🦋 قصه 🦋
🌈🙈میمون پر حرف🙊🌈
موضوع: رازداری قول
یڪی بود یڪی نبود غیر از خدای مهربان هیچ ڪس نبود.
در جنگلی بزرگ و زیبا حیوانات زیادی زندگی می ڪردند. همه ی حیوانات جنگل با هم مهربان بودند، ولی سه تای آن ها پنگوئن و آهو و میمون سال های زیادی بود ڪه با هم دوست بودند.
یڪ روز پنگوئن و آهو یه عالمه میوه پیدا ڪردند و تصمیم گرفتند آن را قایم ڪنند و به ڪسی نگویند. در راه آن ها میمون را می بینند، میمون ڪه خوشحالی آن ها را دید از آن ها دلیلش را پرسید. آن ها به او گفتند ڪه نمی توانند بگویند و این ڪه این یڪ راز است. اما میمون از آن ها خواست ڪه به او اعتماد ڪنند. آن ها هم در مورد میوه همه چیز را گفتند.
وقتی آهو و پنگوئن و میمون به روستا رسیدند، میمون قولش را فراموش ڪرد و راز را به همه گفت. وقتی پنگوئن و آهو به جایی ڪه میوه ها را پنهان ڪرده بودند رفتند، دیدند ڪه همه ی حیوانات جنگل به آن جا آمده اند و تمام میوه ها را خورده اند.
همان روز پنگوئن و آهو یڪ عالمه غذا پیدا ڪردند و دوباره همانند دفعه ی قبل میمون را دیدند. آن ها از دست او عصبانی بودند، چون به قولش عمل نڪرده بود، به همین خاطر تصمیم گرفتند درس خوبی به میمون بدهند.
روز بعد آن ها به میمون گفتند ڪه دریاچه ای پیدا ڪردند ڪه پر از ماهی است و گرفتن ماهی از این دریاچه اصلاً زحمتی ندارد. میمون دوباره به همه ی حیوانات جنگل خبر داد.
روز بعد میمون دوباره پیش پنگوئن و آهو آمد اما این بار تمام بدنش پر از زخم بود. میمون بیچاره بعد از این ڪه در مورد دریاچه ی پر از ماهی به حیوانات گفته بود، همه ی حیوانات، حتی خرس قطبی هم به آن جا رفتند، اما چیزی پیدا نڪردند.
آن ها فڪر ڪردند ڪه میمون به آن ها دروغ گفته است، به همین خاطر میمون را دنبال ڪردند و او را تا می توانستند زدند.
از آن به بعد میمون فهمید ڪه عمل ڪردن به قول بسیار مهم است و اگر می خواست دوستانش به او اعتماد ڪنند باید به قولی ڪه به آن ها می داد وفادار می ماند.
پنگوئن و آهو بار دیگر میمون را امتحان ڪردند، اما این بار دیگر میمون پرحرفی نڪرد و به قولش عمل ڪرد و پنگوئن و آهو دوباره به دوست شان میمون اعتماد ڪردند و رازهایشان را با او در میان می گذاشتند.
💟 ویژه :
❣کودکان❣نوجوانان❣والدین❣معلّمان❣مربیان❣مبلّغان
❣ ایتاء👇
🆔eitaa.com/amoopakdel
❣تلگرام👇
🆔t.me/amoopakdel
❣واتساپ👇
🆔https://chat.whatsapp.com/CBHpk5v8ERc45MnMSVpRmC
#سوژه_سخن_طنز
قدیما اسم بچهارو از توقران انتخاب میکردن🥰🥰
عموی من ۵تاپسر داشت رمضون و شعبون و محرم و صفر و رجب
.
.
.
.
خدابیامرز بجای قران لای سررسیدو باز کرده بود😂😂😂😂😂
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
💠پیامبر اسلام (ص) فرمود: "یکی از حقوق فرزند بر پدر این است که نام نیک و زیبا برای او انتخاب کند
💢در تعالیم اخلاقی اسلام معیارها و ضوابطی برای نام نیک افراد انسان بیان شده است
❇️اسم باید در حد شخصیت صاحب آن بوده و متناسب با تمام دوران های زندگی او (کودکی، نوجوانی جوانی و کهن سالی) باشد.
❇️از اسامی خاص ذات باریت عالی نباشد. مثل ذات، رحمان
❇️درست ترین نام آن است که بر بندگی دلالت نماید؛ مانند: عبدالله، عبدالرحمن و عبدالرحیم و ....
❇️اسامی پیامبران (ع) و ائمه اطهار (ع)، در روایت وارد شده است بهترین نام ها، اسامی پیامبران (ص) است.امام صادق (ع) از پیامبر اسلام (ص) نقل می کند که فرمود: کسی که سه فرزند پسر داشته باشد و نام هیچ کدام را محمّد نگذارد بر من جفا کرده است
💟 ویژه :
❣کودکان❣نوجوانان❣والدین❣معلّمان❣مربیان❣مبلّغان
❣ ایتاء👇
🆔eitaa.com/amoopakdel
❣تلگرام👇
🆔t.me/amoopakdel
❣واتساپ👇
🆔https://chat.whatsapp.com/CBHpk5v8ERc45MnMSVpRmC
#شعر_کودکانه
🌸 نماز
بابا وضو می گيره
چون موقع اذونه
وقت صدا کردنه
خدای مهربونه
می خواد بگه خدا جون
از خوبی هات ممنونم
لطف و محبتت را
ما همه خوب می دونيم
منم وضو می گيرم
می خوام نماز بخونم
می خوام بگم تشکر
خدای مهربونم
✍ شاعر: مصطفی سلطانیان
📚برگرفته از کتاب شعرهای خوب برای بچه های خوب، ج2
💟 ویژه :
❣کودکان❣نوجوانان❣والدین❣معلّمان❣مربیان❣مبلّغان
❣ ایتاء👇
🆔eitaa.com/amoopakdel
❣تلگرام👇
🆔t.me/amoopakdel
❣واتساپ👇
🆔https://chat.whatsapp.com/CBHpk5v8ERc45MnMSVpRmC
6.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋 کاردستی 🦋
#گل شماره یک
#کاردستی
💟 ویژه :
❣کودکان❣نوجوانان❣والدین❣معلّمان❣مربیان❣مبلّغان
❣ ایتاء👇
🆔eitaa.com/amoopakdel
❣تلگرام👇
🆔t.me/amoopakdel
❣واتساپ👇
🆔https://chat.whatsapp.com/CBHpk5v8ERc45MnMSVpRmC
هوش یا تلاش.pdf
701.9K
🦋 هوش وتلاش🦋
💟 ویژه :
❣کودکان❣نوجوانان❣والدین❣معلّمان❣مربیان❣مبلّغان
❣ ایتاء👇
🆔eitaa.com/amoopakdel
❣تلگرام👇
🆔t.me/amoopakdel
❣واتساپ👇
🆔https://chat.whatsapp.com/CBHpk5v8ERc45MnMSVpRmC
⁉️ سوال ⁉️
تعداد رکعت های نماز یومیه مسافر چند تاست ؟
💟 ویژه :
❣کودکان❣نوجوانان❣والدین❣معلّمان❣مربیان❣مبلّغان
❣ ایتاء👇
🆔eitaa.com/amoopakdel
❣تلگرام👇
🆔t.me/amoopakdel
❣واتساپ👇
🆔https://chat.whatsapp.com/CBHpk5v8ERc45MnMSVpRmC
🦋 بازی 🦋
💟 ویژه :
❣کودکان❣نوجوانان❣والدین❣معلّمان❣مربیان❣مبلّغان
❣ ایتاء👇
🆔eitaa.com/amoopakdel
❣تلگرام👇
🆔t.me/amoopakdel
❣واتساپ👇
🆔https://chat.whatsapp.com/CBHpk5v8ERc45MnMSVpRmC
🦋 نکته تربیتی 🦋
#مثبت_اندیشی را از کودکی به فرزند خود بیاموزید:
✔️ اولین شرط این کار خوش بینی شما در زندگی است.
❌ از سرزنش همیشگی کودک و برچسب منفی زدن به او بپرهیزید.
✅ در هر موقعیتی نکات مثبت را به او نشان دهید.
مثلا حتی وقتی کودکتان بیمار است، از لذت در کنار خانواده بودن برایش صحبت کنید.
💟 ویژه :
❣کودکان❣نوجوانان❣والدین❣معلّمان❣مربیان❣مبلّغان
❣ ایتاء👇
🆔eitaa.com/amoopakdel
❣تلگرام👇
🆔t.me/amoopakdel
❣واتساپ👇
🆔https://chat.whatsapp.com/CBHpk5v8ERc45MnMSVpRmC
🦋 نکته تربیتی 🦋
⭕️️ همه را درست کردم، ولی دختر خودم را نتوانستم درست کنم!
🔴 #مشاوره استاد پناهیان به یک مادر و مربی مدرسۀ دخترانه
🌸یک مادر مذهبی میگفت: #حجاب دخترم دارد خراب میشود، من خودم حجاب همۀ دخترهای یک دبیرستان را درست کردهام، ولی دختر خودم را نتوانستم درست کنم.
گفتم: شما گاهی در خانه، جلوی بچهها به پدرشان بد و بیراه میگویی و آدم حسابش نمیکنی؟ گفت: خُب او که سواد ندارد، یک کارگر است!
گفتم: پس بد و بیراه میگویی؟ گفت: خُب، گاهی پیش میآید. گفتم: پس احتمالا دخترت درست نمیشود.
گفت: حاج آقا، اینطوری نگو! به من راه حل نشان بده!
گفتم: #دختر به #پدر تکیه دارد و وقتی احترام پدر شکست، دختر به چه کسی تکیه کند؟! خُب میرود در خیابان یک کسی را پیدا كند...
#خانواده
#استادپناهيان
💟 ویژه :
❣کودکان❣نوجوانان❣والدین❣معلّمان❣مربیان❣مبلّغان
❣ ایتاء👇
🆔eitaa.com/amoopakdel
❣تلگرام👇
🆔t.me/amoopakdel
❣واتساپ👇
🆔https://chat.whatsapp.com/CBHpk5v8ERc45MnMSVpRmC
🦋 قصه 🦋
#قصه_شب
🐻🐝 داستان خرس کوچولو و زنبورهای عسل
خرس کوچولو از خواب بیدار شد. دلش می خواست برای صبحانه یک دل سیر عسل بخورد. به طرف کندوی زنبورها به راه افتاد. اما چون هنوزخواب آلود بود و حواسش جمع نبود، وقتی به کندوی عسل رسید بیاجازه انگشتش را در ظرف عسل زنبورها زد و یک انگشت عسل برداشت. زنبورها از این کار خرس کوچولو عصبانی شدند و افتادند به جان او و شروع کردند به نیش زدن.
خرس کوچولوی بیچاره از ترس به سمت رودخانه فرار کرد و شیرجه زد توی آب. این طوری زنبورها مجبور شدند دست از سر خرس کوچولو بردارند.
خرس کوچولو دلش شکست و به خانه رفت و تصمیم گرفت دیگر سراغ عسل نرود. اما دو روز بعد اتفاق دیگری افتاد. وقتی خرس کوچولو کنار درختی نشسته بود، ناگهان سر و صداهای زیادی از سمت کندوها شنید. خرس کوچولو جلوتر رفت و دید کندوی زنبورهای عسل آتش گرفته است. خرس کوچولو با دیدن این صحنه بدون معطلی به سمت رودخانه رفت و سطلش را پر از آب کرد و برای نجات زنبورها برد. خرس کوچولو خیلی زود آتش را خاموش کرد و زنبورها را نجات داد و به خانهاش برگشت.
زنبورها بعد از این اتفاق تازه متوجه شدند که چه اشتباهی کردهاند. آنها حالا حسابی شرمنده شده بودند. دلشان می خواست بروند و از خرس کوچولو تشکر کنند اما به خاطر کار بدی که قبلاً کرده بودند خجالت میکشیدند. زنبورها تصمیم گرفتند هر طوری شده از خرس کوچولو تشکر کنند.
به خاطر همین یک ظرف بزرگ از عسل برداشتند و برای خرس کوچولو بردند. اما چون از او خجالت میکشیدند ظرف عسل را پشت در خانهاش گذاشتند و روی آن نوشتند لطفاً ما زنبورها را ببخشید.
خرس کوچولو وقتی در را باز کرد یک ظرف عسل خوشمزه پیدا کرد و خوشحال شد.
💟 ویژه :
❣کودکان❣نوجوانان❣والدین❣معلّمان❣مربیان❣مبلّغان
❣ ایتاء👇
🆔eitaa.com/amoopakdel
❣تلگرام👇
🆔t.me/amoopakdel
❣واتساپ👇
🆔https://chat.whatsapp.com/CBHpk5v8ERc45MnMSVpRmC