eitaa logo
عمو روحانی 🇵🇸
699 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
858 ویدیو
91 فایل
کانالی پر از ایده های فرهنگی و مطالب آموزشی برای طلاب ، معلمان و مربیان گرامی تربیت مربی کودک ایده های نو و جذاب آموزش اجرای استیج کار کودک شعر و کاردستی و ... 09372359441 موسسه عشاق المهدی (عج) مدیر @Mahdi_akbari1414
مشاهده در ایتا
دانلود
چهار بازی مهارت زندگی.pdf
1.61M
💚"4بازی آموزش مهارت های زندگی به کودکان" مناسب انجام در خانه 💚 @amorohani
بازی بیست و دوم، مسابقه قرآنی.mp3
7.08M
🔹🔸🌸🌸🌸🔹🔸🌼🌼🌼🔹🔸 🔹 بازی بیست و دوم (۲۲) 🔸🔹 بازی: معانی اسامی قرآن (مسابقه قرآنی ۴) 🔸🔹 ویژگی ها : 🖍 یادگیری معانی اسامی قرآنی 🖍 ایجاد نشاط قرانی 🖍 نورانی کردن فضای منزل با تلاوت قرآن 🖍 بیان ساده قوانین و ویژگی ها @amorohani
(ع) امام اول علی 🌷 اول مسلمان علی 🌴 یار پیمبر علی 💐 فاتح خیبر علی 🌴 ذکر اذانم علی 🌸 روح وروانم علی 🌴 منم غلامش علی 🌺 او هست امامم علی 🌴 هادی امت علی 🌻 روح عبادت علی 🌴 امام معصوم علی 🌼 شهید مظلوم علی 🌴 همسر زهرا علی 🌹 مظهر تقوا علی 🌴 . @amorohani
بهار که از راه می‌رسه، درختا از خواب پا میشن غنچه‌ها لب وا می‌کنن، قاصدکا پیدا میشن راهی میشن رودخونه‌ها، برکه‌ها رو جا میذارن به آرزوشون میرسن، قدم به دریا میذارن راهی میشن رودخونه‌ها، برکه‌ها رو جا میذارن به آرزوشون میرسن، قدم به دریا میذارن گوشۀ ایوون بهار، قناری آواز میخونه یه لحظه آروم میگیره، از ته دل باز میخونه بهار به شیشه میزنه، پنجره‌ها رو وا کنید زمین پُر از قشنگیه، آسمونو صدا کنید بهار به شیشه میزنه، پنجره‌ها رو وا کنید زمین پُر از قشنگیه، آسمونو صدا کنید 🌸🌸🌸🌸 @amorohani
من کی بزرگ می شوم؟ یکی بود، یکی نبود. در خانه‌ای که وسائلش خیلی خیلی بزرگ بود. یک بچه خیلی خیلی کوچک زندگی می‌کرد. هر روزی که می‌گذشت بچه کمی بزرگتر می‌شد. اما هر چقدر هم که بزرگ می‌شد، باز هم قدش به وسائل خیلی خیلی بزرگ خانه نمی‌رسید. همه افراد خانواده در خانه راحت بودند. از آن جایی که قد مامان و بابا خیلی بلند بود، دستشان به همه وسائل می‌رسید. پسر کوچک خانواده هم همیشه بغل مامان و بابا بود و می‌توانست به هر چیزی که دلش می‌خواست دست بزند. خلاصه در این خانه تنها کسی که خوشبخت نبود، دختر کوچولوی قصه ما بود! مثل این بود که وسائل خانه از دست دختر کوچولو فرار می‌کردند. دست دختر کوچولو به ظرف غذایش که روی میز بود ، نمی‌رسید و به همین دلیل یا غذایش را به موقع تمام نمی‌کرد و یا غذا را روی زمین می‌ریخت. وقتی که می‌خواست ظرف سالاد و یا نمکدان را بردارد، میز بزرگ می‌شد و همه چیز از او دور می‌شد. اگر دختر کوچولو می‌‌خواست آب بخورد، لیوان‌های روی قفسه از او دور می‌‌‌شدند. اگر هم می‌توانست یکی از لیوان‌ها را بردارد، لیوان به قدری بزرگ و سنگین می‌شد که از دست او روی زمین می‌افتاد و می‌شکست. اگر دختر کوچولو می‌خواست دست‌هایش را بشوید، دستشویی به‌قدری بزرگ می‌شد که دست دخترک به شیر آب نمی‌رسید. یا این که اگر صابون را برمی‌داشت، صابون در دست‌هایش جا نمی‌گرفت و سر می‌خورد و زیر در قایم می‌شد. دختر کوچولو خیلی دوست داشت با پدرش به پارک برود، اما قدم‌های پدر به قدری بلند بود که دخترک مجبور بود برای رسیدن به او تمام راه را بدود. در این خانه حتی آدم‌ها هم بزرگ می‌شدند. دوستان مادرش وقتی به خانه آنها می‌آمدند، آن قدر بزرگ می‌شدند که دختر کوچولو دوست نداشت حتی آنها را ببیند. یک روز بچه داشت با خودش فکر می‌کرد: «پس من کی بزرگ می‌شم؟ کی دستم به همه وسائل خونه می‌رسه؟» که در همان زمان فکر می‌کنید چه اتفاقی افتاد؟ مجسمه چینی مادرش ناگهان بزرگ شد و تبدیل به یک فرشته زیبا شد. فرشته به دختر کوچولو گفت: «می‌دونی !از آن جایی که من هم یک مجسمه کوچکم، دستم به وسائل خونه نمی‌رسه. بیا این توپ سحرآمیز روبگیر، تا به تو کمک کنه.» بعد هم فرشته مهربان، کوچک و کوچک‌تر شد و باز تبدیل به همان مجسمه چینی قدیمی شد. دختر کوچولو به توپی که فرشته به او داده بود، نگاه کرد و با خودش فکر کرد که این فقط یک توپ کوچک است. چطور می‌تواند به من کمک کند؟ بعد هم توپ را در جیبش گذاشت. آن شب، سرمیز شام ،اتفاق عجیبی افتاد! دخترک همانطور که سعی داشت ظرف روی میز را بردارد، ناگهان احساس کرد قدش در حال بلند شدن است! توپ سحرآمیز تبدیل به یک بالش بزرگ روی صندلی شده بود و قد او را بلندتر کرده بود. همان شب، وقتی که دختر کوچولو می‌خواست دست‌هایش را بشوید، توپ سحرآمیز به او کمک کرد و تبدیل به چهارپایه شد. از آن روز به بعد دیگر دخترک دستش به تمام وسائل خانه می‌رسید. توپ سحرآمیز با تبدیل شدن به چهارپایه، بالش، پله، لیوان و یا یک صابون کوچک همیشه به او کمک می‌کرد. اما دختر کوچولو یک روز متوجه شد با این که توپ سحرآمیز در جیبش قرار دارد، دستش به راحتی به ظرف روی میز می‌رسد، برای شستن دست‌هایش احتیاجی به چهارپایه ندارد و در پارک برای رسیدن به پدرش لازم نیست بدود. دخترک خیلی خوشحال شده بود. چون می‌دانست دیگر واقعاً بزرگ شده است. دختر کوچولو فوراً به اتاق برادر کوچکش رفت و در حالی که توپ سحرآمیز را به او می‌داد، گفت: «همین روزها به یک توپ سحرآمیز احتیاج پیدا می‌کنی. بگیر، این توپ مال تو!» بعد هم در خانه‌ای که همه وسائلش اندازه‌ای معمولی داشتند، در کنار خانواده‌اش خوشبخت و شاد زندگی کرد. @amorohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با من دوست می شوی؟ جوجه عقاب تازه پرواز کردن را یاد گرفته بود. اما خیلی تنها بود، نه خواهری داشت نه برادری! هربار به مامان می‌گفت :« من خواهر و برادر می‌خواهم» مامان می‌گفت:« باید صبر کنی » یک روز که از تنهایی خسته شده بود . پر زد و در آسمان پرواز کرد. بال می زد و بال می زد به هر کجا سر می زد تو آسمونِ جنگل تند و سریع پر می زد از آن بالا یک قناری رنگارنگ دید . پایین آمد ،گفت:« سلام قناری کوچولو،تو چقدر کوچولو و بامزه ای» قناری نگاهی به عقاب کرد ترسید و عقب رفت ، گفت:« تو می خواهی مرا بخوری؟» عقاب گفت:« بخورم؟! برای چی بخورم؟! بیا باهم دوست باشیم.» قناری که از ترس نوکش می لرزید گفت:« نه من با تو دوست نمی شوم.» و از آن جا دور شد. جوجه عقاب غصه خورد. از جا پرید و دوباره در آسمان پرواز کرد. بال می زد و بال می زد به هر کجا سر می زد تو آسمون جنگل تند و سریع پر می زد از آن بالا چشمش به یک موش افتاد. با سرعت به سمت موش پرواز کرد. موش تا او را دید خودش را در سوراخی پنهان کرد. جوجه عقاب روی زمین نشست؛ گفت:« بیا بیرون من که با تو کاری ندارم. فقط می خواهم با هم دوست باشیم.» موش که از ترس می لرزید چیزی نگفت. جوجه عقاب غصه خورد. از جا پرید و دوباره در آسمان پرواز کرد. بال می زد و بال می زد به هر کجا سر می زد تو آسمون جنگل تند و سریع پر می زد از آن بالا چشمش به یک جوجه تیغی افتاد . سریع به سمتش پرواز کرد ، کنارش نشست، جوجه تیغی تا عقاب را دید دور خودش چرخید، او حالا یک توپِ تیغی شده بود، عقاب بالش را به توپِ تیغی زد ، تیغی در دستش فرو رفت، عقاب ترسید و عقب رفت. جوجه تیغی یواشکی نگاهی به جوجه عقاب که از ترس می لرزید کرد و گفت:« نترس اگر من را نخوری من هم تو را اذیت نمی کنم» اما جوجه عقاب که بالش درد گرفته بود ترسید و به لانه اش برگشت. در لانه یک جوجه عقاب دید . مامان خندید و گفت:« بالاخره خواهرت از تخم بیرون آمد عزیزم» جوجه عقاب خوشحال شد و خواهرش را محکم بغل کرد و بوسید. او دیگر تنها نبود. 🍃🌸🌼🍃🌸 @amorohani
﷽ 💢قرار شبانه 💢 بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا از پس پرده ی غیبت نظر دارد 🔔 بياد مولا به رسم هر شب 🔔 🌸✨بسم الله الرحمن الرحيم✨🌸 🌸اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ،✨ 🌸 وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،✨ 🌸وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ،✨ 🌸 وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ ✨ 🌸وَضاقَتِ الاْرْضُ ، ✨ 🌸وَمُنِعَتِ السَّماءُ ✨ 🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ،✨ 🌸 وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ،✨ 🌸 وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ✨ 🌸اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد،✨ 🌸اُولِي الاْمْرِالَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ،✨ 🌸 وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم✨ 🌸فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا✨ 🌸ً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛✨ 🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ ✨ 🌸اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، ✨ 🌸وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛✨ 🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛✨ 🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، ✨ 🌸اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، ✨ 🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،✨ 🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛✨ 🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ،✨ 🌸بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ🌸 و برای سلامتی محبوب 🎀اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا .🎀 🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺 اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى. @amorohani
🌹🌷🥀🕊🥀🌷🌹 🌓 🌗 ❤️ ❤️ روزگاری برای انسان محال بود ، اما ، محل تولد شد که را به گونه ای دیگر انجام دادند و حالا این سربلند هر یک درخشانند که راه تا بی نهایت رفتن و به رسیدن را به ما می آموزند . آنها پلِ تا خدا رفتن را برای چون ما می کنند . من می گویم شب ات 💐 تو بگو عاقبت شما به و 🌹 🌷 🌷 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌹 محمود_رستگاری🌹 🌗 ذکر یک صلوات شادی روح شهید بزرگوار🌷 🌙🌗🌙🌗🌙🌗🌙 @amorohani 🌙🌗🌙🌗🌙🌗🌙
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺 🍀 🍀 امروز برابر است با ✨ 7 تیر 1399 ه.ش ✨ 5 ذی القعده 1441 ه.ق ✨ 27 ژوئن 2020 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای پروردگار جهانیان 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 زمانی بر مردم می‌آيد كه امام و پيشواى آنان غيبت می‌كند، پس خوشا به حال كسانی كه در آن زمان بر فرمان ما استوار و ثابت قدم باشند. @amorohani
دل ڪہ هوایـے شود، پرواز است ڪہ آسمانیت مےڪند. و اگر بال خونیـن داشتہ باشے دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مےگیرد. دلــ‌ها را راهےڪربلاے جبــ‌هہ‌ها مےڪنیم و دست بر سینہ، مشارطه و مراقبه امروز با ذکر زیارت شهدا 🌱 بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم🍃 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...🌷 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @amorohani
به بچه‌ها پیشنهاد بدید دستور ندید خواسته‌های خود را بجای دستور و تحقیر و تنبیه با لبخند زدن و پرسش همراه کنید. با این کار کودکان یاد می‌گیرند به آن‌ها احترام گذاشته شود و از این رابطه لذت ببرند @amorohani
سعی کنیدقوانین ثابت و قابل احترامی در خانه تعیین کنید وقتی کودک درک کند که مرزهای تعریف‌شده و خوبی وجود دارد، یاد می‌گیرد که خودش را با شرایط وفق بدهد و به محدودیت‌ها احترام بگذارد. @amorohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک کاردستی شیک با کاغذ رنگی🌹🌹🌹 کارت پستال زیبا برای تمام تولد و جشن ها @amorohani
لگوها را مطابق الگو بچین! تمرینی برای ادراک بینایی- دقت و تمرکز هماهنگی دست و چشم @amorohani
نقاشی 🐏🐏🐏🐏 @amorohani
اسان کبوتر @amorohani
به به به تابستون از راه رسیده اکنون شادی کنید بخندید که رفت بهار خندون حالا باید چیکار کرد ازپنجره نگاه کرد نگاه کنید به موجها موج قشنگ و زیبا بیا بریم تو دریا شنا کنیم تو آبها مواظب هم باشیم که غرق نشیم تو دریا دریا که آبی رنگه خیلی خوب و قشنگه @amorohani