eitaa logo
کودک و نوجوان
646 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1هزار ویدیو
175 فایل
💟 ویژه :‌ ❣کودکان❣نوجوانان❣والدین❣معلّمان❣مربیان❣مبلّغان ❣ایتا کودک ونوجوان 🆔 eitaa.com/amoopakdel ایتا قیچی سخنگو✂(کاغذوبرش و کاردستی و اوریگامی) 🆔eitaa.com/kardasti313 ارتباط باادمین: @pakdel1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقاشی ماشین‌ها! خیلی راحت و خیلی دوست داشتنی! 🚗 کودک ونوجوان 🆔eitaa.com/amoopakdel
🦋 قصه متنی 🦋 🦀🐙هشت‌پا و بچه‌هایش🐙🦀 هشت‌پاخانم، هشت‌تا بچه داشت. کارش زیاد بود و خیلی خسته می‌شد. بچه‌ها هم کمکش نمی‌کردند. هر روز با دو پایش خانه را تمیز می‌کرد. با دو پایش غذا می‌پخت. با دو پایش ظرف می‌شست. با دو پایش خرید می‌کرد و عرق‌ریزان به خانه می‌آورد. تازه به خانه که می‌رسید، می‌دید که بچه‌ها خانه را زیر و رو کرده‌اند! به اولی می‌گفت: «بازی‌تان که تمام شد، صدف‌ها را مرتب کن!» اولی جواب می‌داد: «به من چه! به دومی بگو مرتب کند.» به سومی می‌گفت: «جلبک‌های کثیف را قاتی جلبک‌های تمیز نگذار!» سومی جواب می‌داد: «چرا به چهارمی نمی‌گویی؟» به پنجمی می‌گفت: «بعد از نقاشی، جوهرهایی که ریختی را جمع کن!» پنجمی جواب می‌داد: «حالا باشد بعداً. با ششمی جمع می‌کنیم.» به هفتمی می‌گفت: «هرچه می‌خوری، آشغالش را روی زمین نینداز!» هفتمی جواب می‌داد: «من که تنها نخوردم! هشتمی هم خورده. چرا او جمع نکند؟» هشت‌پاخانم خیلی بچه‌هایش را دوست داشت، ولی رفتار آن‌ها را دوست نداشت. بچه‌ها که به حرفش گوش نمی‌دادند، غصه می‌خورد و پیر می‌شد. آن وقت حوصله‌ی شادی نداشت. یک روز خانم‌خرچنگه، هشت‌پاخانم و بچه‌هایش را به جشن تولد بچه‌اش، چنگولی دعوت کرد. هشت‌پاخانم گفت: «ببخشید. ما نمی‌آییم.» ولی بچه‌ها آن‌قدر اصرار کردند و از سر و کولش بالا رفتند تا هشت‌پاخانم راضی شد. دست بچه‌هایش را گرفت و رفت. در بین راه، بچه‌اولی، بچه‌دومی را نیشگون می‌گرفت. بچه‌سومی، بچه‌چهارمی را قلقلک می‌داد. بچه‌پنجمی می‌زد توی سر بچه‌ششمی. بچه‌هفتمی با بچه‌هشتمی قایم‌باشک‌بازی می‌کرد. وقتی به خانه‌ی خرچنگ‌ها رسیدند، هشت‌تا پای هشت‌پاخانم به هم گره خورده بود. بیچاره مثل توپ قِل قِل خورد و جلو خانه‌ی خانم‌خرچنگه افتاد! خانم‌خرچنگه او را که دید، داد زد: «مادرتان چرا این‌طوری شده؟» بچه‌ها جوابش را ندادند. دویدند توی خانه و شروع کردند به بازی با چنگولی. هشت‌پا‌خانم به جای آن‌ها هم سلام و احوال‌پرسی کرد و جواب داد: «توی راه دست بچه‌ها را گرفته بودم. می‌ترسیدم گم بشوند. بچه‌ها به فکر بازی و شیطونی خودشان بودند. هر کدام از یک طرف رفت و من نفهمیدم چی شد که...» خانم‌خرچنگه در حالی که با دقت گره‌های هشت‌پاخانم را باز می‌کرد، به بچه‌هشت‌پاها گفت: «چندتا از پاهای مادرتان گره کور خورده. امشب باید تنها به خانه برگردید!» بچه‌ها فریاد زدند: «نه، نه! ما بدون مامان‌مان نمی‌رویم. خواهش می‌کنیم گره‌هایش را باز کنید!» خانم‌خرچنگه فکری کرد و گفت: «پس تا من گره‌های مادرتان را باز می‌کنم، شما و چنگولی باید کیک را بیاورید و بخورید. ظرف‌ها را بشویید. خانه را تمیز کنید و همه‌چیز را سر جایش بگذارید.» بچه‌ها قبول کردند. آن‌قدر کار کردند که از نفس افتادند. تازه فهمیدند که مادرشان هر روز چه‌قدر کار می‌کند! خانم‌خرچنگه یواش یواش گره‌های هشت‌پا‌خانم را باز کرد. آن وقت بچه‌ها هشت‌تایی زیر بغل مادرشان را گرفتند و به خانه رفتند. از آن به بعد، بچه‌هشت‌پاها برای این‌که مادرشان گره نخورد، کارها را بین خودشان قسمت کردند. _متنی کودک ونوجوان 🆔eitaa.com/amoopakdel
🦋کاردستی 🦋 🔰شماره :148 آموزش ساعت این کاردستی رو می تونید با درب قوطی های آب میوه یا قوطی نوشابه بسازید قیچی سخنگو 🆔eitaa.com/kardasti313
🌺سالروز ورود (س) به شهر قم گرامی باد. 💠 تو شهر قم خانمی است که خیلی مهربونه هر کی میاد شهر قم تو خونه اش می مونه مهمونای آشنا از زن و مرد و دختر حتی می بینی اونجا مهمونای کبوتر دور حرم می گردن پرنده های دعا دعاها رو می بردن بی صدا پیش خدا بانوی مهربون کیست؟ پیش خدا، معلومه حالا سلامی بده به حضرت معصومه(س) ┄┄┅💫🍃🌸♥️🌸🍃💫┅┅┄ کودک ونوجوان 🆔eitaa.com/amoopakdel
🦋مشخصات حضرت فاطمه معصومه(س)🦋 ♦️نام:فاطمه(س) ♦️لقب:کریمه اهل بیت،معصومه ♦️نام پدر:موسی بن جعفر(س) ♦️نام مادر:نجمه ♦️تاریخ تولد:اول ذیقعده ♦️سال تولد:۱۷۳هجری ♦️محل تولد:مدینه ♦️تاریخ ورود به شهر قم:۲۳ربیع الاول ۲۰۱هجری ♦️روز وفات:۱۰ربیع الثانی ♦️سال وفات:۲۰۱هجری ♦️مدت عمر:۲۸سال ♦️محل دفن:شهر مقدس قم ┄┄┅💫🍃🌸♥️🌸🍃💫┅┅┄ کودک ونوجوان 🆔eitaa.com/amoopakdel
🦋نکته تربیتی 🦋 🔹️ 🔸️ کارهای نه چندان بد بچه ها را نبینید. این قدر اصرار نکنید که اشتباه بچه ها را ببینید. اجازه بدید که اشتباه کنند. مگر خود ما اشتباه نمی کنیم؟ 🔸️یکی از بزرگترین مسائل جوانان امروز این است که به خودشان اجازه ی اشتباه نمی دهند و با کوچکترین اشتباه داغون می شوند. همه ی ما اشتباه می کنیم اما مهم واکنش بعد از انجام آن است. بعد از هر اشتباه چه بلایی سر خودتان می آورید؟ چون به شما اجازه ی اشتباه کردن داده نشده 🔸️ولی شما به بچه هایتان اجازه ی اشتباه بدهید، حتی بارها و حتی نبینید. کودک سهل انگاری می کند کمی تأمل کنیم، سریع نیش نزنیم.ما دائماً نگران این هستیم ⚡مشکل از این جا شروع می شود که ما میخواهیم یک موجود بی عیب و نقص تربیت کنیم مگر ما عیب و نقص نداریم ؟ کودک ونوجوان 🆔eitaa.com/amoopakdel
🙊 میمون بی ادب در یک جنگل بزرگ چند تا میمون وسط درخت‌ها زندگی میکردند. در بین آنها میمون کوچکی بود به نام قهوه ای که خیلی بی ادب بود همیشه روی شاخه ای می نشست و به یک نفر اشاره میکرد و با خنده میگفت: اینو ببین چه دم درازی داره! اون یکی رو چه پشمالو و زشته! و بعد قاه قاه میخندید. هر چه مادرش او را نصیحت میکرد فایده ای نداشت. تا اینکه یک روز در حال مسخره کردن بود که شاخه شکست و قهوه ای روی زمین افتاد. مادرش او را پیش دکتر یعنی میمون پیر برد. دکتر او را معاینه کرد و گفت دستت آسیب دیده و تو باید شیر نارگیل بخوری تا خوب شوی. چند دقیقه بعد قهوه ای بقیه میمونها را دید که برایش شیر نارگیل آورده بودند، او خیلی خجالت کشید و شرمنده شد و فهمید که ظاهر و قیافه اصلا مهم نیست بلکه این قلب مهربونه که اهمیت داره، برای همین ازآن ها معذرت خواهی کرد و هیچ وقت دیگران را مسخره نکرد. کودک ونوجوان 🆔eitaa.com/amoopakdel
🔴 کودک عصبانی در روزگاری بچه ی كوچک و بداخلاقی بود. روزی پدرش به او كيسه ای پر از ميخ و يک چكش داد و گفت هر وقت عصبانی شدی، يک ميخ به ديوار روبرو بكوب. روز اول پسرک مجبور شد 37 ميخ به ديوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته های بعد كه پسرک توانست خلق و خوی خود را كنترل كند و كمتر عصبانی شود، تعداد ميخهايی كه به ديوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد. پسرک متوجه شد كه آسانتر آن است كه عصبانی شدن خودش را كنترل كند تا آنكه ميخ ها را در ديوار سخت بكوبد. بالأخره به اين ترتيب روزی رسيد كه پسرک ديگر عادت عصبانی شدن را ترک كرده بود و موضوع را به پدرش يادآوری كرد. پدر به او پيشنهاد كرد كه حالا به ازاء هر روزی كه عصبانی نشود، يكی از ميخهايی را كه در طول مدت گذشته به ديوار كوبيده بوده است را از ديوار بيرون بكشد. روزها گذشت تا بالأخره يک روز پسر به پدرش رو كرد و گفت همه ميخ ها را از ديوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف ديواری كه ميخها بر روی آن كوبيده شده و سپس درآورده بود، برد. پدر رو به پسر كرد و گفت: « دستت درد نكند، كار خوبی انجام دادی ولی به سوراخهايی كه در ديوار به وجود آورده ای نگاه كن !! اين ديوار ديگر هيچوقت ديوار قبلی نخواهد بود. پسرم وقتی تو در حال عصبانيت چيزي را مي گوئی مانند ميخی است كه بر ديوار دل طرف مقابل می كوبی. شاید تو چند مرتبه به شخص روبرو بگویی معذرت می خواهم كه آن كار را كرده ام اما جای زخم زبانت بر دل او خواهد ماند. پس همیشه مراقب باش عصبانیت خود را کنترل کنی. کودک ونوجوان 🆔eitaa.com/amoopakdel
نبی مکرم اسلام (ص) فرمودند: سه نفر در سه چیز با هم شریک هستند: 1) کسی که دعا می‌کند و دیگری آمین می‌گوید. 2) کسی که قرآن می‌خواند و دیگری گوش می‌دهد. 3) معلمی که تعلیم می‌دهد و دانش‌آموزی که یاد می‌گیرد. 📚نهج‌الفصاحه کودک ونوجوان 🆔eitaa.com/amoopakdel
😂🌸😂 😁😊 😂😄 😌😌 . ﺗﻮﺍﯾﻦ ﭼﺮﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﯿﺨﺮﻥ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﺎﺩﯼ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ ؟ !! ﻭﺍﻻ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﻣﻦ ﺑﻌﺪ ﺩﻭﺳﺎﻝ ﯾﻪ ﺯﯾﺮﺷﻠﻮﺍﺭﯼ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻫﺮﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻧﮕﺎﻡ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﻧﻪ : ﻧﻮﻥ ﻭ ﻭ ﺧﺎﺭَﮎ شلوار ﻧﻮﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﻧﻮﻥ ﻭ ﻭ ﺷﻠﻐﻢ شلوارتون ﺗﻮ ﺣﻠﻘﻢ ●…● ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺰﻧﻦ ﻣﻨﻢ ﻣﯿﺮﻡ ﻭﺳﻂ ﺑﻨﺪﺭﯼ 😂😂✋️ 🌹🌷🌹🌷🌹🌷 🌹🌷🌹🌷🌹 🌱 در اسلام هست مگر رقص زن و شوهر برای یکدیگر. 🌾یکی از علتهای حرام بودن ، تحریک شهوت است که به دلیل موزون بودن حرکات، شهوت بر عقل غلبه پیدا میکند. احکام کودک ونوجوان 🆔eitaa.com/amoopakdel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋 کاردستی🦋 یه کاردستی خیلی جذاب کاردستی خلاق با نی کاردستی صندلی کودک ونوجوان 🆔eitaa.com/amoopakdel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا