوجوان حرم مطهر🎤
بنده به عنوان مجری و مربی برنامه کودک حرم مطهرحضرتمعصومه سلام الله علیها امروز و امشب در خدمت فرزندان عزیزتون هستم🌹
امروز 🔻
چهارشنبه ها ساعت ۱۷ تا ۲۱ در حرم مطهر حضرتمعصومه سلام الله علیها/ رواق کودک صحن امام هادی علیه السلام و صحن حضرت صاحب الزمان عج/همراه با نقاشی و مسابقه و برنامه های متنوع با موضوع شهادت آیت الله رئیسی و همراهان خدوم ایشان
#حرم #حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#شبستان #نجمه_خاتون #قم #رواق_کودک #نقاشی #بازی #مسابقه #جنگ #برنامه #قم
eitaa.com/amoo_safa
🌼آماده کردن گلبرگ مشخصات و زندگینامه امام رضا علیه السلام برای اجرای برنامه امشب در حرم مطهر حضرتمعصومه سلام الله علیها
eitaa.com/amoo_safa
10.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼آماده کردن گلبرگ مشخصات و زندگینامه امام رضا علیه السلام برای اجرای برنامه امشب در حرم مطهر حضرتمعصومه سلام الله علیها
eitaa.com/amoo_safa
#قصه_کودکانه
پیرمرد و چغندر
یكی بود یكی نبود، غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.
روزی روزگاری پیرمرد کشاورزی با خانواده اش در یک مزرعه کوچک زندگی می کردند . پیرمرد هر روز صبح قبل از طلوع خورشید بیدار می شد و کار می کرد . گاو ها را میدوشید ، طویله را تمیز می کرد ، به حیوانات آب و علف می داد ، زمین را شخم می زد ، دانه ها را می کاشت ، درختان را آب می داد و … خلا صه این پیرمرد یه لحظه بیکار نمی نشست ، زنش هم همینطور توی خانه بی امان مشغول بود .👲🏽🐂
روزی پیرمرد مشغول بیل زدن زمین بود متوجه یه چغندرقند بزرگ شد . به خودش گفت امروز یه غذای خوشمزه می خوریم . برگ های چغندر را گرفت و خواست از ریشه اون رو در بیاورد ولی مثل اینکه خیلی سنگین بود . دوباره امتحان کرد این بار با زور بیشتر.🍑😣
بیا بیا بیرون بیا ، از دل خاک بیرون بیا ، با این تکون یا این تکون بیرون بیا ، بیا بیا بیا …..
ولی نشد😰
پیرمرد زنش رو صدا کرد . ماجرا رو برای زنش تعریف کرد ، پیر مرد برگ های چغندر رو گرفت و زنش شال کمر پیرمرد رو گرفت و با هم کشیدند.😵😵
بیا بیا بیرون بیا ، از دل خاک بیرون بیا ، با این تکون یا این تکون بیرون بیا ، بیا بیا بیا …..
ولی باز هم نشد😰😰
زن کشاورز رفت پسرشون رو صدا زد و ماجرا رو براش تعریف کرد . پیر مرد برگ های چغندر رو گرفت زن کشاورز شال کمر پیرمرد رو گرفت پسره لباس مادرش رو گرفت و با هم کشیدند.
بیا بیا بیرون بیا ، از دل خاک بیرون بیا ، با این تکون یا این تکون بیرون بیا ، بیا بیا بیا …..
ولی باز هم نشد😰😰😰
پسره رفت و سگش رو صدا زد ماجرا رو برای سگش تعریف کرد . پیر مرد برگ های چغندر رو گرفت زن کشاورز شال کمر پیرمرد رو گرفت پسره لباس مادرش رو گرفت و سگه شلوار پسره رو گرفت و با هم کشیدند.
بیا بیا بیرون بیا ، از دل خاک بیرون بیا ، با این تکون یا این تکون بیرون بیا ، بیا بیا بیا …..
ولی باز هم نشد😰😰😰🐶
سگه رفت گربه رو صدا زد و ماجرا رو براش تعریف کرد . پیر مرد برگ های چغندر رو گرفت زن کشاورز شال کمر پیرمرد رو گرفت پسره لباس مادرش رو گرفت و سگه شلوار پسره رو گرفت و گربه دم سگه رو گرفت و با هم کشیدند.
بیا بیا بیرون بیا ، از دل خاک بیرون بیا ، با این تکون یا این تکون بیرون بیا ، بیا بیا بیا …..
ولی باز هم نشد😰😰😰🐶🐱
گربه رفت موشه رو صدا زد و ماجرا رو براش تعریف کرد . پیر مرد برگ های چغندر رو گرفت زن کشاورز شال کمر پیرمرد رو گرفت پسره لباس مادرش رو گرفت و سگه شلوار پسره رو گرفت و گربه دم سگه رو گرفت و موشه دمه گربه رو گرفت و با هم کشیدند.
بیا بیا بیرون بیا ، از دل خاک بیرون بیا ، با این تکون یا این تکون بیرون بیا ، بیا بیا بیا …..
ولی باز هم نشد😰😰😰🐶🐱🐭
موشه یه فکری به سرش زد . شروع کرد به کندن زمین همه با تعجب به هم نگاه می کردند . موشه هی کند و هی کند و یه هو بیرون اومد و گفت حالا دیگه حاضره . همه به هم یه نگاه کردند و پیر مرد برگ های چغندر رو گرفت زن کشاورز شال کمر پیرمرد رو گرفت پسره لباس مادرش رو گرفت و سگه شلوار پسره رو گرفت و گربه دم سگه رو گرفت و موشه دمه گربه رو گرفت و با هم کشیدند .
بیا بیا بیرون بیا ، از دل خاک بیرون بیا ، با این تکون یا این تکون بیرون بیا ، بیا بیا بیا …..
و ناگهان چغندر قند بزرگ از دل خاک بیرون اومد . همه از خوشحالی فریاد کشیدند و شادی کردند و به هوش موشه آفرین گفتند .😄😄😄🐶🐱🐭
زن کشاورز گفت من هم یک شام خوشمزه با این چغندر آماده می کنم و اون روز همه اون ها با خوشحالی به خانه پیرمرد رفتند و از یک شام خوشمزه لذت بردند.🍵👲🏽
#قصه #داستان
eitaa.com/amoo_safa
خال خالی - @mer30tv.mp3
3.97M
#قصه_شب
خال خالی
😴🥱😴🥱😴
eitaa.com/amoo_safa
صبح که میشه خروسم🐔
می زنه زیر آواز🎼
میگه دیگه بیدار شو😴
کوچولو از خواب ناز💤
از رختخواب دربیا
خورشید خانم بیداره🌞
زمین چه روشن شده
با نور اون دوباره!☀️
پاشو دیگه عزیزم
پاشو با لب خندون😄
سلام بکن به بابا👱🏻
به مادر مهربون👩🏻
🌤🌤🌤🌤
#سلام_بچه_ها #صبح_بخیر
eitaa.com/amoo_safa
عموصفا دوست خوب بچه ها
📍برنامه هایی که روزانه در کانال ایتا عموصفا به جز ایام مناسبتی(مثل محرم و ماه رمضان و ...)ان شاءالله
📆طبق برنامه هفتگی امروز (پنجشنبه ها) در قالب ارسال ۵ پست روزانه، دو موضوع محتوایی داریم👇
1⃣ کاردستی (اوریگامی)📄
2⃣ برش کاغذ ✂️
eitaa.com/amoo_safa