قابل توجه باستان پرستهای پهلوی دوست:
▪️شما یادتون نمیاد ولی در زمان رضاخان در سالهای1312تا1314داشتن #شاهنامه فردوسی درخانه جرم محسوب میشد!چون با خواندن آن شخص خودش را در قالب رستم و سهراب می دید و دیگر نمیتوانست ضعیف و توسری خور باشد.
📚منبع: کتاب عشایر مرکزی ایران،نوشته جواد صفی نژاد،ص578/ماهنامه نامه نور شماره6و7،ص127
💬 پهلوی بدون سانسور
#سازمان_بسیج_دانش_آموزی_اصفهان
https://eitaa.com/amr_vali
☀️ سختترین پرهیز
🌿 عبارتی که امروز در حسینیه امامخمینی (ره) نقش بسته بود
🌺 كُن مِن عَدُوِّكَ عَلى أشَدِّ الحَذَرِ
🌺 از دشمن خود سختترین پرهیز را داشته باش.
📝 امیرالمؤمنین علیهالسلام
➕ «در برابر دشمن با نگاه دقیق، ارزیابی خودتان از دشمن را واقعی کنید. هُشیاری را هم با ترس اشتباه نگیرید؛ اصلاً از دشمن نترسید؛ هر چه هم دشمن قوی باشد، بزرگ باشد، نترسید. چون آن قدرت ایمانی را که شما دارید، دشمنتان ندارد، در هر حجمی که باشد؛ امّا حجم دشمن را بشناسید. «دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد»؛ هیچ دشمنی را -دشمن کوچک و دشمن بزرگ را- حقیر، ناتوان، بیچاره، غیر قابل اعتنا به حساب نیاورید؛ نه، دشمن را ولو کوچک هم هست، به حساب بیاورید، در مقابلش ارزیابی درست داشته باشید، در مقابلش هُشیاری داشته باشید. عرض کردم، این هشیاری را با ترس اشتباه نگیرید؛ مطلقاً نترسید امّا بشناسید که با چه کسی طرفید.»
۱۳۹۸/۰۷/۱۰
#سازمان_بسیج_دانش_آموزی_اصفهان
https://eitaa.com/amr_vali
اطاعت میشه
تهذیب شامل رفتارها هم میشود؛ رفتار با پدر و مادر. پدر و مادرهایتان را هم دوست بدارید و هم این دوستی را به آنها ابراز کنید؛ هم احترامشان کنید. هم اطاعتشان کنید.
۱۳۸۶/۲/۱۹ - رهبر انقلاب
🥀🥀🥀🌹🌹🥀🥀🥀
#سازمان_بسیج_دانش_آموزی_اصفهان
https://eitaa.com/amr_vali
🌸🌸
امام علی علیه السلام فرمودند: مَنْ عَشِقَ شَیْأً اَعْشى بَصَرَهُ، وَ اَمْرَضَ قَلْبَهُ، فهو یَنْظُرُ بِعَیْن غَیْرِ صَحیحَة، وَ یَسْمَعُ بِاُذُن غَیْرِ سَمیعَة، قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقْلَهُ، وَ اَماتَتِ الدُّنْیا قَلْبَهُ؛ هر کس به چیزى (دیوانهوار) عشق بورزد، چشمانش را ضعیف مى کند، و قلبش را بیمار مى سازد، سپس با چشمى معیوب مى نگرد، و با گوشى ناشنوا مى شنود، (زیرا) خواسته هاى دل، عقلش را از کار انداخته، و دنیا قلبش را میرانده است. نهج البلاغه، خطبه 109.
🥀🥀🥀🌹🌹🥀🥀🥀
#سازمان_بسیج_دانش_آموزی_اصفهان
https://eitaa.com/amr_vali
امام علی علیه السلام فرمودند: إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ. عده ای خدا را بندگی می کنند از روی رسیدن به ثواب که این عبادت تاجرانه است و جمعی خدا را بندگی می کنند از روی ترس که این عبادت غلامان و بردگان است و گروهی خدا را بندگی می کنند به جهت سپاسگزاری از نعمت هایش و این عبادت آزادگان است. نهج البلاغه: حکمت 229
🥀🥀🥀🌹🌹🥀🥀🥀
#سازمان_بسیج_دانش_آموزی_اصفهان
https://eitaa.com/amr_vali
9.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ تکیه گاه
زیبا و دیدنی و تماشایی
از دستش ندهید
برای خوبان هم ارسال کنید
💐💐💐🌷🌷💐💐💐
#سازمان_بسیج_دانش_آموزی_اصفهان
https://eitaa.com/amr_vali
◾️زینب آخر این شبِ تاریک را سر میکند
◾️یاد از یاس و شقایق ، یا صنوبر میکند
◾️این وداعِ آخر و جان دادنِ بانوی عشق
◾️ عاقبت وصل حسینش را میّسر میکند
🏴 وفات حضرت زینب (س) بانوی بزرگ اسلام تسلیت باد
🥀
#سازمان_بسیج_دانش_آموزی_اصفهان
https://eitaa.com/amr_vali
زنی دیدم که در گودال می رفت
پریشان خاطر و احوال می رفت
گلی گم کرده بود اما بمیرم
به هر گل می رسید از حال میرفت...
#أم_المصائب🥀 #زینب
#وفات_حضرت_زینب(س)🏴
تسلیت باد💔🖤
#سازمان_بسیج_دانش_آموزی_اصفهان
https://eitaa.com/amr_vali
۱
شیرینترین روز
روز پنجم جمادیالاولی سال پنجم یا ششم هجری قمری بود؛ همان روزی که امیرالمؤمنین علیهالسلام برای اولین بار پدر یک دختر شد. اسمش را گذاشتند «زینب»، زینت پدر. لقبش هم شد صدیقه صغری؛ دختر صدیقه کبری، دخترِ دختر پیامبر خدا.
۲
حسین، آرام جانش
نوزاد بود. در گهواره که قرارش میدادند اگر حسین علیهالسلام از مقابل چشمهایش دور میشد، بیقراری میکرد و صدای گریهاش در خانه میپیچید. حسین علیهالسلام را که میآوردند، میخندید و آرام میگرفت.
بزرگ که شد وقت نماز، قبل از اقامه، اول بهصورت حسین علیهالسلام نگاه میکرد و بعد قامت میبست.
۳
راوی فدک
فدک را از مادر گرفته بودند؛ به جبر و ظلم. صدیقه کبری در حضور اصحاب پیامبر، خطبهای خواند غرّا و فصیح که بعدها معروف شد به «خطبه فدکیه». مادر که خطبه میخواند، زینب سلامالله علیها هم آنجا بود. هفتساله یا کوچکتر. خطبه را همان یکبار در مسجد شنید؛ وقتی مادر با صدایی که فصاحت لحن پیامبر خاتم را داشت، کلمهها و عبارات طولانی را بر زبان میآورد. زینب سلامالله علیها با همان یکبار شنیدن، کل خطبه را از بَر شد. زینب سلامالله علیها شد مهمترین راوی خطبه فدکیه.
۴
شرط عروس
عبدالله، پسرعموی زینب سلامالله علیها بود. امیرالمؤمنین، عبدالله را به نیکی میشناخت که وقتی به خواستگاری زینب سلامالله علیها آمد، مولا به دامادی قبولش کرد.
وقتی امیر علیهالسلام میخواست خطبه عقد را میان عبدالله و زینبش بخواند، شرط زینب سلامالله علیها را به او گفت. شرط این بود: «زینب از حسین جدا نشود. هر وقت زینب خواست با برادرش حسین راهی سفر شود او را منع نکن». عبدالله میدانست حسین، جانِ زینب است. همه میدانستند. سرش را پایین انداخت، لبخندی زد و پذیرفت. زینبِ علی شد همسر عبداللهبنجعفربنابوطالب.
۵
همپای برادر
هم خانهای داشت بیکم و کسر، هم کنیز داشت، هم غلامان خانه عبدالله هرلحظه گوشبهفرمان او بودند. هر آنچه از اسباب زندگی و لوازم آرامش که نیاز بود زینب سلامالله علیها بهوفور در خانه عبدالله داشت. با همه اینها، برادر که خبر داد وقت رفتن رسیده لحظهای مردد نشد، تعلل نکرد، خانه و زندگی و دنیا را گذاشت پشت سر و چشم دوخت به حسین علیهالسلام که مقابل او بود. برادر قصد مکه داشت که در مدینه دیگر جانش در امان نبود. شب بیست و هشتم رجب بود که زینب سلامالله علیها، همراه حسین علیهالسلام، از مدینه راهی خانه خدا شد، آماده برای همه آنچه از جدش رسول خدا و پدر و مادرش درباره حسین علیهالسلام به او توصیه شده بود.
۶
آخرین حج
از همان روز اول، از همان سوم شعبان که به مکه رسیده بودند خوب میدانستند جان حسین علیهالسلام، اینجا هم در امان نیست و سربازان و سرداران یزید، حرمت خانه خدا را هم نمیفهمند. دستشان اگر برسد خون حسین علیهالسلام را کنار خانه کعبه میریزند. روزها در هراس از بیحرمتی به جان حسین علیهالسلام در حرم امن الهی میگذشت، از هجرت گریزی نبود.
هشتم ذیالحجه. یومالترویه. حسین علیهالسلام حج آخر را به پایان نبرده، رو سوی عراق کرد. جعفر دلنگران زینب سلامالله علیها بود. تقلا کرد امام را از سفر منصرف کند. تلاشها افاقهای نکرد. این راه رفتنی بود و جعفر نمیتوانست همراه زینب سلامالله علیها راهی شود. پسرانش، علی، عون و جعفر را به همراه زینب سلامالله علیها فرستاد تا چشم از مادر برندارند. زینب سلامالله علیها هم چشم از حسین علیهالسلام برنمیداشت.
۷
از حسین جدا نمیشوم
کاروان آماده حرکت بود. زینب سلامالله علیها، نشسته در کجاوه، گوشبهفرمان حسین علیهالسلام برای راهی شدن. ابن عباس رفت سمت امام: «یا حسین! اگر خودت مجبور به رفتنی، لااقل زنها را با خودت نبر».
زینب سلامالله علیها صدایش را شنید. سر از کجاوه بیرون آورد و گفت: «ابن عباس! میخواهی من را از برادرم، حسین، جدا کنی؟! من و جدایی از حسین؟ هرگز!»