🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
کودکان کنجکاو و پر سوال هستند اگر میخواهید پاسخ سوالات کودکان خود را در زمینه خدا، خلقت آسمان و زمین، چرایی و چگونگی برخی آفریدگان و حکمت بعضی از مخلوقات را بدهید کتاب (کودک خداجوی من) با زبانی روان و سلیس برگرفته از آموزه های قرآن و حدیث و حکایات ائمه معصومین راه حل پاسخ را بیان کرده است.
#جهت دریافت کتاب #کودک_خداجوی_من
#به ایدی زیر مراجعه کنید
🔰🔰
@Avahid1
#داستان_کودکانه
💠قصه ضامن آهو با رویکرد مهدوی
🔷🔹روزی روزگاری یه مامان آهوی مهربون با دو تا بچه آهوی کوچیک و دوست داشتنیش، در یه دشت سرسبز🖼 زندگی می کردند. مامان آهو هر روز به دشت می رفت تا برای بچه هاش غذا آماده کنه. یکی از روزهایی که مامان آهو می خواست از لونه بره بیرون و غذا بیاره، به بچه هاش مثل همیشه گفت: کوچولوهای قشنگم، مواظب هم باشید و از لونه بیرون نیایید تا من برگردم. آهو کوچولوها گفتند: چشم مامان جون.
مامان آهو برای جمع کردن غذا رفت و رفت تا به چمن زار سرسبزی🖼 رسید که پر از غذا بود و شروع کرد به جمع کردن غذا که یک دفعه پاهایش در دامی که یک شکارچی🏹 در آنجا گذاشته بود، گیر می کنه. مامان آهو که خیلی ترسیده بود،😧 تلاش کرد تا از دام نجات پیدا کنه. ولی فایده نداشت؛ چون دام خیلی محکم بود. مامان آهو که خیلی نگران بود، سرش رو به آسمون بلند کرد و گفت: خدایا کمکم کن.😢 اگر من اسیر شکارچی بشم، معلوم نیست چه بلایی به سر بچه های کوچیکم میاد؛ خدایا نجاتم بده...🙏🙏
مامان آهو همین طور داشت با خدا صحبت می کرد که یه گنجشک کوچولو🐦 صدای اون رو شنید و متوجه ماجرا شد و سریع خودشو به مامان آهو رسوند و جیک جیک کنان گفت: من ضعیف و کوچولو هستم و نمی دونم چطور می تونم به تو کمک کنم. گنجشک همین طور که داشت با مامان آهو صحبت می کرد، متوجه شد که شکارچی🏹 از دور داره نزدیک میشه تا مامان آهو رو بگیره. گنجشک که خیلی نگران بود توی دلش گفت: خدایا کمکم کن که بتونم به مامان آهو کمک کنم تا نجات پیدا کنه.
گنجشک کوچولو در همین فکرها بود که یادش اومد امروز یه آقای خوب و مهربون، به این دشت🖼 اومده بود. اون آقا وقتی می خواستند غذا بخورند؛ به پرنده ها و حیوانات هم غذا می دادند. اما چیزی که خیلی برای گنجشک کوچولو عجیب بود؛ این بود که اون آقای مهربون زبان حیوانات رو هم بلد بودند و با حیوانات صحبت می کردند.😯
گنجشک کوچولو🐦 یه فکری به ذهنش رسید و با خودش گفت: اگر اون آقا رو بتونم پیدا کنم و ماجرا رو براش تعریف بکنم؛ می تونم مامان آهو رو نجات بدم. برای همین به مامان آهو گفت: نگران نباش یه فکر خوبی به ذهنم رسیده🤔 و زود برمی گردم و با سرعت به جایی که اون آقای مهربون اونجا بود، پرواز کرد. اون با تمام قدرتش بال می زد و دعا می کرد که اون آقا هنوز اونجا باشه.
گنجشک کوچولو رفت و رفت تا اینکه از دور اون آقا رو دید و جیک جیک کنان همه ماجرا رو برای اون آقای مهربون تعریف کرد.👂 اون آقا گفت: نگران نباش گنجشک کوچولو و به همراه هم با سرعت به سمت مامان آهو به راه افتادند. وقتی رسیدند، دیدن که شکارچی مامان آهو رو اسیر کرده و می خواد با خودش ببره.😢
شکارچی🏹 وقتی آقای مهربون رو دید آهو رو زمین گذاشت و مامان آهو سریع بسمت آقای مهربون فرار کرد و پشت سرش مخفی شد. آقای مهربون به شکارچی گفت: این آهو رو به من بفروش. من پول زیادی💰💰 به تو میدم، اگر آزادش کنی. اما شکارچی گفت: این آهو مال منه و نمی فروشمش. مامان آهو که دید شکارچی🏹 حاضر نیست اون رو آزاد کنه به آقای مهربون گفت: من بچه های کوچیکی دارم که گرسنه اند و هنوز غذا نخوردن. اگر میشه از شکارچی بخواهید حداقل اجازه بده من برم و به بچه هام غذا بدم. قول میدم سریع برگردم.
#ارسالی از اعضای توب کانال #جوانه ها
ادامه داستان در بخش دوم👇👇
#ادامه_داستان:
💠بخش دوم قصه ضامن آهو با رویکرد مهدوی👇👇
🔷🔹آقای مهربون گفت باشه و به شکارچی گفت: من ضامن این آهو میشم. و از تو خواهش می کنم اجازه بده تا این آهو بره و به بچه های کوچیکش غذا بده و برگرده. شکارچی که از حرف زدن آقای مهربون با آهو خیلی تعجب کرده بود😳🤔 گفت: مگه میشه یه آهو بره و دوباره برگرده؟!😏 ولی باشه من شما رو بعنوان ضامن قبول می کنم تا زمانی که آهو برگرده.
مامان آهو با سرعت به لونه اش برگشت و به بچه هاش که خیلی گرسنه بودند، غذا داد و اونها رو بوسید😘😘 و در حالی که چشمانش پر از اشک😢 شده بود، برگشت. چون به آقای مهربون قول داده بود که برگرده. وقتی شکارچی دید آهو برگشته، خیلی تعجب کرد😧😧 و خودش رو به پای اون آقای مهربون انداخت و گفت: آقا من این آهو را آزاد می کنم. ولی فقط شما بگید کی هستید؟ آقای مهربون که دید شکارچی🏹 خیلی اصرار می کنه؛ خودش رو معرفی کرد و گفت: من امام رضا(ع) هستم.🌹🌷🌹
شکارچی تا این اسم رو شنید، ایشون رو شناخت. بله این آقای خوب و مهربون، حضرت امام رضا(ع) بودند💐💐 که همه مردم اسمشون رو شنیده بودند و می دونستند که قراره ایشون به شهر اونها🏘 بیایند. شکارچی با خوشحالی گفت: باید مردم شهر رو خبر کنم و با سرعت به سمت شهر🏘 حرکت کرد. مامان آهو هم وقتی این اسم رو شنید؛ خوشحالی آزاد شدنش رو فراموش کرد و به فکر فرو رفت.😲🤔 چون این اسم رو کاملا می شناخت. آخه مامان آهو وقتی کوچیک بود از پدرش خیلی چیزها درباره ی دوازده امام شنیده بود و می دونست پیامبر خدا حضرت محمد(ص) اسم اونها رو به عنوان جانشینان بعد از خودشون به همه مردم معرفی کرده بودند.🌺🌸🌺
مامان آهو یاد حرف های پدرش می افتاد که می گفت: زمانی فرا خواهد رسید که خداوند بوسیله آخرین امام یعنی حضرت مهدی(عج) تمام جهان رو پر از خوبی و مهربونی می کنه و همه انسان ها👨👧👦 و حیوانات🐕🐑 در کنار هم در آرامش و امنیت زندگی خواهند کرد. اون فهمید که پدرش درست می گفت. چون وقتی امام رضا(ع) اینقدر خوب و مهربون هستند که حتی به حیوانات هم کمک می کنند، پس حتما امام مهدی(عج) هم همین طور هستند و اگر شرایط فراهم بشه و ایشون بیایند تمام دنیا پر از خوبی و مهربونی میشه.😍😃
امام رضا(ع) آهو را نوازش کردند و فرمودند: من باید برگردم پیش همراهان و دوستانم. تو هم پیش بچه های کوچیکت برو و مواظب خودتون باشید. من هم دعا می کنم تا هیچ وقت در دام هیچ شکارچی دیگه ای نیافتید. مامان آهو در حالی که رفتن امام رضا(ع) را نگاه می کرد به گنجشک کوچولو🐦 گفت: خیلی خوشحالم که امام رضا(ع) رو دیدم. این بهترین لحظه زندگی من بود. ایکاش می شد برای همیشه در کنار امام رضا(ع) می موندیم. گنجشک کوچولو گفت: آره من هم تا حالا انسانی به این خوبی و بزرگواری ندیده بودم. اگر همه مردم حرف های ایشون رو گوش می کردند؛ دنیا بهشت می شد؛ ولی حیف که مردم این زمونه قدر ایشون رو نمی دونند.😞😞
مامان آهو گفت: آره حیف...😔 ولی پدرم می گفت روزی خواهد آمد که مردم قدر امام ها را خواهند دانست و به حرفهاشون بطور کامل عمل می کنند. گنجشک کوچولو گفت: واقعا راست میگی مامان آهو؟ اون زمان کی میرسه؟ مامان آهو گفت: در زمان ظهور آخرین امام یعنی حضرت مهدی(عج) تمام جهان اینطوری میشه؛ چون در اون زمان خود مردم از بدی ها👿 خسته میشن و از خدا می خواهند تا نجاتشون بده و آخرین امام با عنایت خدا و دعای مردم، دنیا رو بهشت خواهند کرد.😍 گنجشک کوچولو🐦 گفت: خوش به حال مردم اون زمان... و بعد به همراه مامان آهو به سمت خونه خودشون حرکت کردند.🏜
گنجشک کوچولو🐦 از اون روز بهترین دوست مامان آهو و بهترین هم بازی آهو کوچولوها شد. مامان آهو هم هر شب قصه هایی رو که از پدرش درباره امام ها یاد گرفته بود رو برای اونها تعریف می کرد. و سال های سال با خوبی و خوشی زندگی کردند.🐦
#ارسالی اعضای فعال کانال #جوانه ها
نویسنده: علی پور
#تربیت_مهدوی
#میلاد_امام_رضا(ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی بسیار عالی و تاثیر پذیر
#حجاب
🌺🌺
قــرآن
قرآن رو که میخونیم حرف میزنه خداوند
با آیه های قرآن میده به ماهزار پند
قصه داره آیه هاش قصه خوب وزیبا
قصه هایی که بوده قبل ازماتوی دنیا
قصه پیغمبرا آدمای خیلی خوب
قصه حضرت نوح که ساخت یک کشتی ازچوب
قصه خوب موسی که روز وشب دعاکرد
قصه خوب یوسف که بیرون اومد ازچاه
یوسفی که قشنگ بود خیلی قشنگترازماه
قرآن رویاد بگیریم سرکلاس قرآن
باخوندن قصه ها ش پندی بگیریم از آن
💖جوانه ها
┏━━━━━━🌼💐━━━┓
🆔 @amooansari✍
┗━━💚🍃━━━━━━━┛
#امام زمان
🌷🌷
فروع دین ده تاست
قانون های دین ماست
اول انها نماز
باخدا راز ونیاز
دومی باشد روزه
مدت اون سی روزه
خمس هم باشد سومین
یاری امام دین
چارم که باشد زکات
سرچشمه برکات
حج هم با شدپنجمین
اجتماع مسلمین
جهاد که هست ششمین
جنگیدن باظالمین
امربه معروف هفتم
دعوت به خیر مردم
نهی ازمنکر هشتم
نجات خود ومردم
نهم که هست تولی
دوستی بادوست خدا
دهم که هست تبری
مرگ بردشمن خدا
🌷🌷🌷🌷🌷
#از اعضای فعال کانال #جوانه ها
@amooansari
🌺🌺بخشندهترین مرد دنیا🌺🌺
مرتضی دانشمند
قصّههای من و امام #رضا(ع)
پدر میگوید: «مردی هر روز به خانهی امام رضا(ع) میآمد و در کارهای خانه به امام کمک میکرد. عصر که میشد امام رضا(ع) مزدش را میداد و مرد باخوشحالی به خانهیشان میرفت. مرد فقط یک ناراحتی داشت. خانهی آنها خیلی کوچک بود. او و بچّههایش در آن خانه راحت نبودند.
یک روز مرد مثل همیشه به خانهی امام رضا(ع) آمد و در کارهای خانه به امام کمک کرد. آن روز امام رضا(ع) کلیدی را به مرد داد. مرد گفت: این کلید چیست؟ امام رضا(ع) گفت: کلید خانهی نو شما. خانهی شما کوچک بود. من آن را برای شما خریدم.»
مرد حالا به یکی از آرزوهای عمرش رسیده بود. به پدر میگویم: «دوست دارم یک قصّهی دیگر از امام رضا(ع) برایم تعریف کنی!»
🌺🌺
🦋 با نام و یاد خدای مهربون و زیبا 🦋
📣📣 #فورررررررررررررری😳
🎁 مسابقه_کتاب_خوانی
🎁جوایز_ویژه
💢کانال جوانه ها در نظر دارد که #مسابقه کتاب خوانی #تربیت_کودک_نوجوان برای افراد کانال
و شما بزرگواران و سروران برگزار کند و هر ماه به قید قرعه به دونفر #هدایای_نفیسی اهدا کند
🎁🎁🎁🎁🎁🎁
✅ما به رشد #معنوی_اخلاقی_تربیتی کودک و نوجوان شما می اندیشیم
#مدیر کانال جوانه ها
#نقاشی_دیجیتال
لطیف... ؛
مثل پرهای سفید کبوتری...
مهربان... ؛
مثل حاشیههای لطیفِ روسریات...
... و تو ای دختر مهر ؛
دانه هایی که به کبوتران می دهی نقطه های مهربانی را کامل می کنند
و به لطافت معنا می دهند.
🔸🔷💐🔷🔸
رسول خدا(ص) :
دختران چه فرزندان خوبى هستند!
مهربان و گشادهروی،
پر تلاش و کوشش،
انسگيرنده،
بابركت و نوازشدهنده هستند.
(الکافي , ج6 , ص5)
#دهه_کرامت
#مهربانی
#دختر_مسلمان
#دختر_ایرانی
#بیایید_مهربان_باشیم
💖جوانه ها
┏━━━━━━🌼💐━━━┓
🆔 @amooansari✍
┗━━💚🍃━━━━━━━┛
🎀 با نام و یاد خدای مهربون و زیبا 🎀
🦋🦋🦋🦋
💐به مناسبت اعیاد و مناسبت های مذهبی ( #برنامه_عمو_روحانی)در خدمت شماست....
✅اجرای جشن ها با سبک معنوی و شاد
🎈🎈
✅اجرای جشن پایان سال#پیش دبستانی #مدارس
✅ میلاد با سعادت #امام_رضا ع
و دهه کرامت
✅اجرای برنامه عروسک گردانی برای کودکان🎈🎈
✅برگزاری غرفه کودکان بسیار شاد و مهیج با آموزه های دینی
🌷ارائه مشاوره کودک و تربیت فرزند
🌼برش با کاغذ متناسب با آموزه های دینی
در سراسر نقاط کشور در خدمت عزیزان هستم
🎈🎈🎈🎈🎈🎈
💢 همراه حضور #عموانصاری
💢 #گروه_نمایش
🔰🔰
@amooansari
09137786683
2_298369621411496301.apk
20.46M
💢نرم افزار آفیس:نرم افزاری خوب برای باز کردن فایلهای word ، پاورپوینت،اکسل و پی دی اف در اندروید!
💜برای اجراشدن برنامه ها این فایل رو نصب کنید!
@amooansari