این که میدونی سرانجامی نداری باهاش و دل خوش میکنی به بی سرانجامیش...
این که معیار زیبائی میشه برات و دوستت میگه رفیق این کجاش خوشگله...
این که خودش ساکته و هرکی هرچی میگه درباره ش تو دفاع میکنی ازش و تهش میگی البته ربطی به من نداره...
این که مهم نیست که چی داره چی نداره و امیدواری به همه ی چیزایی که قراره با هم بسازین بعدها...
این که به همه میگی هنوز برات زوده اما تا یه عروس و داماد میبینی، خودت با اونو به جاشون تصور میکنی و دلت غنج میره...
این که تا یه بچه ی خوشگل میبینی به پهنای صورت لبخند میزنی و با خودت میگی بچه ی من و فلانیم حسابی خوشگل میشه هاااا...
این که تا حرف عشق و دوست داشتن میشه سکوت میکنی و قلبت تندتر میتپه به خاطر راز شیرینی که یه روزی قراره برملا بشه...
این که شبا آخرین اسمی که قبل از خواب میاد توی ذهنت و صبح به محض بیدار شدن میاد رو لبات همونیه که سعی میکنی چیزی ازش نگی توو جمع...
این که آدم با خدا و معتقدیم نباشی به جایی میرسی که توو خلوتت به خودِ خدا بگی: تورو خدا، فقط اونو میخواماااا...
این که از همون جمله ی اول این نوشته حواست پرت یه نفر بود فقط...
به روی خودت نیار
ولی اینارو بهش میگن عشق!
طاهره_اباذری_هریس
به فرصت این روزهای باقیمانده از سال، به احترام زندگی که تقدیم شد تا معجزه وار تجربه شود. به احترام زخم ها که درس شدند و با هر بار عمیق تر شدن، زنگِ اخطار شدند؛ عمرِ عزیز را پای بیهودگی ها تلف نکنید.
رفتنی های مانده را بفرستید بروند، مانده ها سمِ خطرناکِ دل و روان و تن اند...
رها کنید نشدنی هایِ کش آمده را که هر چقدر دیرتر، کشیده اش دردناک تر...
جا باز کنید برای آمدنی هایِ پشت در مانده نفسی تازه کنید...
به تنهایی لاکردار لبخند بزنید، جوری که نفهمد از او ترسیده اید، آنقدر باشید که او پا پس بکشد...
خدا و شانس و قسمت را رها کنید، خودتان را بچسبید. هر چه میخواهید از خودتان بخواهید. هر چند که اندک گیرتان بیاید، هر چقدر که خسته باشید.
اگر پی عشقید عشق را بسازید. ساختن کجا و گدایی کردن کجا...!
اگر قرار به زندگی ست برگ های مرده را هَرَس کنید.
اگر قرار به مردن است... چه کسی میداند کی و چطور.
پس تا آن روز اضافه بر آنچه که ذاتِ زندگیست، خون بر دل دلگیرتان نکنید...چه چاره ای غیرِ این!
| پری نوشت / پریسا زابلی پور |
گاهی فکر میکنم دنیا با همه عظمتش تا چه اندازه میتواند حقیر و بی ارزش باشد.
آدمها از بامِ باورِ ما سقوط میکنند، یکی...یکی.
و قلب بی آلایش ما، تهی از عشق و اعتماد فرو میپاشد، زخم خورده، رنجیده، آرام...آرام
| نیکی فیروزکوهی |
دل مغرور! عمری در جواب عشق گفتی :نه!
غزالی از کنارت رد شد و حالا تو هم آری...
+ من واقعا دوستت دارم. می تونم اینو با دقت زیاد بهت ثابت کنم!
- خب ثابتش کن.
+ وقتی میخندی، چال گونه ی راستت عمیق تر میشه،
صورتت یکم به سمت چپ متمایل میشه و با انگشتات، موهاتو میندازی پشت گوشِت.
#حمید_جدیدی
''هر آنچہ نگفتم'🇵🇸
راهی که من رفتم جدت هم نرفته پس خفه ://#شما _
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من چرا دل به تو دادم که دلم را میشکنی، یا چه کرده ام که نگه باز به من می نکنی :))
همه شاعرن ماشالله😂😔