eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
91 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 آموزش انگلیسی مذهبی 🌷 🇮🇷 Faithful 🌸 تلفظ 👈 فَیض فُل 🌸 ترجمه : مؤمن ، با ایمان ، با وفا 🇮🇷 i am Faithful 🇮🇷 تلفظ : آی اَم فَیض فُل 🇮🇷 ترجمه : من با ایمان هستم . @amoomolla
🌹 شعر کودکانه حضرت محمد 🌹 ⚜ پیامبرم محمد ⚜ در آسمانها احمد ⚜ عبد الله پدر او   ⚜ آمنه مادر او ⚜ خدیجه همسر او ⚜ فاطمه دختر او ⚜ دایه ی او حلیمه  ⚜ با اخلاق کریمه ⚜ صل علی محمد  ⚜ صلوات بر محمد 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ داستان دختر شگفت انگیز ☀️ ☀️☀️☀️ قسمت سوم ☀️☀️☀️ 🌸 بچه ، گریان و بی تاب ، 🌸 به سینه زهرا نگاه می کرد . 🌸 گریه های زهرا شدیدتر شد . 🌸 و با حسرت به بچه نگاه می کرد . 🌸 زهرا با گریه به بچه می گفت : 🇮🇷 آروم باش عزیزم 🇮🇷 تو رو خدا گریه نکن 🇮🇷 الآن عمو میاد برات شیشه میاره 🌸 اما بچه ، دستش را روی سینه زهرا می زند 🌸 و گریه و زاری می کند 🌸 زهرا از دیدن این صحنه دلش آتیش گرفت 🌸 و از خدا خواست تا کمکش کند 🌸 جعفر با عجله وارد خانه شد 🌸 به طرف آشپزخانه رفت 🌸 و مشغول آماده کردن شیشه شیر شد 🌸 صدای گریه های زهرا ، 🌸 که داشت با بچه حرف می زد ، 🌸 تا آشپزخانه می رسید . 🌸 چشمان جعفر نیز ، پر از اشک شدند . 🌸 به سرعت شیشه را آماده کرد و برای زهرا برد 🌸 اما باز بچه ، شیشه را قبول نکرد 🌸 جعفر ، بچه را گرفت . 🌸 و سعی کرد تا هم او را آرام کند ، 🌸 و هم شیشه را در دهان او بگذارد . 🌸 همه تلاش خود را کرد 🌸 اما عاقبت نه آرام شد و نه شیشه را گرفت . 🌸 بچه مدام ، به سینه زهرا نگاه می کند . 🌸 زهرا ، دوباره بچه را گرفت . 🌸 و با گریه گفت : 🇮🇷 آخه تو چی می خوای بچه ؟! 🇮🇷 چرا ساکت نمی شی ؟! 🇮🇷 چرا دلمو به درد میاری ؟! 🇮🇷 چرا اذیتم می کنی ؟! 🇮🇷 بس کن دیگه 🇮🇷 تو رو خدا بس کن دیگه 🌸 دست بچه ، همچنان روی سینه زهرا بود 🌸 ناگهان ، 🌸 زهرا احساس سنگینی در سینه اش کرد 🌸 حس کرد ، که از سینه او ، 🌸 شیر دارد خارج می شود . 🌸 بچه را روی سینه اش گذاشت 🌸 بچه ، با عجله ، پستان زهرا را در دهان گرفت 🌸 سپس آرام شد و شروع به مکیدن کرد . 🌸 گریه های زهرا بیشتر شد و بُغضش ترکید 🌸 همان بُغضی که سالها ، 🌸 به خاطر نداشتن بچه ، 🌸 در گلویش جمع شده بود . 🌸 و برای اولین بار ، احساس مادر شدن کرد 🌸 و با گریه و خوشحالی ، به جعفر گفت : 🇮🇷 آقا جعفر می بینی ؟! من مادر شدم 🇮🇷 من دارم به بچه ام شیر میدم . 🌸 جعفر با تعجب گفت : 🌹 چی داری میگی زن ، مگه شوخیت گرفته ؟! 🌹 تو واقعاً داری به بچه شیر میدی ؟! 🌸 زهرا با چشم گریان و لب خندان گفت : 🇮🇷 آره ، احساسش می کنم 🌸 جعفر گفت : 🌹 آخه چطور ممکنه ؟! 🌹 مگه تو شیر داری ؟! ☀️ ادامه دارد ... ☀️ ✍ نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون یکی بود یکی نبود 🇮🇷 رده سنی : خردسال ، کودک و نوجوان 🇮🇷 شهید شاهرخ ضرغام 🎥 @kartoon_film 🇮🇷 @amoomolla
محتوای تربیت کودک
🌷 معما و چیستان مذهبی 🌷 ☀️ ۱. معجزه جاودان پیامبر اکرم ؟! ☀️ ۲. روز و ماه تولد پیامبر اکرم ؟! ☀
پاسخ : ☀️ ۱. معجزه جاودان پیامبر اکرم ؟! 👈 قرآن کریم ☀️ ۲. روز و ماه تولد پیامبر اکرم ؟! 👈 ۱۷ ربیع الاول ☀️ ۳. سال تولد پیامبر اکرم ؟! 👈 عام الفیل ☀️ ۴. محل تولد پیامبر اکرم ؟! 👈 مکه معظمه
🌷 معما و چیستان مذهبی 🌷 🕋 ۱. امام دوم شیعیان ؟! 🕋 ۲. پدر امام حسن مجتبی علیه السلام ؟! 🕋 ۳. مادر امام حسن مجتبی علیه السلام ؟! 🕋 ۴. روز و ماه ولادت امام حسن مجتبی ؟! 🕋 ۵. روز و ماه شهادت امام حسن مجتبی ؟! 💥 بچه آخوندای آینده ، بسم الله 💥 🔮 @amoomolla
🌷 معما و چیستان مذهبی 🌷 💠 مدت نبوت پیامبر اکرم  ؟! 💠 روز و ماه شهادت پیامبر اکرم ؟! 💠 محل دفن پیامبر اکرم ؟!   💥 بچه آخوندای آینده ، بسم الله 💥 🔮 @amoomolla
🌹 شعر امام حسن مجتبی 🌹 🌸 زنده ای تو در یاد و خاطرم 🌸 زنده ای تو در قلب شیعیان 🌸 چشم خیس تو مثل آسمان 🌸 قلب و سینه ات نور و کهکشان 🌸 از برای آن صلح پاک تو 🌸 دین و حرف حق مانده جاودان 🌸 مانده در شب و ظلم و تیرگی 🌸 یاد و چهره ماه مهربان 🌸 شب رسید و شد کشته مجتبی 🌸 در عزای او مانده آسمان ✍ شاعر : مهدی وحیدی صدر 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
44.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی تنهاترین سردار 🇮🇷 در مورد امام حسن مجتبی 🇮🇷 قسمت اول 🔮 @amoomolla
محتوای تربیت کودک
🌷 معما و چیستان مذهبی 🌷 🕋 ۱. امام دوم شیعیان ؟! 🕋 ۲. پدر امام حسن مجتبی علیه السلام ؟! 🕋 ۳. ما
✍ پاسخ معماها : 🕋 ۱. امام دوم شیعیان ؟! 👈 امام حسن مجتبی علیه السلام 🕋 ۲. پدر امام حسن مجتبی علیه السلام ؟! 👈 امام علی علیه السلام 🕋 ۳. مادر امام حسن مجتبی علیه السلام ؟! 👈 حضرت زهرا علیهاالسلام 🕋 ۴. روز و ماه ولادت امام حسن مجتبی ؟! 👈 ۱۵ رمضان 🕋 ۵. روز و ماه شهادت امام حسن مجتبی ؟! 👈 ۲۸ صفر
محتوای تربیت کودک
🌷 معما و چیستان مذهبی 🌷 💠 مدت نبوت پیامبر اکرم  ؟! 💠 روز و ماه شهادت پیامبر اکرم ؟! 💠 محل دفن
✍ پاسخ معماها : 💠 مدت نبوت پیامبر اکرم  ؟! 👈 ۲۳ سال 💠 روز و ماه شهادت پیامبر اکرم ؟! 👈 ۲۸ صفر 💠 محل دفن پیامبر اکرم ؟! 👈 مدینه
🌷 معما و چیستان مذهبی 🤔 🌷 🔰 ۱. سال به دنیا آمدن امام حسن مجتبی ؟! 🔰 ۲. سال به امامت رسیدن امام حسن مجتبی ؟ 🔰 ۳. سال شهادت امام حسن مجتبی ؟! 🔰 ۴. مدت امامت امام حسن مجتبی ؟! 🔰 ۵. طول عمر امام حسن مجتبی ؟! 💥 بچه آخوندای آینده ، بسم الله 💥 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ داستان دختر شگفت انگیز ☀️ ☀️☀️☀️ قسمت چهارم ☀️☀️☀️ 🌸 جعفر و زهرا تصمیم گرفتند 🌸 تا بچه را تحویل پلیس دهند . 🌸 منتظر شدند تا صبح شود . 🌸 همراه با بچه ، سحری خوردند 🌸 نماز صبح و دعای عهد خواندند 🌸 سپس جعفر ، قرآن می خواند 🌸 و زهرا و بچه ، گوش می کردند . 🌸 تا صبح شد . 🌸 جعفر ، تشت و بچه را برداشت 🌸 زهرا در حال پوشیدن چادرش ، گفت : 🇮🇷 وایسا عزیزم منم میام 🌸 جعفر گفت : 🌹 خانمی شما خسته ای 🌹 همه‌ی شب رو نخوابیدی 🌹 شما بمون استراحت کن من می برمش 🌸 زهرا گفت : 🇮🇷 عزیزم ! 🇮🇷 من خوبم 🇮🇷 دوست دارم باهات بیام 🌸 هر دو به طرف کلانتری حرکت کردند . 🌸 در طول مسیر ، بچه در بغل زهرا بود . 🌸 زهرا دوست نداشت بچه را تحویل دهد 🌸 اما به فکر مادر بچه بود 🌸 که حتما نگران بچه اش شده . 🌸 بچه را به پلیس تحویل دادند . 🌸 و از کلانتری ، بیرون آمدند . 🌸 اشک ، آرام آرام ، 🌸 از چشمان جعفر و زهرا ، پایین می آمد . 🌸 کنار پارک ایستادند و روی نیمکت نشستند . 🌸 زهرا ، شعری را آرام با خود زمزمه می کرد : 🇮🇷 بچه ، یکی یه دونه ، عزیزِ هر دومونه 🇮🇷 بچه ، چراغ خونه ، ماهه تو آسمونه 🇮🇷 بچه ، مثلِ یه غنچه ، گلِ زیبای باغچه 🇮🇷 بچه ، شادیِ کوچه ، خنده‌ی لبهامونه 🇮🇷 بچه ، امیدِ مادر ، هم بازیِ برادر 🇮🇷 همدم و یارِ خواهر ، عصای مردِ خونه 🌸 زهرا ، وسطای شعر خواندنش ، 🌸 دیگر نتوانست تحمل کند . 🌸 چادر را جلوی صورتش گذاشت . 🌸 و شروع به گریه کرد . 🌸 جعفر ، دیگر نتوانست جلوی خود را بگیرد 🌸 خودش نیز به گریه افتاد 🌸 و دوباره از خداوند ، درخواست بچه کرد 🌸 پس از اینکه آرام شدند ، 🌸 به خانه برگشتند 🌸 در را باز کردند 🌸 ناگهان صدای گریه بچه ای را شنیدند ☀️ ادامه دارد ... ☀️ ✍ نویسنده : حامد طرفی 📚 @dastan_o_roman 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
47.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی تنهاترین سردار 🇮🇷 در مورد امام حسن مجتبی 🇮🇷 قسمت دوم 🔮 @amoomolla