eitaa logo
آنچه نگفتم‌
983 دنبال‌کننده
395 عکس
108 ویدیو
1 فایل
مدتی هست ڪه حیرانم و تدبیرے نیست... 🖤💔
مشاهده در ایتا
دانلود
گرچه دیر است ولی کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم، شاید به سلامت ز سفر برگردد..
ما هر کسی را طوری می کُشیم بعضی ها را با گلوله، بعضى ها را با حرف، و بعضی ها را با کارهایی که کرده ایم، و بعضی ها را با کارهایی که تا به امروز برای آنها نکرده ایم... 👤
📝 من به تو می گویم که قوی باشی و می دانم که گاهی کلمات، واقعا معجزه می کنند. من روزهای سخت زیادی دیده ام، رنج های زیادی کشیده ام و اندوه زیادی را به جانم، خریده ام. من تا انتهای دردهای زیادی رفته ام، زخم های زیادی را به جان لمس کرده و پایان اندوه های زیادی را به چشم، دیده ام. من به تو می گویم که قوی باشی چون دیده ام که تمام مسیرهای درد، به مقصدهای خوبی می رسند و هیچ مسیری خالی از امّید نیست. که هیچ شبی بدون ماه و هیچ ماهی، بدون خورشید نیست. من به تو می گویم که قوی باش و ایمان دارم که گاهی کلمات، واقعا معجزه می کنند 👤 نرگس صرافیان طوفان
📝 عزیزِ من ! خوشبختی، نامه‌ای نیست که یکروز، نامه رسانی، زنگ در خانه‌ات را بزند و آن را به دست‌های منتظر تو بسپارد ! خوشبختی، ساختن عروسک کوچکی است از یک تکه خمیر نرم شکل پذیر ... به همین سادگی، به خدا به همین سادگی؛ اما یادت باشد که جنس آن خمیر باید از عشق و ایمان باشد نه هیچ چیز دیگر ... خوشبختی را در چنان هاله‌ای از رمز و راز، لوازم و شرایط، اصول و قوانین پیچیده ادراک ناپذیر فرو نبریم که خود نیز درمانده در شناختنش شویم ...! خوشبختی، همین عطر محو و مختصر تفاهم است که در سرای تو پیچیده است ... چهل نامه کوتاه به همسرم/ نادر ابراهيمی
این جمله حضرت علی حقیقتا محشره: اللهم اجعل نفسی اول کریمه تنتزعها من کرائمی... خدایا چنان کن که از چیزهای ارزشمند زندگیم، جانم اولین چیزی باشد که از من میگیری... خطبه215 نهج البلاغه
بعضی از آدم ها را می توان سه دقیقه تحمل کرد و بعضی ها را سه ساعت و بعضی ها را سه روز نگاهی به روابط تان بیندازید و مطمئن شوید سه ساعت از وقت تان را برای یک فرد سه دقیقه ای صرف نکنید! 👤
اصالت هیچ ربطی به اینکه کجا و تو چه خانواده‌ای به دنیا اومدی نداره، همین که شرایطِ بد، تو رو یه آدم بد نکنه «اصیلی»...
به خدا که بسپاری، حل می‌شود. خودم دیده‌ام؛ وقتی که از همه بریده بودم؛ بی هیچ چشم‌داشتی هوایم را داشت، در سکوت و آرامش، کار خودش را می‌کرد و نتیجه را نشانم می‌داد که یعنی ببین! تو تنها نیستی. خودم دیدم وقتی همه می‌گفتند این آخر خط است، با اشاره حالی‌ام می‌کرد که به دلت بد راه نده! تا من نخواهم هیچ‌ آخری، آخر نیست. خودم دیدم وقتی همه سعی بر زمین زدنم داشتند، دستان مرا محکم می‌گرفت و مرا بالاتر می‌کشید اوست از پدر پناه دهنده‌تر و از مادر، مهربان‌تر. اوست از هرکسی تواناتر. من کارم را به خدا سپرده‌ام و او هرگز بنده‌اش را ناامید نمی‌کند. «أَلَیْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ »؟! چرا... کافی‌ست، به خدا که خدا همه‌جوره برای بنده‌اش کافی‌ست. 👤
تو تمنایِ من و یار من و جان منی، پس بمان تا که نمانم به تمنای کسی... 👤
خودکشی در هرکس منحصر به خودشه! یکی دیگه شیک‌ نمی‌پوشه یکی دیگه آرزویی نمی‌کنه یکی دیگه به تحصیل ادامه نمیده یکی دیگه به خودش نمی‌رسه یکی محبت نمی‌کنه یکی دیگه محبت نمی‌پذیره و این گونه است که اکثر آدم‌ها در سی سالگی می‌میرند و در هشتاد سالگی دفن می‌شوند... 👤
تاریخ را برای چه باید خواند؟ وقتی که جای عشق، در لابلای این همه اوراق خالی است.
‏زیادی که خوب بآشی دیگِه اسمت به عُنوان عآدم مهربون تو زَبونا نمی چرخه! بهت میگن کار راه انداز ، گاهی اُسکُلم میگن :) ♡
‏اما قلب حافظه‌ی خودش را دارد و من هیچ‌چیز را فراموش نکرده‌ام... 👤آلبر کامو
یه افسانه‌ی ژاپنی میگه: اگه توو این زندگی آرزوی برآورده نشده و رویای واقعی نشده‌ای داریم، حتما توو زندگی قبلی بهش رسیدیم و دیدیم خوش نمی‌گذره... غصه‌شو نخور رفیق!🤍
از صدای گذرِ آب چنان فهمیدم، تندتر از آبِ روان، عمرِ گران می‌گذرد! زندگی را نفسی، ارزش غم خوردن نيست... صبح اول هفته تون بخیر و شادی 🌱
باید راهی جست در تاریکی شبهای عصیان زده سرزمینم همیشه به دنبال نوری بودم نوری برای رهایی سرزمینم از چنگال اجنبیان چه بلای دهشتناکی است که ببینی همه جان و مال و ناموست در اختیار اجنبی قرار گرفته و دستانت بسته است نمی توانی کاری کنی اما همه وجودت برای رهایی در تکاپوست تو می توانی این تنها نیرویی است که از اعماق وجودت فریاد می زند تو می توانی جراحت ها را التیام بخشی و اینگونه بود که پا بر رکاب اسب نهادم به امید سرفرازی ملتی بزرگ...
چيزهايى كه براشون نيازى نيست عذرخواهى كنى: ۱. كسى رو دوست داشتن ٢. نه گفتن ٣. دنبال روياهات رفتن ۴. براى خودت وقت گذاشتن ۵. اولويتهات ۶. پايان دادن به رابطه ى مسموم ٧. نقص های ظاهریت ٨. پاى تصميمت وايستادن ٩. حقيقت رو گفتن
زندگی خلاصه ایست از: ناخواسته به دنیا آمدن ناگهان بزرگ شدن مخفیانه گریستن دیوانه وار عشق ورزیدن و عاقبت در حسرتِ آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد، مُردن! ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌
-گفت: هیچ‌کس از دوری و نبود هیچ‌کسی نمرده! مرده؟ تو دلم گفتم: اونایی که مردن، زبان گفتن ندارن..
برای شناختن ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻋﺠﻠﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ، ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ، ﺫﺍﺕ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺗﻮ ﻣﯿﺮﻧﺠﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﻭ ﻗﻀﺎﻭﺗﻬﺎﯼ ﻋﺠﻮﻻﻧﻪ ﯼ ﺯﻭﺩ ﻫﻨﮕﺎﻣﺖ ... ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﯽ ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻧﺖ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻣﯿﻨﺖ ﺯﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻣﺤﮑﻢ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﯼ... ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻦ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻗﺎﺿﯽ است! ♡
‏اميدوارم در زمان مناسب آدم مناسبتونو پيدا كنيد اون موقعست كه روز عشق واست معنى پيدا ميكنه ♡
سکوت مَرهَم این درد بی مداوا شد کسی نمی‌شنود پس چرا کنم فریاد 👤 سینا اسعدی
‌ بزرگترین اشتباهی که ما آدما می‌کنیم اینه که نصفه‌نیمه می‌شنویم، یک چهارم می‌فهمیم، هیچی فکر نمی‌کنیم و دو برابر واکنش نشون می‌دیم!! اندکی شعور...
چه تازیانه ها که نخوردیم از زبان های خود عزیز کرده:))
من دیگه از اینکه دورم شلوغ باشه خسته شدم منتظرم یکی یکی آدمارو از زندگیم پرت کنم بیرون!
جدی دوست داشتن خیلی حس عجیبیه؛ هرجا میری هرکاری میکنی با هرکی حرف میزنی به صورت مجزا یه جایی تو بدنت حضور داره. یه چیز تو مایه های نفس کشیدن٬ از یه جایی به بعد یه بخش اضافه نیست٬ یه قسمت همیشگی از خودته ♡
ورا یا امان الخائفین ای پناهِ منه ترسیده ..🌱 ♡
عشق رو از کسی گدایی نکن احساس ادما هیچوقت عوض نمیشه هر وقت غرورت شکست یعنی ته داستانی،نزار بشکنی ♡
روزی کشاورزی متوجه شد ساعت طلای ميراث خانوادگی اش را در انبار علوفه گم کرده بعد از آنکه در ميان علوفه بسيار جستجو کرد و آن را نيافت از گروهی کودک که بيرون انبار مشغول بازی بودند کمک خواست و وعده داد هرکس آنرا پيدا کند جايزه ميگيرد. به محض اينکه اسم جايزه برده شد کودکان به درون انبار هجوم بردند و تمام کپه های علوفه را گشتند اما باز هم ساعت پيدا نشد. همينکه کودکان نااميد از انبار خارج شدند پسرکی نزد کشاورز آمد و از او خواست فرصتی ديگر به او بدهد. کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود انديشيد:چرا که نه؟ کودک مصممی به نظر ميرسد، پس کودک به تنهايی درون انبار رفت و پس از مدتی به همراه ساعت از انبار خارج شد. کشاورز شادمان و متحير از او پرسيد چگونه موفق شدی درحالی که بقيه کودکان نتوانستند؟ کودک پاسخ داد: من کار زيادی نکردم، روی زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صدای تيک تاک ساعت را شنيدم و در همان جهت حرکت کردم و آنرا يافتم... "ذهن وقتی در آرامش است، بهتر از ذهن پرمشغله، کار ميکند. هر روز اجازه دهيد ذهن شما اندکی آرامش يابد تا ببينيد چطور بايد زندگی خود را آنگونه که می خواهيد سروسامان دهيد.
توی یه هدف خاصی که فقط دارم زندگیمو میگذرونم!