eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.2هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹مسابقه نامه ای به امام زمان🌹 👈 ارسالی از محمد مهدی عظمتی ۶ساله از اصفهان : 👋 سلام امام زمانم ❤️ امام خوبی ها و مهربانی ها 🌷 من دلم میخواهد که شما ، زودتر ظهور کنید 🌷 و خوبی ها را در جهان گسترش دهید . 🌷 من عاشق شما هستم 🌷بیا و به این انتظار پایان بده @amoomolla
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۱۹ 🌷 🇮🇷 حسن داشت به مرتضی می گفت : 🌷 پسر ! ما اینجا چکار می کنیم ؟ 🌷 نکنه یه بلایی سر ما بیارن ؟ 🇮🇷 دوباره شکاف کوه بزرگتر شد . 🇮🇷 و ترس حسن و مرتضی بیشتر شد . 🇮🇷 ناگهان به سرعت ، 🇮🇷 اسب سفیدی ، از دل کوه خارج شد . 🇮🇷 و نواب ، سوار آن شده بود . 🇮🇷 اسب ذوالجناح ، از کوه به پایین پرید ؛ 🇮🇷 بال های خود را باز کرد و پرواز نمود . 🇮🇷 نواب ، خیلی خوشحال بود . 🇮🇷 و از روی اسب ، 🇮🇷 دوستانش را صدا می زد . 🇮🇷 بعد از پرواز و خوش گذرانی ، 🇮🇷 نواب و ذوالجناح ، آرام پایین آمدند . 🇮🇷 حسن و مرتضی را سوار کردند ؛ 🇮🇷 و دوباره پرواز کردند . 🇮🇷 ذوالجناح ، در منطقه شوش دانیال ، 👈 به زمین نشست . 🇮🇷 نواب گفت : 🌸 ذوالجناح ، اینجا کجاست ؟! 🌸 چرا ما رو آوردی اینجا ؟! 🇮🇷 ذوالجناح ، آرام آرام قدم می زد ، 🇮🇷 پای خود را بلند کرده و محکم بر زمین کوبید 🇮🇷 زمین ، دهان باز کرد . 🇮🇷 حسن و مرتضی ، ترسیدند 🇮🇷 و از ذوالجناح ، پیاده شدند . 🇮🇷 ذوالجناح و نواب ، از دهانه زمین ، 👈 داخل زمین شدند . 🇮🇷 حسن و مرتضی نیز ، بالای زمین ماندند 🇮🇷 ذوالجناح ، عمق زیادی از زمین را ، پایین آمد 🇮🇷 تا به کف زیر زمین رسیدند . 🇮🇷 نواب پیاده شد . 🇮🇷 و با ذوالجناح ، قدم زنان ، جلو می رفتند 🇮🇷 به پله هایی رسیدند 🇮🇷 که باید از آنها بالا بروند . 🇮🇷 اما ذوالجناح ایستاد و با بال خود ، 👈 آرام نواب را به سمت پله ها ، هل می داد . 🇮🇷 نواب نیز ، 🇮🇷 آرام و ترسان از پله ها ، بالا می رفت . 🇮🇷 تا به آخرین پله رسید . 🇮🇷 در آنجا شمشیری مثل شمشیر ذوالفقار ، 🇮🇷 مشاهده نمود . 🇮🇷 هم خوشحال بود هم متعجب . 🇮🇷 آرام به طرف شمشیر رفت . 🇮🇷 دستش را دراز کرد . 🇮🇷 می خواست به شمشیر دست بزند 🇮🇷 که ناگهان پرنده ای بزرگ و سیاه ، 🇮🇷 با چشمانی سفید و درخشان ، 🇮🇷 جلوی او ظاهر شد و با صدایی بلند گفت : 🦅 تو کی هستی ؟! 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی @amoomolla
🌹به آنچه می گویید ؛ 👈 اول خودتان عمل کنید . 🌸 بسیاری از بزرگ ترها ، 🌸 فقط امر و نهی می کنند ؛ 🌸 و مدام به کودک می گویند : 👈 این کار را بکن ، آن کار را نکن ، 👈 دروغ نگو ، راست بگو ، عصبانی نشو و... 🌸 و چون کودک می بیند که والدین خودش ، 🌸 در عمل ، برخلاف گفته خویش هستند . 🌸 و عامل به گفتارشان نیستند ؛ 🌸 خود کودکان نیز ، 🌸 انگیزه ای برای عمل به گفته های والدین ، 🌸 پیدا نمی کنند . @amoomolla
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۲۰ 🌷 🇮🇷 نواب ترسید و به عقب برگشت . 🇮🇷 پایش لیز خورد و از پله ها افتاد . 🇮🇷 که ذوالجناح ، پرواز کنان ، او را گرفت . 🦅 پرنده بزرگ گفت : 🌹 ذوالجناح تویی ؟! 🌹 اینجا چکار می کنی ؟! 🌹 فکر کردم ، دیگه هیچ وقت ، 👈 از کوه نور بیرون نمیای . 🦄 ذوالجناح گفت : 🌸 سلام ققنوس ! 🌸 شیعیان ، به ما نیاز دارن . 🌸 باید کمکشون کنیم . 🌸 لطفا شمشیر مولامون ، 👈 امام علی علیه السلام رو ، 🌸 به این جوون تحویل بده . 🦅 ققنوس گفت : 🌹 ذوالجناح ! خودت بهتر می دونی ؛ 🌹 که نمی تونم این کارو بکنم . 🌹 نمی تونم شمشیر رو ، به هر کسی بدم ، 🌹 این شمشیر ؛ دست من امانته 🌹 اما به خاطر تو ، 🌹 چشم ؛ ده تا سوال ازش می پرسم ، 🌹 اگه تونست پاسخ بده ، 👈 شمشیر ذوالفقار رو تقدیمش می کنم . 🦅 ققنوس ، به نواب رو کرد و گفت : 🦅 آماده ای جوون ؟! 🇮🇷 نواب با ترس گفت : بله 🦅 ققنوس گفت : 🦅 سوال اول ؛ امام اول شیعیان ، کیست ؟! 🦅 دو : پس از پیامبر اکرم ، خلافت حق چه کسی بود ؟! 🦅 سه : دین تو چیست ؟! 🦅 چهار : مذهب تو چیست ؟ 🦅 پنج : پیامبر تو کیست ؟! 🦅 شش : امام تو کیست ؟! 🦅 هفت : کتاب تو چیست ؟! 🦅 هشت : قبله تو کجاست ! 🦅 نه : تنها صحابه پیامبر ، که خودش و اجدادش ، گناه نکردند و لب به هیچ مست کننده ای نزدنند ؟! 🦅 و اما سوال آخر ، قرآن کریم ، شرط کامل شدن دین و اتمام نعمت رو در چی می دونه ؟! 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی @amoomolla
🎁 🎈 🎁 🎈 🎁 🎈 🎁 🎏 بچه های عزیزم ! 🎏 با کمک والدین و مربیان ؛ به کمک نواب بروید . 🎏 و به سوالات ققنوس پاسخ دهید . 🎏 تا نواب به شمشیر ذوالفقار برسد . 🎏 به سه نفر از کسانی که بتوانند ؛ 🎏 هر ده سوال را درست پاسخ دهند ؛ 🎏 ده هزار تومان از طرف آقا نواب ؛ 🎏 به او هدیه می دهیم . ⏰ مهلت ارسال جواب ها ؛ تا فردا ؛ 👈 تا قبل از گذاشتن قسمت بعدی داستان .
🌹 آموزش زبان عربی محلی 🌹 🌹 قابل استفاده در خوزستان و کربلا 🌹 🇮🇷 لطفاً : رجاءً 🇮🇷 متشکرم : شکراً 🇮🇷 خوش آمدی : اهلاً و سهلاً 🇮🇷 بله : نعم ؛ ای 🇮🇷 خیر : لا @amoomolla
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۲۱ 🌷 🇮🇷 نواب ، نگاهی به ققنوس کرد ؛ 🇮🇷 سپس نگاهی به ذوالجناح نمود ؛ 🇮🇷 و برای جواب معماها ، به فکر فرو رفت . 🇮🇷 بعد از کمی فکر کردن به ققنوس گفت : 🌸 امام اول شیعیان ، امام علی علیه السلام اند 🌸 پس از پیامبر اکرم ، 🌸 خلافت حق امام علی علیه السلام بود . 🌸 دین ما ؛ اسلامه 🌸 مذهب ما ؛ شیعه است 🌸 پیامبر ما ؛ حضرت محمد صلی الله علیه وآله 🌸 امام ما ، علی علیه السلام و فرزندان ایشانند 🌸 قبله ما ؛ کعبه است . 🌸 کتاب ما هم ، قرآن کریمه 🌸 تنها صحابه پیامبر ، که نه خودش و نه اجدادش ، گناه نکردن و لب به هیچ مست کننده ای نزدن ؛ امام علی علیه السلامه . 🌸 قرآن کریم ، شرط کامل شدن دین و اتمام نعمت رو ، در پذیرش ولایت و امامت امام علی علیه السلام ، می دونه . 🇮🇷 ققنوس با تعجب به نواب نگاه کرد و گفت : 🦅 آفرین جوون ، خیلی خوب بودی آ 🦅 حالا می تونی ذوالفقار رو ببری 🦅 فقط قول بده که مواظبش باشی 🇮🇷 نواب گفت : چشم حتما ، متشکرم 🇮🇷 نواب ، شمشیر ذوالفقار را برداشت 🇮🇷 سوار بر ذوالجناح شد ، 🇮🇷 و پرواز کنان رفتند . 🇮🇷 از زمین خارج شدند . 🇮🇷 و کنار حسن و مرتضی ایستادند . 🇮🇷 ذوالجناح ، آنها را سوار کرد و پرید . 🇮🇷 ذوالجناح ، به طرف اهرام ثلاثه مصر رفت . 🇮🇷 بعد از ساعتها پرواز ، بلاخره رسیدند . 🇮🇷 قبل از پیاده شدن ، نواب به ذوالجناح گفت : 🌸 دوست من ❗️ 🌸 اینجا اومدیم ، دنبال چی بگردیم ؟! 🇮🇷 اما ذوالجناح ، چیزی نگفت . 🇮🇷 نواب دوباره گفت : 🌸 با اون پرنده حرف می زنی ، 🌸 اما با من حرف نمی زنی ؟! 🌸 نکنه با من قهری ؟! 🌸 باشه تو چیزی نگو ، خودم پیدا می کنم . 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی @amoomolla
🌹 مسابقه نامه ای به امام زمان 🌹 👈 ارسالی از فرزانه عمیدی 🌟 آقاترین سکوت مرا ، غرق نور کن 🌟 ما را قرین منت و لطف حضور کن 🌟 وقتی گناه ، کنج دلم سبز می شود 🌟 آقا شفاعت این ناصبور کن 🌟 می ترسم از شبی که به دجال رو کنیم 🌟 آقا تو را قسم ، به شهیدان ظهور کن . 🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷 @amoomolla
🌹 مسابقه نامه ای به امام زمان 🌹 👈 ارسالی از محمدامین : 🌷 ای مهدی غائب سلامت می کنم 🌹 سلامت می کنم ای چهاردهمین ماه درخشان 🌷 ای عزیز زهرا سلامت میکنم 🌹 ای آنکه همه به آمدنت چشم انتظاریم 🌷 دوست دارم بیایی و جهان را روشن کنی 🌹 تا همه با دوستی به هم بنگرند 🌷 همه جا را با آمدنت نورانی کنی 🌹 شبی خواب دیدم که ظهور کردی 🌷 و همه جا را پر از خوشی نمودی 🌹 آیا می شود این خواب من راست باشد ؟ @amoomolla
🌹 مسابقه نامه ای به امام زمان 🌹 👈 ارسالی از فاطمه حسنا ۱۱ ساله از مشهد 🌸 پدر عزیزم ! 🌸 دعا میکنم هرچه زود تر ظهور کنید . 🌸 پدر عزیزم ! 🌸 ازتون می خوام همه ی مریض ها رو شفا بدی 🌸 مخصوصا مریض های کرونایی رو . 🌸 پدرم ، برایمان دعا کن 🌸 که بعد از این کرونا ، مابه کربلا بریم . @amoomolla
🌹 مسابقه نامه ای به امام زمان 🌹 👈 ارسالی از نرگس دهقان زاده کلاس چهارم از یزد 🕋 آقای مهربان و مهربانی ها ، سلام 🕋 نمیدونم الان کجایی و داری چیکار میکنی 🕋 خیلی دلم می خواست یه شب بخوابم 🕋 و خواب شما رو ببینم اما هنوز اتفاق نیفتاده 😔 🕋 نکنه من بچه خوبی نیستم که به خوابم نمیایی !!؟ 🕋 آقا من خیلی مواظبم کار اشتباه انجام ندم. 🕋 نمازهامم اول وقت بخونم 🕋 به حرف مامان و بابام گوش میدم... 🕋 از امشب نذر می کنم ۱۰ تا صلوات هم بفرستم 🕋 تا اینکه یه شب شما بیای به خوابم ... 🕋 من بلد نیستم مثل بزرگترا دعا کنم 🕋 اما بقول مامانم میخوام باشم و شمارو ببینم😊 🕋 دوستتون دارم آقای مهربونم 🌻 @amoomolla
🌹 مسابقه نامه ای به امام زمان 🌹 👈 ارسالی از نازنین فاطمه شاهیدفر ۱۰ ساله ☀️ سلام امام زمان عزیزم ! ☀️ همون طوری که آغوشت رو ، ☀️ برای حاج قاسم سلیمانی باز کردی ؛ ☀️ آغوشت رو برای من هم باز کن . ☀️ آخه منم مثل ایشون ، آرزوی شهادت دارم . ☀️ مولای من ! زودتر بیا ☀️ تا دنیا رو از شرّ بدی ها دور کنید ☀️ ومارا آزاد کنید . @amoomolla