💢از روزهای رنگینی تا سالهای وقار و سنگینی👀👉🏻
.
.
هر زمان که میدیدمش تیپ جلف و متفاوتی داشت، انگار رنگینکمان از جلوی چشمانت رد میشود🌈🌚،
اما حالا او را با چادر مشکی و با وقاری خاص میبینم😌:)
از وقتی یادم میآید، او را با تیپی متفاوت و جلف میدیدم، موهایش را از روسریاش بیرون میریخت و آرایش غلیظی داشت.
همکلاسیها نامش را رنگینکمان گذاشته بودند، بهقدری جلف بود که هیچیک از بچهها حاضر نبودند در راه مدرسه او را همراهی کنند.
مهربان و شوخطبع بود، لبانش همیشه خندان و درسخوان هم بود، اما شُلحجاب بود …
در دوران مدرسه پوشیدن چادر اجباری بود اما او به زور یک چادر نازک میپوشید و دور از چشم مدیر مدرسه داخل کیفش میگذاشت و وقتی که زنگ خانه میخورد یواشکی از کیفش بیرون میآورد و در راه مدرسه هم آن را از سرش در میآورد!
دوران مدرسه تمام شد و گاهی او را در خیابان میدیدم؛
همان تیپ رنگارنگ و جلف و بدحجاب🚶🏻♀
یک روز بهطور اتفاقی او را در درمانگاه تأمین اجتماعی دیدم
باورم نمیشد که او همان رنگین کمانی است که بچههای مدرسه این نام را روی او گذاشته بودند! حالا چادری، محجبه و با وقار😍
ابتدا به خیال آنکه اشتباه میکنم روی صندلی نشستم و خودم را سرگرم دخترم کردم؛ او مرا نگاه میکرد و من هم او را.
کمکم باب صحبت را با او گشودم، درست است همان بود، همکلاسی قدیمی که روزی موهایش از روسری و مقنعهاش بیرون بود و آرایش غلیظ داشت،
چه شده که امروز چادر مشکی سرکرده و اینگونه محجبه شده است؟!
«همه چیز از ورودم به دانشگاه شروع شد.آنجا همه نوع دختری را میدیدم؛ از نمازخوان و بینماز تا آرایش کرده و ساده.
یک شب که داخل خوابگاه بودم و خوابم نمیبرد، به حرفهای دو نفر از دانشجویان که پشت درب اتاق من نشسته بودند گوش دادم.
یکی از آنها عاطفه نام داشت و دیگری فاطمه، یکی اهل بم و دیگری زاهدان؛
دختران خوب و محجبهای بودند. همیشه باهم بودند رشتههایشان یکی نبود اما در یک اتاق بودند. عاطفه از زلزله بم میگفت و اقوامی که از دست داده. پدر، مادر، عمو، خاله، عمهها و داییاش. او مانده بود و تنها برادرش که دانشجوی تهران بود. آن شب برادرش در تهران بود و عاطفه در دانشگاه، که شاید اگر آن دو نفر هم مانده بودند همراه خانواده الان اسیر خاک بودند.
عاطفه از پشت درب اتاق و من از داخل اتاق گریه میکردیم و به قدری رنجهای او در دلم اثر گذاشته بود که جرقهای در دلم زده شد، گفتم خدایا اگر این اتفاق برای من بیفتد ...
ناگهان به سمت کتاب مفاتیح که روی میز بود رفتم. سوره واقعه را آوردم و قرائت کردم و همانجا بود که تصمیم گرفتم راهم را عوض کنم. هر شب قبل از خواب سوره واقعه را میخواندم به آن مانوس شده بودم✨
وقتی به خودم آمدم دیدم دیگر از آن دختر شل حجاب و رنگین کمان خبری نیست و من هستم و چادری که هزاران هزار بار به آن افتخار میکنم و با هیچ چیز دیگر آن را عوض نمیکنم.
اوایل همه تعجب میکردند، اما من قبل از رفتن به هر مجلس یا مهمانی برای آرامش روح و روانم و رفع اضطرابم از نگاههای تعجب برانگیز و متلکهای دیگران، حمد و سوره میخواندم و کمکم این موضوع برای همه جا افتاد.
در این سالهایی که چادر و وقار را انتخاب کردم به حال روزهای گذشته حسرت میخورم، اما بازهم خدا را شاکرم که راه را نشانم داد. شاید دیگر وقتی نبود که من گذشتهام را جبران کنم و اکنون ۱۵ سال است که چادریام و چادر را مایه سرافرازی میدانم و مطمئن هستم خدا هم آن روزهای مرا نادیده میگیرد و مرا به بزرگی و مهربانیاش میبخشد.»
داستان همکلاسی قدیمی نشان داد که به راستی قرآن چراغ هدایت است و خدا نور و رحمت، که برای بندگانش جز خیر و رستگاری نمیخواهد و چادر چقدر برای یک زن آرامش میآورد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ نگاه کنید آخوندا چه فاجعه ای به بار آوردن
🔹 این وضعیت مترو کالیفرنیا موقع بارندگیه، مسئولان نمیخوان رسیدگی کنن به وضعیت این مترو؟خراب نشه رو سر مردم بیچاره
🔹 یکم از این پولایی که میدن به اوکراین خرج کشور خودشون کنن.
➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از ☆
14.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اقرار شبکه تروریستی اینترنشنال به قدرت نفوذ ایران به بالاترین سطح تصمیم سازی ایالات متحده!
حالا معلوم شد مغزها چرا تند تند فرار میکردن نگو حق ماموریت میگرفتن😂😂😂😂😂
6.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 فراخوان لیگ جت خراسان رضوی
🔸 کنشگری نوجوانان پیشران در عرصه جهاد تبیین
✅ ویژه نوجوانان ۱۲ الی ۱۸ سال (متوسطه اول و دوم)
✳️ رقابتی جذاب و تیمی در:
🔹 پاسخگویی به شبهات روز
🔹 سواد رسانه و مهارت تفکر نقاد
🔹 تولید اثر و فناوری روایت
💥 به همراه جوایز ارزنده در سطح شهرستان ها و استان
📆 مهلت ثبت نام ۳۰ مهر ۱۴۰۲
🔻 کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام:
https://jet8.ir
🔆 پیش به سوی روشنایی
#لیگ_جت
#جهاد_تبیین
@jet8ir
هدایت شده از N
#تجربه_رزم
امروز هم یک تجربه عالی ثبت شد در دفتر زندگیم
الحمدالله کما هو اهله
خدایا شکرت
بخاطر وجود اینهمه خانم و اقای مؤمن و دغدغه مند
چقدر لذت بخشِ وقتی میبینی
خانواده ها آمده اند برای رزم(تذکر لسانی و پلاکاردی)
دخترهای جوان
پسرهای جوان
خانم های مسن
اقایان در تمام سنین
و...
از همه جذاب تر نمازش هست
لذت نماز در فضای باز در رزم
را فقط در حرم سید الشهدا تجربه کردم
امشب حس میکردم ۹ سالمه و تازه مکلف شدم و جشن تکلیفم شده
چقدررررر همه چیز عالی بود
چقدرررررر حضور مؤمنانه قوت قلب بود و چقدررررر مؤثر بودیم به مدد الهی
از مدیران پویش سفیران بینهایت ممنونم
هدایت شده از بسم الله ان شاالله بنده خدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 چند کشور در دوران #جنگ_تحمیلی حامی صدام بودند؟!
⭕️ چرا میگوییم پیروزی ما در جنگ معجزه بود؟
🔰 #حجت_الاسلام_راجی
#دفاع_مقدس
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
🇮🇷
6.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقل خاطره مقام معظم رهبری از حاج قاسم و گریه حضرت آقا
اگر میخوایم شهید از دنیا بریم، توی همین دنیا هم شهید زندگی کنیم.
#هفته_وحدت
#حاج_قاسم
#ربیع_الاول
🇮🇷
19.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج آقای راجی توضیح می دهد
⁉️اگر رهبری نبود چی می شد🤔
👈نقش رهبری در افتخارات کشوری و اگر ایشان رهبر نبودند ...
سخنان شهید حاج قاسم سلیمانی درباره ...
#هفته_وحدت
#حاج_قاسم
#ربیع_الاول
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 از لذت های فرزندآوری و داشتن چند فرزند
🔹آینده ایران شیعی و بود و نبود ما و کشور عزیزمان به وجود این دسته گلها بستگی دارد.
🔹از طرف نایب امام زمان هم که این کار
نوعی جهاد اعلام شده
🔹محاسبات غیردینی را بذارید کنار
🔹پشیمانی در آینده بسیار نزدیک، هیچ سودی ندارد‼️
⭕️ خواهران و برادران دینی؛ نسل شیعه در حال نابودیست، بجای شعار و ادعا فقط اقدام کنید.
🔸
ارسالی
رفته بودم ی بیمارستان معروف دولتی در تهران
وضع حجاب هم قابل بیان نبود.
رفتم سراغ حراست بیمارستان
آقایی که مسئول حراست بود تسبیح در دست نشسته بود و ذکر میگفت😱😱
گفتم آقای محترم نشستی ذکر میگی
الان باید توی بیمارستان بگردی و تذکر بدی
گفت ما تذکر میدیم
گفتم من که نمیبینم
به آقا گفتم الان بلند شو
با من بیا و تذکر بده تا ببینم
ایشون گفت آخه به ما گفتن نباید به مریضها استرس بدین چون باعث میشه روند بهبود بیماریشون کند میشه 😂😂
من و جر و بحث زیاد کردم
به نتیجه آیی نرسید
رفتم و خودم به بیمارها تذکر دادم.
منو توبیخ کردن که حق نداری در محدوده کاری ما تذکر بدی
نشستم و حرص میخوردم.
تا اینکه ی خانم اومد با ی کت کوتاه و شلواری که دقیقا زیر زانو بود (شلوار نبود شلوارک بود😭)و موهای صورتی😳
سریع رفتم مسئول حراست رو کشوندم گفتم به این خانم تذکر بده.
تا آقا به خانم مریض تذکر داد
خانم هم سریع از توی کیفش شال حریرش رو درآورد و سر کرد
به الله قسم تذکر اثر داره