eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
91 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
🌀 سردار سلامی : 🔮 ‌آرتین قلب ایران است ، 🔮 روی مژه‌های چشممان بزرگ خواهد شد . 🇮🇷 @amoomolla
✍ مناسبت های ۸ آبان 🌀 ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی 🌀 شهادت حسین فهمیده 🌀 روز نوجوان و بسیج دانش آموزی 🇮🇷 @amoomolla
📙 داستان کوتاه شهید حسین فهمیده 🕊 محمدحسین فهمیده ، 🕊 در سال ۱۳۴۶ ، در قم به دنیا آمد . 🕊 و در محیطی مذهبی و خانواده‌ای متدین ، 🕊 رشد و پرورش یافت . 🕊 در آستانه انقلاب اسلامی ، 🕊 به خاطر ظلم و کشتار مردم بی گناه ، 🕊 توسط رژیم صدام ، 🕊 تصمیم گرفت 🕊 تا مثل میلیون‌ها جوان و نوجوان دیگر ، 🕊 برای نجات مردم ایران ، 🕊 راهی جبهه ها شود . 🕊 و در کنار مردم انقلابی ، بایستد . 🕊 بعدها عاشق و شیفته امام خمینی شد . 🕊 هنوز مدت زیادی از حضور او ، 🕊 در جبهه‌های نور علیه تاریکی نگذشته بود 🕊 که با بستن نارنجک به کمر خود ، 🕊 زیر تانک دشمن بعثی رفت 🕊 و علاوه بر انهدام تانک دشمن ، 🕊 خود او نیز ، به شهادت رسید . 🕊 محمد حسین فهمیده ، در ۸ آبان ۱۳۵۹ ، 🕊 در اوایل جنگ تحمیلی ، 🕊 در ۱۳ سالگی ، 🕊 به درجه رفیع شهادت ، نایل گردید . 🇮🇷 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازی جهت شناخت اشکال و رنگ ها مناسب‌ برای 4 تا 7 سال •┈┈•••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• https://eitaa.com/amoomolla
📙 داستان نیمه بلند شهید حسین فهمیده 📗 قسمت اول 🕊 در آن سالهایی که شاه ستمگر و ظالم ، 🕊 در کشور ما حکومت می کرد 🕊 در شهر قم ، پسری زندگی می کرد 🕊 که اسمش محمد حسین بود . 🕊 محمد حسین ، پسری شجاع ، فعال ، 🕊 خوش اخلاق ، مهربان و خنده رو بود 🕊 و همیشه به مردم ، کمک می کرد 🕊 همه همسایه ها ، از او راضی بودند 🕊 و او را ، دوست می داشتند . 🕊 محمد حسین ، 🕊 به مدرسه رفتن و مطالعه کردن ، 🕊 علاقه زیادی داشت 🕊 با اینکه هنوز به سن تکلیف نرسیده بود 🕊 اما هر روز ، نمازش را سر وقت می خواند . 🕊 محمد حسین ، با تمام کوچکی اش ، 🕊 امام خمینی را ، خیلی دوست داشت 🕊 و هر وقت امام صحبت می کرد 🕊 به صحبتهای امام ، با دقت گوش می داد 🕊 آنقدر امام را دوست داشت که می گفت : 👈 امام هر چه بگوید ، حاضرم انجام دهم . 🕊 محمد حسین از همان کودکی ، 🕊 در مغازه پدرش ، کنار او کار می کرد 🕊 و از این طریق ، 🕊 حرفها و اعلامیه های امام را ، 🕊 به دست مردم و دوستانش می رساند 🕊 حتی بعضی وقت ها ، 🕊 با بچه های محل قرار می گذاشت 🕊 که رأس ساعت خاصی ، 🕊 از خانه ها بیرون بیایند 🕊 و شعار مرگ بر شاه و درود بر خمینی ، 🕊 سر دهند . 🕊 بعد از اینکه انقلاب پیروز شد 🕊 صدام جنایتکار و کشورهای استکبار ، 🕊 مثل آمریکا و انگلیس و اسرائیل و... 🕊 به ایران حمله کردند 🕊 و باعث شدند تا بین کشور ما و عراق ، 🕊 یک جنگ طولانی اتفاق بیفتد . 🕊 دشمن می خواست ، 🕊 ما مسلمانان دو کشور ، همدیگر را بکشیم 🕊 تا راحت وارد کشور و خانه های ما بشود 🕊 و ما را بکشد . 🕊 به خاطر همین ، 🕊 محمد حسین ، که آن زمان دانش آموز بود 🕊 وقتی دید که دشمن به کشور حمله کرد 🕊 به جای درس خواندن تصمیم گرفت 🕊 به جنگ با دشمنان برود . 🕊 چون دلش نمی خواست 🕊 که دشمن ، وارد کشورش بشود . 🕊 اما چون خیلی کوچک بود 🕊 هیچ کس اجازه رفتن به جبهه را ، 🕊 به او نمی داد تا اینکه ... . 📔 ادامه دارد ... 🇮🇷 @amoomolla
🧐 چیستان و معما در مورد شهید فهمیده 🤔 🌷 ۱. تاریخ تولد شهید حسین فهمیده ؟! 👈 ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۶ 🌷 ۲. تاریخ شهادت شهید حسین فهمیده ؟! 👈 ۸ آبان ۱۳۵۹ 🌷 ۳. محل تولد شهید حسین فهمیده ؟! 👈 قم 🌷 ۴. محل شهادت حسین فهمیده ؟! 👈 خرمشهر 🌷 ۵. محل دفن شهید فهمیده ؟! 👈 بهشت زهرا 🌷 ۶. برادر شهید حسین فهمیده ؟! 👈 شهید داوود فهمیده 🌷 ۷. دوست صمیمی شهید حسین فهمیده ؟! 👈 شهید محمدرضا شمس 🌷 ۸. مادر شهید فهمیده ؟! 👈 فاطمه کریمی 🌷 ۹. روز شهادت حسین فهمیده را ، به چه روزی نامیدند ؟! 👈 روز نوجوان 🇮🇷 @amoomolla
هدایت شده از محتوای تربیت کودک
📜 شعر روز ⛱ ذکر روز دوشنبه ⛱ یا قاضی الحاجاته ⛱ ذکر خدای خوبم ⛱ شیرین تر از نباته ⛱ از ته دل میخونم ⛱ خدای مهربونم ⛱ تو قلبای ما جاته ⛱ قدر تو رو میدونم 🇮🇷 @amoomolla
هدایت شده از محتوای تربیت کودک
16.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گروه سرود شهیون بچه های روستای اسلام آباد با حمایت های قرارگاه پیشرفت و آبادانی سپاه حضرت ولی عصر عجل الله فرجه 🇮🇷 @amoomolla
🇮🇷 مردانِ ایران ، 🇮🇷 چو شیرِ غرّان 🇮🇷 همیشه بیدار ، 🇮🇷 میانِ میدان . 🇮🇷 پیر و جوانان 🇮🇷 با عشق و ایمان 🇮🇷 حافظِ مرز و 🇮🇷 ناموسِ ایران 🇮🇷 مردان ایران 🇮🇷 از قلبِ تهران 🇮🇷 تا خوزستان و 🇮🇷 تا رشت و کرمان 🇮🇷 در هر لباسی 🇮🇷 با هر احساسی 🇮🇷 آماده‌ی رزم 🇮🇷 بی هیچ هراسی ✍ شعر از حامد طرفی 👈 نکته : می توانید به بچه ها بگوئید که بعد از هر مصرع ، بگویند : هِی ... مثلا : 🇮🇷 مـردانِ ایـران هِی 🇮🇷 چو شیرِ غرّان هِی 🇮🇷 @amoomolla
احکام شانه زدن مو فواید و مضرات شانه کردن زیاد شانه کنید اما ایستاده شانه نکنید موهای خیس را شانه نکنید 🇮🇷 @ghairat
🎉 شعر تولدت مبارک 🎉 🎈 ماه سعادتِ من ، تولدت مبارک 🎈 گُلِ عبادتِ من ، تولدت مبارک 🎈 تولدِ تو زیباست ، تولدت مبارک 🎈 هر چی بخوای ، مهیاست ، تولدت مبارک 🎈 فامیل همه اومدن ، تولدت مبارک 🎈 اومدن کادو بِدَن ، تولدت مبارک 🎈 مادرت شاد و خندون ، تولدت مبارک 🎈 کِل میزنه عمه جون ، تولدت مبارک 🎈 تاجِ سری ماشالله ، تولدت مبارک 🎈 گل پسری/گل دختری ماشالله ، تولدت مبارک 🎈 نورِ دو چشمِ پدر ، تولدت مبارک 🎈 عزیزِ دلِ مادر ، تولدت مبارک 🎈 بلبل شاد و خندان ، تولدت مبارک 🎈 گلِ زیبای گلدان ، تولدت مبارک 🎈 تو هدیه ی خدایی ، تولدت مبارک 🎈 پر از مِهر و صفایی ، تولدت مبارک 🎈 ای پسرِ ( دختر ) مهربان ، تولدت مبارک 🎈 بوی تو ، بوی قرآن ، تولدت مبارک 🎈 شکر خدای منان ، تولدت مبارک 🎈 که شدی بر ما مهمان ، تولدت مبارک ✍ شعر از حامد طرفی 🇮🇷 @amoomolla
محتوای تربیت کودک
📙 داستان نیمه بلند شهید حسین فهمیده 📗 قسمت اول 🕊 در آن سالهایی که شاه ستمگر و ظالم ، 🕊 در کشور ما ح
📙 داستان نیمه بلند شهید حسین فهمیده 📗 قسمت دوم 🕊 محمد حسین ، با اصرار زیاد توانست 🕊 با گروهی که به جبهه می روند 🕊 به مدت یک هفته ، 🕊 به جبهه کردستان سفر کند . 🕊 اما وقتی فرمانده ، 🕊 این پسر کوچک را دید 🕊 فوراً دستور داد 🕊 تا هر چه سریع تر ، او را به عقب ببرند 🕊 و او را به خانواده اش ، تحویل دهند 🕊 تا مبادا برایش اتفاقی بیفتد . 🕊 دو نفر از رزمنده ها ، او را به شهر آوردند 🕊 و به مادرش تحویل دادند 🕊 و از او خواستند قول بدهد 🕊 که دیگر به جبهه باز نگردد . 🕊 ولی محمد حسین که پسر شجاعی بود 🕊 گفت : 🌷 من نمی توانم به شما قول دروغ بدهم 🌷 چون من باز هم به جبهه بر می گردم . 🕊 خانواده او ، 🕊 از قم به کرج ، اسباب کشی کردند . 🕊 حسین فهمیده ، یک روز به بهانه خرید نان ، 🕊 از خانه خود در کرج خارج شده 🕊 و به تهران رفت . 🕊 در تهران ، افرادی سعی کردند 🕊 تا او را منصرف کنند ، ولی موفق نشدند 🕊 پس از آن ، به سمت خوزستان راهی شد . 🕊 در آنجا با تلاش بسیار ، فرمانده را راضی کرد 🕊 تا با آنها به خرمشهر برود . 🕊 با وجود اینکه فرماندهان ، 🕊 با بودن او در جبهه ، مخالفت می کردند 🕊 ولی وقتی شجاعت و توانایی او را دیدند 🕊 و فهمیدند فرستادن او به خانه ، 🕊 هیچ فایده ای ندارد 🕊 تصمیم گرفتند تا قبول کنند 🕊 که او هم در جبهه بماند . 🕊 از این به بعد ، محمد حسین ، 🕊 به همراه دوستش محمد رضا شمس ، 🕊 در یک سنگر قرار داشتند . 🕊 مدتی بعد ، در حمله عراقی ها ، 🕊 هر دو زخمی شدند 🕊 و آنها را به بیمارستان ماهشهر بردند . 🕊 حسین و محمدرضا ، تا حالشان خوب شد ، 🕊 دوباره به جبهه برگشتند . 🕊 اما این بار ، فرمانده اجازه نمی داد 🕊 تا حسین ، به خط مقدم نبرد برود . 🕊 محمدحسین ، همیشه دنبال موقعیتی بود 🕊 تا لیاقت و شجاعت خود را ثابت کند 🕊 چند روز بعد ، 🕊 حسین ، تک و تنها ، به طرف عراقی ها رفت . 🕊 و کلی لباس و اسلحه ، از عراقی ها گرفت 🕊 و پیش فرمانده شان آمد . 🕊 فرمانده با کمال تعجب فهمید 🕊 که محمدحسین ، اینها را ، 🕊 با دست خالی از عراقی ها ، غنیمت گرفت . 🕊 همین شد که به حسین اجازه داد 🕊 تا دوباره به خط مقدم برگردد . 🕊 بعد از حمله عراقی ها به خرمشهر ، 🕊 محمدحسین و دوستش ، محاصره شدند 🕊 در این درگیری ، 🕊 محمدرضا شمس ، زخمی شد . 🕊 و محمد حسین مجبور شد تا او را ، 🕊 با سختی و زحمت زیاد ، 🕊 به پشت خط جبهه برساند 🕊 و خودش نیز ، دوباره به سنگر بر گردد 🕊 تا با عراقی ها بجنگد . 🕊 ناگهان متوجه شد که تانکهای عراقی ، 🕊 رزمندگان را ، مورد هدف قرار دادند . 🕊 و کسی جز محمدحسین ، 🕊 از این نقشه دشمن خبر نداشت . 🕊 محمد حسین با دیدن این صحنه ، 🕊 تصمیم گرفت تا جلوی آنها را بگیرد . 🕊 اما هر چه فکر کرد نتوانست چیزی پیدا کند 🕊 تا با آن بتواند آن تانک ها را ، متوقف نماید 🕊 تنها راه آن است که ، 🕊 خودش را برای نجات همرزمانش فدا کند . 📔 ادامه دارد ... 🇮🇷 @amoomolla
1_1413989397.mp3
3.54M
🎧 سرود ای ایران ، ای مرز پر گهر 🎼 @sorood_sher 🇮🇷 @amoomolla
🧐 چیستان و معمای مذهبی 🤔 🤔 معنی نام هر پیامبر را ، جلوی خودش بنویسید ⁉️ 🕌 ۱. لوط ؟! 🕌 ۲. یوسف ؟! 🕌 ۳. موسی ؟! 🕌 ۴. یونس ؟! 🕌 ۵. یعقوب ؟! 🕌 ۶. ابراهیم ؟! 🔰 الف) کبوتر 🔰 ب) پدر جماعت زیاد 🔰 ج) عقب آمده 🔰 د) پوشش 🔰 هـ) خواهد افزود 🔰 و) آب و درخت 🇮🇷 @amoomolla
1_1763328981.mp3
8.29M
🎧 سرود زیبای بنات الحیدر 🇮🇷 @amoomolla
🎉 آقا محمد مهدی جان ! تولدت مبارک ✍ از طرف پدر و مادر مهربونت ✍ و از طرف عموملا و بچه های کانال 🇮🇷 @amoomolla
محتوای تربیت کودک
📙 داستان نیمه بلند شهید حسین فهمیده 📗 قسمت دوم 🕊 محمد حسین ، با اصرار زیاد توانست 🕊 با گروهی که به
📙 داستان نیمه بلند شهید حسین فهمیده 📗 قسمت سوم 🕊 محمدحسین ، چند نارنجک به کمرش بست 🕊 و چند نارنجک دیگر ، در دستش گرفت 🕊 و با سرعت ، به طرف تانکهای دشمن رفت 🕊 ناگهان ، یک تیر به پایش زدند 🕊 مجروح شد و به زمین افتاد . 🕊 پایش ، خیلی درد گرفت . 🕊 اشک هایش جاری شد 🕊 اما زخم این گلوله و درد پایش ، 🕊 نتوانست جلوی او را بگیرد 🕊 دوباره بدون هیچ ترسی ، بلند شد 🕊 و لنگان لنگان ، از لابه لای تیرهای دشمن ، 🕊 که از دو طرف به سوی او می آمدند 🕊 خودش را به تانک جلویی رسانید 🕊 و آن را منفجر کرد 🕊 و خود او نیز ، به شهادت رسید . 🕊 دشمن هم ، با دیدن انفجار تانک جلویی ، 🕊 فکر کردند که نیروهای ایرانی ، 🕊 نقشه آنها را فهمیده و به آنها حمله کرده اند . 🕊 به خاطر همین ، از شدت ترس ، 🕊 تانکهایشان را رها کردند 🕊 و از آن منطقه ، فراری شدند . 🕊 دوستان محمدحسین نیز ، 🕊 بعد از آن انفجار ، 🕊 از نقشه دشمن با خبر شدند 🕊 و گمان کردند که نیروی کمکی برایشان آمده 🕊 اما وقتی متوجه شدند که محمد حسین ، 🕊 تک و تنها ، دشمنان را متوقف کرد 🕊 ناراحت شدند و گریه کردند . 🕊 به خاطر فداکاری او ، 🕊 شهر و دوستانش ، نجات پیدا کردند 🕊 محمد حسین با این کار بزرگش ، 🕊 نامش برای همیشه زنده ماند . 🕊 وقتی داستان شجاعت و فداکاری او ، 🕊 به گوش امام خمینی رسید 🕊 امام نیز ، خیلی ناراحت شدند 🕊 و در مورد او ، به مردم فرمودند : 🌹 رهبر ما ، آن طفل ۱۳ ساله ای است 🌹 که با قلب کوچک خود ، 🌹 که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ‌تر است 🌹 با نارنجک ، خود را زیر تانک دشمن انداخت . 🌹 و آن را منهدم نمود 🌹 و خود نیز شربت شهادت نوشید . 🕊 همان شب ، تلویزیون هم ، 🕊 خبر شهادت یک دانش آموز را اعلام کرد . 🕊 مادر حسین ، فاطمه کریمی ، 🕊 با شنیدن این خبر ، دلش ریخت و گفت : 🌷 به خدا این دانش آموز ، حسین من بوده 🕊 اما پدر محمدحسین باور نمی کرد 🕊 ولی مادرش ، 🕊 گریه می کرد و قسم می خورد . 🕊 یکی دو هفته بعد ، برادر محمدرضا شمس ، 🕊 به طرف خانه شهید حسین فهمیده رفت 🕊 و کل ماجرا را ، برایشان تعریف کرد 🕊 و به آنها قول داد 🕊 تا تکه های باقیمانده از پیکر حسین را ، 🕊 به شهر بازگرداند ، تا آن را دفن کنند . 🕊 پدر و مادر حسین ، خیلی ناراحت شدند 🕊 خیلی گریه کردند 🕊 ولی اعتقاد داشتند که محمد حسین ، 🕊 در بهشت ، پیش خداست . 🕊 یک روز ، یکی از همسایه ها ، 🕊 به مادر محمدحسین گفت : 🔮 از اینکه محمد حسین ، شهید شده ، 🔮 راضی هستی ؟!! 🕊 مادر محمدحسین ، 🕊 به پسرش داوود اشاره کرد و گفت : 🌹 حاضرم در راه خدا ، این پسرم را هم بدهم . 📔 ادامه دارد ... 🇮🇷 @amoomolla
🌷 در خانه ، کارهای هنری انجام دهید . 🎨 بچه ها دوست دارند 🎨 کارهای هنری انجام دهند . 🎨 کاغذ و وسایل نقاشی ، 🎨 در اختیار آنها قرار دهید . 🎨 و از آنها بخواهید ؛ 🎨 داستانی درباره یک روز خوب ، 🎨 و یا یک روز تعطیلی بنویسند 🎨 و آن را نقاشی کنند . 🎨 می توانید برای جذابیت بیشتر ، 🎨 نقاشی گروهی بکشید . 🎨 مثلا ؛ روی یک مقوای بزرگ ، 🎨 با کمک هم یک نقاشی بکشید . 🇮🇷 @amoomolla
🌹 شعر هم بازی 🌹 📲 بدون گوشی ، بدون لپ تاپ 📲 بدون نت و ، بدون وات ساپ 📲 زندگی کنیم ، در کناره هم 📲 بشیم یاره هم ، گرفتاره هم 📲 با خانواده ، بشیم همبازی 📲 در واقعیت ، ، نه تو مجازی 🇮🇷 هر چی شادی و ، عشقه تو دنیا 🇮🇷 با خانواده است ، نه توی رویا 🇮🇷 @amoomolla 🌷 🌷