محرومیت زدایی در روستاهای بخش شهیون
پایان پروژه آبرسانی به روستای پلی پلی از توابع دهستان شهی
با پیگیری های بخشدار شهیون مهندس حسین رحیمی و با همکاری فرمانداری ویژه شهرستان و قرارگاه پیشرفت و آبادانی شهیون ، امروز آخرین مرحله از پروژه آب رسانی به روستای پلی پلی از توابع دهستان شهی صورت گرفت .
مردم این روستا با پایان این پروژه از نعمت آب آشامیدنی برخوردار شدند .
🌹 داستان دختر پوشیه پوش 🌹
🌹🌹 قسمت ۲۸ 🌹🌹
🍎 دعوای سختی بین طرفین درگرفت .
🍎 جنایتکاران ، همه تلاش خود را کردند ،
🍎 تا دوربین عکاسی و سمیه را بگیرند .
🍎 و با خود ببرند .
🍎 امّا محمودی و دوستان با غیرتش ،
🍎 اجازه ندادند تا هیچ کسی ،
🍎 به عکاس و سمیه دست بزند .
🍎 مواد فروشان ، وقتی دیدند
🍎 که از پس محمودی و دوستانش بر نمی آیند ؛
🍎 مجبور شدند پا به فرار بگذارند .
🍎 سمیه نیز از بالای جاکولری پایین آمد ،
🍎 و از محمودی و دوستانش تشکر کرد .
🍎 سمیه ، قصد رفتن نمود که محمودی گفت :
🌸 خانم سیاحی با شما کار دارم .
🍎 سمیه با تعجب ایستاد
🍎 و پس از مکث ، بهت زده برگشت و گفت :
🌷 شما مگه منو می شناسین ؟
🌸 محمودی گفت : بله کاملا
🍎 سمیه گفت :
🌷 چه مدته که منو می شناسین ؟!
🍎 محمودی گفت :
🌸 اون فعلا مهم نیست
🌸 کی وقت دارید با هم صحبت کنیم ؟
🍎 سمیه گفت : در مورد چی ؟!
🍎 محمودی گفت :
🌸 هم در مورد مبارزه با مفسدین
🌸 و هم در مورد دوستتون مرضیه خانم
🍎 سمیه گفت :
🌷 مگه مرضیه چی شده ؟
🍎 محمودی سرش را پایین انداخت .
🍎 و با ناراحتی و بُغض گفت :
🌸 متاسفانه اونم معتاد شده .
🍎 سمیه از شنیدن این حرف ، شوکه شد .
🍎 احساس کرد ، دنیا دور او می چرخد .
🍎 اشک از چشمانش سرازیر شد .
🍎 از شدت ناراحتی و عصبانیت ،
🍎 چشمانش سرخ شدند .
🍎 بدون خداحافظی به طرف دانشگاه رفت .
🍎 و در طول مسیر ، خودش را ملامت می کرد
🍎 و با گریه به خودش می گفت :
🌷 لعنت به خودم
🌷 لعنت به این دانشگاه
🌷 لعنت به هر چی موادفروشه
🌷 خاک تو سرت سمیه
🌷 که نتونستی مراقب دوستت باشی
🌷 آخه چرا من حواسم به دوستم نبود
🌷 چرا از بهترین دوستم غافل شدم ...
🌷 اونقدر مشغول مبارزه شده بودم ،
🌷 که از اطرافیان و دوستانم خبری نداشتم .
🌷 از اون سمیهی بی اراده و ساده لوح غافل شدم
🌹 ادامه دارد ... 🌹
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
32.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شهر موشکی
🇮🇷 قسمت ۲۴ : ویروس موشکی
🔮 @amoomolla
🇮🇷 بچه ها ! با هم این کانال و تبلیغ کنیم
#کارتون_شهر_موشکی
15.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون قصه های عمو رحمان
🇮🇷 قسمت دوم : پرنده سپیدبال
@amoomolla
#قصه_های_عمو_رحمان
13.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون روباه کلک خروس زیرک
🇮🇷 این قسمت : مال تو نیست
🔮 @amoomolla
#کارتون_روباه_کلک_و_خروس_زیرک
#کارتون_ایرانی #سینمایی #فیلم_ایرانی
🌹 دخترای گلم !
🌹 هر روز به خودت بگو :
👈 حجابم ؛ فقط برای خداست .
🔮 @amoomolla
🌷 دخترم ، نفسم !
🌷 هر روز صبح نیت کن و بگو :
🌷 به احترام غیرت خدا ،
🌷 حجاب میزنم قربةً الی الله
🌷 به احترام خون شهدا ،
🌷 حجاب میزنم قربةً الی الله
🔮 @amoomolla
🕋 حجاب یعنی آرامش
💛 حجاب یعنی امنیت
🕋 حجاب یعنی عفت
❤️ حجاب یعنی نجابت
🕋 حجاب یعنی جلب رضایت خدا
💛 حجاب یعنی آرامش فردی و اجتماعی ؛
🕋 حجاب یعنی ؛ شکر نعمت زیبایی
💟 @amoomolla
🌹 داستان دختر پوشیه پوش 🌹
🌹🌹 قسمت ۲۹ 🌹🌹
🍎 سمیه با ناراحتی وارد دانشگاه شد .
🍎 و سراغ مرضیه را گرفت .
🍎 اما کسی از او خبری نداشت .
🍎 کلاس به کلاس ، دنبالش گشت .
🍎 اما پیدایش نکرد .
🍎 با گریه و عصبانیت در کلاس داد زد :
🌷 مرضیه ... مرضیه کجایی ؟
🍎 ارغوان ، که بیرون کلاس بود .
🍎 با شنیدن صدای سمیه ، وارد کلاس شد
🍎 سمیه از شدت گریه ، چادرش خیس شده بود
🍎 ارغوان و دختران دانشگاه ،
🍎 از دیدن گریه ها و ضجه های سمیه ،
🍎 دلشان برای او سوخت .
🍎 و هر کدام به طریقی ، او را دلداری می دادند
🍎 ارغوان نزدیک سمیه شد .
🍎 او را در آغوش گرفت و گفت :
🌟 چی شده سمیه ؟
🍎 سمیه با ناراحتی و گریه گفت :
🌷 مرضیه کجاست ؟!
🌷 اون تا امروز صبح ، دانشگاه بود ،
🌷 اما الآن ، هیچ کس نمی دونه کجاست .
🌟 ارغوان گفت : من می دونم عزیزم
🌷 سمیه گفت : کجاست ؟
🍎 ارغوان سرش را پایین انداخت
🍎 اشک در چشمانش جمع شد
🍎 و با ناراحتی گفت :
🌟 متاسفانه اخراجش کردند .
🍎 سمیه ، گریه کنان ،
🍎 به طرف خانه مرضیه رفت .
🍎 سراغ مرضیه را گرفت اما آنجا هم نبود .
🍎 هر چه منتظرش ماند ، خبری از او نشد .
🍎 پدر و مادر مرضیه نیز ، از نیامدن او به خانه
🍎 احساس ترس و نگرانی کردند .
🍎 و سریعا به پلیس اطلاع دادند ...
🍎 روز بعد ، سمیه در نمازخانه نشسته بود
🍎 و از روی مفاتیح ،
🍎 دعا می خواند و گریه می کرد .
🍎 یکی از دختران دانشگاه ،
🍎 پیش سمیه آمد و گفت :
🔥 سمیه خانم شمایی ؟
🌹 ادامه دارد ... 🌹
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla