🌹 آموزش زبان عربی محلی 🌹
🌹 قابل استفاده در خوزستان و کربلا 🌹
🇮🇷 صبح 👈 صُبُح ، صباح
🇮🇷 امروز 👈 اِلیُوم
🇮🇷 دیروز 👈 اَمِس
🇮🇷 فردا 👈 باچِر ( غَداً ، بُکرَةً )
@amoomolla
#آموزش_زبان_عربی
💞 همسرداری
💞 ازدواج مذهبی
💞 عشقبـازی اسلامی
💞 مشاوره های خانواده
💞 آشنایی با لذت های واقـعی
💞 اخلاق خانواده و آداب زناشویی
💞 آشنـایی با حقـوق و وظایـف زوجـین
💞 راههای رسیدن به آرمش فردیواجتماعی
https://eitaa.com/joinchat/2988834828Cc61cb42965
💍 #واسطه_ازدواج #همسریابی #عشقبازی
💍 #آداب_زناشویی #ازدواج_مذهبیون
💍 #اخلاق_خانواده
🌷 مسابقه نامه ای به امام زمان 🌷
👈 ارسالی از امیر عباس ۱۰ ساله :
💞 سلام ای امام زمان ، ای غریب جهان .
💞 متاسفانه ، انسانهای ازخود راضی ،
💞 در این دنیا زیاد هستن .
💞 من و کسانی که به تو ایمان داریم
💞 تورو یاری می کنیم
💞 و من دوست دارم
💞 یکی از یاران تو باشم .
💞 امام زمانم ، زود بیا .
💞 و این دنیارو از بدی ها نجات بده . 😔
@amoomolla
#امام_زمان #کارتون #فیلم #معما #داستان
#شعر #ظهور #مهدویت #جمعه
🌷🌷ا🌷🌷🌷ا🌷🌷🌷ا🌷🌷
🌷 #داستان_تخیلی_کودکانه 🌷
🌷 ماجراهای نوّاب 🌷
🌷 قسمت ۱۸ 🌷
🇮🇷 نواب و دوستانش ، به اهواز رسیدند .
🇮🇷 آدرس منطقه سپیدار را ، از مردمش پرسیدند
🇮🇷 ماشین دربست گرفتند
🇮🇷 و در منطقه ای بیرون سپیدار ، پیاده شدند .
🇮🇷 کوه ها و تپه های زیادی ،
👈 در آنجا بودند .
🇮🇷 و روی بعضی از آن کوه ها ،
🇮🇷 خانه هایی ساخته شده بود .
🇮🇷نواب با خودش گفت :
🌸 کجا باید بریم ؟
🌸 جناب خضر به کمکت نیاز داریم .
🌸 به من بگو کجا برم .
🇮🇷 نواب ، با دقت به کوه های اطراف ، نگاه می کرد
🇮🇷 که ناگهان نوری از یکی از کوهها ،
👈 درخشیدن گرفت .
🇮🇷 نواب به دوستانش گفت :
🌸 بیایید بچه ها ؛ راهو پیدا کردم .
🌸 از اینجا باید بریم .
🇮🇷 همه به سمت نور رفتند .
🇮🇷 به کوه که رسیدند ، نور محو شد .
🇮🇷 ناگهان ، شکافی از دل کوه پیدا شد .
🇮🇷 شکاف بزرگتر شد و نوری از آنجا درخشید .
🇮🇷 درون کوه ، جز نور ، چیز دیگری دیده نمی شد .
🇮🇷 نواب به دوستانش گفت :
🌸 یبایین بریم داخل .
🇮🇷 حسن و مرتضی که ترسیده بودند ، گفتند :
🌷 نه داداش ، تو برو
🌷 ما همین جا منتظرت می مونیم
🇮🇷 نواب ، آرام و با احتیاط ، وارد کوه شد .
🇮🇷 نور بسیار شدیدی در آنجا بود .
🇮🇷 چشمان نواب ، غیر از نور ،
🇮🇷 هیچ چیزی را نمی دید .
🇮🇷 ناگهان اسبی سفید و زیبا ،
🇮🇷 از میان نور ، بیرون آمد .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla
🌹مسابقه نامه ای به امام زمان🌹
👈 ارسالی از محمد مهدی عظمتی ۶ساله از اصفهان :
👋 سلام امام زمانم
❤️ امام خوبی ها و مهربانی ها
🌷 من دلم میخواهد که شما ، زودتر ظهور کنید
🌷 و خوبی ها را در جهان گسترش دهید .
🌷 من عاشق شما هستم
🌷بیا و به این انتظار پایان بده
@amoomolla
#امام_زمان #کارتون #فیلم #معما #داستان
#شعر #ظهور #مهدویت #جمعه
#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۱۹ 🌷
🇮🇷 حسن داشت به مرتضی می گفت :
🌷 پسر ! ما اینجا چکار می کنیم ؟
🌷 نکنه یه بلایی سر ما بیارن ؟
🇮🇷 دوباره شکاف کوه بزرگتر شد .
🇮🇷 و ترس حسن و مرتضی بیشتر شد .
🇮🇷 ناگهان به سرعت ،
🇮🇷 اسب سفیدی ، از دل کوه خارج شد .
🇮🇷 و نواب ، سوار آن شده بود .
🇮🇷 اسب ذوالجناح ، از کوه به پایین پرید ؛
🇮🇷 بال های خود را باز کرد و پرواز نمود .
🇮🇷 نواب ، خیلی خوشحال بود .
🇮🇷 و از روی اسب ،
🇮🇷 دوستانش را صدا می زد .
🇮🇷 بعد از پرواز و خوش گذرانی ،
🇮🇷 نواب و ذوالجناح ، آرام پایین آمدند .
🇮🇷 حسن و مرتضی را سوار کردند ؛
🇮🇷 و دوباره پرواز کردند .
🇮🇷 ذوالجناح ، در منطقه شوش دانیال ،
👈 به زمین نشست .
🇮🇷 نواب گفت :
🌸 ذوالجناح ، اینجا کجاست ؟!
🌸 چرا ما رو آوردی اینجا ؟!
🇮🇷 ذوالجناح ، آرام آرام قدم می زد ،
🇮🇷 پای خود را بلند کرده و محکم بر زمین کوبید
🇮🇷 زمین ، دهان باز کرد .
🇮🇷 حسن و مرتضی ، ترسیدند
🇮🇷 و از ذوالجناح ، پیاده شدند .
🇮🇷 ذوالجناح و نواب ، از دهانه زمین ،
👈 داخل زمین شدند .
🇮🇷 حسن و مرتضی نیز ، بالای زمین ماندند
🇮🇷 ذوالجناح ، عمق زیادی از زمین را ، پایین آمد
🇮🇷 تا به کف زیر زمین رسیدند .
🇮🇷 نواب پیاده شد .
🇮🇷 و با ذوالجناح ، قدم زنان ، جلو می رفتند
🇮🇷 به پله هایی رسیدند
🇮🇷 که باید از آنها بالا بروند .
🇮🇷 اما ذوالجناح ایستاد و با بال خود ،
👈 آرام نواب را به سمت پله ها ، هل می داد .
🇮🇷 نواب نیز ،
🇮🇷 آرام و ترسان از پله ها ، بالا می رفت .
🇮🇷 تا به آخرین پله رسید .
🇮🇷 در آنجا شمشیری مثل شمشیر ذوالفقار ،
🇮🇷 مشاهده نمود .
🇮🇷 هم خوشحال بود هم متعجب .
🇮🇷 آرام به طرف شمشیر رفت .
🇮🇷 دستش را دراز کرد .
🇮🇷 می خواست به شمشیر دست بزند
🇮🇷 که ناگهان پرنده ای بزرگ و سیاه ،
🇮🇷 با چشمانی سفید و درخشان ،
🇮🇷 جلوی او ظاهر شد و با صدایی بلند گفت :
🦅 تو کی هستی ؟!
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla
🌹به آنچه می گویید ؛
👈 اول خودتان عمل کنید .
🌸 بسیاری از بزرگ ترها ،
🌸 فقط امر و نهی می کنند ؛
🌸 و مدام به کودک می گویند :
👈 این کار را بکن ، آن کار را نکن ،
👈 دروغ نگو ، راست بگو ، عصبانی نشو و...
🌸 و چون کودک می بیند که والدین خودش ،
🌸 در عمل ، برخلاف گفته خویش هستند .
🌸 و عامل به گفتارشان نیستند ؛
🌸 خود کودکان نیز ،
🌸 انگیزه ای برای عمل به گفته های والدین ،
🌸 پیدا نمی کنند .
@amoomolla
#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۲۰ 🌷
🇮🇷 نواب ترسید و به عقب برگشت .
🇮🇷 پایش لیز خورد و از پله ها افتاد .
🇮🇷 که ذوالجناح ، پرواز کنان ، او را گرفت .
🦅 پرنده بزرگ گفت :
🌹 ذوالجناح تویی ؟!
🌹 اینجا چکار می کنی ؟!
🌹 فکر کردم ، دیگه هیچ وقت ،
👈 از کوه نور بیرون نمیای .
🦄 ذوالجناح گفت :
🌸 سلام ققنوس !
🌸 شیعیان ، به ما نیاز دارن .
🌸 باید کمکشون کنیم .
🌸 لطفا شمشیر مولامون ،
👈 امام علی علیه السلام رو ،
🌸 به این جوون تحویل بده .
🦅 ققنوس گفت :
🌹 ذوالجناح ! خودت بهتر می دونی ؛
🌹 که نمی تونم این کارو بکنم .
🌹 نمی تونم شمشیر رو ، به هر کسی بدم ،
🌹 این شمشیر ؛ دست من امانته
🌹 اما به خاطر تو ،
🌹 چشم ؛ ده تا سوال ازش می پرسم ،
🌹 اگه تونست پاسخ بده ،
👈 شمشیر ذوالفقار رو تقدیمش می کنم .
🦅 ققنوس ، به نواب رو کرد و گفت :
🦅 آماده ای جوون ؟!
🇮🇷 نواب با ترس گفت : بله
🦅 ققنوس گفت :
🦅 سوال اول ؛ امام اول شیعیان ، کیست ؟!
🦅 دو : پس از پیامبر اکرم ، خلافت حق چه کسی بود ؟!
🦅 سه : دین تو چیست ؟!
🦅 چهار : مذهب تو چیست ؟
🦅 پنج : پیامبر تو کیست ؟!
🦅 شش : امام تو کیست ؟!
🦅 هفت : کتاب تو چیست ؟!
🦅 هشت : قبله تو کجاست !
🦅 نه : تنها صحابه پیامبر ، که خودش و اجدادش ، گناه نکردند و لب به هیچ مست کننده ای نزدنند ؟!
🦅 و اما سوال آخر ، قرآن کریم ، شرط کامل شدن دین و اتمام نعمت رو در چی می دونه ؟!
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla
🎁 🎈 🎁 🎈 🎁 🎈 🎁
🎏 بچه های عزیزم !
🎏 با کمک والدین و مربیان ؛ به کمک نواب بروید .
🎏 و به سوالات ققنوس پاسخ دهید .
🎏 تا نواب به شمشیر ذوالفقار برسد .
🎏 به سه نفر از کسانی که بتوانند ؛
🎏 هر ده سوال را درست پاسخ دهند ؛
🎏 ده هزار تومان از طرف آقا نواب ؛
🎏 به او هدیه می دهیم .
⏰ مهلت ارسال جواب ها ؛ تا فردا ؛
👈 تا قبل از گذاشتن قسمت بعدی داستان .
🌹 آموزش زبان عربی محلی 🌹
🌹 قابل استفاده در خوزستان و کربلا 🌹
🇮🇷 لطفاً : رجاءً
🇮🇷 متشکرم : شکراً
🇮🇷 خوش آمدی : اهلاً و سهلاً
🇮🇷 بله : نعم ؛ ای
🇮🇷 خیر : لا
@amoomolla
#آموزش_زبان_عربی