eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
25.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 پویانمایی زیبا و به یاد ماندنی 📼 خداوند لک لک ها را دوست دارد 🎬 قسمت اول 🎥 @kartoon_film 🇮🇷 @amoomolla
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈 🐈 🐈 🐈 قسمت ۲۴ 🐈 🐈 🐈 🇮🇷 شب شد و همه خوابیدند . 🇮🇷 فرامرز ، به فکر مینه افتاد . 🇮🇷 دنبال راهی بود تا بتواند مینه را پیدا کند 🇮🇷 و او را آزاد کرده ، به ایران ببرد . 🇮🇷 علاوه بر مینه ، 🇮🇷 یاد گربه هایی افتاد 🇮🇷 که به آنها قول داده بود که آزادشان کند . 🇮🇷 و همچنین به قتلی که دیده بود ، 🇮🇷 و الماسهای در قفس گربه ها ، 🇮🇷 و اینکه نمی داند 🇮🇷 آیا دوباره انسان می شود یا خیر . 🇮🇷 فرامرز با خودش گفت : 🐈 تا حالا ، هر دو شب یکبار ، انسان شدم 🐈 و چیزی کمتر از دو ساعت بعدش ، 🐈 دوباره گربه شدم . 🐈 و هر بار که انسان شدم ، 🐈 دقیقا قبل از طلوع آفتاب بود . 🐈 اگر این حالت همیشگی باشه ، 🐈 پس باید برای این یکی دو ساعت ، 🐈 برنامه ریزی کنم . 🐈 از آخرین باری که انسان شدم ، 🐈 دو روز می گذره 🐈 پس امشب ممکنه بازم انسان بشم . 🐈 اگر امشب هم انسان بشم ، 🐈 با این قفسِ کوچولو ، حتما آسیب می بینم . 🐈 اگر هم شانس بیارم و قفس بشکنه 🐈 و بلفرض که سالم به در بردم 🐈 حتماً سروصدای شکستن قفس و افتادنش ، 🐈 اهل خونه رو بیدار می کنه . 🇮🇷 فرامرز ، طاقت نیاورد و قصد فرار نمود . 🇮🇷 از هوش انسانی اش کمک گرفت ، 🇮🇷 و با خلال دندانی که کنارش بود ، 🇮🇷 موفق شد درب قفس را باز کند . 🇮🇷 سپس آرام از خانه بیرون آمد . 🇮🇷 و آدرس بازار را در ذهنش مرور کرد ‌. 🇮🇷 به طرف بازار رفت . 🇮🇷 سپس از بازار به طرف خانه حمزه دوید . 🇮🇷 داخل خانه شد . 🇮🇷 و به طرف انباری که گربه ها در آن بودند ، 🇮🇷 رفت . 🇮🇷 گربه ها از دیدنش خوشحال شدند . 🇮🇷 و با کلی ذوق و شوق به میو میو افتادند . 🇮🇷 بعد از سلام و احوالپرسی ، 🇮🇷 فرامرز ، به آنها گفت که یک انسان است . 🇮🇷 اما گربه ها ، حرفش را باور نکردند . 🇮🇷 فرامرز گفت : 🐈 باشه باور نکنید ولی اگر انسان شدم 🐈 من آزادتون می کنم و الماسهارو می برم 🐈 اما برای بیرون رفتن از اینجا ، 🐈 به کمک شما احتیاج دارم 🐈 باید کمکم کنید تا از نگهبانها بگذریم . 🇮🇷 گربه ها ، با حالتی خندان و مسخره آمیز ، 🇮🇷 به همدیگر نگاه کردند . 🇮🇷 فرامرز گفت : 🐈 من خیلی خستم ، امروز نخوابیدم 🐈 میرم یه چرتی بزنم . 🐈 اگه کسی اومد ، حتما بیدارم کنید . 🐈 ادامه دارد ... 🐈 📚 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
🌹 خدایا ! 🌹 معلمان و مربیان و آموزگاران را بیامرز 🌹 عمرشان را دراز و طولانی بفرما 🌹 و کسبشان را با برکت کن 🌹 الهی آمین ، یا رب العابمین 🤲🏻 🔮 @amoomolla
🌹 شعر کودکان رمضان 🌹 🕋 توی ماه رمضون 🕋 می رسیم به آسمون 🕋 می شیم مهمون خدا 🕋 می شیم از بدی جدا 🕋 همه آدمهای خوب 🕋 از سحر تا به غروب 🕋 روزه می گیرن با هم 🕋 بی درد و بی رنج و غم 🕋 همیشه گفته خدا 🕋 برای ما بنده ها 🕋 روزه داشتن مثل نور 🕋 می ده دلها رو سرور 🕋 بچه های با صفا 🕋 کنید به عهدش وفا 🕋 روزه بگیرید امسال 🕋 قرآن بخونید با حال 🔮 @amoomolla
🌹 آموزش مفاهیم دینی به زبان انگلیسی 🌹 🌹 موضوع : دعای سلامتی امام زمان 🌹 قسمت پنجم ( آخر ) ⚜ And let the people be delighted ⚜ in his reign ⚜ by bestowing success ⚜ and by extending his reign. ⚜ اَند لِت دِ پیپُل بی دِلایتِد ⚜ این هیز رِین ⚜ بای بِستُ‌وین سِکساس ، ⚜ اَند بای ایکس‌تِندینگ هیز رِین 🔮 @amoomolla
مفردات و کلمات انگلیسی جدید ، دعای سلامتی امام زمان عج 🇮🇷 let ( لِت ) 🌸 به عنوان امر مودبانه : بیایید ، باشد که 🇮🇷 people ( پیپُل ) 🌸 مردم 🇮🇷 be ( بی ) 🌸 بودن 🇮🇷 delighted ( دِلایتِد ) 🌸 خوشحال و شادمان 🇮🇷 his ( هیز ) 🌸  برای او ، مال آن مرد ، ضمیر ملکی سوم شخص مفرد مذکر 🇮🇷 reign ( رِین ) 🌸 حکمرانی کردن ، پادشاهی کردن 🇮🇷 by ( بای ) 🌸 بوسیله ، بواسطه 🇮🇷 bestowing ( بِستُ‌وین ) 🌸 بخشیدن ، عطا کردن 🇮🇷 success ( سِکساس ) 🌸 موفقیت ، پیروزی ، ترقی ، نتیجه 🇮🇷 extending ( ایکس‌تِندینگ ) 🌸 گسترش دادن
🔮 ؟ 🤔 🕋 کدام سوره قرآنی است 🕋 که سفارش شده ، زنها آنرا بیشتر بخوانند ؟! 👈 باهوشا بسم الله 🧠 @moaama_chistan 🇮🇷 @amoomolla
🔮 ؟ 🤔 🕌 دختری که در محراب عبادت ، 🕌 برای او از جانب خداوند عزوجل ، 🕌 غذا و میوه آورده شد ؟! 👈 باهوشا بسم الله 🧠 @moaama_chistan 🇮🇷 @amoomolla
🔮 ؟ 🤔 📿 آن کدام دختر قرآنی است ، 📿 که با عفت و حیا ، راه می رفت ؟! 👈 باهوشا بسم الله 🧠 @moaama_chistan 🇮🇷 @amoomolla
فرا رسیدن ماه مبارک رمضان ، بر همه شما دوستان و همراهان عزیزم ، خصوصا روزه اولی ها ، تبریک و شادباش عرض می کنیم .
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈 🐈 🐈 🐈 قسمت ۲۵ 🐈 🐈 🐈 🇮🇷 فرامرز کنار قفس گربه ها خوابید . 🇮🇷 با صدای اذان صبح ، 🇮🇷 انسان شد و از خواب پرید . 🇮🇷 با تمام خستگی هایش ، 🇮🇷 به سرعت ، قفس گربه ها را باز کرد . 🇮🇷 و گربه ها را آزاد کرد . 🇮🇷 آن گربه هایی که ، انسان شدن او را دیدند 🇮🇷 بعضی ها ، در شک و تردید بودند . 🇮🇷 که این انسان ، واقعا همان فرامرز است یا نه 🇮🇷 آیا به او اعتماد کنند یا نه ؟ 🇮🇷 و بعضی از گربه ها ، حرف او را باور کردند ‌. 🇮🇷 و به بقیه گربه ها گفتند : 🐱 اون واقعا انسانه ، می تونه تبدیل بشه 🐱 پس حالا که به خاطر نجات ما اومده 🐱 پس نباید تنهاش بذاریم 🇮🇷 فرامرز ، الماس ها را از قفس برداشت . 🇮🇷 و به همراه گربه ها ، 🇮🇷 آرام از اتاق بیرون رفتند . 🇮🇷 فرامرز و گربه ها ، 🇮🇷 دو نگهبان را غافلگیر کردند . 🇮🇷 فرامرز ، دست و پا و دهان آنها را بست . 🇮🇷 و با گربه ها ، به طرف پلیس رفت . 🇮🇷 سر راه ، به این فکر می کرد : 🐈 که با الماس ها باید چکار کنم . 🐈 اگر دوباره گربه شدم ، چی ؟! 🇮🇷 ناگهان چشمش به مسجد افتاد . 🇮🇷 فرامرز ، کمی فکر کرد و داخل مسجد شد . 🇮🇷 ابتدا کیسه الماس ها را ، 🇮🇷 داخل کفشداری گذاشت و در آن را قفل کرد 🇮🇷 و تصمیم داشت تا چند روز در همان جا بمانند 🇮🇷 سپس به این فکر افتاد 🇮🇷 که شاید یکی از نمازگزاران یا خادمان مسجد 🇮🇷 آنها را پیدا کند و تحویل پلیس دهد . 🇮🇷 فرامرز ، برگشت و الماسها را در آورد 🇮🇷 و به طرف امام جماعت مسجد رفت . 🇮🇷 بعد از سلام و احوالپرسی به زبان عربی ، 🇮🇷 از ایشان خواهش کرد ؛ 🇮🇷 تا این کیسه را به امانت بپذیرد . 🇮🇷 اما امام جماعت ، ابتدا امانت را قبول نکرد ؛ 🇮🇷 ولی بعد از اصرار زیاد فرامرز ، 🇮🇷 مجبور شد تا آنها را به امانت قبول کند . 🇮🇷 سپس به طرف پلیس رفت . 🇮🇷 و گربه ها ، پشت سر او می آمدند . 🇮🇷 مردم از دیدن فرامرز ، 🇮🇷 و گربه هایی که پشت سر او می آمدند 🇮🇷 بسیار تعجب کردند . 🇮🇷 فرامرز ، داخل مرکز پلیس شد . 🇮🇷 و گربه ها ، بیرون پاسگاه ، منتظرش بودند . 🇮🇷 فرامرز ، گزارش قتل احمد ، توسط حمزه را ، 🇮🇷 به صورت شفاهی و کتبی ، به پلیس داد . 🇮🇷 و مکان جنازه را نیز به آنها گفت . 🐈 ادامه دارد ... 🐈 📚 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla