eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
「❤️」 ‏و عمق عشق هیچگاه شناخته نمی شود مگر در زمان فراق .....! السلام علیک یااباعبدالله ✨✨ http://eitaa.com/amoomolla
💠 ناخن‌‌ کاشتن ، از دو جهت حرام است . 🔹 اولا چون زینت ( و تبرّج ) است . 💠 و در معرض دید نامحرم است . 🔹 دوما چون مقدمه‌ی ترک‌ واجب است ، 💠 توضیح ترک واجب : 🔹 غسل و وضو واجب اند 💠 و ناخن مصنوعی مانع وضو و غسل می شود 🔹 و آنها را باطل می کند . 💠 بعضیا میگن خوب وضوی جبیره ای میگیریم 🔹 حکم جبیره ، برای زمانی است 💠 که روی بدن ، مانعِ عقلایی باشد 🔹 و هیچ راهی برای برداشتنش هم نباشد ؛ 💠 نه مانعی که خودمان ساختیم 🔹 آن هم بخاطر جلوه‌گری 🇮🇷 @ghairat
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚 قسمت چهاردهم 🚥 پدرم تصمیم گرفت 🚥 تا مرا به حوزه علمیه شیعه ها فرستاد 🚥 تا با اعتقادات آنها آشنا شوم 🚥 خودش کار می کرد 🚥 تا وسایل راحتی من و خواهرم را ، فراهم کند 🚥 تا خوب درس بخوانم 🚥 و هر دو خانواده شیعه و سنی را بشناسم 🚥 او همیشه تشویقم می کرد 🚥 تا کاری کنم شیعه و سنی ، یکی شوند 🚥 کاری کنم تا برادران سنی مان را ، 🚥 از جهلی که دارند ، نجات بدهم 🚥 و آنها را آگاه کنم . 🚥 اما من قلبم از آنها ، پر از کینه و انتقام بود 🚥 فقط به فکر انتقام از کسانی بودم 🚥 که مادرم را کشتند . 🚥 ولی در حوزه علمیه به من یاد دادند 🚥 که هر کار کوچک و بزرگی را ، 🚥 فقط برای رضای خدا انجام دهم . 🚥 به خاطر همین ، تصمیم گرفتم 🚥 در کنار درسهای حوزه و آشنایی با مذاهب ، 🚥 کتاب های خداشناسی را ، مطالعه کنم 🚥 تا خدا را بهتر بشناسم 🚥 تا بهتر بتوانم او را عبادت کنم . 🚥 از وقتی خدا را شناختم و به عبادت پرداختم 🚥 آرامش و امنیت ، همه وجودم را گرفت . 🚥 به همین خاطر ، 🚥 تصمیم گرفتم اسم خودم را عوض کنم 🚥 تا هر وقت کسی مرا با آن اسم صدا بزند 🚥 آرامش و امنیت را به یادم بیاورم 🚥 مادرم را به یاد آورم 🚥 سختی هایی که کشیدم را بیاد آورم 🚥 به همه گفتم که از این به بعد ، 🚥 اسم من شیعه است . 🚥 به من بگوئید شیعه 🚥 تا یادم باشد مذهب مقدس شیعه ، 🚥 مثل مادرم مظلوم است . 🚥 در سن کم ، در پانزده سالگی ، 🚥 در بحث مناظرات خیلی قوی شدم 🚥 گاهی با علمای اهل سنت و وهابیت ، 🚥 مناظره می کردم . 🚥 با یاری خداوند ، در هر مناظره ای ، 🚥 آنها مغلوب می شدند . 🚥 بعضی ها شیعه می شدند 🚥 بعضی به لجاجت و نادانی خود ، 🚥 ادامه می دادند . 🚥 کم کم مشهور شدم . 🚥 دوستان و دشمنانی پیدا کردم 🚥 بعضی ها ، که با من دشمن شدند ، 🚥 مرا تهدید می کردند 🚥 که از این کارم ( یعنی مناظره ) دست بردارم 🚥 من در مناظرات ، 🚥 به دنبال اثبات خودم نیستم 🚥 به دنبال تحقیر و توهین به دیگران نیستم 🚥 فقط می خواهم همه دنیا ، حق را بفهمند 🚥 با وجود همه تهدیدها ، 🚥 وقتی تصویر مظلوم مادرم ، 🚥 جلوی چشمم می آمد 🚥 من تشویق به ادامه کار می شدم . 🚥 بیست ساله شدم 🚥 به دعوت از سازمان حج و زیارت ، 🚥 به خانه خدا مشرف شدم 🚥 و در آنجا ، به اصرار علمای مکه ، 🚥 قرار شد با چند تن از علمای وهابی ، 🚥 مناظره کنم . 🚥 اعمال حج را به جا آوردم 🚥 از خدای بزرگ ، کمک خواستم 🚥 و با توکل بر او ، به سمت جلسه رفتم 🚥 وقتی داخل شدم 🚥 همه با چشم حقارت ، به من نگاه می کردند 🚥 و با زبان عربی ، به همدیگر می گفتند : ⛳️ این بچه می خواهد با ما مناظره کند ؟! 💥 ادامه دارد ... ✍ نویسنده : حامد طرفی 🇮🇷 @amoomolla
محتوای تربیت کودک
کرایه تن پوش خرگوش ویژه معلمان و مربیان ، مهدکودک ها و مدارس ، و فعالان فرهنگی در شهر اهواز 📲 ۰۹۳۷۱
نمایش نامه طنز خرگوش حاضر جواب خرگوش ، نفس زنان ، وارد کلاس می‌شود . معلم که در حال تدریس بود ، با تعجب به او گفت : چرا این قدر دیر به مدرسه اومدی ؟ خرگوش گفت : آقا اجازه ! من داشتم خواب یک مسابقه فوتبال رو می‌دیدم . معلم گفت : خب چه ربطی داره ؟! خرگوش گفت : آقا چون بازی به وقت اضافه کشیده شد ، مجبور شدم خواب بمونم تا نتیجه‌اش معلوم بشه . معلم با تعجب به دانش آموزان نگاه کرد و دوباره به خرگوش گفت : بیا اینجا وایسا ببینم ، می‌خوام ازت چندتا سوال بپرسم . اگه جواب بدی ، اجازه میدم تو کلاس بشینی . اول بگو : شش صورت فعل « زد » چی میشه ؟ خرگوش گفت : زدم ، زدی ، زد ، دوباره زدم ، اونم زد ، دعوا شد . معلم گفت : مسخره می کنی ؟!! واقعا که ... حالا الفبای فارسی رو بگو ببینم . خرگوش گفت : الف – ب – پ – ت – ث – چهار – پنج – شش – هفت ... معلم گفت : نه نه نه اینجوری نیست که ... اصلا الفبای انگلیسی رو بگو ببینم خرگوش گفت :‌ ای – بی – سی – چهل – پنجاه – شصت – هفتاد _ هشتاد _ نود _ صد... معلم گفت : نه چی داری می خونی ؟! نخواستم بابا ، یه شعر برامون بخون خرگوش گفت : عجب رسمیه ، رسم زمونه ، خونه مون عیدا ، پر از مهمونه ، میرن مهمونا ، از اونا فقط ، آشغالِ میوه ، به جا می مونه ! کجاست اون سیبا ؟ چی شد انگورا ؟ کجا رفت اون موز ؟! خدا می دونه ! ظرفای خالی ، کجاست شیرینی ؟! آجیل و پسته ، کجاست خدایا ؟! می رن مهمونا ، از اونا فقط ، جعبه ی خالی ، به جا می مونه ! از بس خونه رو ، به هم می ریزن ، آدم مثل خر ، تو گِل می مونه معلم می خنده و میگه : به به خوب بود ، احسنت ، آفرین حالا بگو ببینم ، فرق برق آسمان و برق منزل چیه ؟ خرگوش گفت : آقا اجازه ! برق آسمون مجانیه ، ولی برق منزل پولیه . معلم گفت : اگه حمید ۵ تا مداد داشته باشه و ۳ تای اون‌ها رو به رضا بده ، چند تا مداد براش می‌مونه ؟ خرگوش گفت : آقا اجازه ! ما اصلا حمید رو نمی‌شناسیم و کاری هم به کارش نداریم . معلم گفت : ای بابا سواله دیگه . دو تا حیوون دوزیست نام ببر . خرگوش گفت : قورباغه و برادرش . معلم گفت : آخر منو می کشی تو ، حالا بگو ببینم ! سیب زمینی از چه زمانی پیدا شد ؟ خرگوش گفت : از زمانی که اولین سیب ، از درخت به زمین افتاد . معلم گفت : اگه به دوستت رضا هزار تومان بدی و دوباره پونصد تومان دیگه هم بدی ، در مجموع پول اون چقدر میشه ؟ خرگوش با عصبانیت گفت : ببخشید اجازه ! من هیچ وقت بهش پول نمیدم ؟ معلم گفت : باشه ... اگه تو ۲۰۰ تومن پول داشته باشی و برادرت بدون اجازه ۵۰ تومن از اون رو برداره ، چه قدر پول برات می‌مونه ؟ خرگوش گفت : ۳۰۰ تومن. معلم با عصبانیت گفت : ۳۰۰ تومن رو از کجا آوردی ؟ خرگوش گفت : چون اون قدر گریه می‌کنم تا پدرم ۱۵۰ تومان دیگه هم به من بده معلم گفت : حالا اگه مادرت به تو بگه نصف پرتقال رو می‌خوای یا هشت شانزدهم ، کدومش رو انتخاب می‌کنی ؟ خرگوش گفت : خب معلومه نصف پرتقال رو! معلم گفت : چرا ؟! مگه نمی‌دونی که نصف پرتقال با هشت شانزدهم پرتقال ، یکی هستن ؟ خرگوش گفت : چرا آقا ! می‌دونم ، ولی پرتقالی که شانزده تکه بشه ، دیگه قابل خوردن نیست . معلم گفت : از دست تو ... خب پس پنج تا حیوون درنده نام ببر ؟! خرگوش گفت : دو تا ببر و ۳ تا شیر معلم که از پاسخ های او کلافه شده بود ، با ناراحتی پرسید : چرا روی رودخونه ، پل می‌زنند ؟ خرگوش گفت : برای اینکه وقتی بارون میاد ماهی‌ها برن زیرش و خیس نشن . معلم گفت : فیل‌ها در کجا‌ها پیدا می‌شن ؟ خرگوش گفت : آقا اجازه ! فیل‌ها اون قدر بزرگ هستن که اصلا گم نمیشن ! معلم گفت : آخرین دندونی که در میاد ، چه دندونیه؟ خرگوش گفت : دندون مصنوعی ! معلم گفت : چرا بهترین دوست ما کتابه ؟ خرگوش گفت : چون هر بلایی سرش بیاریم ، صداش در نمیاد . اگر تو حرفش بپریم هم چیزی نمیگه معلم گفت : تو حتی به یک سوال هم جواب درست ندادی برو بشین ببینم 🇮🇷 @amoomolla
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎨 غرفه نقاشی و کاردستی ✂️ 📍 در مرز شلمچه 💥 🇮🇷 @amoomolla
کانال عشاق الحسین_۲۰۲۲_۰۹_۱۵_۱۷_۱۸_۳۸_۸۷۴.mp3
6.38M
•حرام اعیشن... حبک حسین فی قلبی لن انساک... کربلایی محمد جنامی یاحسین 😭😭😭😭
من انت یاحسین ع😭😭
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚 قسمت ۱۵ 🚥 مجلس پر از جمعیت بود 🚥 و مناظره کننده ها ، همه پیرمرد بودند ، 🚥 با ادب سلام کردم و پایین مجلس نشستم . 🚥 یکی از پیران ، بدون سلام و مقدمه گفت : 🔥 شنیدم سنی بودی و شیعه شدی ؟! 🇮🇷 گفتم : بله با اجازه تون 🔥 گفت : میشه بپرسم 🔥 چرا راه اجداد و پدرانت را رها کردی ؟! 🇮🇷 گفتم : شما چرا قبله را از بیت المقدس ، 🇮🇷 به سمت کعبه برگرداندید ؟ 🔥 گفت : چون فرمان خدا به پیامبر بود 🇮🇷 گفتم : من هم به فرمان خدا و پیامبرش ، 🇮🇷 عمل کردم و شیعه شدم . 🔥 گفت : بچه جون ! 🔥 مگر زمان پیامبر ، شیعه هم بود ؟! 🇮🇷 گفتم : بله ، سیوطی که از علمای سنی بود 🇮🇷 در کتاب درالمنثور ، 🇮🇷 ذیل تفسیر آیه ۷ سوره بینه ، 🇮🇷 حدیثی آورده که در آن پیامبر می فرمایند : 🕋 سوگند به آنکه جان من در دست اوست 🕋 او ( یعنی علی ) و شیعیانش ، 🕋 در رستاخیز رستگارند . 🚥 ناگهان یکی از شیعیان ، با صدای بلند گفت : 🕌 الله اکبر ، الله اکبر 🔥 پیرمرد گفت : 🔥 خوب پیامبر کجا گفته شیعه شوید ؟ 🇮🇷 گفتم : شیعه یعنی پیرو 🇮🇷 بعد از پیامبر هم مردم دو دسته شدند : 🇮🇷 عده ای که معتقدند 🇮🇷 پیامبر اکرم جانشین تعیین کرده 🇮🇷 که همان پیروان علی بن ابی طالب اند 🇮🇷 و افراد با توجه به حدیثی که گفتم ، 🇮🇷 توسط پیامبر ، لقب شیعه گرفتند 🇮🇷 و عده ای دیگر معتقدند 🇮🇷 که پیامبر ، هیچ جانشینی انتخاب نکرده 🇮🇷 که به نام اهل سنت ، معروف شدند . 🇮🇷 تازه ، علاوه براین ؛ 🇮🇷 شیعه از زمان حضرت نوح بود 🇮🇷 نه از زمان پیامبر اکرم ... 🚥 با گفتن این جمله ، 🚥 سر و صدا و همهمه ، همراه با تعجب ، 🚥 از جمعیت بلند شد . 🔥 پیرمرد گفت : این ادعای بزرگیست پسر جان 🔥 آیا میتوانی حرف خودت را ثابت کنی ؟ 🇮🇷 گفتم : بله 🇮🇷 در آیه ۸۳ سوره صافات ، 🇮🇷 حضرت ابراهیم را ، شیعه حضرت نوح ، 🇮🇷 معرفی شده است . 🔥 گفت : خوب که چی ؟ 🇮🇷 گفتم : پیامبر اسلام ، 🇮🇷 دینش را ، دین پدرش یعنی ابراهیم ، 🇮🇷 معرفی می کند . قبول دارید که ؟ 🔥 گفت : بله 🇮🇷 گفتم : پس پیامبر هم ، 🇮🇷 شیعه نوح و ابراهیم بود . 🚥 با این دلیلی که آوردم ، 🚥 پیرمرد خودش را می بازد 🚥 و تا آخر مجلس ، ساکت نشست . 💥 ادامه دارد ... ✍ نویسنده : حامد طرفی 🇮🇷 @amoomolla
🕋 فرا رسیدن اربعین امام حسین علیه السلام را 🕋 خدمت همه شما عزیزان و سروران ، 🕋 تسلیت عرض می کنم .
🌟 جارو کنید غم ها را 🌟 قانع کنید ، کم ها را 🌟 گُل بکنید ، گِل ها را 🌟 نور بتابید ، دِل ها را 🌟 از راه دور ، با غرور 🌟 صدای صور ، با سرور 🌟 می آید با ، خشم نور 🌟 به جنگه با ، ظلم و جور 🌟 می رود هر سیاهی 🌟 تمام شود تباهی 🌟 می آید او ز رهی 🌟 تا که شود پادشهی 🌟 حکومتش ، یک جهان 🌟 همه آباد ، در امان 🌟 نعمت و مال ، بی پایان 🌟 دین و ایمان ، فراوان 🌟 عقل همه ، در کمال 🌟 رزق همه ، از حلال 🌟 علم همه ، بی سوال 🌟 دل همه ، بی ملال 🌟 امامِ ما ، مهدی جان 🌟 پیام ما ، مهدی جان 🌟 قیامِ ما ، مهدی جان 🌟 سلامِ ما ، مهدی جان 🇮🇷 @amoomolla