💗 دل ، حرم 🕋 خداست ،
💗 پس ، جز خدا را ، در حرم خدا ،
💗 سکونت نده .
🕋 القلبُ حَرَمُ اللّه ِ ،
🕋 فلا تُسْكِنْ حَرَمَ اللّه ِغَيرَ اللّه ِ
✍ امام صادق عليه السلام
📝 جامع الأخبار : 518/1468
🇮🇷 @amoomolla
👑 شايسته نيست كه زن مسلمان ،
👑 وقتی كه از خانه اش بيرون مىرود ،
👑 لباس خود را ،
👑 وسيله جلب توجّه ديگران نمايد .
✍ امام صادق علیه السلام
📚 كافى ، ج ۵ ، ص ۵۱۹ ، ح ۳
🇮🇷 @ghairat
هدایت شده از محتوای تربیت کودک
✍ شعر کوتاه دختر
👑 دختر ، چه مهربونه
👑 ماهِ تو آسمونه
👑 دختر ، آروم جونه
👑 خانمه توی خونه
👑 دختر ، دوای درده
👑 دکتر بابا جونه
👑 دختر ، یکی یه دونه
👑 مثل طلا گرونه
👑 دختر ، ناز و نجیبه
👑 تو خانمی عجیبه
👑 با حیا و حجابه
👑 سنگینه با غریبه
👑 برای درد بابا
👑 دختر مثل طبیبه
👑 پیش خدا و مردم
👑 عزیزه و حبیبه
🇮🇷 @amoomolla
#دختر #روز_دختر #جشن_تکلیف
dokhtar128.mp3
3.87M
🎼 آهنگ دختر
🌸 مثل بهارِ بی خزونه دختر
🌸 مثل یه چشمه ی روونه دختر
🌸 پاک دلش درست مث یه مادر
🌸 واسه ی پدر چه مهربونه دختر
🌼 اون عاشق رنگای شادِ شاده
🌼 تو آسمون رنگین کمونه دختر
🌼 مثل یه غنچه میزنه جوونه
🌼 صد سال دیگه بازم جوونه دختر
🌷 یه آسمونه دختر
🌷 رنگین کمونه دختر
🌷 حرفاش چقد شیرینه
🌷 چه مهربونه دختر
🌸 عاطفیه یک کم دلش کوچیکه
🌸 اما بجاش یه پهلوونه دختر
🌸 اسب سفید آرزوش همیشه
🌸 تو دشت دل دوون دوونه دختر
🌼 همیشه بر بال خیال سواره
🌼 بین زمین و آسمونه دختر
🌼 دلش پر از ستاره های زیباس
🌼 یه کهکشون یه کهکشونه دختر
🌷 یه آسمونه دختر
🌷 رنگین کمونه دختر
🌷 حرفاش چقد شیرینه
🌷 چه مهربونه دختر
🇮🇷 @amoomolla
#آهنگ #دختر #روز_دختر
📗 داستان تخیلی ، هیجانی ، مبارزه ای
📙 دختران پوشیه پوش و پسر گربه ای
📘 فصل دوم : امنیت ، قسمت اول
🌷 دختر پوشیه پوش ،
🌷 توسط چند نفر اراذل اوباش مسلح ،
🌷 محاصره شده بود .
🌷 او با ناراحتی ،
🌷 به دختری که کشته شده بود ،
🌷 نگاه می کرد .
🌷 یکی از آن اراذل اوباش ،
🌷 اسلحه اش را ،
🌷 به طرف سمیه گرفته بود
🌷 و می خواست او را نیز بکشد .
🌷 ناگهان دختر شگفت انگیز ،
🌷 پروازکنان ، سر رسید
🌷 و بر بالای سر آنان قرار گرفت .
🌷 پسر گربه ای نیز ،
🌷 از پشت بام ها ،
🌷 خود را به سمیه رساند .
🌷 فرامرز نیز ،
🌷 به طرف کسی که اسلحه دارد
🌷 و می خواست سمیه را بکشد ، پرید .
🌷 ابتدا به صورت او چنگ زد
🌷 و سپس تبدیل به انسان شد
🌷 اسلحه او را گرفت
🌷 و به طرف پای افراد دیگر ،
🌷 تیراندازی کرد .
🌷 شیعه فاطمه نیز ،
🌷 به چند نفر دیگر از آنها حمله نمود .
🌷 سمیه ، هنوز مات و مبهوت ،
🌷 به دختر کشته شده نگاه می کرد
🌷 ناگهان فرامرز داد زد :
🐈 خانم سیاحی مراقب باش
🌷 سمیه به خودش آمد
🌷 دید یک چاقو ، کنار چشمش بود
🌷 یکی از آن اراذل ، چاقویش را ،
🌷 به طرف سمیه پرتاب کرد
🌷 و شیعه فاطمه ، آن چاقو را ،
🌷 در هوا نگه داشت .
🌷 همان کسی که چاقویش را پرتاب کرد
🌷 می خواهد نزدیک سمیه شود
🌷 سمیه ، چاقو را گرفت
🌷 و به طرف او دوید و پرید
🌷 با لگد و مشت ، و با دسته چاقو ،
🌷 او را زد و از پا انداخت .
🌷 دختران پوشیه پوش و پسر گربه ای
🌷 با مزاحمان مبارزه کردند .
🌷 همه آنها را ، زنده دستگیر کردند .
🌷 و تحویل پلیس دادند .
🇮🇷 @amoomolla