🌷 شعر کودکانه نماز 🌷
🇮🇷 وقتی وضو میگیرم
🇮🇷 رو به قبله میشینم
🇮🇷 وقتی نماز میخونم
🇮🇷 انگار تو آسمونم
🇮🇷 حالا که خوندم نماز
🇮🇷 شدم مثل فرشته
🇮🇷 دوسم داره خدا جون
🇮🇷 تو قرآنش نوشته
@amoomolla
🕋 #نماز #وضو #باران
🌷🌷ا🌷🌷🌷ا🌷🌷🌷ا🌷🌷
🌷 #داستان_تخیلی_کودکانه 🌷
🌷 ماجراهای نوّاب 🌷
🌷 قسمت ۱۲ 🌷
🇮🇷 حسن و مرتضی ،
🇮🇷 دوتا از بهترین رفقای نواب ،
🇮🇷 خبر مرگ نواب و بریدن سرش را ،
🇮🇷 به اطلاع مردم رساندند .
🇮🇷 عده ای از مردم ، در خیابان ها ،
🇮🇷 تجمع کرده بودند .
🇮🇷 و بر علیه حکومت شاهنشاهی ،
🇮🇷 دزدی و فساد حکومت ، فقر و گرانی ،
🇮🇷 گرفتن جشن های اشرافی از پول بیت المال ،
🇮🇷 همکاری با استعمارگران و...
👈 در راهپیمایی ، شعار مرگ بر شاه می دادند .
🇮🇷 ناگهان نواب ، از بین جمعیت تظاهرکنندگان ،
🇮🇷 بیرون آمد و به طرف محله خود روانه شد .
🇮🇷 وارد کوچه خودشان شد .
🇮🇷 به رهگذران ، مغازه داران و همسایه ها ،
🇮🇷 با لبخند سلام کرد .
🇮🇷 ولی آنها با تعجب ،
🇮🇷 به او نگاه می کردند و سلام می دادند .
🇮🇷 حسن و مرتضی ،
🇮🇷 در حـال گـریه کـردن بودند
🇮🇷 که ناگهان چشمشان به نواب افتاد
🇮🇷 با دیدن نواب ، مات و مبهوت و شگفت زده ،
🇮🇷 به او خیره شدند .
🇮🇷 و آمدن او را ، با تعجب نگاه می کردند .
🇮🇷 نواب ، آرام آرام به طرف آنها می آمد .
🇮🇷 حسن و مرتضی ، با چشمانی باز و متعجب ،
🇮🇷 به همدیگر نگاه کردند .
🇮🇷 و سپس شوق و شادی فراوانی ،
👈 از خود نشان دادند .
🇮🇷 اما نواب ، بدون هیچ احساسی ،
🇮🇷 و بدون هیچ عکس العملی ،
🇮🇷 به راه خود ادامه داد .
🇮🇷 و از کنار آنان گذشت .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 آموزش انگلیسی مذهبی 🌹
🌷 سوره فیل ، آیه پنجم 🌷
🇮🇷 فَجَعَلَهُم کَعَصف ماکول
🌸 و سرانجام ( خداوند ) ،
🌸 آنان ( اصحاب فیل ) را ،
🌸 مانند کاه جویده شده ، گردانید .
And He made them like eaten straw
🌸 اَند هی مِید ذِم لایک ایتِن اِستراو
@amoomolla
#سوره_فیل #آموزش_انگلیسی
محتوای تربیت کودک
🌹 آموزش انگلیسی مذهبی 🌹 🌷 سوره فیل ، آیه پنجم 🌷 🇮🇷 فَجَعَلَهُم کَعَصف ماکول 🌸 و سرانجام ( خداو
🕋 🕋 🕋 🕋 🕋
✍ کلمات جدید :
🇮🇷 مِید : made 👈 ساخته ، تربیت شده
🇮🇷 ذِم : them 👈 به آنها
🇮🇷 لایک : like 👈 شبیه ، مانند
🇮🇷 ایتِن : eaten 👈 خورده شده
🇮🇷 استراو : straw 👈 کاه
🇮🇷 بچه های گلم !
🇮🇷 مربیان عزیز ، والدین گرامی !
🇮🇷 و همراهان خوب کانال تربیت کودک !
🕌 آغاز هفته دفاع مقدس ، گرامی باد ...
@amoomolla
🌷🌷ا🌷🌷🌷ا🌷🌷🌷ا🌷🌷
🌷 #داستان_تخیلی_کودکانه 🌷
🌷 ماجراهای نوّاب 🌷
🌷 قسمت ۱۳ 🌷
🇮🇷 حسن و مرتضی ، لبخند زنان ،
🇮🇷 پشت سر نواب ، حرکت می کردند .
🇮🇷 حسن به نواب گفت :
🌸 نواب جون ، تو حالت خوبه ؟!
🌸 تو نمرده بودی ؟!
🇮🇷 نواب ، بدون هیچ پاسخی ،
🇮🇷 به راه خود ادامه می داد .
🇮🇷 و حسن دوباره گفت :
🌸 حرف بزن ، چه بلایی سرت آوردن ؟!
🌸 چرا حرف نمی زنی ؟!
🇮🇷 مرتضی گفت :
🌸 تو چطور ممکنه ، زنده باشی
🌸 ما خودمون دیدیم که سرت رو بریدن
🇮🇷 حسن گفت :
🌸 بله من خودم هم شاهد بودم
🌸 دیدم که تو رو کشتن
🌸 اینجا چه خبره ؟! تو کی هستی ؟!
🌸 اونکه سرش رو بریدن ، کی بود ؟!
🇮🇷 دوباره مرتضی گفت :
🌸 دِ حرف بزن لعنتی ، چرا ساکتی
🌸 نصف جونمون کردی
🇮🇷 نواب گفت :
🍎 چرا فرار کردید ؟ چرا تنهام گذاشتید ؟!
🇮🇷 مرتضی گفت :
🌸 نواب جون ، به خدا ما ترسیده بودیم .
🇮🇷 حسن گفت :
🌸 راستشو بگو ، چه بلایی سرت آوردن ؟
🇮🇷 نواب گفت :
🍎 هیچی ، فقط سرم و بریدن .
🇮🇷 نواب با کلیدش ،
🇮🇷 درب خانه خود رو باز کرد
🇮🇷 و داخل خانه شد .
🇮🇷 حسن و مرتضی نیز ،
🇮🇷 با حالتی شگفت زده و متعجب ،
🇮🇷 به همدیگه نگاه می کردن ...
🇮🇷 مرتضی گفت :
🌸 یعنی چی فقط سرش و بریدن ؟
🇮🇷 حسن گفت :
🌸 این نواب ، اون نواب نیست
🌸 و اون نواب ، این نواب نیست
🌸 حتما اونا نواب رو کشتن
🌸 و یکی دیگه رو برای ما فرستادن
🌸 که از ما اطلاعات بگیره .
🇮🇷 مرتضی گفت :
🌸 اگر مثل خودشون وحشی بود ، چی ؟!
🇮🇷 حسن گفت :
🌸 اٍ ، منو نترسون ...
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla
🌹 آموزش زبان عربی محلی 🌹
🌹 قابل استفاده در خوزستان و کربلا 🌹
🇮🇷 گم کردم 👈 ضَيَّعِت
🇮🇷 بگذار ، قرار بده 👈 خَلّی
🇮🇷 چرا ، برای چی 👈 لِيَش
@amoomolla
#آموزش_زبان_عربی
📚 فهرست و لیست داستانهای کودک و نوجوان
📚 بخش اول : قصه های کوتاه
📙 قصه گل رُز
https://eitaa.com/amoomolla/340
📗 قویترین مردم
https://eitaa.com/amoomolla/351
📔 پیمان یاری
https://eitaa.com/amoomolla/382
📘 قصه نی نی سنجابک
https://eitaa.com/amoomolla/395
📙 احسان خجالتی
https://eitaa.com/amoomolla/413
📒 بلال حبشی
https://eitaa.com/amoomolla/421
📗 جعفر طیار
https://eitaa.com/amoomolla/444
📕 مهربانی
https://eitaa.com/amoomolla/455
📙 اویس قرنی
https://eitaa.com/amoomolla/488
📔 خدا و آرزوها
https://eitaa.com/amoomolla/501
📗 جواد و اعتماد به نفس
https://eitaa.com/amoomolla/519
📒 جشن تکلیف
https://eitaa.com/amoomolla/545
📙 حضرت زهرا
https://eitaa.com/amoomolla/580
📘 پارمیدا
https://eitaa.com/amoomolla/589
📗 ابوذر غفاری
https://eitaa.com/amoomolla/644
📔 پدر بزرگ ، بچه می شود
https://eitaa.com/amoomolla/1165
📕 داستان اما صادق علیه السلام
https://eitaa.com/amoomolla/1262
📗 داستان حضرت معصومه
https://eitaa.com/amoomolla/1297
📙 داستان تنها شهید ایرانی در کربلا
https://eitaa.com/amoomolla/2022
📔 داستان پیامبر
https://eitaa.com/amoomolla/2617
📘 داستان ولادت امام عسکری
https://eitaa.com/amoomolla/2776
📕 داستان شب یلدا
https://eitaa.com/amoomolla/2984
📗 داستان پادشاه بی دین و وزیر مومن
https://eitaa.com/amoomolla/3451
📔 داستان عفو بخشش
https://eitaa.com/amoomolla/3569
📙 داستان امام حسین علیه السلام
https://eitaa.com/amoomolla/3636
📗 ماهی قرمز
https://eitaa.com/amoomolla/3699
بیماری حمید
https://eitaa.com/amoomolla/3707
باران
https://eitaa.com/amoomolla/3713
بچه های فلسطین
https://eitaa.com/amoomolla/3726
مداد رنگی
https://eitaa.com/amoomolla/3748
معلم واقعی
https://eitaa.com/amoomolla/3750
لباس نو
https://eitaa.com/amoomolla/3776
نیوتن
https://eitaa.com/amoomolla/4047
به کی رای بدم
https://eitaa.com/amoomolla/4164
📚 بخش دوم : داستانهای بلند و سریالی
📙 سفر فضایی و سیب جادویی
https://eitaa.com/amoomolla/629
📘 جشن تولد
https://eitaa.com/amoomolla/748
📗 داستان حضرت یونس 🐳
https://eitaa.com/amoomolla/790
📔 داستان حضرت آدم
https://eitaa.com/amoomolla/846
📕 عموملا و علا در کربلا
https://eitaa.com/amoomolla/1303
📙 عموملا و حمید مولا
https://eitaa.com/amoomolla/1678
📘 ماجراهای نواب
https://eitaa.com/amoomolla/2137
📔 هیدرا
https://eitaa.com/amoomolla/2950
📗 ام البنین ، بانوی نازنین
https://eitaa.com/amoomolla/3309
📕 پسر گربه ای 🐈
https://eitaa.com/amoomolla/3533
📔 زندگینامه سردار سلیمانی
https://eitaa.com/amoomolla/3580
📙 مهمان ایران
https://eitaa.com/amoomolla/4288
📘 داستان مباهله
https://eitaa.com/amoomolla/4691
📗 دختر شگفت انگیز
https://eitaa.com/amoomolla/5337
📔 دختر پوشیه پوش
https://eitaa.com/amoomolla/5866
📕 نازنین زهرا
https://eitaa.com/amoomolla/6697
📗 دختران پوشیه پوش و پسر گربه ای
https://eitaa.com/amoomolla/6973
📕 داستان امام حسن
https://eitaa.com/amoomolla/5368
🌷🌷ا🌷🌷🌷ا🌷🌷🌷ا🌷🌷
🌷 #داستان_تخیلی_کودکانه 🌷
🌷 ماجراهای نوّاب 🌷
🌷 قسمت ۱۴ 🌷
🇮🇷 حسن و مرتضی ، با گفتن یا الله ،
🇮🇷 وارد خانه نواب شدند .
🇮🇷 درب اتاق نواب را زدند و وارد شدند .
🇮🇷 نواب ، در حال خواندن نماز بود .
🇮🇷 بعد از نماز ، دستان خود را ،
🇮🇷 به سوی آسمان بالا برد و دعا کرد .
🇮🇷 بعد از نماز و دعا ،
🇮🇷 اشک های خود را پاک کرد .
🇮🇷 سپس ، مشغول بستن ساک شد .
🇮🇷 حسن و مرتضی ، با هم گفتند :
🌸 داداش ، قبول باشه
🇮🇷 نواب گفت :
🍎 ممنون ، قبول حق باشه
🇮🇷 حسن گفت :
🌸 چکار داری می کنی ؟!
🌸 چرا وسایلت رو جمع می کنی ؟!
🇮🇷 نواب گفت :
🍎 باید به مسافرت برم ؟!
🇮🇷 مرتضی گفت :
🌸 مسافرت یا فرار ؟!
🇮🇷 نواب نگاه تندی به مرتضی انداخت و گفت :
🍎 من اهل فرار نیستم .
🍎 دارم میرم مسافرت .
🇮🇷 حسن گفت :
🌸 آخه الآن ؟! اونم بهویی ؟!
🌸 توی این موقعیت کجا می خوای بری ؟!
🌸 ما به تو نیاز داریم
🌸 مردم اینجا ، به تو نیاز دارن
🇮🇷 نواب گفت :
🍎 مجبورم که برم
🇮🇷 حسن گفت :
🌸 خب من هم باهات میام
🇮🇷 مرتضی گفت :
🌸 پس من چی ؟! من هم میام
🇮🇷 نواب گفت :
🍎 سفر خطرناکی در پیش دارم
🍎 شما بهتره اینجا بمونید
🇮🇷 حسن گفت :
🌸 نه خیر ؛ ما هم میایم
🌸 ما تو رو تنها نمیذاریم
🇮🇷 نواب گفت :
🍎 خیلی خب ، پس برید آماده شید
🇮🇷 نواب ، از پدر و مادرش خداحافظی کرد
🇮🇷 و از خانه بیرون رفت .
🇮🇷حسن و مرتضی هم ، کیف و ساک به دست ،
🇮🇷 از خانه خود بیرون آمدند .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla
🌷🌷ا🌷🌷🌷ا🌷🌷🌷ا🌷🌷
🌷 #داستان_تخیلی_کودکانه 🌷
🌷 ماجراهای نوّاب 🌷
🌷 قسمت ۱۵ 🌷
🇮🇷 حسن به نواب گفت :
🌹 داداش نواب !
🌹 نمی خوای بگی چطوری زنده شدی ؟
🇮🇷 نواب لحظه ای سکوت کرد و گفت :
🌸 وقتی موجودات فضایی ، سرمو قطع کردند
🌸 و بعد از متفرق شدنشون ،
🌸 پیرمرد خوش چهره ای ، ظاهر شد .
🌸 سر منو برداشت
🌸 و روی بدنم گذاشت
🌸 با اینکه مرده بودم ،
🌸 اما کاملا احساسش می کردم
🌸 و صداشو می شنیدم که داشت مدام
🌸 جمله " هو یحیی و یمیت و هو علی کل شی قدیر " را تکرار می کرد .
🌸 که ناگهان ، جان به بدنم برگشت .
🌸 آروم چشامو باز کردم
🌸 و از دیدن اون پیرمرد ،
🌸 هم تعجب کردم و هم ترسیدم .
🌸 گفتم : شما کی هستی ؟!
🌸 پیرمرد هم لبخندی زد و گفت :
☘ من خضر هستم .
🌸 گفتم : کدوم خضر ؟!
🌸 پیرمرد دوباره با تبسم گفت :
☘ همون خضری که
☘ در داستان موسای پیامبر بود ؛
☘ بنده به امر مولا و برادرم ،
☘ امام رضا علیه السلام ،
☘ وظیفه دارم تا نگهبان و حافظ شما باشم .
🌸 گفتم :
🌸 یعنی اون خوابی که در حرم امام رضا دیدم
🌸 همه اش واقعی بود ؟!
☘ خضر گفت : بله
🌸 من به فکر فرو رفتم ، کمی آروم شدم
🌸 بعد گفتم :
🌸 استاد ! من مرده بودم ؟
☘ خضر گفت : بله ؛
☘ سرت رو از تنت قطع کرده بودن
🇮🇷 گفتم :
🌸 اون وقت من چطور زنده شدم ؟!.
🌸 خضر گفت :
☘ من به اذن خداوند ،
☘ زندگی دوباره ای به تو بخشیدم .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla
🌹 شعر کودکانه مدرسهی انقلاب 🌹
🇮🇷 مدرسهی ما ، انقلابِ ماست
🇮🇷 عشق و ایمان و تب و تاب ماست
🇮🇷 صاحبِ آنجا ، حضرت مهدی است
🇮🇷 مدیر آنجا ، امام خمینی است
🇮🇷 کلاس اول ، در ماه خرداد
🇮🇷 معلم آمد ، دستی تکان داد
🇮🇷 موجی به پا خاست ، هر جا در ایران
🇮🇷 پیچید فریادِ ، توحید و ایمان
🇮🇷 کلاس دوم ، در ماه بهمن
🇮🇷 پیروزی گل ، بر تانک دشمن
🇮🇷 مردم نوشتند ، یک یادگاری :
🇮🇷 « شاه از وطن شد ، آخر فراری »
🇮🇷 کلاس سوم ، درس دفاع است
🇮🇷 معلمِ آن ، خیلی شجاع است
🇮🇷 دفاع از ایران ، تا نشه ویران
🇮🇷 در هشت سال جنگ با ، گروهِ شیطان
🇮🇷 کلاس آخر ، درس ظهور است
🇮🇷 مهدی می آید ، همه چی جور است
🇮🇷 میگیرد از او ، هر گل طراوت
🇮🇷 دهد به دنیا ، عشق و محبت
@amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی طنز
🇮🇷 لیلی با من است .
🇮🇷 قسمت دوم
@amoomolla
#فیلم #سینمایی #طنز #لیلی_بامن_است #هفته_دفاع_مقدس
🔮 دلخورید از اینکه چرا نوجوانتان ،
🔮 اهل مخفیکاری است ؟!
🔮 و یا شما را ، برای شنیدن رازها
🔮 یا خاطرات تلخ شکستهایش مَحرم نمیداند ؟
👈 باهم برگردیم به کودکیهایش ...
🔥 چند بار به خاطر ظرف ، لیوان ، گلدان و هرچیزی که از دستانش اُفتاد و شکست ؛ سرش داد زدید و سرزنشش کردید ؟
🔥 چند بار بخاطر اشتباهش ، بیادبیاش ، شلوغ کردنهایش در منزل فامیل و دوستان ، تحقیرش کردید ؟
🔥 چند بار بخاطر اشتباهاتی که در مدرسه مرتکب شد و گزارشش به شما رسید ، تنبیهش کردید؟
🔮 با این سابقه از سرزنش ،
👈 قطعاً او دیگر شما را اَمین خود نمیداند...
🔮 انسانها کسی را مَحرم دردها و شکستهایشان میدانند ، که مطمئن اند نه قضاوت شان میکنند و نه سرزنش ..
🔮 فقط کمک میکنند و نردبان میگیرند
🔮 تا خطاهایشان را جبران کنند
🔮 و دوباره بالا روند .!
✍ ارسالی اعضای خوب کانالمون
@amoomolla
🌷🌷ا🌷🌷🌷ا🌷🌷🌷ا🌷🌷
🌷 #داستان_تخیلی_کودکانه 🌷
🌷 ماجراهای نوّاب 🌷
🌷 قسمت ۱۶ 🌷
🇮🇷 گفتم :
🌸 در نماز جمعه خونین ،
🌸 یا در قصر ، روزی که ماموران شاه ،
🌸 به من شلیک کردن ،
👈 بازم شما بودی که زنده ام کردی ؟!
☘ خضر گفت : بله
🇮🇷 گفتم :
🌸 نمی دونم چطوری تشکر کنم
🌸 فقط می تونم بگم خیلی خیلی ممنونم
🇮🇷 خضر گفت :
☘ نیازی به تشکر نیست پسرم
☘ اتفاقا من باید از تو تشکر کنم
☘ که مخلصانه ، شجاعانه ، بدون سلاح ،
☘ تک و تنها ، با این سن کم ،
☘ داری با ظلم و فساد ، مبارزه می کنی
☘ و از مردم مظلوم ، حمایت می کنی .
☘ خدا خیر دنیا و آخرتت بده .
☘ اما وظیفه بنده ، در این راه ،
☘ کمک و راهنمایی تو بود .
☘ و اکنون باید بگم که تو بدون سلاح ،
☘ نمی تونی با اون موجودات خبیث مبارزه کنی
🇮🇷 گفتم : خب اسلحه می خرم .
🇮🇷 خضر لبخندی زد و گفت :
☘ نه پسرم ،
☘ منظورم ، اسلحه زمینی شما نیست .
☘ منظورم اسلحه آسمانیه .
☘ تو به قدرت های مقدس نیاز داری
☘ تا بتونی جلوی این وحشیان ، بایستی
🇮🇷 گفتم :
🌸 خب از کجا می تونم ،
🌸 اونا رو گیر بیارم .
🇮🇷 خضر گفت :
☘ باید تلاش کنی و اونا رو پیدا کنی .
☘ من هم کمکت می کنم .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla
🌷🌷ا🌷🌷🌷ا🌷🌷🌷ا🌷🌷
🌷 #داستان_تخیلی_کودکانه 🌷
🌷 ماجراهای نوّاب 🌷
🌷 قسمت ۱۷ 🌷
🇮🇷 گفتم : از کجا باید این سلاح هارو پیدا کنم؟
☘ خضر گفت : از جایی خیلی دورتر از اینجا
🇮🇷 گفتم :
🌸 پس تکلیف این مردم ، چه میشه ؟!
🌸 اونا به من نیاز دارن .
🇮🇷 گفت :
☘ الآن هیچ کاری از تو بر نمیاد
☘ نه قدرتِ رودر رویی با ساواک رو داری
☘ و نه می تونی مردم رو برای مبارزه متحد کنی
☘ تو باید بری ، تا هم قدرتمند بشی
☘ و هم مردم به خودشون بیان
☘ و برای نجات خودشان از ظلم شاهنشاه ،
☘ حرکتی بکنن ، دعایی بخونن ، جهاد کنن
☘ تو برای تبدیل شدن به یک قهرمان ،
☘ و برای یاری اسلام و ایران ،
☘ و برای کمک به مردم و مستضعفان ،
☘ باید پا به سفر و ماجراحویی بگذاری
☘ و به دنبال قدرت های مقدس بگردی
🇮🇷 گفتم : خب کجا برم
🇮🇷 خضر گفت :
☘ اول باید به دنبال اسب ذوالجناح بگردی
🇮🇷 گفتم :
🌸 منظور شما از اسب ذوالجناح ،
🌸 همون اسب امام حسین علیه السلامه ؟!
🇮🇷 خضر گفت : آره
🇮🇷 گفتم :
🌸 مگه میشه ؟ مگه داریم ؟ مگه زنده است ؟!
☘ خضر گفت : آره زنده است .
🇮🇷 گفتم : حالا کجاست که برم دنبالش ؟!
☘ خضر گفت : خوزستان ، اهواز ،
☘ در کوه های منطقه سپیدار .
🇮🇷 حسن و مرتضی با تعجب ،
🇮🇷 به هم نگاه می کردند .
🇮🇷 حسن گفت :
🌷 نواب جون ! یعنی باید باور کنیم ؟
🌷 این بیشتر شبیه داستان تخییلیه
🇮🇷 نواب گفت :
🌸 من همه واقعیت رو بهتون گفتم
🌸 باور کردنش دست خودتونه
🇮🇷 نواب و حسن و مرتضی ،
🇮🇷 به طرف خوزستان ، حرکت کردند .
🇮🇷 اما حسن و مرتضی ،
🇮🇷 هنوز ماجرای زنده شدن نواب ، خضر
🇮🇷 ذوالجناح و سلاح مقدس رو باور نکردند .
🇮🇷 حسن به مرتضی گفت :
🌹 مرتضی جون ، نظر خودت چیه ؟!
🇮🇷 مرتضی گفت :
🌷 یا ما خوابیم یا نواب دیوونه شده
🌷 و یا اینکه این آقا اصلا نواب نیست ؛
👈 بدل اونه .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla
🌷 مسابقه نامه ای به امام زمان 🌷
👈 ارسالی از فاطمه از اهواز :
🌹 امام خوب ما ، امام زمان ، سلام
🌹 همه چی گرون شده
🌹 پولهای دنیا کمتر شده
🌹 دیگه بابام پول نداره برام شلوار بخره
🌹 پول نداره گوشت و میوه بخره
🌹 پول نداریم غذای خوب بخوریم
🌹 پول نداریم ، مسافرت بریم
🌹 پول نداریم ، مامانمو ببریم دکتر
🌹 پول نداریم ، مثل بقیه بچه ها ،
🌹 عروسک و اسباب بازی و وسایل مدرسه
🌹 و مداد و تراش و پاک کن و دفتر بخریم .
🌹 همسایه مون ، خیلی پولداره
🌹 ولی چیزی به ما نمیده خودت کمکمون کن
@amoomolla
#امام_زمان #کارتون #فیلم #معما #داستان
#شعر #ظهور #مهدویت #جمعه
🌷 مسابقه نامه ای به امام زمان 🌷
👈 ارسالی ؛ مشکات عظمتی ۷ ساله از اراک :
🌸 امام زمانم ! به تو سلام می کنم .
🌸 به تو ، به قلب آسمانیات ،
🌸 به پاکی و مهربانیات سلام می کنم .
🌸 امام زمانم !
🌸 یه دل دارم با کلی آرزوهای کوچک و بزرگ ،
🌸 کاش بیایی و از خدا بخواهی ؛
🌸 تا مرا به آرزو هایم برساند .
🌸 مادرم می گوید : یک نفر در راه است
🌸 از صدای پایش ، دل من آگاه است
🌸 مادرم میگوید : روی ماهش زیباست
🌸 گرچه از او دوریم او همیشه با ماست
🌸 مهدی جان !
🌸 نام متبرک تو بر لوح آفرینش ،
🌸 همچون ستاره ای تابناک می درخشد .
🌸 ای مولود پاک دوستت دارم .
@amoomolla
#امام_زمان #کارتون #فیلم #معما #داستان
#شعر #ظهور #مهدویت #جمعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 آموزش حرف ث
🇮🇷 ویژه پیش دبستانی ها و اولی ها
@amoomolla
#آموزش_حروف_الفبا
🌹 آموزش زبان عربی محلی 🌹
🌹 قابل استفاده در خوزستان و کربلا 🌹
🇮🇷 صبح 👈 صُبُح ، صباح
🇮🇷 امروز 👈 اِلیُوم
🇮🇷 دیروز 👈 اَمِس
🇮🇷 فردا 👈 باچِر ( غَداً ، بُکرَةً )
@amoomolla
#آموزش_زبان_عربی
💞 همسرداری
💞 ازدواج مذهبی
💞 عشقبـازی اسلامی
💞 مشاوره های خانواده
💞 آشنایی با لذت های واقـعی
💞 اخلاق خانواده و آداب زناشویی
💞 آشنـایی با حقـوق و وظایـف زوجـین
💞 راههای رسیدن به آرمش فردیواجتماعی
https://eitaa.com/joinchat/2988834828Cc61cb42965
💍 #واسطه_ازدواج #همسریابی #عشقبازی
💍 #آداب_زناشویی #ازدواج_مذهبیون
💍 #اخلاق_خانواده