دختری درس خوان باهزارارزودررشته تجربی ودانش اموزمدرسه نمونه به اجبارخانواده ازدواج کردم ۱۴ فروردین سال۱۳۷۲ درست سال دیپلم وسال سرنوشت
تمام ارزوهای من واینده من درهمون سال رقم میخورد
خلاصه امتحان معرفی وامتحان نهایی درخردادماه دادم
وتابستان شد
خدابیامرزمادرم🖤🖤
زنی فهمیده وسختی کشیده ومردمی باعقایدپاک خودش معتقدبودزن بایدفعال باشه وخونه نشین وبیکارنباشه 🌹🌹
منوتشویق کردعلی رغم میل باطنیم به دنبال هنربروم وخیاطی یادبگیرم
سرنوشت من ازاینجا تغییرکرد
بله به دنبال هنرخیاطی دردوران عقدرفتم
بااینکه کلاسها ازمهرشروع شده بودومن ازتابستان به کلاس رفتم
به مربی خیاطی گفتم اشکال نداره شمادرسها روبهم بدین من خودم روبه بچا میرسونم
قدیما دوختا بااشل بزرگ بود
۴۰تا۵۰ مدل دامن
همه اینهاروهنوز دارم
فرصتی شدعکسش براتون به اشتراک میزارم
خلاصه دوره یکساله رومن ۴/۵ماه تموم کردم
تااینکه منوبه خونه بخت بردند
داستان ادامه دارد"::::::::::::::::
#پارت_دوم
#داستان_زندگی_خودم_مفید😍😍
@amozeshmofid