eitaa logo
آن‌سو؎خآڪ‌ریز‌هآ📻↻
113 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
54 فایل
پـسࢪفـاطمـہ‌ببخش‌وݪے تو‌خودٺ‌از‌خـدا‌ٺمنّـا‌ڪن ما‌بعیـد‌اسٺ‌مـرد‌ࢪاه‌شـویم ࢪاه‌بࢪگـشٺ‌را‌خودت‌وا‌ڪن سخنےاگرهست: https://harfeto.timefriend.net/16579565076609 ڪپے‌از‌‌مطاݪب‌‌ڪانال‌آزاد‌مے‌باشد(: @m_ansari9 @Ammajj @sarbazz_23
مشاهده در ایتا
دانلود
بزرگترین حسࢪٺ قیامت اینه که می‌فهمی با نمـاز تا کجـاها می‌تونستے بالا بری و نࢪفتے💔 از هࢪجهنمے بیشتࢪ آدمو عذاب میده. .
شهید مهدی زین الدین: هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کنید آنها شما را نزد اباعبدالله (ع) یاد می کنند✨ 🕊۵ صلوات هدیه به شهدا و اموات🕊
💠اميرالمؤمنين مولا علیﷻ: 💢کسی که زر و زیور های دنیا در نظرش شگفت انگیز باشد قلب او نابینا می‌شود و آن کس که عشق آن را به دل بگیرد درونش پر از غم و غصه می شود اندوه ها بر کانون قلبش پیوسته می رقصند و همواره غم های سنگینی او را مشغول میسازد و غمی جانکاه او را محزون می نماید این وضع همچنان ادامه می‌یابد تا آنجا که پنجه مرگ گلویش را می فشارد و او را به گوشه ای می افکند در حالی که رگهای حیاتش قطع شده مرگ او در پیشگاه خداوند بی اهمیت و افکندنش به گورستان برای دوستانش آسان است! 📚حکمت ۳۶۷ نهج البلاغه🌿
آن‌سو؎خآڪ‌ریز‌هآ📻↻
🌸شهید حسن تهرانی مقدم🌸
🌱[با امام زمان حرف بزن]¹ میایی و شهر مکه مرکز حکومت انقلابی تو می‌شود. میایی و مسیح (ع) در رکاب مقدست قیام میکند تا اینکه گلبانگ محمدی در سراسر دنیا طنین میاندازد. کاش میدیدم روز‌هایی را که با فروغ ظهور تو روشن شده است. با این آرزو که در مقدم تو و در راه یاری دین خدا جهاد کنیم و جزو سربازان با وفایت باشیم. https://eitaa.com/an_soye_khakrizha
اللهم عجل لولیک الفرج
9.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرآن یا علم؟ قرآن خیلی زودتر از علم حقایق رو گفته....😍👆🏻
نوشتم خون، نوشتم درد، دردِ صبحِ آزادی نوشتم غم، نوشتم آه، آهِ خنده و شادی نوشتم یک عروسی، یک عروسِ مانده در آتش نوشتم کفش‌های سوخته با پای دامادی نوشتم یک عروسک در کنارِ کودکِ بیجان نوشتم بادبادک زیرِ سقفِ ملکِ اجدادی نوشتم "غزه"، کاغذ قایقِ دریای خونین شد نوشتم "انتفاضه"، جان گرفت آهنگِ آزادی نوشتم تا بگریم، تا بگریانم جهانی را جهان بی خبر از دردِ ویرانی و بربادی خداوندا! به امید رهایی می‌سپارم جان که خون شد زیرِ چنگِ کدخدا خاکِ خدادادی منم مجنونِ صحرای پر از انسانِ وحشی که به غارت برده‌اند امنیت هر شهر و آبادی منم آن کودکِ ده ساله‌ تیشه به دست اینجا که با کوهی از آهن می‌کند تمرین فرهادی من آن محمود درویشم، منم آن ناظمِ حکمت که دارد در سرِ خود آرزوی صبحِ آزادی نگاهِ خسته و پیرم طلوعِ عشق را دیده شنیده گوشِ سنگینم، صدای خنده و شادی
[پناه مظلوم]