eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.2هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹 آموزش انگلیسی مذهبی 🌹🌹 🌹 سوره عصر ، آیه ۳ ، قسمت ۴ 🌹 🌸 وَ تواصَوا بِالصَّبر 🌸 🔮 and enjoin on each other patience 🌸 تلفظ 👈 اَند این جُـین آن ایـچ آذِر  پـِی شِــنس 🌸 ترجمه فارسی : 🌷 و همدیگر را به صبر و شکیبایی سفارش نمودند . @amoomolla 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 داستان دختر پوشیه پوش 🌹 🌹🌹 قسمت ۲۷ 🌹🌹 🍎 هر سیزده نفر تصمیم گرفتند 🍎 که با هم به دختر پوشیه پوش حمله کنند 🍎 که ناگهان یک پسری رسید و گفت : 🌸 بهتر نیست با یکی که ، 🌸 هم قد و قواره خودتونه ، مبارزه کنید ؟! 🍎 همه به آن پسر نگاه کردند . 🍎 سمیه هم با دقت به پسره نگاه کرد . 🍎 همان پسری که در دانشگاه دیده بود . 🍎 همان دانشجوی با حیا و سر به زیر . 🍎 داریوش هم او را شناخت و گفت : 🔥 محمودی ، تو اینجا چکار می کنی ؟ 🍎 یکی از جنایت کاران به داریوش گفت : 🔥 می شناسیش ؟! 🍎 داریوش گفت : 🔥 آره اون همکلاسیمه ، 🔥 ولی نمی دونم اینجا چکار می کنه . 🍎 یکی دیگه گفت : 🔥 پس هر دوتاشونو می زنیم . 🍎 ناگهان چند نفر دیگر ، آمدند ؛ 🍎 و پشت محمودی ایستادند . 🍎 محمودی دستش را بالا برد و گفت : 🌸 بچه ها ، ادبشون کنید . 🍎 محمودی و دوستانش ، 🍎 به طرف جنایت کاران حمله ور شدند . 🍎 دو گروه با هم درگیر شدند . 🍎 سمیه با اولین مشتش به داریوش ، 🍎 شروع کننده دعوا شد . 🍎 سپس سر دو نفر دیگر را به هم کوبید . 🍎 سپس پرید و با ضربه پایش ، 🍎 به زیر چانه دیگری زد ؛ 🍎 و او را نقش زمین نمود . 🍎 یک نفر از جلو و یکی دیگر از پشت ، 🍎 به طرف سمیه حمله کردند . 🍎 سمیه ، روی شانه یکی از آنها پرید ، 🍎 و او را به طرف نفر دومی انداخت . 🍎 و خودش نیز ، روی جاکولری قرار گرفت . 🍎 و شاهد مبارزه دو گروه شد . 🍎 یک نفر هم از دوستان محمودی ، 🍎 روی پشت بام رفته ، 🍎 و فقط عکس می گرفت . 🍎 سمیه به او گفت : 🌷 شما نمی خوای به دوستات کمک کنی ؟ 🍎 پسره لبخندی زد و گفت : 🌟 کمک من با همین رسانه است . 🌟 جنگ من ، جنگ رسانه است . 🌹 ادامه دارد ... 🌹 ✍ نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
39.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای آرمن ۲ 🇮🇷 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی 🇮🇷 قسمت ۲۰ : سفر به مهتار 🔮 @amoomolla ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال بایگانی فیلم و کارتون ، در سروش 📲 sapp.ir/iran_kartoon
22.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال زیبای تا به تا ( زی زی گولو ) 🇮🇷 قسمت ۱۸ : امواج ( تلویزیون ) 🔮 @amoomolla 👈 لطفا فیلم و کارتون های ما را تبلیغ کنید .
🇮🇷 ساخت باشگاه ورزشی در روستای
🧐 معما 🤔 یه استخر داریم که هر روز ۲ برابر روز قبل آب میریزند داخلش ؛ مثلا اگه روز اول ، یک لیتر میریزند روز دوم ، ۲ لیتر و روز سوم ، ۴ لیتر و روز بعد ، ۸ لیتر و به همین ترتیب ۱۶ ، ۳۲ و... در روزهای بعدی داخل استخر آب می‌ریزنند و اینکه در مدت ۳۰ روز ، این استخر ، کاملا پر میشه . حالا سوال اینه که در چه روزی از مدت این ۳۰ روزه ، حجم این استخر نصفه است ؟! 👈 باهوشا بسم الله 🔮 @amoomolla
محرومیت زدایی در روستاهای بخش شهیون پایان پروژه آبرسانی به روستای پلی پلی از توابع دهستان شهی با پیگیری های بخشدار شهیون مهندس حسین رحیمی و با همکاری فرمانداری ویژه شهرستان و قرارگاه پیشرفت و آبادانی شهیون ، امروز آخرین مرحله از پروژه آب رسانی به روستای پلی پلی از توابع دهستان شهی صورت گرفت . مردم این روستا با پایان این پروژه از نعمت آب آشامیدنی برخوردار شدند .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 داستان دختر پوشیه پوش 🌹 🌹🌹 قسمت ۲۸ 🌹🌹 🍎 دعوای سختی بین طرفین درگرفت . 🍎 جنایتکاران ، همه تلاش خود را کردند ، 🍎 تا دوربین عکاسی و سمیه را بگیرند . 🍎 و با خود ببرند . 🍎 امّا محمودی و دوستان با غیرتش ، 🍎 اجازه ندادند تا هیچ کسی ، 🍎 به عکاس و سمیه دست بزند . 🍎 مواد فروشان ، وقتی دیدند 🍎 که از پس محمودی و دوستانش بر نمی آیند ؛ 🍎 مجبور شدند پا به فرار بگذارند . 🍎 سمیه نیز از بالای جاکولری پایین آمد ، 🍎 و از محمودی و دوستانش تشکر کرد . 🍎 سمیه ، قصد رفتن نمود که محمودی گفت : 🌸 خانم سیاحی با شما کار دارم . 🍎 سمیه با تعجب ایستاد 🍎 و پس از مکث ، بهت زده برگشت و گفت : 🌷 شما مگه منو می شناسین ؟ 🌸 محمودی گفت : بله کاملا 🍎 سمیه گفت : 🌷 چه مدته که منو می شناسین ؟! 🍎 محمودی گفت : 🌸 اون فعلا مهم نیست 🌸 کی وقت دارید با هم صحبت کنیم ؟ 🍎 سمیه گفت : در مورد چی ؟! 🍎 محمودی گفت : 🌸 هم در مورد مبارزه با مفسدین 🌸 و هم در مورد دوستتون مرضیه خانم 🍎 سمیه گفت : 🌷 مگه مرضیه چی شده ؟ 🍎 محمودی سرش را پایین انداخت . 🍎 و با ناراحتی و بُغض گفت : 🌸 متاسفانه اونم معتاد شده . 🍎 سمیه از شنیدن این حرف ، شوکه شد . 🍎 احساس کرد ، دنیا دور او می چرخد . 🍎 اشک از چشمانش سرازیر شد . 🍎 از شدت ناراحتی و عصبانیت ، 🍎 چشمانش سرخ شدند . 🍎 بدون خداحافظی به طرف دانشگاه رفت . 🍎 و در طول مسیر ، خودش را ملامت می کرد 🍎 و با گریه به خودش می گفت : 🌷 لعنت به خودم 🌷 لعنت به این دانشگاه 🌷 لعنت به هر چی موادفروشه 🌷 خاک تو سرت سمیه 🌷 که نتونستی مراقب دوستت باشی 🌷 آخه چرا من حواسم به دوستم نبود 🌷 چرا از بهترین دوستم غافل شدم ... 🌷 اونقدر مشغول مبارزه شده بودم ، 🌷 که از اطرافیان و دوستانم خبری نداشتم . 🌷 از اون سمیه‌ی بی اراده و ساده لوح غافل شدم 🌹 ادامه دارد ... 🌹 ✍ نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
32.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شهر موشکی 🇮🇷 قسمت ۲۴ : ویروس موشکی 🔮 @amoomolla 🇮🇷 بچه ها ! با هم این کانال و تبلیغ کنیم
15.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون قصه های عمو رحمان 🇮🇷 قسمت دوم : پرنده سپیدبال @amoomolla