🌹 داستان دختر پوشیه پوش 🌹
🌹 مبارزه ای ، هیجانی 🌹
🌹 قسمت ۲۳ 🌹
🍎 زنگنه ، رویش را به عقب برگرداند .
🍎 خانمی را دید ،
🍎 که سر تا پایش سیاه بود .
🍎 چادر و پوشیه ، پوشیده بود .
🔥 زنگنه گفت : بله امرتون
🌷 سمیه گفت :
🌷 شما در دانشگاه ، مواد می فروشی ؟
🍎 زنگنه برآشفته شد و گفت :
🔥 به قیافه ام می آید که از این غلطها بکنم .
🍎 سمیه دوباره با جدیت گفت :
🌷 شما مواد فروشی ؟!
🔥 زنگنه گفت :
🔥 شما ماموری یا فضول ؟!
🌷 سمیه گفت :
🌷 جواب مرا بده .
🔥 زنگنه گفت :
🔥 خانم محترم !
🔥 لطفا بفرما و مزاحم نشو .
🍎 سمیه پایش را بلند کرد
🍎 و لگدی به شکم زنگنه زد .
🍎 سپس نوک کفش همان پایش را ،
🍎 روی گردن زنگنه گذاشت .
🍎 و با عصبانیت گفت :
🌷 از کی مواد می گیری ؟
🌷 و به دست چه کسانی می رسانی ؟
🔥 زنگنه با ترس گفت :
🔥 تو همان خانمی هستی
🔥 که به قلیان سراها حمله کردی ؟
🌷 سمیه گفت :
🌷 اگر به من اطلاعات ندهی ،
🌷 بلائی بدتر از آنها ، سر تو می آورم .
🔥 زنگنه گفت :
🔥 چقدر پول می خواهی ؟
🔥 هر چه میخواهی به تو می دهم .
🔥 بیا این سوئیچ ... ماشینم را بردار و برو .
🍎 سمیه ، با همان کفش و پایش ،
🍎 گلوی زنگنه را فشار داد و گفت :
🌷 برای کی کار می کنی ؟
🌷 و کی برای تو کار می کند ؟
🔥 زنگنه گفت :
🔥 از من هیچی گیر تو نمی آید .
🔥 من فقط یک واسطه ام .
🔥 باور کن هیچ کاره ام .
🔥 هیچ اطلاعاتی ندارم تا به تو بدهم .
🌷 سمیه دوباره با جدیت گفت :
🌷 چندتا اسم به من بده ؟
🌹 ادامه دارد ... 🌹
✍ نویسنده : حامد طرفی
🇮🇷 @amoomolla
49.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 سریال شب های برره
😂 کمدی ، طنز ، تخیلی
📼 قسمت ۱۳ : اشتغالزائون
🎥 @kartoon_film
👨🏻🏫 @amoomolla
#سریال #فیلم #شب_های_برره
28.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شجاعان
🇮🇷 این قسمت : انتخابات
🔮 @amoomolla
#کارتون_شجاعان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 یک دقیقه با دعای ندبه
🇮🇷 با صدای استاد فرهمند
🇮🇷 قسمت دوم
@amoomolla
9.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای مهارت های زندگی
🇮🇷 این قسمت : مسابقه رایانه
🔮 @amoomolla
🇮🇷 #کارتون #انیمیشن #فیلم #سینمایی
🇮🇷 #کارتون_مهارتهای_زندگی
🌹 داستان دختر پوشیه پوش 🌹
🌹🌹 قسمت ۲۲ 🌹🌹
🔥 زنگنه گفت :
🔥 من فقط می تونم
🔥 اسم چندتا واسطه دیگه ،
🔥 و خرده فروش ها رو بهت بدم .
🔥 چون بالادستی هام رو نمی شناسم .
🔥 و خودم هم از همینا می گیرم .
🍎 سمیه ، چندتا نام گرفت و گفت :
🌷 وای به حالت اگه دروغ گفته باشی .
🍎 سپس با دستش ،
🍎 ضربه ای به رگ گردن زنگنه زد .
🍎 و او را بیهوش کرد .
🍎 چندتا از دانشجویان ،
🍎 در حال گذشتن از همان کوچه ای بودند ،
🍎 که ماشین زنگنه در آن پارک بود .
🍎 که ناگهان متوجه شدند ،
🍎 زنگنه با طناب به ماشینش بسته شده است .
🍎 زنگنه ، روی کابوت ماشینش ، بیهوش بود
🍎 و یک طناب ، روی دست راستش بسته شده
🍎 و طناب دوم را ، به دست چپش بستند .
🍎 و سر هر دو طناب را ،
🍎 از شیشه ماشین به درون ماشین بردند
🍎 و به همدیگر گره زدند .
🍎 دانشجویان ، از دیدن زنگنه ،
🍎 آن هم دست بسته روی ماشینش ،
🍎 خیلی تعجب کردند .
🍎 یک کاغذ بزرگ نیز ، روی سینه زنگنه بود ؛
🍎 که روی آن نوشته بودند :
🔥 من مواد فروش و نامرد هستم .
🍎 دانشجویان ، از زنگنه عکس گرفتند .
🍎 و به سرعت ،
🍎 آنها را در فضای مجازی پخش کردند .
🍎 آبروی زنگنه در دانشگاه رفت .
🍎 و به شدت در فکر انتقام بر آمد .
🍎 سمیه ، به دانشگاه برگشت .
🍎 وضو گرفت و به نمازخانه رفت .
🍎 مشغول خواندن نماز ظهر شد .
🍎 بعد از نماز ، به فکر فرو رفت .
🍎 دنبال نقشه و راهی بود
🍎 تا آن واسطه ها و خرده فروش هایی که ،
🍎 زنگنه ، نامشان را برده بود را ،
🍎 به چنگ آورده و تنبیه کند .
🍎 از همان روز ، شروع به تحقیق کردن نمود .
🍎 یکی از کسانی که ،
🍎 نامش به عنوان دلال مواد ،
🍎 به سمیه داده شد ، داریوش بود .
🍎 سمیه می خواست از داریوش شروع کند
🍎 اما تصمیم گرفت
🍎 با انداختن ترس بر دل او ، از او انتقام بگیرد .
🍎 به خاطر همین ؛
🍎 تصمیم گرفت تا از نیما شروع کند .
🍎 چندتا از دختران دانشگاه در آخر نمازخانه
🍎 کنار هم نشسته بودند
🍎 پچ پچ می کردند
🍎 و به عکسهای زنگنه نگاه می کردند .
🍎 سمیه به طرف آنها رفت
🍎 بعد از سلام و احوالپرسی ؛ از آنها پرسید :
🌷 دخترا ! چکار دارید می کنید ؟
🍎 دختران نیز عکسها را ؛ به سمیه نشان دادند .
🍎 سمیه بعد از دیدن عکسهای زنگنه ،
🍎 در فضای مجازی و گروه های دانشگاه ،
🍎 از یک چیزی تعجب کرد .
🍎 و آن اینکه ، او فقط زنگنه را بیهوش کرد
🍎 نه طنابی در کار بود نه برگه یادداشتی .
🍎 سمیه بعد از آن تا مدتها ؛ به این فکر می کرد
🍎 که بستن زنگنه با طناب و گذاشتن یادداشت ،
🍎 کار چه کسی می تواند باشد ؟
🌹 ادامه دارد ... 🌹
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
45.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 سریال شب های برره
😂 کمدی ، طنز ، تخیلی
📼 قسمت ۱۴ : بوا
🎥 @kartoon_film
👨🏻🏫 @amoomolla
#سریال #فیلم #شب_های_برره