و قسماً بدمعة نزلت علی خدّ العاشق،
في فراق المعشوق
و قسم به اشکِ جاری بر گونهیِ عاشق
در فراقِ معشوق…
•آنچهنگفتم
لا أريد لكلماتي أن تصل إليكِ،
أريدها أن تصلني بكِ...
نمیخواهم واژههایم به دست تو برسند
میخواهم مرا به تو برسانند
•آنچهنگفتم
كتمتْ روحي و باحتْ مُقْلتايا...
جانِ من کتمان نمودوُچشمهایم فاش کرد..
•آنچهنگفتم
یار عاشق را به روز سخت میباید شناخت
ور نه در ایام دیگر مدعی بسیار هست...
•آنچهنگفتم