🌸3_در داستان بهتر است توصیف، غیر مستقیم باشد، اطلاعات در طول داستان تقسیم شه و به ویژگیهای اساسی و کارآمد صحنه و شخصیت اشاره شود. یعنی چی؟
یعنی شما وقتی قراره شخصیتتون وارد یه اتاق بشه نباید برگرده سرسری بدو ورود شروع کنه دیوارا فلانن. پنجره اونجاست و اجزای خونه رو در لحظه توصیف کنه باید توصیفات رو توی سیر داستان جا بده
مثلا به متن زیر دقت کنید👇
مانوئل گارسیا از پلههای دفتر میگوئل رتانا بالا رفت. چمداناش را زمین گذاشت و در زد. جوابی نیامد. مانوئل که در راهرو ایستاده بود، احساس کرد کسی توی اتاق هست. از پشت در احساس کرد.
گفت: "رتانا" و گوش داد.
جوابی نیامد. مانوئل اندیشید:"درسته اونجاست"
گفت:"رتانا" و محکم در را زد.
کسی از توی دفتر گفت:"کیه؟"
مانوئل گفت:"منم مانولو"
صدا پرسید:"چی میخوای؟"
مانوئل گفت:"میخوام کار کنم."
چیزی چند بار با صدا درون در چرخید و در باز شد. مانوئل چمدان به دست آمد تو . مرد کوتاهی پشت میز، ته اتاق نشسته بود. بالای سرش، به دیوار، کلهگاو پر از کاهی، کار استادی از مادرید، آویزان بود. روی دیوارها پر بود از عکسهای قابشده و اعلانهای گاوبازی.
مرد کوتاهقد نشسته بود و مانوئل را نگاه میکرد.
گفت:"خیال میکردم کشتنت."»
(ارنست همینگوی/از پانیفتاده/ترجمهی سیروس طاهباز)
اینجا داستان از اصل ماجرا شروع شده و در جاهای مناسب به ویژگیهای صحنه اشاره شده؛ جوری که بدون توقف محسوسِ زمان جاری داستان، اطلاعات لازم و مفیدی از صحنه به دست آوردیم؛ مثلا از کلهگاو روی دیوار و از اعلانها و عکسهای مربوط به گاوبازی میفهمیم که کار «رتانا» به نوعی به گاوبازی مربوطه و «مانوئل» احتمالا یک گاوباز گمنام و فقیره که برای کار اومده.
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
🌸4_این جملهها( صحنه پردازی)با هدفِ دادن اطلاعات داستانی نوشته میشود. اما نباید اطلاعات قبلی را باز گویید. مثلا وقتی در یک توصیف به موج یا دریا، یا ساحل اشاره کرد و خواننده فهمید که این مکان نزدیک دریاست، دیگری نیازی به تکرار این اطلاعات ندارد.
یعنی داستاننویس تنها به جزء یک کل اشاره میکند و آن مفهوم کلی در ذهن خواننده ایجاد میشود
.
مثلا وقتی در داستانی میخوانیم «وقتی معلم وارد شد، دانشآموزان از جای خود بلند شدند ...» در واقع به مکان مدرسه اشاره کردهایم. معلم و دانشآموز یک جزء مدرسه هستند و مدرسه مفهوم کلی درک شده است و نمیخواهد دوباره اشاره شود که اینجا مدرسه است وگرنه اضافه گویی میشه و هم مخاطب دلسرد میشه و حوصلش سر میره.
سعی کنید توصیفات و به اندازه به کار ببرید، نه افراط نه تفریط.✋🏻
گردآورنده: خانوم 𝓱𝓪𝓭𝓲𝓼♡🍃
برداشته شده از گروه ژانر جنایی، معمایی، امنیتی✅
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
اَنار نیوز🎙
🌹مجموعه فرهنگی هنری باغ انار تقدیم میکند: #تا_آخرین_نفس 🍃 داستان هایی که همچون نفس هایمان، به هم
#فوری♨️
قسمت سوم مجموعه کلیپ #تا_آخرین_نفس امشب منتشر میشود✅
به گفتهی خانوم شفق صوفی، یکی از تولیدکنندگان این مجموعه کلیپ، قسمت سوم این مجموعه تقریباً آماده است و پس از انجام کارهای نهایی، امشب منتشر میشود🌹
#تا_آخرین_نفس مجموعه کلیپی است که از اول محرم تا الان، دو قسمت از آن منتشر شده است🥀
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
"بسمالله الرحمن الرحیم."
سلام. عصر همگی بخیر و خوشی🌱 جلسه سوم و ادامه مبحث توصیفات و صحنه پردازی رو ادامه میدیم.
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
امروز قراره بریم سراغ دو نوع صحنه پردازی یعنی ایستا و پویا
همچنین یه نکتهای که تو متن اکثر دوستان مشهود بود رو یکم باز کنیم و بیشتر راجبش صحبت کنیم.
به متن زیر دقت کنید👇
«بقالی پر بود از گونیهای کوچک و بزرگ حبوبات. تنها چند راه باریک میان آنها وجود داشت که بقال چاق و خپله برای این که جنسی را بردارد و به دست مشتری بدهد، مجبور بود به سختی از میان این راهها عبور کند. طاقچهها و قفسهها پر بود از شیشههای جورواجور مربا و ترشی. از دیوار سمت چپ، کلمهگوزنی آویزان بود. کلاهی گرد که مال بقال بود از قسمت پایینی شاخهای درهمپیچیدهی گوزن آویخته بود ...»
میبینید که این نوع توصیف بیشتر شبیه انشای مدرسه هست و هیچ حرکت و پویایی در آن دیده نمیشه. هنوز داستان شروع نشده و خواننده نمیدونه چیزی که میخونه چه ربطی به چیزیه که قراره اتفاق بیافته.
همونطور که مشخصه یکم کسل کنندست و اینطور توصیفا باعث میشه خواننده بدون این که حتی سعی کنه تصور کنه مکان رو سریع بخونه بره.
به این نوع صحنه پردازی میگن ایستا
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
حالا میریم سراغ متن بعدی👇
«مردی لاغرمردنی، با بیصبری کنار درِ بسته دکان ایستاده بود که «آقا کمال» نفسنفسزنان از راه رسید و کلید را توی قفل قدیمی انداخت. در چوبی را در دو طرف تا کرد و به دیوار تکیه داد. بوی ترشی و نفتالین، قاطی با دهها بوی دیگر از دکان بیرون زد. مرد لاغر در برابر هیکل گنده و خپل آقا کمال، مانند فیل و فنجان به نظر میآمدند. آقا کمال در پیشخوان را بلند کرد و به زحمت از راه باریکی که میان دهها گونی کوچک و بزرگ که کنار هم در فضای کوچک دکان چپیده بودند، گذشت. در مقابل نگاه تند و اخم و تخم مشتری لاغر، کلاه گرد مخملیاش را برداشت. تنها باریکهی موی فلفلنمکی پشت گردناش دیده میشد. به دیوار سمت چپ دکان، سر گوزنی آویزان بود. آقا کمال مثل هر روز به قسمت پایین شاخهای درهمپیچیده گوزن آویخت. قفل و کلید را روی ردیف یکی از قفسهها گذاشت. قفسهها و طاقچهها پر بود از انواع ادویه و گیاهان دارویی...
همینطور که میبینید تو این نوع صحنه پردازی، نویسنده توصیفات و صحنه رو با مهارت خاصی در لابه لای سیر داستان قرار داده که باعث جذابیت بیشتر داستان شده و فضا برای مخاطب ملموس تره.
این نوع صحنه پردازی رو میگیم پویا.
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
هر صحنه با صحنههای همانند خود، وجه مشترکی دارد. در عین حال ویژگیهایی نیز دارد که او را از صحنههای مشابه، متمایز و جدا میکند و به آن وجه ممتاز یا متمایز صحنه میگوییم.
در نوشتن صحنه به کمترینِ وجوه مشترک صحنه باید اکتفا شود و بعد به وجوه متمایز و خاص آن پرداخت. وجوه متمایز و خاص صحنه، داستان را باورپذیر و تأثیرگذار میکند.
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
مثال👇
اگر صحنهی ما مغازهای بقالی در بعد از ظهری گرم و کسلکننده است، بقال، مشتریها، اجناس و شکل و شمایل مغازه، صدای رادیو، بوی صابون و نفتالین و ادویه و سبزیهای خشک معطر، باد گرمی که پنکهی پر سروصدای سقفی میزند، بو و دود تند تخمههایی که بود داده میشود، صدایی که از خیابان شنیده میشود و ... جزئی از صحنه هستند. در مسیر داستان باید به میزان لازم این اجزای صحنه را به کار برد. اگر قرار است بین بقال چاق و یک مشتری لاغر و عصبانی، جنگ و دعوایی پیش آید، باید شاهد واژگون شدن گونیها، ریختن حبوبات، شکستن شیشههای مربا و ترشی، پرتاب صابون و گردو، شکستن شاخ گوزن و جر خوردن کلاه بقال باشیم. نخست باید دید که در داستان چه اتفاقی قرار است بیفتد؛ سپس متناسب با آن اتفاق صحنه را انتخاب کرده به میزان نیاز لازم از اجزای صحنه، در پردازش آن اتفاق، بهره میبریم.
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
چون مثال زیاد داشت این مبحث یکم طولانی شد و این مبحث صحنه رو متوقف میکنیم و میریم سراغ ایراد اکثر متنا که خیلی تو نقد مفصل توضیح دادم.
در نوشتن داستان باید از توصیف مجرد و انتزاعی فاصله بگیریم و به توصیف عینی بپردازیم. در جملهی: «بالای تپه، خانه قشنگی بود ...»، «قشنگ» یک وصف مجرد است. خواننده با آنکه معنای «قشنگ» را میداند، ولی نمیداند در اینجا «خانه قشنگ» یعنی چه جور خانهای؟ اگر نویسنده به جای این جمله، چگونگی «خانه قشنگ» را دقیقا بیان میکرد، توصیفی عینی به کار برده بود. او میتوانست بگوید: «بالای تپه، خانهای بود به شکل قلعههای قدیمی که با سنگ سفید ساخته شدهبود. صبحها وقتی آفتاب میزد، مثل «تاج محل» میدرخشید. هرکس از دور آن را بالای تپه سرسبز و بلند میدید، خیال میکرد آنجا سرزمین رویاهاست.» حالا بهتر میفهیم که مراد از «خانه قشنگ» چیست. گفتیم که چگونه یک مغازه بقالی را توصیف کنیم تا از تمامی مغازههای بقالی جهان، متمایز و جدا شود. گفته شد چاره کار این است که به اندکی از «وجه مشترک» اکتفا کتیم و بیشتر «وجه متمایز و خاص» را نشان دهیم.
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
اگه براتون مبهم بود به نقدهایی که در متن دوستان ارسال کردم رجوع کنید، مفصل توضیح دادم که نباید از کلمات کلی بد خوب قشنگ زشت❗️ ترسناک❗️خوفناک و .....استفاده کنید.
گردآورنده: خانوم 𝓱𝓪𝓭𝓲𝓼♡🍃
برداشته شده از گروه ژانر جنایی، معمایی، امنیتی✅
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙