🧐 چیستان و معمای مذهبی 🤔
مشکلات پیامبران ۳
🤔 ۱. پیامبری که به علت فراموش کردن خدا ،
🧐 و توسل به غیر او ، هفت سال زندانی شد ؟!
🤔 ۲. دو پیامبر ، که به صورت برده فروخته شدند ؟!
🧐 ۳. پیامبری که رنگ بدنش سیاه شد ؟!
🇮🇷 @amoomolla
#چیستان #معما #معمای_مذهبی
#معمای_قرآنی #معمای_پیامبران
محتوای تربیت کودک
🧐 چیستان و معمای مذهبی 🤔 مشکلات پیامبران ۳ 🤔 ۱. پیامبری که به علت فراموش کردن خدا ، 🧐 و تو
✍ پاسخ :
✅ ۱. حضرت یوسف علیه السلام
✅ ۲. حضرت یوسف و حضرت خضر
✅ ۳. حضرت آدم
#صبحتبخیرمولایمن
🏝سلام ای وعدهی
سپید و معطر خداوند،
مهدی جان
نخستین روز هفتهام را
با خاکساری درگاه تو آغاز میکنم
در تشعشع زرین آفتاب نگاهت بال میگشایم
ودر هوای بهشتی عنایتهای مکررت نفس میکشم
... وه که چه مبارک آغازی است
سلامی از جمع خسته دلان
به مفهوم شادمانی...
سلامی از مشتاقان چشم بهراه
به موعود غدیر...
سلامی از بیماران درمانده
به حضرت طبیب...
سلامی از بیچارگان حیران
به مهربانترین دستگیر...
سلامی از پرشکستگان
به آسمان محبت...
سلامی از دل شکستگان
به آستان دلجویی...
...سلامی از ما ساکنان غمزدهی آخرالزمان
به شما که حجت خدایید🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون اتل متل یه جنگل
🇮🇷 این داستان : بازی با نی نی
🇮🇷 @amoomolla
👈 ما رو به دوستان خود ، معرفی کنید .
#اتل_متل_یه_جنگل #کارتون #انیمیشن
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه علما : مقدس اردبیلی
26.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کارتون زیبای جوانمردان
📼 این قسمت : بازگشت
📀 رده سنی : نوجوان و جوان
🇮🇷 @amoomolla
🇮🇷 #کارتون_ایرانی #فیلم_ایرانی
🇮🇷 #جوانمردان #کارتون #انیمیشن
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
قسمت ۳۶
🚥 یکی از شاگردان من ، که او را به قم فرستادم
🚥 از یکی از آن ماشین ها پیاده شد .
🚥 به هم سلام کردیم
🚥 و همدیگر را در آغوش گرفتیم .
🚥 آنها را به خانه خود دعوت کردم
🚥 و از آنها پذیرایی نمودم .
🚥 چند مسئول دولتی و چندتا روحانی بودند .
🚥 یکی از آنها به نام حاج آقای اکبری گفت :
🌼 بابت اینکه مزاحم شدیم ، عذر می خواهیم
🌼 ولی باید می آمدیم
🌼 چون به شما نیاز داریم
🌼 پادشاه قطر ،
🌼 از تمام مذاهب اسلامی دعوت کرده
🌼 تا نمایندگانی به قطر بفرستند
🌼 و دلایلی بر حقانیت مذهب خود عرضه کنند .
🌼 ما هم ، تا چند روز پیش ،
🌼 دنبال کسی می گشتیم تا این وظیفه مهم را ،
🌼 که البته خطرناک هم هست ، تقبل کند .
🌼 تا اینکه شاگرد شما ، شیخ فاضلی ،
🌼 شما را به ما ، معرفی کردند .
🌼 ما هم خدمت شما رسیدیم
🌼 تا از شما خواهش کنیم
🌼 که به نمایندگی از مذهب تشیع ،
🌼 و به نمایندگی از همه ایرانیان ،
🌼 به این همایش تشریف ببرید .
🚥 بدون فکر کردن ، پیشنهاد آنها را قبول کردم
🚥 و قرار شد دو هفته دیگر ، پرواز کنم .
🚥 دو روز قبل از روز عروسی خواهرم ،
🚥 دو نفر با موتور ، کنار خانه ما ایستادند .
🚥 همسایه ها ، در حال تمیز کردن خانه بودند
🚥 یکی از آن موتور سواران ،
🚥 اسلحه خود را درآورد و به طرف مردم گرفت
🚥 اما خدارو شکر ، اسلحه اش گیر کرد
🚥 و شلیک نکرد
🚥 مردم به طرف آنها دویدند .
🚥 آنها نیز مجبور شدند فرار کنند .
🚥 پدرم گفت :
🌷 اینها هر کی باشند ، باز هم می آیند
🌷 پس بهتر است که به پلیس اطلاع دهیم
🚥 روز عروسی فرا رسید
🚥 حاج علی ، همسایه ما ،
🚥 با کلانتری هماهنگ کرده بود
🚥 که مراقب عروسی باشند
🚥 چندتا از جوانان محله نیز ،
🚥 روی پشت بام ها رفتند
🚥 و به نوبت نگهبانی می دادند
🚥 تا امنیت عروسی را تامین کنند .
🚥 خواهرم با لباس عروس آمد
🚥 چقدر لباس عروس حجابی ،
🚥 و چادر سفید عروسش ،
🚥 بهش می آمد .
🚥 مثل ماه شده بود
🚥 خیلی زیبا شده بود .
🚥 ناگهان یاد مظلومیت مادرم افتادم
🚥 جای خالی مادرم ، در این روز زیبا ،
🚥 کاملا احساس می شد
🚥 آرام و بی صدا ، از گوشه چشمم ،
🚥 اشکم می ریختم .
🚥 و شکر خدا ،
🚥 عروسی به خوبی تمام شد .
🚥 آخر شب ، مهمان ها ، در حال رفتن بودند
🚥 که ناگهان دو موتور سوار ،
🚥 سر کوچه ما ایستادند
🚥 و یک نامه به یکی از بچه های همسایه دادند
🚥 تا به دست من برساند
🚥 وقتی آن را خواندم ،
🚥 احساس ضعف و ناتوانی کردم
🚥 همه بدنم به لرزه افتاد
🚥 پاهایم ، دیگر قدرت نداشتند
🚥 دنیا را تیره و تار دیدم
🚥 و ناگهان بی حال ، بر زمین افتادم .
💥 ادامه دارد ...
✍ نویسنده : حامد طرفی
🇮🇷 @amoomolla
هدایت شده از غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
🌹 هیچ چیز مثل امنیت ، ارزش ندارد .
🌹 پول را می توان از طرق مختلف فراهم کرد
🌹 غذا را می توان کاشت و برداشت
🌹 اما امنیت ، اگر برود ، دیگر بر نمی گردد .
🌹 همین یک دلیل ،
🌹 برای مسدود کردن اینستاگرام کافیست .
🌹 از زمانی که اینستا آمد ،
🌹 هر سال شاهد فتنه ها و آشوب های متفاوت ،
🌹 در کشور بودیم .
🌹 و مدام ما را به جان هم انداختند .
🇮🇷 @ghairat
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
قسمت ۳۷
🚥 مردم ، اطرافم را گرفتند
🚥 پدرم نامه را از من گرفت
🚥 اشک در چشمانش جمع شد
🚥 نامه را مچاله کرد
🚥 و با صدای بلند و خشن گفت :
🍎 این مناظره کی هست ؟
🚥 گفتم :
🇮🇷 انشالله هفته دیگه
🚥 گفت :
🍎 به خاطر مادرت هم که شده
🍎 باید بروی .
🚥 حاج علی آمد و گفت :
🌸 چی شده ؟ چه اتفاقی افتاده ؟
🚥 پدرم گفت :
🍎 نمی دانم کدام حرام زاده ای ،
🍎 این نامه را فرستاده
🚥 حاج علی گفت :
🌸 مگر در آن ، چی نوشته شده
🚥 پدر گفت :
🍎 پسرم را تهدید کردند
🚥 حاج علی گفت :
🌸 لطفا بخوان ؛
🌸 می خواهم ببینم چی نوشته
🚥 پدر ، نامه مچاله را باز کرد و خواند :
🍎 آقای شیعه !
🍎 اگر در مناظره حاضر شوی
🍎 داغ مادرت را تازه می کنیم
🍎 خواهرت را در آتش می سوزانیم
🍎 سر پدرت را در آغوشت می گذاریم
🚥 اشک پدرم سرازیر شد
🚥 سپس رو به من کرد و گفت :
🍎 پسرم ! نگران ما نباش
🍎 تو حتما برو
🍎 ما مراقب خودمون هستیم
🚥 حاج علی گفت :
🌸 غلط کرده هر کی این مزخرفات را نوشته
🌸 مگر ما مُرده باشیم
🌸 که بگذاریم کسی به شما نگاه چپ بکند .
🚥 مردم هم گفتند :
🌷 حاج علی راست می گوید
🌷 ما کنار شما هستیم
🌷 ما نمی گذاریم اتفاقی برای شما بیفتد .
🚥 چند روز بعد از عروسی ،
🚥 به سمت قطر پرواز کردیم .
🚥 شب اول استراحت کردم .
🚥 نماز مغرب و عشا را ،
🚥 در مسجد شیعیان خواندم .
🚥 فردای آن روز ،
🚥 با توکل به خدا و توسل به اهل بیت ،
🚥 وارد مجلس شدم .
🚥 برای اولین بار ،
🚥 احساس ترس و نگرانی و اضطراب کردم
🚥 فکر از دست دادن خانواده ام ،
🚥 مرا آشفته کرده بود
🚥 تمام سعی خودم را کردم ،
🚥 تا با قدرت و صلابت ،
🚥 وارد مجلس شوم .
🚥 از همه نمایندگان دیگر ،
🚥 جوان تر بودم .
🚥 عده ای مرا به مسخره گرفتند
🚥 و عده ای که مرا می شناختند ،
🚥 به من احترام گذاشتند .
💥 ادامه دارد ...
✍ نویسنده : حامد طرفی
🇮🇷 @amoomolla
40.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📀 پویانمایی زیبای پهلوانان
📼 این قسمت : بازگشت به بلخ ۱
🎞 @kartoon_film
🇮🇷 @amoomolla
#کارتون #انیمیشن #پویانمایی
#پهلوانان
رای ما جلیلی
17.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📀 پویانمایی زیبای پهلوانان
📼 این قسمت : بازگشت به بلخ ۲
🎞 @kartoon_film
🇮🇷 @amoomolla
#کارتون #انیمیشن #پویانمایی
#پهلوانان
رای ما جلیلی
هدایت شده از محتوای تربیت کودک
📜 شعر روز #دوشنبه
⛱ ذکر روز دوشنبه
⛱ یا قاضی الحاجاته
⛱ ذکر خدای خوبم
⛱ شیرین تر از نباته
⛱ از ته دل میخونم
⛱ خدای مهربونم
⛱ تو قلبای ما جاته
⛱ قدر تو رو میدونم
🇮🇷 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این دعا تقدیم تک تک شما مهربانان❤️
الهی🙏روزیت اونقدر زیاد بشه که مجرایی باشی برای روزیِ خیلیا😍
الهی🙏همیشه بهترین افکار به سراغت بیان و درست تصمیماتو بگیری☺️
الهی🙏اونقدر غرق خوشبختي بشی که تا عمق بی انتهای رضایت برسی😍
الهی🙏همیشه بهترین حالِ ممکن رو داشته باشی🤩
الهی آمین
🇮🇷 @amoomolla
13.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌🎥 یه دهه هشتادی درمورد #آمریکا چی میدونه!؟
دشمنی ما با آمریکا سر چیه!؟
این کلیپ رو برای دهه هشتاد بفرستید
@amoomolla
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
قسمت ۳۸
🚥 نماینده پادشاه قطر وارد شد
🚥 پس از سلام و احوالپرسی با نمایندگان ،
🚥 به عنوان اولین سخنران گفت :
🍃 برخی معتقدند که همه ادیان ،
🍃 مثل یهود ، مسیحیت و اسلام ، بر حقند .
🍃 در حالی که چنین نیست
🍃 چون خداوند عزوجل در قرآن کریم ،
🍃 دین اسلام را کاملترین دین ،
🍃 و تنها دین حق ، معرفی می کند .
🍃 در خود اسلام نیز ، همه مذاهب ،
🍃 خود را بر حق می دانند .
🍃 و این ادعا نیز ، باز هم درست نیست
🍃 چون حدیثی وجود دارد
🍃 به نام حديث افتراق امت .
🍃 که تنها یک فرقه و مذهب را ،
🍃 بر حق و نجات یافته می داند .
🍃 این حدیث ، از احاديث متواتری است
🍃 كه شيعه و سنی ، آن را ،
🍃 در كتاب های خود ،
🍃 با سند صحيح ، نقل كرده اند .
🍃 از جمله ترمذی ،
🍃 از علمای بزرگ اهل سنت ،
🍃 در کتاب سنن خود ،
🍃 جلد ۴ ، صفحه ۱۳۴ ، حدیث ۲۷۷۸
🍃 آورده است كه پيامبر اکرم فرمودند :
🌷 امت من ، به هفتاد و سه فرقه ،
🌷 تقسيم خواهد شد ،
🌷 كه تمام آنها ، به جز يک فرقه ،
🌷 اهل آتش جهنم هستند ؛
🍃 از اين رو ،
🍃 بر همه ما مسلمانان لازم است
🍃 راجع به مذهب صحيح ،
🍃 و فرقه نجات یافته ؛
🍃 بحث و تحقيق و گفتگو كنيم .
🍃 تا بتوانيم آن فرقه حق را ،
🍃 پیدا کنیم و به عنوان مذهب واقعی ،
🍃 انتخاب كرده و به جهان معرفی کنیم .
🍃 و از آن ، پيروی كنيم .
🍃 و همانطور که خداوند عزوجل ،
🍃 در سوره زمر آیه ۱۷ فرمود :
🌸 بندگان مرا بشارت ده ،
🌸 كسانی كه سخنان را می شنوند
🌸 و از نيكوترين آنها ، پيروی می كنند ؛
🌸 آنها كسانی هستند
🌸 كه خداوند ، هدايتشان كرده ،
🌸 و آنها خردمندانند .
🍃 بنابراین ، ما اینجا جمع شدیم
🍃 تا دلایل حقانیت خودتان را ،
🍃 بر اساس آیات و روایات بشنویم ؛
🍃 و بهترین آنها را انتخاب کنیم .
🚥 پس از سخنرانی نماینده پادشاه ،
🚥 همه نماینده های مذاهب ،
🚥 در طی یک هفته ،
🚥 دلایل حقانیت خود را عرضه کردند .
🚥 اما هیچ کدام نتوانستند ؛
🚥 ادعای خود را ، از قرآن و سنت ،
🚥 اثبات کنند .
🚥 تا اینکه نوبت من رسید .
🚥 و من در مقدمه گفتم :
🇮🇷 تنها مذهبی كه ،
🇮🇷 برای اثبات حقانيت خود ،
🇮🇷 از قرآن و سنت و عقل و اجماع ،
🇮🇷 دليل قطعی دارد ،
🇮🇷 مذهب دوازده امامی ( شیعه ) است.
🇮🇷 که حتی از كتاب مخالفان خودمان نیز ،
🇮🇷 دليل و مدرک معتبری داریم .
💥 ادامه دارد ...
✍ نویسنده : حامد طرفی
🇮🇷 @amoomolla
🕊 قبل اینکه فرزندت رو ،
🕊 با آدم های موفق مقایسه کنی
🕊 خودت رو با پدر مادرشون مقایسه کن . 👌
🇮🇷 @ghairat
#تربیت #تربیت_فرزند #تربیت_کودک #تربیت_مربی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کارتون طنز مهارت های زندگی
📼 قسمت ۱۵۹ : تولد پریا و پوریا
🇮🇷 @amoomolla
#کارتون #انیمیشن #مهارت_های_زندگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کارتون های شیرین
📀 این قسمت : غذا
🇮🇷 @amoomolla
سلام دوستان و همراهان گلم
یک خانواده نیازمند و بی سرپرست ،
به یک عدد بخاری احتیاج دارند .
عزیزانی که مایلند کمک نمایند ، بسم الله
5859831064801656
به نام حامد طرفی
لطفا رسید واریزی رو برامون بفرستید .
با تشکر از همکاری خوب و همیشگی شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸دوست من
🌺هر کجا هستی
🌸خــــــــدا یار تو باد
🌺خالق هستی
🌸نگه دار تو باد
🌺بر سر راهت
🌸نیفتد خار غم
🌺این جـهان
🌸پیوسته گلزار تـو باد
.@amoomolla
📗 داستان جالب کتابهای شلخته 📗
امروز چند تا کتاب جدید به کتابخانه آوردند تا در قفسه های مخصوص خودشان قرار دهند . اما مثل اینکه این کتابها ، هنوز کتابخانه ندیده بودند . چه کارهایی می کردند . بلند بلند می خندیدند . همدیگر را هل می دادند . حوصله نداشتند سر جایشان منظم قرار بگیرند . یک دفعه توی قفسه ها دراز می کشیدند و...
خلاصه حسابی آبروریزی درآورده بودند . اعضای کتابخانه از کار این کتابها تعجب کرده بودند . ولی چون همه با ادب و با حوصله بودند ، چیزی نمی گفتند و فقط چپ چپ به کتابها نگاه می کردند . منتظر بودند تا ببینند مسئول کتابخانه خودش چکار می کند .
مسئول کتابخانه یکی دوبار به کتابهای بی نظم تازه وارد تذکر داد که اینجا کتابخانه است نه پارک ! اینجا باید سکوت را رعایت کنید و سرجایتان منظم قرار بگیرید تا کسی بیاید و یکی از شما را انتخاب کند و بخواند .
کتابها با تعجب گفتند : بخواند ؟!
مسئول گفت : بله بخواند .
کتابها ، همه با هم بلند بلند شروع به خندیدن کردند و گفتند : مگر کسی پیدا می شود که بخواهد مطالب ما را بخواند ؟!
مسئول کتابخانه اخم کرد و سر جایش نشست .
صحبت کردن کتابها آرام تر شد ، ولی هنوز هم همدیگر را هل می دادند و هر کدام سعی می کرد چند برابر خودش جا بگیرد .
کتابهای مودب و منظم قبلی ، از دست کتابهای جدید شلخته ، حسابی کلافه و خسته و عصبانی شده بودند و زیر لب غر می زدند ، تا اینکه یکی از کتابها که از بقیه قدیمی تر بود ، از کتابهای جدید پرسید : ببخشید می تونم بپرسم شما قبلا کجا زندگی می کردید ؟
کتابهای شلخته نگاهی به هم کردند و گفتند : لای اسباب بازی های ستاره خانم .
کتاب قدیمی گفت : لای اسباب بازی ها ؟! اما کتاب باید توی کتابخونه باشه ، تا سالم و تمیز بمونه .
یکی از کتابهای شلخته گفت : مگه نمی بینی بیشتر کاغذهای ما مچاله شده ، جلدمون خراب شده ، چند تا از کاغذهامون پاره شده... ؟!
کتاب قدیمی با دلسوزی سرش را تکان داد و گفت : حالا فهمیدم چرا اینقدر همدیگر رو هل میدید یا چرا نمی تونید سرجاتون بایستید . وقتی یک کتاب آسیب می بیینه ، شکلش زشت میشه و دیگه نمی تونه درست لای کتابها قرار بگیره .
کتابها وقتی این حرفها را شنیدند دلشان برای کتابهای تازه وارد سوخت و دیگر غر نزدند و ساکت شدند .
کتاب قدیمی دوباره گفت : حالا خدا رو شکر که توی کتابخونه هستید و دیگر زیر دست و پا و لای اسباب بازیهای بچه ها نیستید . اینجا کم کم شکلتون هم زیبا میشه و کاغذهای مچاله شده تون ، صاف میشه . بعد خودتون می فهمید که چقدر زندگی در کتابخونه کیف داره . تازه از همه مهمتر ، اینجا بچه ها شما رو بر می دارن و قصه های قشنگتون رو می خونن .
این حرفها اینقدر روی کتابهای شلخته تاثیر گذاشته بود که می خواستند گریه کنند . چون آرزوی هر کتابی این است که کسی آن را بخواند . هنوز حرفهای کتاب قدیمی تمام نشده بود که یکی از بچه ها سراغ کتابهای شلخته آمد و سه تا از کتابها را برداشت تا با دوستهایش بخواند .
📲 منبع داستان : سایت تبیان
🇮🇷 @amoomolla
#روز_کتاب #روز_کتابدار #کتاب
#روز_کتاب_خوانی
#داستان_کوتاه