29.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای کیخان
🇮🇷 علمی ، تخیلی ، هیجانی ، کارآگاهی
🇮🇷 قسمت یازدهم
🔮 @amoomolla
#کارتون #انیمیشن #کیخان
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈
🐈 🐈 🐈 قسمت ششم 🐈 🐈 🐈
🇮🇷 فرامرز با عصبانیت بلند شد .
🇮🇷 و به طرف ایوب دوید .
🇮🇷 ایوب ، با سرعت چرخی زد و جاخالی داد
🇮🇷 و شلوار فرامرز را از پشت گرفت و کشید
🇮🇷 فرامرز نیز چرخید ؛
🇮🇷 و با خشم مشتش را ،
🇮🇷 به طرف ایوب ، روانه کرد .
🇮🇷 اما ایوب ، سرش را پایین آورد .
🇮🇷 و مشت فرامرز ، از بالای سر او رد شد .
🇮🇷 سپس فرامرز ، به ایوب ، لگد زد .
🇮🇷 ایوب نیز ، لگد او را دفع کرد .
🇮🇷 سپس پای فرامرز را گرفت ؛
🇮🇷 و به عقب پرتاب نمود .
🇮🇷 ایوب نگاهی به اطراف انداخت .
🇮🇷 احساس کرد ، که آبروی فرامرز در محله رفت
🇮🇷 ایوب از این ماجرا ، استغفار کرد
🇮🇷 سپس با محبت و مهربانی ،
🇮🇷 به فرامرز نگاهی انداخت .
🇮🇷 و به طرف او رفت .
🇮🇷 سپس دستش را به نشانه دوستی ،
🇮🇷 به طرف فرامرز ، دراز کرد .
🇮🇷 اما فرامرز ، دست او را رد کرد و پس زد
🇮🇷 و از جایش بلند شد .
🇮🇷 و با دست مشت کرده به طرف ایوب دوید .
🇮🇷 ایوب ، دوباره جاخالی داد .
🇮🇷 و پایش را زیر پای فرامرز ، گذاشت .
🇮🇷 و فرامرز را نقش زمین کرد .
🇮🇷 ایوب ، لبخندی به فرامرز زد ،
🇮🇷 و از آنجا رفت .
🇮🇷 فرامرز ، با خشم داد زد و گفت :
🔥 بیا بازم دعوا کنیم
🔥 بیا ترسو ، بیا برگرد
🔥 بیا با هم مبارزه کنیم .
🇮🇷 اما ایوب ، جوابش را نداد .
🇮🇷 و به راهش ادامه داد .
🇮🇷 فرامرز نیز نگاهی به مردم انداخت
🇮🇷 و با عصبانیت به آنها گفت :
🔥 چرا اینجا جمع شدین ؟!
🔥 برین از اینجا گم شین .
🇮🇷 فرامرز ، شکست خورده به طرف خانه رفت .
🇮🇷 خواهرش زینت ،
🇮🇷 که وضع آشفته برادرش را دید ،
🇮🇷 ترسان و نگران گفت :
🌷 سلام داداشی ، چی شده ؟!
🇮🇷 فرامرز با بد اخلاقی گفت :
🔥 تو یکی دیگه خفه شو
🇮🇷 زینت با تعجب به فرامرز نگاه کرد .
🇮🇷 مادر فرامرز ، در حال خواندن قرآن بود
🇮🇷 فرامرز ، وارد هال خانه شد ؛
🇮🇷 و بدون سلام ، جلوی تلویزیون نشست .
🇮🇷 و صدای تلویزیون را تا آخر بلند کرد .
🐈 ادامه دارد ... 🐈
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
#داستان #پسر_گربه_ای
🇮🇷 اگر فرزند کوچک در خانه دارید ،
🇮🇷 میتوانید در روزهای عید ،
🇮🇷 مثل عید مبعث ، عید فطر ، عید غدیر
🇮🇷 عید قربان ، ولادت ها و...
🇮🇷 بازی هایی ترتیب دهید که در حین آن ،
🇮🇷 خیلی ساده ، کوتاه ، شیرین و فصیح ،
🇮🇷 داستان همان عید مذهبی را ،
🇮🇷 برایشان تعریف کنید .
🇮🇷 همچنین به کودکانتان از لای قرآن ،
🇮🇷 عیدی بدهید .
@amoomolla
26.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای جوانمردان
🇮🇷 قسمت بیستم : اسارت
🇮🇷 رده سنی : نوجوان و جوان
🔮 @amoomolla
🕌 #کارتون_ایرانی #فیلم_ایرانی
🕌 #جوانمردان
22.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای مهارت های زندگی
🇮🇷 این قسمت : نزدیک من نیا
🇮🇷 موضوع اخلاقی : رعایت بهداشت
🔮 @amoomolla
🎥 #کارتون #انیمیشن #مهارتهای_زندگی
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈
🐈 🐈 🐈 قسمت هفتم 🐈 🐈 🐈
🇮🇷 مادر فرامرز با مهربانی گفت :
🌹 پسرم ! قربونت برم !
🌹 یه کم صدای تلویزیون رو کم می کنی ؟!
🌹 دارم قرآن می خونم عزیزم .
🇮🇷 فرامرز که به خاطر دعوایش با ایوب ،
🇮🇷 خیلی خشمگین و عصبانی بود
🇮🇷 با شنیدن صدای مادر و قرآنش ،
🇮🇷 با عصبانیت بلند شد
🇮🇷 و قرآن را ، که در دست مادرش بود
🇮🇷 از او گرفت و به گوشه اتاق پرتاب کرد .
🇮🇷 و با ناراحتی و عصبانیت گفت :
🔥 تو دیگه حق نداری بهم بگی چکار کنم
🔥 یا چکار نکنم
🔥 هر کاری دلم بخواد ، می کنم
🔥 به تو هیچ ربطی نداره
🇮🇷 همه حواس مادرش به قرآن بود .
🇮🇷 اشک ، در چشمانش جمع شد .
🇮🇷 بلند شد ، قرآن را برداشت و بوسید .
🇮🇷 و روی سینه اش گذاشت .
🇮🇷 قلبش ، به درد آمد و تیغ کشید .
🇮🇷 و آرام به خدا گفت :
🌷 خدایا به حق این قرآن هدایتش کن
🌷 به حق تمام آیه ها و سوره ها ، آدمش کن
🌷 به حق پیامبران و امامانت ، سر به راهش کن
🇮🇷 فرامرز ، نصف شب از خواب بیدار شد .
🇮🇷 با اینکه هوا تاریک بود و لامپ ها خاموش ؛
🇮🇷 اما همه جا را ، واضح دید .
🇮🇷 دوباره چشمان خود را بست و باز کرد
🇮🇷 همه جا را به رنگ خاکستری می دید .
🇮🇷 فکر می کرد که از شدت خستگی ،
🇮🇷 نگاه و چشمانش اینجوری شده
🇮🇷 به خاطر همین دوباره خوابید
🇮🇷 و صبح بیدار شد .
🇮🇷 اما این دفعه همه جا را تار دید .
🇮🇷 و اتاق خود را ، بزرگتر از قبل دید .
🇮🇷 به دستش نگاه کرد ، پشمالو بود .
🇮🇷 همه جای بدنش را لمس کرد .
🇮🇷 همه بدنش ، پشمالو شده بود .
🇮🇷 می خواست بلند شود ولی نتوانست .
🇮🇷 چهار دست و پا ، به طرف آینه رفت .
🇮🇷 می خواست از میز توالت بالا برود .
🇮🇷 اما هر بار ، می افتاد .
🇮🇷 بعد از چند بار ، موفق شد بالا برود
🇮🇷 جلوی آینه ایستاد .
🇮🇷 ناگهان گربه ای را در آینه دید .
🇮🇷 ترسید و به عقب برگشت .
🇮🇷 و از بالا به پایین افتاد .
🇮🇷 دوباره بالا رفت و آینه را نگاه کرد .
🇮🇷 دستش را حرکت داد .
🇮🇷 سرش را تکان داد .
🇮🇷 فهمید که آن گربه ، خودش هست .
🇮🇷 عصبانی شد و شروع به پرخاشگری کرد .
🇮🇷 سرش را به آینه زد .
🇮🇷 عطر و شانه ها را ، از میز پایین انداخت .
🐈 ادامه دارد ... 🐈
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
#داستان #پسر_گربه_ای
27.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای رستوران جنگل
🇮🇷 قسمت اول : پستچی به موقع میرسه
🇮🇷 رده سنی : خردسال و کودکان
🔮 @amoomolla
🎥 #کارتون #انیمیشن #پویانمایی
🎥 #رستوران_جنگل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 انیمیشن طنز دیرین دیرین
🇮🇷 این قسمت : عمل زیبایی
🇮🇷 نکته اخلاقی : خشم ، چهره را زشت می کند
@amoomolla
#دیرین_دیرین #طنز
🌹 آموزش مفاهیم دینی به زبان انگلیسی 🌹
🌹 موضوع : دعای سلامتی امام زمان 🌹
قسمت اول
🕌 اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن
🕌 صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ
🕌 O Allah ! Protect Your vicegerent
🕌 Hujjat (the Proof) ibn al-Hasan
🕌 and send salutations upon him
🕌 and his ancestors
🌸 تلفظ :
🕋 اُ الله پروتِکت یُر وایس جِرِنت
🕋 حُجّت ( دِ پرووف ) ایبن اِلحَسَن
🕋 اَند سِند سالیوتِیشن اِپان هیم
🕋 اَند هیز اَنسِستُرز
🔮 @amoomolla
محتوای تربیت کودک
🌹 آموزش مفاهیم دینی به زبان انگلیسی 🌹 🌹 موضوع : دعای سلامتی امام زمان 🌹 قسمت
✍ مفردات انگلیسی دعای سلامتی امام زمان
🌸 Protect ( پروتِکت )
👈 حفظ کردن
🌸 vicegerent وایس جِرِنت
👈 نائب
🌸 the Proof دِ پرووف
👈 حجت ، نشانه
🌸 send سِند
👈 فرستادن
🌸 salutations سالیوتِیشن
👈 درود و سلام
🌸 upon اِپان
👈 بر
🌸 him هِیم
👈 به او
🌸 his ancestors هیز اَنسِستُرز
👈 اجداد او ، پدران او
🌷 دوستان عزیزم !
🌷 حوزه های علمیه خواهران ، پذیرش دارد
🔻 برای ثبت نام :
🔸 به پایگاه اینترنتی paziresh.whc.ir
🔸 یا به مدارس علمیه خواهران در هر شهر
🔺 مراجعه کنید .
📋 مهلت ثبت نام : 31 اردیبهشت